1402/9/20 ۱۲:۱۵
خواجه نصیرالدین طوسى كتاب هاىى راجع به آرمان شیعینوشته است. از جهاتی او تعالیم نوافلاطونى ابن سینا و سهروردى را پذیرفته و فلسفه سیاسى مورد نظرش را تركیبى از افكار ارسطویى و ایرانى برآورد کرده اند. او ضمن آنکه فلسفه را با اندرزنامه نویسى تلفیق نمود، ارتباط تشیع و فلسفه را نیز حفظ كرد.
خواجه نصیرالدین طوسى كتاب هاىى راجع به آرمان شیعینوشته است. از جهاتی او تعالیم نوافلاطونى ابن سینا و سهروردى را پذیرفته و فلسفه سیاسى مورد نظرش را تركیبى از افكار ارسطویى و ایرانى برآورد کرده اند. او ضمن آنکه فلسفه را با اندرزنامه نویسى تلفیق نمود، ارتباط تشیع و فلسفه را نیز حفظ كرد. گزیده زیر از کتاب «تاریخ اندیشه ساسی اسلام» چاپ انتشارات اطلاعات برگرفته شده است.
طوسى اجتماع جهانى تحت هدایت امام را «مدینه فاضله» نامیده است. او در بخش سیاسى گفتمان خود تا حدودزیادى از فارابى الگو گرفته است. به نظر میرسد منظورش از مدینه فاضله نیز جامعه شیعى باشد. مدینه فاضله به عنوان گروهى از مردمى که در افکار و اعمال متفقاند یا جامعهاى روحانى با بافت فشرده توصیف شده است. «اگرچه مردم مدینهفاضله در اقصاى عالم متفاوت اند، اما در واقع موافق اند... در محبت، آنان همچون یکفردند.» انواع مُدُن غیرفاضله نیز به حسب بساطت با اقتباس از فارابى تعریف شدهاست: «اجتماع ضرورى، اجتماع نذالت، اجتماع خست، اجتماع کرامت، اجتماع تغلبى و اجتماع حرّیت»؛ آنها نیز بر جهانبینى مشترکى استوارند. احتمالاً حسب تصوراو، این انواع در جهان واقعى با مدینه فاضله در همزیستیاند و این در تجربه شیعى معنى مییابد.
گروه هاى اجتماعى
در مدینه فاضله، مردم بر اساس توانایى فکرى و روحانیشان درجهبندى شدهاند. بدین ترتیب:
الف) «افاضل حکما»، که تنها آنان از معرفت راستین برخوردارند، و «ایشان به عدد در غایت قلت توانند بود»؛
ب) «اهل ایمان»، که به آنچه خردمندان میگویند، اعتماد میکنند؛ به نظر میرسد این عبارت اشارهاى بهعلما و قضات دینى باشد؛ نیز ممکن است کل جامعه شیعى منظور باشد؛
پ) اهل تسلیم، که در علم، «بر صور خیالى قناعت نمایند»؛
ت) صورت پرستان.
طوسى طبقهبندى دیگرى از پنج گروه اجتماعى دارد:
(1) افاضل؛
(2) ذوى الالسنه «جماعتى که عوام و فروتران را به مراتب کمال اضافى میرساند، با انتقال علوم کلام و فقه و بلاغت و شعر و کتابت»؛
(3) مقدران، «جماعتى که قوانین عدالت در میان اهل مدینه نگاه میدارند... و بر تساوى و تکافى تحریض میدهند، و علوم حساب و استیفا و هندسه و طب و نجوم صناعت ایشان بود»؛
(4) مجاهدان؛
(5) مالیان که «اقوات و ارزاق ایشان ترتیب میسازند... وجبایات خراج».
نخستین طبقهبندى بر معیارهاى دینى، به خصوص مطابق تعبیر فارابیو ابنسینا، و دومین بر تقسیم کار در جامعه و مشخصاً بر طبقات پنجگانه فارابى مبتنى است.
تفاوت و نابرابرى ذهنى ناشى از تبار و عرف است؛ آنها نتیجه خلقت و سبب نظماند. قانونگذار متکفل هدایت ایشان شده و او به استناد «نُکلم الناس على قدر عقولهم» (با مردم به اندازه خردشان سخن می گوییم)،با مردم سخن گوید. به علاوه ممکن است به نظر برسد اعضاى مدینه فاضله که در امتداد مسیر کمال مرتکب اشتباه میشوند؛در جامعه و اعتقاد تفاوت دارند؛ اما این اختلافات تنها ناشى از «تأثیرات تخیلات و امثال آنهاست، اما همه در جستجوى یک هدف اند». آنها «با اختلاف در غذا و لباس قابل قیاساند».
آیا این دیدگاه حاکى از آن است که همانطور که در نظریات اسماعیلیه درباره اخوان الصفا آمده، جوامع دینى مختلف، از جمله یکتاپرستان غیرمسلمان، نتیجه علل تصادفى هستند و بنابراین باید تحمل شوند؟
طبقه بندی دیگر
طوسى نیز بار دیگر طرح طبقهبندى معمول ایرانى اسلامى گروه هاى اجتماعى را مطرح نمود. این طبقات عبارتند از:
1. اهل قلم که خبرگان در علم، یعنى فقها، قضات، دبیران، مستوفیان، مسّاحان، منجمان، اطبا و شاعران را شامل است «که نظام دنیا و آخرت بر وجود آنان متکى است». این طبقه، سه طبقه اول را در طبقهبندى سابق مدینه فاضله شامل است. در دنبال آن،
2.اهل شمشیر؛
3.اهل تجارت: بازرگانان، صنعتگران و تحصیلداران مالیات؛
4. کشاورزان.
همچنین مردم را، مطابق طبیعت اخلاقیشان، به پنج طبقه تقسیم نمود. سپس طوسى با تمسک به سنت نصیحة الملوک، به بحث پیرامون حکومت دولت واقعى تحت ریاست پادشاه میپردازد. در اینجا او همان زبانى را به کار می برد که از آن براى مدینه فاضله استفاده کرده بود؛ اما براى بیان نکتهاى تا حدودى متفاوت که اگر ممالک بخواهند با موفقیت عمل کنند، باید وحدت روحانى داشته باشند؛ زیرا در کل، دولت ها بر «توافق نظرات جماعت عمل میکنند، که از نظر همکارى و کمک متقابل، مانند اعضاى متعلق به یک فردند»؛ قدرت آنها بستگى به آن دارد که افراد بسیار «در ترکیب، مانند یک فرد بشوند»؛ و این، تنها وقتى رخ میدهد که اعضاى آنها نظر واحدى داشته باشند. میزان یکچنین وحدت روحانى پیدایش و سقوط دولت ها را تعیین میکند. مسلماً این نظر، تحمل را القا نمیکند.
در دولت هاى فعلى، وظیفه حاکم «بررسى وضعیت رعایا و وقف خود به حفظ قانون و عدالت است؛ زیرا نظام مملکت در عدالت قرار دارد». این نظر، قبل از هر چیز به معنى حفظ اعتدال میان گروه هاى اجتماعى است. حاکم باید از تسلط یک گروه اجتماعى بر گروه دیگر ممانعت نماید؛ او باید جایگاه هر یک را درخور استعدادش تعیین کند و برابرى میان گروه هاى اجتماعى را در تقسیم کالاهاى مشترک حفظ نماید؛ بنابراین ضمن آنکه گروه ها از نظر فکرى نابرابرند، نباید در ثروت نابرابر باشند.
پس طوسى طبقه را کانون توجه حکومت سیاسى قرار داد. گروه هاى اجتماعى و شغلى از آنچنان اهمیتى برخوردار میشود که در میان متفکران پیش از دوره معاصر و در حقیقت هر متفکر دیگرى قبل از دورکهایم، بیسابقه است.
«اخلاق ناصرى» نوشته خواجه نصیرالدین طوسى در سطح وسیعى، به خصوص در ایران و عثمانى، خوانده و از آن تقلید میشد. این کتاب حلقهاى اساسى یا تقریباً تنها حلقه ارتباط میان فرهنگ پیش از مغول اوراسیا و فرهنگ دربارى دیوانسالارى دولت هاى اولیه مدرن بود. او عنصرى از فلسفه سیاسى کلاسیک اسلامى را به جهان مدرن منتقل کرد.
بخش اول مقاله را اینجا بخوانید.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید