1400/9/6 ۱۰:۲۰
حرفهی ویراستاری در شمار حرفههای پرتنش است. سروکار داشتن با آثاری که به دیگران تعلق دارد، ورود به حیطهی آنان و دخل و تصرف در اثری که آفریدهی دیگری است و حقوق مادی و معنوی آن به او تعلق دارد، نمیتواند از تنش و چالش برکنار باشد.
اشاره
در شمارهی ۳۸۶ ـ ۳۸۸ جهان کتاب(تیر ـ شهریور ۱۴۰۰) مطلبی از صاحب همین قلم منتشر شد با عنوان «ویرایش ادبی و ریطوریقا» که واکنشها و بازخوردهایی از پی داشت، از جمله چند پرسش به میان آمد که در این نوشته میکوشم دوـ سه نکتهی اصلی را با توضیح بیشتری مطرح کنم. در آن نوشته نظر به ویرایش متنهای تالیفی بود و به ویرایش ترجمه اشارهای نشده بود. آقای علی خزاعیفر، سردبیر فصلنامهی مترجم، در مقالهشان در همان نشریه به این جنبه پرداختهاند. علاقهمندان به موضوع اگر مایل باشند، میتوانند به آن مقاله مراجعه کنند.
*
حرفهی ویراستاری در شمار حرفههای پرتنش است. سروکار داشتن با آثاری که به دیگران تعلق دارد، ورود به حیطهی آنان و دخل و تصرف در اثری که آفریدهی دیگری است و حقوق مادی و معنوی آن به او تعلق دارد، نمیتواند از تنش و چالش برکنار باشد. ازاین روست که نظریهپردازان ویرایش، مولفان آثار برجسته در این حوزه و ویراستاران کارکشته بر آیین اخلاقی و آداب و سلوکی تاکید دارند که ویراستاران آنها را به تمام و کمال، یا تا جای ممکن، مراعات کنند تا آن چالش و تنش به همکاری خوشایند تبدیل شود، یا به آن حد کاهش بیابد که اصطکاک میان قلمروها در فعالیتها اختلال ایجاد نکند. بههرحال، همهی حرفههایی که ناگزیرند با هم کار کنند، کم و بیش اصطکاک دارند، اما اصطکاک تا حدی قابل تحمل است که به رویارویی تبدیل نشود، مانند اعتصابی نباشد که کارگران بر ضد کارفرمایان، رانندگان کامیون بر ضد پیمانکاران، یا معلمان بر ضد مقامات و مسئولانی به راه میاندازند که مسئولیت تصمیمگیری در بارهی وظایف، حقوق و گاه حیطهی کار و عمل با آنهاست. سرچشمهی اصلی تنش و چالش در ویراستاری چیست و کجاست؟ چگونه میتوان این دو را از میان برد، یا اگر بخواهیم واقعبینانهتر به ماجرا نگاه کنیم، آنها را به حد قابل ممکن تحمل کاهش داد؟
طیف ویرایش بسیار گسترده است. این طیف از حداقل دخالت ممکن در اثر دیگری تا حداکثر ممکن مداخله در اثر او پیوستار دامنهداری را تشکیل میدهد. فراوان دیده میشود که به ویراستاران توصیهی اکید میکنند از دخل و تصرف در نوشتهی دیگران تا جای ممکن بپذیرند. این توصیه در جای خود بجاست، اما در کجا؟ در آثار آفرینشگرانه، هنری، شخصی و خصوصی و همهی آثاری که عنصر خلاقیت، اصالت و فردیت تعیینکنندهترین عنصر است. هیچ ویراستاری در هیچ کجای جهان و تحت هیچ شرایطی مجاز نیست سبک نگارش نویسندهی داستان یا ساختار شعر یا نمایشنامهای را تغییر دهد، اما نمونههای پذیرفتهشدهی نقض همین اصل هست. مکس پرکینز [۱](۱۸۸۴ ـ۱۹۴۷م)، از اسطورههای ویرایش کتاب، گتسبی بزرگ، نوشتهی فیتزجرالد را سه بار بازنگاری کرده و نویسنده هم بازنگاریهای او را پذیرفته است. [۲]
ازرا پاوند[۳](۱۸۸۵ ـ ۱۹۷۲م) شاعر نامدار و منتقد ادبی، بخشی از شعر بلند و معروف «سرزمین هرز» را، سرودهی تی اس الیت[۴](۱۸۸۸ ـ ۱۹۶۵م)شاعر برجسته و منتقد ادبی انگلیسی ـ آمریکایی، قیچی کرد. فیتزجرالد و الیُت، هردو، این دخل و تصرفها در اثرشان را پذیرفتند. چرا؟ چرا دو نامور بزرگ به ویرایش و ویراستار اعتراض نکردند و دست او را در کارش بازگذاشتند؟
احمد شاملو (۱۳۰۴ ـ ۱۳۷۹ش) شاعر بزرگ معاصر، شعرهای بسیاری، و هوشنگ گلشیری(۱۳۱۶ ـ ۱۳۷۹ش) نویسندهی نوآور معاصر، داستانهای بسیاری را ویرایش کردند و حتی ساختار بعضی از آنها را به هم ریختند و این دو نه با اعتراض روبه روشدند و نا با واکنش منفی یا نامساعد دیگری، چرا؟ ابوالحسن نجفی(۱۳۰۸ ـ ۱۳۹۴ش)، زبانشناس، مترجم، ویراستار و منتقد ادبی، با خواندن دقیق نوشتههای گلشیری و پیشنهاد برخی تغییرهای ساختاری و اسلوبی، در روند تحول و کمال داستاننویسی گلشیری تاثیر داشت.[۵]
شهرت مکس پرکینز فقط ناشی از تواناییهای چشمگیر او در ویرایش نبود، بلکه در قدرت و جاذبهای در شخصیت او هم بود که اعتماد برجستهترین نویسندگان آن روز آمریکا را جذب میکرد و به همکاری خلاقانه میان نویسنده و ویراستار شکل میداد. پیشنهادهای او آن قدر سنجیده، حساب شده و از روی دقتورزی، تامل و تفکر، و استدلالهایش به حدی متقن و متقاعدکننده بود، و نیز فهم مشترک، اعتدال ذوقی، هنری، شمّ زبانی و تسلطش به جنبههای مختلف داستاننویسی و ظرایف مربوط به این کار، جای هیچگونه اکراه و تردیدی برای همکاری نویسنده با ویراستار باقی نمیگذاشت. پرکینز با مطالعهی دقیق اثر و بررسی جنبههای مختلف آن، ویژگیهای اسلوبی(سبکی) اثر را کشف میکرد و بر ظرایف آن مسلط میشد. درنتیجه، تغییرات لازمی را با توجه به منطق ساختاری خود اثر اعمال میکرد. اینگونه از ویرایش، که به آن ویرایش اسلوبی[۶] میگویند، نویسنده را متوجه میکرد که کار ویراستار اثر او را به کمال مطلوب خود او نزدیکتر میکند و در نتیجه، اعتمادش به ویراستار و ویرایش اوجلب میشد.
پرکینز درعینحال، مناسبات با نویسنده را مودبانه و صمیمانه برقرار میکرد و نگاه میداشت. یکی دیگر از شگردهای کاری او این بود که صورتی تهیه میکرد از مواردی که تغییر یا اصلاح نیاز داشت و این صورت را در اختیار نویسنده قرار میداد تا خود او تغییرها را شخصاً اعمال کند و مداخلهی ویراستار در نوشته تا جایی که امکان دارد، کم و کمتر شود یا به حداقل ممکن برسد. همین ترکیب بود که از پرکینز اسطورهای در ویرایش ساخت. رفتار او را با رفتار ویراستاران بینزاکت و آداب ندان مقایسه میکردند. برای مثال، یکی از نویسندگان بنام آمریکایی قیچی برداشته بود که برود و در عوض قسمتهایی حذف شده از نوشتهاش گوش ویراستار را ببُرد. همین مقایسهها بود که جایگاه پرکینز را فرا و فراتر میبرد و نویسندگان بیشتری مایل میشدند نوشتههایشان زیر دست پرکینز برود و او ویراستار آثارشان باشد؛ البته جنبههای دیگری هم در کار پرکینز بود که پرداختن به آنها به تفصیل خواهد انجامید. امیدوارم ویراستاران جوان، با انگیزه و پژوهشگر ما شگردهای ویرایشی ویراستاران بنام را شناسایی و معرفی کنند که به طور قطع شناخت ما را از ظرایف فن و هنر ویرایش افزایش خواهد داد.
تی. اس. الیت هم اگر به تسلط و اشراف ادبی و هنری پاوند اعتماد نمیکرد، هیچ دلیلی وجود نداشت که شعر «سرزمین هرز» را با ویرایش سنگین او منتشر کند؛ همین طور شاعران و نویسندگان جوانی که شعرها و داستانهایشان با ویرایشهای سنگین و سبک شاملو و گلشیری منتشر شد.
به هرحال، این گونه ویرایشها هم، که به آنها اشاره شد، دخل و تصرف است، اما دخل و تصرف پذیرفته شده یا کم و بیش مطلوب. بنابراین، حکم کلی کسانی که تاکید دارند«هیچ گونه دخل و تصرفی مجاز نیست»، حکم درستی نیست. اگر تغییری ضرورت دارد، یا بر پایهی موازین معتبر و شناختهشده مستحسن است، دلیلی ندارد که اعمال نشود. برای مثال، مولفی کتابش را با موضوع و عنوان «جراحی شبکیه و قرنیهی چشم با فناوری جدید لیزری» برای نشر به ناشر سپرده است. آیا این کتاب را برپایهی اصل یا پیشنهاد « حد اقل مداخلهی ویراستار» باید منتشر کرد، یا بر پایهی اصل و «حداکثر مداخلهی ویراستار»؟ ناشران معتبر و بینالمللی گاه ممکن است اثری پیشنهادی را برای نشر به رویت بیش از یک متخصص برسانند تا از دقت و صحت متن مطمئن شوند. در همهی آثار حساس، هر خطا، لغزش، بیدقتی و نظایر آن، ممکن است آسیبهای جانی، زیانهای مالی، تهدیدهای فرهنگی و نظایر آن از پی داشته باشد. یک خطای کوچک در تعبیر و تفسیر، ممکن است مناسبات سیاسی دو کشور را با بحران روبهرو کند. کدام ناشر معتبری حاضر است مسئولیت ناشری خود را نادیده بگیرد و فاجعه یا بحران به بار بیاورد؟ ممکن است مشاوران متخصص اثر دست به قلم نبرند و حتی یک واژهی اثر پیشنهادی را تغییر ندهند، اما همان نگاه تخصصی آنها به نوشته بخشی از روند ویرایش است. ویراستاران ناشر پس از آنکه از صحت علمی نوشته اطمینان مییابند، به ویرایشهای لازم، مانند ویرایش ساختاری، استنادی، صوری، زبانی، تصویری و جزآن میپردازند. همهی آثار علمی و فنی که ناشران معتبر بینالمللی منتشر میکنند و ما آنها را خوشساخت، چشمنواز، خوشنثر و از لحاظ محتوا درخور اعتماد مییابیم، اغلب یا معمولاً همین روند ویرایشی را سپری کردهاند.
پرسشی دیگر. با کتابهای درسی فرزندانمان در سطوح مختلف تحصیلی، از پیشدبستانی تا پسادکتری، چه کنیم؟ آیا این آثار بدون دخل و تصرف، عیناً همان طور که مولفان آنها تحویل دادهاند، باید منتشر شوند؟ آیا آمار، ارقام، دادهها، روشها و نتیجهگیریهای اینها بدون بررسی علمی، روشی و مطابقت دادن با منابع مرجع موثق، و بدون هیچ تغییر و اصلاح، افزایش و کاهش، همان طور که تحویل داده شده است، عیناً منتشر شوند؟ کدام سامانهی آموزشی مسئول در جهان متن درسی خام را در دسترس فرزندان قرار میدهد؟ همهی درسنامهها در همهی سطوح، بدون استثنا، و نیز همهی منابع مرجع، اعم از دانشنامهها، فرهنگها، راهنماها، فهرستها، اطلسها، دستنامهها، نقشهها، و نظایر آن به ویرایش از نوع دقیقترین، سنگینترین، سختگیرانهترین و بیاغماض و گذشتترین آن نیاز دارند تا آثاری قابل اعتماد و مراجعه در اختیار جویندگان اطلاع درست و موثق قرار بگیرد.
در آثاری که اصل آنها بر آفرینشگری، اصالت، جنبههای شخصی و خصوصی و نظایر آن است، به عکس موارد بالا، ویراستار در خدمت متن استو او با پدیدآورنده کاملاً همسوست و همچون همکاری صمیمی و وفادار، دانش فنی، تجربه، اطلاعات و پیشنهادهایش را در اختیار او میگذارد تا او آن طور که میخواهد پیامش را به مخاطبان واقعی یا فرضی و احتمالیاش منتقل کند. هیچ ویراستاری مجاز نیست به جملههای بدون فعل جلال آلاحمد فعل بیافزاید. اگر احیاناً از زیر چشم او در رفته باشد و جملهای را با فعل نوشته باشد، ویراستار باید به او یادآوری کند که این خلاف سبک نوشتهی اوست و بهتر است فعل حذف شود؛ ولو آنکه خود ویراستار به مبانی دستور زبان چنان پایبند باشد که جملهی بدون فعل را خلاف ناموس و مصلحت زبان بداند. بنابراین، ویراش میان دو قطب «حداکثر دخالت» و «حداقل دخالت» نوسان دارد. اینکه در این طیف گسترده چگونه باید عمل کرد، همان مرزی است که ویرایشهای بجا و نابجا، ویرایشهای وارد و ناوارد، را از هم جدا میکند.
نوسان دیگر تعیین کنده در ویرایش، نوسان میان کلینگری و جزءنگری است، یا به تعبیر دیگر، نوسان میان نگاه تمامنما( پانوراما) و نگاه از میان سوراخ کلید. ویراستار ناگزیر است در همهی موارد لازم میان این دو قطب نوسان کند. شناختن مرز میان این دو هم از دیگر هنرهای تعیین کنندهی ویراستاری است. تصمیمگیری در این باره که کجا جزءنگری لازم است و کجا نگاه تمامنما و دیدن حداکثر آنچه در میدان دید باید قرار بگیرد، از تصمیمهای خطیر در حوزهی ویراستاری است. از جملهی دشواریهایی که اکنون با آن روبهرو هستیم، تعمیم دادن گونه یا روشی از ویرایش از سوی شماری از ویراستاران است. ممکن است آنچه خود از درون سوراخ کلید میبینند، تعمیم داده شود. خود من بارها و بارها چه در دورههای آموزشی، چه در نشستها و دیدارها و گفتوگوها با این مشکل روبهرو شدهام که یک جزء از ویرایش کل ویرایش قلمداد شده است و برای رد کردن این سوء برداشت، زمان و تلاش لازم است. یا همان گونهای از ویرایش را که با آن سروکار داشتهاند، ویرایش به طور اعم میانگارند. برای مثال، اینگونه را که توضیح کوتاهی دربارهی آن میبینید، به کرات تعمیم داده شده است.
اگر در تشکیلاتی نشریهای داخلی، محدود و با توجه به مخاطبان همان تشکیلات منتشر شود و ویراستار آن نشریه بر پایهی شیوهنامهی ویرایش و ضوابط و قراردادهای داخلی، آن نشریه را ویرایش کند، نوع ویرایش او ویرایش سازمانی[۷] است. حال اگر در موسسهای انتشاراتی، هرچند هم بزرگ و به قصد انتشار اثر با شمارگانی زیاد و بسیار زیاد، نظیر همین روش ویرایشی اعمال شود، بازهم این روش در الگوی ویرایش سازمانی قرار میگیرد، اما اگر ویراستاری توانست همهی متغیرهای دخیل و مربوط به اثر را بشناسد، در نظر بگیرد و راهبرد(استراتژی) ویرایشی خود را برپایهی آنها طراحی و تدوین کند، ویرایش او از سنخ ویرایش پویا، کلنگر و جزءنگر، غیر مکانیکی و خلاقانه خواهد بود.
در نوشتههایی به علتهای اینگونه تعمیم دادنها اشاره شده است و در اینجا قصد تکرار آن نکتهها را ندارم. فقط اجمالاً یادآوری میشود مادام که منابع پایه و موثقی دربارهی ویرایش در دست نباشد و ویراستاران مجرب و آموزشگران ویرایش بر سر این گونه نکات توافق نکنند، بعید است مشکل تعمیم به سادگی و به این زودیها برطرف شود.
هر اثر در دست ویرایش از اجزایی ترکیب میشود که در مجموع ساختار اثر را تشکیل میدهند. ویراستار در بررسی مقدماتی اثر و برای تدوین راهبرد ویرایشی خودش ناگزیر است این اجزاء را شناسایی و آنها را فهرست کند. از اهل فن شنیدهام که اگر در فرودگاهها صورت دقیق بررسی و بازبینی تهیه نشده باشد و بر پایهی این صورت اجزای حساس و اساسی هواپیماهای آمادهی پرواز را بررسی نکنند، معلوم نیست چند هواپیما در روز سقوط میکنند. مدیریتهای کارآمد هم در همهی رشتهها و در همهی زمینهها صورتهای دقیق و تدوین و ابلاغ شدهی مربوط به جزءبهجزء بررسی و بازبینی را در اختیار دارند.
احتمال دارد ویراستار به این نتیجه برسد که تک تک نامها، تلفظها، تاریخها، نقل قولها، دادههای کتابشناختی، سرصفحهها و پاصفحهها و نظایر آن به بررسی تا حصول دقت نیاز داشته باشد. او این اجزاء را فهرست میکند و سپس هرکدام از آنها از آغاز تا پایان اثر تک به تک، نه با هم ـ تاکید میکنم: تک به تک و به طور مجزا، نه با هم ـ بررسی می شود. ویراستار میدان دیدش را محدود و تنگ میکند تا فقط یک چیز را ببیند. برای مثال، یک بار فقط سرصفحهها را از آغاز تا پایان اثر بررسی میکند و با هیچ جزء دیگری کار ندارد. بار دیگر فقط با تلفظ نامها کار دارد، از اول تا آخر. به این ترتیب ممکن است که او ناگزیر باشد بارها و بارها این سفر را از آغاز تا پایان اثر تکرار کند. این بررسی، نگاه از درون سوراخ کلید است. بررسی که پایان یافت، کار او به پایان نرسیده است، بلکه اطمینان یافتن از همهی اجزاء به او کمک میکند که تناسب آنها را با هم و با کل اثر بررسی کند. افزون براین، تناسب این دو با هم کافی نیست، تناسب این دو با متغیرهای اصلی موثر بر نشر هم لازم است. همینجاست که نگاه تمامنما(پانوراما) لازم است. به کمک این نگاه است که اثر ویراسته با طبیعت موضوعی اثر، نیازهای خوانندگان، کاربردهای اصلی و جنبی و فرعی، ویژگی رسانهی انتقال، موقعیتهای زمانی و مکانی و سایر جنبههایی که به گونهای با مسائل انتقال پیام ارتباط دارند، مرتبط و سازگار میشود.
ویراستاران موفق این توان را دارند که خودشان را به جای مخاطبان مختلف آثار بگذارند و بکوشند مانند آنها مطلب را حس و درک کنند. لازمهی این حس و درک، مخاطبشناسی و آگاهی دقیق به ویژگیهای مخاطبان است. پسندها، توان، سطح اطلاع آنها از زبان و محتوای نوشته، نیازها و توقعاتشان از نوشته از نکاتی است که در دید فراخ به آنها توجه میشود. از این روست که بر مخاطبشناسی تاکید میکنند. مخاطب ناشناخته، یا کم شناخته و بدشناخته شده، به طور قطع هدف انتقال پیام نخواهد بود و پیام پدیدآورنده به او منتقل نخواهد شد. همهی ویراستاران موفق در تنظیم پیام چیرهدستاند، زیرا خود پیام و ویژگیهای آن، فرستنده و گیرندهی پیام را درست و بجا برآورد میکنند.
کمال سازگاری را در ویرایشهای ویراستارانی میتوان یافت که به مدد دانش، تجربه، شمّ تشخیص و تواناییهای دیگر، نگاه تنگ و فراخ را به طور متوازن با هم ترکیب کردهاند. مهارت دست یافتن به این ترکیب را چگونه میتوان کسب کرد؟ شاید بهتر باشد پاسخ را از زبان ماساکی ئو[۸] بشنویم که نه فقط کتابویرا(ویراستار کتاب) که نشرویرا(ویراستار ادارهکنندهی موسسهی انتشاراتی) هم هست و همهی مراحل تسلط بر ویرایش و نشر را به تجربه، و نیز همراه با مطالعه و تامل، سپری کرده است. نکتههایی از زبان او(تاکیدها از من است):
آنهایی که گمان میکنند ویراستار فقط باید پشت میز یا در برابر رایانهاش بنشیند، سخت در اشتباهاند... اطلاعات ضروری برای نشر را ویراستار نمیتواند از پشت میز به دست آورد. در موسسهمان برای موضوعهای فعالیت، پروندههای جداگانهای تشکیل دادهایم ... ویراستار حتماً باید این توانایی را داشته باشد که اطلاعات مناسب را از میان انبوه آنها بیرون بکشد و براساس اطلاعات، درست داوری کند و تصمیم بگیرد... کتابی که زیر نظر من چاپ میشود، معمولاً آن را ۴ بار نمونهخوانی میکنم. بسیار اتفاق میافتد که از نویسنده میخواهم قسمتهایی را بازنویسی کند یا تغییر دهد. یا از چاپگر میخواهم قسمتهایی را از نو و با ترتیب و آرایش دیگری از نو بچیند. مهم نیست که این کارها را چندبار میکنم، اینقدر تکرار میکنم که ذوقم اقناع، رضایتم تامین و اطمینانم به صحت و دقت نوشته جلب شود. منتشر کردن کتاب بینقص و بیغلط کار بسیار دشواری است، اما وظیفهی ویراستار است که کتاب بیعیب منتشر کند. ویراستار باید حوزهای تخصصی داشته باشد. بدون حوزهی تخصصی، به عاملی کلیدان تبدیل میشود... در عین آنکه باید در حوزهای متخصص باشد، اما نباید در آن حوزه به سبک محققان و فضلا عمل کند؛ او باید دیدگاههای غیر متخصصان را با خود همراه داشته باشد وگرنه نمیتواند آنجا که لازم است، دست به تفکیک بزند... به نظرم ویراستار همیشه باید نیم قدم از سیراوضاع و احوال جلوتر باشد، نه بیشتر. اما اگر نیم قدم عقب بماند، خوانندگان را از دست میدهد. تنظیم کردن آهنگ چنین حرکتی، هنری است که باید با کار و تجربه اندوخت. ویرایش به قدرت جسمانی نیاز دارد، زیرا وظیفهای سنگین و کاری پرمشغله است و به پشت میز نشستن محدود نیست. گاه ممکن است ویراستار مجبور شود سراسر شب را کار کند. ما در محل کارمان کیسهخواب داریم. در بعضی موسسههای انتشاراتی بزرگ ژاپن حتی تختخواب هست. معمولاً ماهی دوبار در دفتر کارم میخوابم.[۹]
در برابر اینگونه نقل قولها بارها و بارها از زبان این و آن و با الفاظ مختلف شنیدهمیشود که اینها مسائل جامعهی ، یا مسائل نشر و ویرایش، ما نیست و به ما ربطی ندارد. پرسش: مسائل نشر و ویرایش ما چیست؟ کدام مطالعهی پژوهشی موثق نشان دادهاست که مسائل نشر و ویرایش ما چیست تا برپایهی آن بتوان حکم کرد کدام نقل قولها موافق با واقعیت جامعهی ما و کدامیک ناموافقاند؟ اگر هرکسی به اتکای دانستهها، تجربهها و مشاهدات شخصی خودش بخواهد مدعی باشد که حکم او حکمی کلی است، پس تعداد حکمها به تعداد مدعیان خواهد بود و نتیجه هم معلوم است: تشدید بِلبُشو در عرصهی ویرایش.
میان همهی نشرها و ویرایشها در سراسر جهان جنبههای مشترکی هست و همهی این جنبهها را باید شناخت. شناختن تفاوتها با بررسیهای موردی و محلی ممکن است. نقش و وظایف ویراستاران در نشرهای توسعه یافته را نمیتوان به همین نقش و وظایف در نشرهای توسعهنیافته تعمیم داد. این، درست است. اما قرار هم نیست نشرهای توسعه نیافته همچنان درجا بزنند و به سمت توسعه حرکت نکنند. نگاهی که میخواهد نشر و ویرایش را از مقایسهها دور نگه دارد، در عمل مانع رشد و توسعهی ویرایش و کمال حرفهای ویراستاران خواهد شد. نشر و ویرایش ما به نگاهی نیاز دارد که مقایسه و بررسیهای تطبیقی را به حوزهی خود راه دهد و با مطالعات بومی همراه کند.
فرق و مرز میان نگاه تنگ و فراخ به ویرایش را در تفاوت رویکرد به رشد و توسعه هم میتوان دید.
[۱] Max Perkins
[۲] برای تفصیل ماجرای ویرایش کتاب گتسبی بزرگ در زبان اصلی، نک این کتاب:
Bell, Susan(2007), The Artful Edit : On the Practice of Editing Yourself, New York, W. W. Norton & Company.
[۳] Ezra Pound
[۴] T.S. Eliot
[۵] نمونههایی از ویرایشهای ابوالحسن نجفی و هوشنگ گلشیری را خود شاهد مستقیم بودهام و در بارهی ویراش احمد شاملو بخشی از اطلاعم بیواسطه و بخشی دیگر به واسطهی تنی چند از معتمدان است.
[۶] Stylistic editing
[۷] organizational editing
[۸] Massaki Oe
[۹] برای تفصیل مطالب او، نک: در قلمرو نشر، ویرایش و دانشنامهنگاری(تهران، قنوس، ۱۳۸۲)، ص ۱۲۵ ـ ۱۳۳.
منبع: جهان کتاب
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید