1402/2/25 ۱۰:۴۶
یك سال از جاودانگی محمدعلی اسلامی ندوشن نویسنده و محقق فرهنگی و ادبی معاصر گذشت. او در بیش از نیم قرن فعالیت علمی و فرهنگی خود حدود 70 عنوان كتاب منتشر كرد كه با تامل در ادب فارسی و تاریخ و تمدن ایران درصدد بود نشانهای روشنی از فرهنگ و هویت ایران به دست دهد و البته در این بین ده جلد از این آثار ماندگار درباره شاهنامه و فردوسی نوشته شده است
به داد و دهش یافت آن نیكویی
یك سال از جاودانگی محمدعلی اسلامی ندوشن نویسنده و محقق فرهنگی و ادبی معاصر گذشت. او در بیش از نیم قرن فعالیت علمی و فرهنگی خود حدود 70 عنوان كتاب منتشر كرد كه با تامل در ادب فارسی و تاریخ و تمدن ایران درصدد بود نشانهای روشنی از فرهنگ و هویت ایران به دست دهد و البته در این بین ده جلد از این آثار ماندگار درباره شاهنامه و فردوسی نوشته شده است كه با عناوین؛ ایران و جهان از نگاه شاهنامه، از رودكی تا بهار، بیژن و منیژه، چهارسخنگوی وجدان ایران، داستان داستانها، درفش كاویان، رستم و سهراب، زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، سرو سایه فكن و نامه نامور، او را در زمره شاهنامهشناسان نامآشنای ایران قرار داده است كه علاوه بر فعالیتهای علمی و پژوهشی درباره شاهنامه با تاسیس موسسه فرهنگی «ایرانسرای فردوسی» و مجله «هستی» نیمی از عمر بلند خویش را مصروف بازشناخت حكیم طوس و اثر سترگ او كرد. او كه علاوه بر چیرگی در زبان و ادبیات فارسی به زبانهای لاتین هم تسلط داشت در یك مطالعه تطبیقی كوشید الگویی نوین از شاهنامهپژوهی در ایران به دست دهد. وی با پیشگامی در نقد و تحلیل مضامین داستانها و شخصیتهای شاهنامه و در مقایسه با آثار حماسی جهان، نوعی ادبیات تطبیقی در شاهنامهپژوهی بنیان نهاد. ندوشن در این كوششهای مبتكرانه، كوشید تا با باریكبینی و ظرافت خاصی به روح و كنه پیام فردوسی دست یابد و از آن عناصر سازنده فرهنگ و هویت انسان ایرانی معاصر كشف كند. كاشف السریم و كار ما همین /كین نهانها را بر آریم از كمین (مولوی)
كتاب «سرو سایه فكن» كه از حیث شكل و محتوا اثر فاخر و فخیم اسلامی ندوشن درباره فردوسی و شاهنامه است با این پرسش آغاز میشود؛ آیا با شاهنامه آشنایید؟ و پاسخ میدهد؛ كتاب كتابها، كتاب زندگی و مرگ... كه جوهر هستی را میسراید و از این رو هر زمان و هر زمین میتواند خود را در آن بازیابد. نویسنده در ادامه، گویا به واسطه آنكه قهرمانان شاهنامه كمان هستی خود را به نهایت میكشند و به قلب زندگی راه مییابند، برترین ارزش شاهنامه را در معنی بخشیدن به زندگی میداند. از این رو، او در این كتاب، فردوسی را در قامت واقعگراترین شاعر زبان فارسی چنین معرفی میكند؛ «وی با زندگی آنگونه كه واقعیات، آن را عرضه میكنند، رو به روست. از این رو جهانبینی او تركیبی از همه اندیشههاست؛ نه خوشبین تام است و نه بدبین تلخ؛ نه مادی صرف و نه معنوی خالص. همه اینها را هر یك در حد خود داراست. مهمترین عنصر نزد او خرد است. پیش از هر چیز بر آن تكیه دارد. نیروی خرد نیروی تشخیص نیك و بد است و زندگی را به جانب اعتدال، مدارا، روشنبینی و مردمی سوق میدهد. نقطه مقابل اینها تعصب، خودخواهی، خودكامگی و كینهورزی است، چون سراینده جنگهای مداوم بوده است، دنیای برخوردار از تساهل و آشتی را میپسندیده است. به طور خلاصه، در میان همه گویندگان بزرگ ایران، اگر میخواستیم جهانبینی كسی را مو به مو به اجرا درآوریم، به امید آنكه جهانی آراستهتر، متعادلتر و همراه با سعادت نسبی پدید آید، تنها جهانبینی فردوسی به كارمان میآمد.»
این نگاه حِكمی به شاهنامه را دكتر اسلامی در كتاب «داستان داستانها» كه در نقد و تحلیل جانداری كه از داستان رستم و اسفندیار ارایه میكند نیز به دست میدهد. او نزاع دو جنگاور را؛ «برخورد آزادی و اسارت، پیری و جوانی، كهنه و نو، تعقل و تعبد؛ برخورد سرنوشت با اراده انسان؛ برخورد دو طبیعت و دو عالم درون» میداند و از رفتار سه چهره اصلی داستان سه تیره فكری استخراج میكند؛ تیرهای كه اسفندیار نماینده آن است و در عین دلاوری و بلندپروازی، قربانی سادهدلی و تعصب است. او اسفندیار را نماینده تفكری میداند كه در طول تاریخ اصول انسانی زندگی را فدای جاهطلبی ناكامانه و سطحی خود نمودهاند و گشتاسپ را نماینده تفكری میشناسد كه زیادهخواهی و نیرنگ را درهم میآمیزد تا حسادت، قساوت و لئامت آدمی را آشكار كند. اما رستم نزد او نماینده تیره فكری اصیلی معرفی میشود كه رو به روشنایی و آبادانی و رستگاری روح و جسم بشر دارد و در برابر هیچ قدرتی، نه قدرت شاه و نه حتی بیم خشم آسمانی زانو نمیزند، بلكه مقابل آنچه معنی را از زندگی بشر بگیرد، میایستد.
این گونه فكری، آزادی و حریت آدمی را سخت پاس میدارد و ذلت و خاكساری را برنمیتابد، اگر ناگزیر به نثار جان در راه بیداردلی و اعتلای انسانی شود، سیاوشوار از جان در میگذرد.
بدینترتیب اسلامی ندوشن در «داستان داستانها» با غور در ژرفای تاریخ و اساطیر و اندیشههای این سرزمین، تیره فكری رستمی- سیاوشی را تجلی روح متعالی انسانی میداند كه در همه زمانها به اعتلای انسان عیارمند و اخلاقمدار ایرانی میانجامد. انسانی كه او در مقالهای كه در كتاب «نوشتههای بیسرنوشت» در معرفی انسان خوب در شاهنامه نوشته است، به خردمندی، فرهنگمداری، صلحطلبی، بیآزاری، نیكنامی بازشناخته میشود: «هیچ صفتی برای مرد و زن بالاتر از خردمندی نیست كسی كه از خرد برخوردار است میداند كه چگونه باید زندگی كند. هرگز زیان نمیبیند و به راه كژ نمیافتد، خرد، گوهر زندگی است، چون آن را یافتی رستگاری این جهان و آن جهان با تست ... پس از خرد فرهنگ میآید. در واقع این دو بههم وابستهاند. خردمند به فرهنگ روی میبرد و با فرهنگ از خرد نصیب مییابد. خاصیت فرهنگ آن است كه به ما راه و رسم زندگی میآموزد و انسانیت ما را میشكفاند. فرهنگ اكتسابی است، هر چند برای دست یافتن به آن، آمادگی ذاتی لازم است.»
نثر شاعرانه و لطیف اسلامی ندوشن با نكتهیابیهای ناب و بارآورش در شاهنامه، دركی روشن و انسانمداری از شاهنامه به دست میدهد. برای نمونه در كتاب «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه» در ذیل شرح داستان پهلوانان آورده است: «...گیاهی كه از خون سیاوش روئیده است، نهال مرموز باغ زندگی است، آیت امیدبخش نیاز روح بشر است كه در كشمكش جاودانی خود، آرزومند آن است كه لااقل نیم رمقی از عدالت و حق و آزادگی و پاكیزگی در جهان بر جای ماند...» یا در جای دیگری از این كتاب كه شاهنامه را نه تنها حماسه ساكنان ایران، بلكه حماسه بشر پوینده میداند، میگوید؛ «شاهنامه از یكسو تعارض و از سوی دیگر تعادل بین جسم و روح را میسراید؛ تعارض به این معنی كه بشر پای بند وضع محدود خاكی خویش است، به جسم آسیبپذیر و اسیر خویش وابسته است، فرسوده و درمانده میشود، علیل میگردد و میمیرد؛ اما ازسوی دیگر روح آرزوپرور و پهناور و اوجگیرنده دارد، طالب كمال و رهایی است. در این كشمكش بین جسم و روح، بشر فرزانه مقهور نمیشود، بلكه میكوشد تا تعادلی بیابد؛ آیین زندگی درست این است. انسان در عین آنكه با وضع زمینی خود سازگار و دمساز میماند، حسرت زندگی بهتر و پاكیزهتر را در دل نمیمیراند. این سرمشقی است كه پهلوانان برجسته شاهنامه به ما میدهند.»
گزیدهای از شاهنامه نیز توسط دكتر اسلامی ندوشن منتشر شده است كه «نامه نامور» نام دارد و دربردارنده یكسوم شاهنامه در 29 عنوان با بخشهای زیبا و برجسته شاهنامه است. در مقدمه این گزیده شاهنامه، اسلامی ندوشن میگوید؛ شاهنامه كتاب صریح و روشنی است و با اینكه در آن آدمی با انسان خاكی روبهرو است، ولی جهان پس از مرگ را نیز میشناسد و همواره حالتی معنوی و فرابرنده را در برابر خود میبیند. آنچه به رمز معنوی این كتاب كمك كرده آن است كه شاهنامه با اینكه كتاب سراپا جنگ است ولی ماهیتش بر جستوجوی صلح استوار است چون در جنگهای شاهنامه غارت و غنیمت و انگیزههای حقیر مطرح نیست آنگونه كه فیالمثل در ایلیاد میبینیم.
در كتاب چهار سخنگوی وجدان ایران او نخست حكیم توس را سخنگوی پیروزی نیكی بر بدی معرفی میكند و هسته مركزی شاهنامه را نبرد نیكی و بدی میداند كه ریشه در تفكری مزدایی دارد و موجب میشود تا انسان همواره با امید به پیروزی نیكی بر بدی در تلاش و كوششی دایمی باشد و دچار یأس و سرخوردگی در موانع و مشكلات زندگی نگردد. همچون امید به رستگاری و گشایش نهایی كه در ادیان مختلف به تعابیری متفاوت بدان اشاره شده است. او همین روح حاكم بر شاهنامه را موجب آن میدانست كه مردم بگویند شاهنامه آخرش خوش است.
وی در ادامه میگوید یكی از سلاحهای پیروزی نیكی بر بدی، داد و دهش است كه آن را فراتر از مفهوم دادگستری مرسوم به نوعی توازن و تعادل در رفتار انسانی تعمیم میدهد و سلاح دیگر در این میدان را خِرد میداند و آن را مجموعه اندیشیدهها و تجربههای عملی انسانی معرفی میكند كه طی گذر زمان فشرده شده و به صورت گزیدهای ناب از دانش بشری دراختیار است و در مقابل آن آز قرار دارد كه سركشی و زیادهخواهی را موجب میشود.
اسلامی ندوشن در توصیف شخصیتهای شاهنامه نیز دایما در جستوجوی این مفاهیم است و لذا در بازخوانی داستان رستم و اسفندیار میگوید؛ رستم برای اینكه افت اخلاقی نكند و آزادی و آزادگی خویش را از دست ندهد، خود را با مخاطرات زیادی روبهرو میكند و تن به خواری نمیدهد و گوهر انسانیت را پاس میدارد و تا پای جان در كنارش میماند. او كه گهگاه از روحیات پهلوانان شاهنامه به خود فردوسی نیز گریز میزند میگوید؛ فردوسی نیز بسان رستم در نبردهای زندگی، سعی میكند از طریق كلام به قله زندگی دست پیدا كند. هر چند نقطه اوج زندگی ناپیداست اما كوشندگی در زندگی توصیه دایمی اوست.
اسلامی ندوشن بنا به رگههای عرفانی-اشراقی كه گاهی در لابهلای پارهای آثارش آشكار و نهان است
به ناگاه به نوعی عرفان زمینی در شاهنامه نیز گریزی زده و میگوید؛ فردوسی بیآنكه از ریاضت كشیدن و ترك دنیا سخن بگوید با توصیه به سرشار زیستن و بهرهمندی از مواهب مشروع زندگی، مروج نوعی لطافت و نوعدوستی و توجه به مواهب انسانی نیز است كه انسان را از غرق شدن در تعینات و تعلقات زندگی دور میدارد كه با خصوصیات واقعی زندگی انسان نیز سازگاری دارد. او معتقد است بسیاری از این مفاهیم متعالی انسانی در شاهنامه چنان در كلامی بیآرایش، سخته و استوار همچون كوه و اشعاری جاندار و آب و تابدار همچون طبیعت عرضه شده كه در همنفسی با روح انسان، تنها شعر هُومر میتواند با آن برابری كند. سخنی كه آدمی را از شرایط خاكی فراتر میكشد و لختی حیثیت فرازمینی میبخشد.
اسلامی ندوشن كه دیوان حافظ و سعدی و مولانا و تمام آثار بزرگی كه بعد از دوره غزنوی آمده است را تحت تاثیر شاهنامه میداند و بر این نظر است كه آن جوهر انسانی كه در شاهنامه سروده شده در همه این گنجینههای ادبی نیز به شرح و بسط آمده و آن همان است كه انسان ایرانی را به مجموعه صفاتی بازمیشناسد كه بارزترین آنها عبارت است از خردمندی و فرهنگوری كه اعتدال و آهستگی بر رفتار آدمی حاكم میكند و سپس دیگرخواهی و جاری داشتن چشمه محبت خویش به سوی دیگران كه در پی آن بیآزاری و رواداریها به دست میآید و سرانجام آن هم نیكنامی است. او سپس بر این عزت و سربلندی نام نیك پای میفشارد و میگوید؛ درواقع معنای زندگی در شاهنامه در نام و ننگ خلاصه میشود. اقوام یا اشخاصی كه به خواری میافتند، برای آن است كه استعداد پرهیز از ننگ را از دست دادهاند. در آنها هر چه هست ارضای حس و غریزه است و از معنای زندگی خبری نیست. از این رو در جنگ بین ایران و توران كه نماینده نیكی و بدی هستند، اگر ایرانیها پیروز میشوند و نیروی شر كه گناهكار است را شكست میدهند، به جهت آن است كه حد اعلای فداكاری و جانبازی برای حفظ عیارهای انسانی به كار میاندازند و جوهر پاكی و راستی كه ضامن حفظ قومیت و هویت ملی ایرانیان است از دست اهریمن دور میدارند تا ایران بماند.
استاد حقوق دانشگاه یزد
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید