1393/5/11 ۱۰:۰۰
در این گفتگو برخی از مهمترین و برجستهترین مسائل حوزه فلسفه دین مطرح شده است. تعریف دین و فلسفه دین، تفاوت فلسفه دین با علم کلام، مسائل اساسی مورد بحث در فلسفه دین، رابطه فلسفه و دین در دوران مدرن، رابطه فلسفه دین با علم اخلاق، تجربه دینی، مسئله شکاکیت و براهین اثبات وجود خدا در دنیای کنونی، مسئله شر به عنوان یکی از مباحث بنیادین در فلسفه دین، جاودانگی و ارتباط نفس و بدن و فلسفه ذهن، معاد جسمانی و در نهایت فیدئیسم از موضوعات مورد بررسی در این گفتگوست كه پیشتر در ماهنامه «اطلاعات حكمت و معرفت» به چاپ رسیده است.
اشاره: در این گفتگو برخی از مهمترین و برجستهترین مسائل حوزه فلسفه دین مطرح شده است. تعریف دین و فلسفه دین، تفاوت فلسفه دین با علم کلام، مسائل اساسی مورد بحث در فلسفه دین، رابطه فلسفه و دین در دوران مدرن، رابطه فلسفه دین با علم اخلاق، تجربه دینی، مسئله شکاکیت و براهین اثبات وجود خدا در دنیای کنونی، مسئله شر به عنوان یکی از مباحث بنیادین در فلسفه دین، جاودانگی و ارتباط نفس و بدن و فلسفه ذهن، معاد جسمانی و در نهایت فیدئیسم از موضوعات مورد بررسی در این گفتگوست كه پیشتر در ماهنامه «اطلاعات حكمت و معرفت» به چاپ رسیده است.
***
از آنجا که گفتگوی ما درباره «فلسفه دین» است، نخست تعریفی اجمالی از «دین» که بیشترین توافق را با خود به همراه دارد برای ما بیان کنید. البته از دشواری این کار آگاهم؛ چنان که میرچا الیاده میگوید: «در غرب، در طی روزگاران، آنقدر تعریفهای فراوان از دین پدید آمده که حتی ارائه فهرست ناقصی از آنها غیر ممکن است. در این تعریفها به درجات گوناگون کوشش شده است که از وصفهای قاطع و جزیی نگرانه، و از سوی دیگر از تعمیمات بی معنا به دور باشند.» با این حال آیا میتوان به تعریفی از دین دست یافت؟
رسیدن به تعریفی واحد که همه ادیان را پوشش دهد، آسان نیست؛ چرا که تنوعی که در ادیان جهان دیده میشود و تفاوتهای گوهری که بین آنها هست، ارائه تعریفی واحد را دشوار میکند. اما شاید بتوان از برخی عناصر اساسی مشترک در مفهوم دین سخن گفت. البته باز نمی توان گفت که لزوما همه این عناصر در همه ادیان یافت میشود، اما اغلب این عناصر در اغلب ادیان حضور دارند. برخی از این عناصر عبارتند از اعتقاد به ماورا، وجود نوعی طرح و هدف برای هستی، حیات پس از مرگ، مفهوم نجات و رستگاری، قدسیت، عبادت، و زندگی اخلاقی.
در مواردی که دامنه شمول دین خیلی گسترده میشود، شاید نتوان از شباهت خانوادگی بین ادیان فراتر رفت. این سخن درباره آن آیینهایی است که امروزه دین نامیده میشود؛ اما اگر از نگاه اسلامی بخواهیم سخن بگوییم، بسیاری از این آیینها دین نیستند. دین در نگاه اسلامی آن آیینی است که ریشه در وحی الهی داشته باشد. در این نگاه دین عبارت است از «ما انزل الله»؛ یعنی مجموعه تعالیمی که خداوند برای رستگاری انسان توسط انبیا فرستاده است. روشن است که این تعریف تنها بر ادیان الهی مانند یهودیت، مسیحیت و اسلام صدق میکند.
«فلسفه دین» به عنوان یک فلسفه مضاف چیست؟
فلسفه دین از شعب فلسفه است؛ بنا بر این قبل از تعریف فلسفه دین باید مرادمان از «فلسفه» روشن شود. فلسفه به عنوان یک فعالیت «تفکر عقلی روشمند و نظاممند» است. هر چیزی ممکن است موضوع تفکر فلسفی قرارگیرد و فیلسوف درباره هر موضوعی ممکن است بیندیشد. حاصل تفکر فلسفی در باره یک موضوع شعبهای از فلسفه را تشکیل میدهد. مثلا هستی شناسی فلسفی (ontology) حاصل تفکر عقلی روشمند و نظاممند درباره هستی است؛ معرفت شناسی (epistemology) حاصل تفکر عقلی روشمند و نظاممند درباره معرفت است و فلسفه ذهن (philosophy of mind) حاصل تفکر عقلی روشمند و نظاممند درباره ذهن است. به همین ترتیب فلسفه دین تفکر عقلی روشمند و نظاممند درباره دین و آموزههای دینی است. هنگامی که دین یا تعالیم دینی موضوع تأمل عقلانی نظاممند قرار میگیرد، فلسفه دین به وجود میآید.
به نظر میرسد که فلسفه دین یک فلسفه مضاف است که با ابزار عقل و تجربه در صدد رد یا اثبات عقاید دینی است. شما میگویید درباره دین؟ مگر فلسفه دین راجع به ادیان صحبت میکند که تاریخ ادیان شود؟ به نظر میرسد فلسفه دین برخی مسائل تجربی و احساسی را بررسی میکند که اصلا هیچ ارتباطی با ادیان ندارد؛ به عنوان مثال:تجربه دینی، مساله تکامل نقش فیزیک در دنیای معاصر که ذهن بسیاری از متفکران معاصر را متوجه خود ساخته از اهم مسائل فلسفه دین است که ارتباطی با ادیان ندارد ولی از علوم دیگر چون زیست شناسی و فیزیک به فلسفه دین راه یافتهاند.
آری، موضوع فلسفه دین، همان طور که از عنوانش پیداست، دین است. فلسفه دین، چیستی دین، امور مربوط به دین، ارتباط دین با امور دیگر و آموزههای دینی را مورد مطالعه فلسفی قرار میدهد. بحث از تجربه دینی دقیقا مربوط به دین است. بعضی تجربه دینی را گوهر دین دانستهاند و در نگاهی دیگر تجربه دینی راهی برای ایمان یا فهم دین است. مباحث علوم دیگر همچون فیزیک و زیست شناسی تا آنجا که با دین و آموزههای دینی مرتبط باشند، در فلسفه دین مورد توجه هستند، در غیر این صورت به فلسفه دین مربوط نمی شوند. کسانی از یافتههای علمی استنتاجهای مابعدالطبیعی و الهیاتی به سود یا به زیان دین کردهاند؛ مثلا ریچارد داوکینز میکوشد از نظریه فرگشت نتایج الحادی بگیرد.
این گونه موضوعات به دلیل اینکه با تفکر دینی مرتبط هستند، میتوانند در فلسفه دین بحث شوند؛ اما نظریات علمی که ارتباط سلبی یا ایجابی با تفکر دینی ندارند، جایی در فلسفه دین ندارند. ممکن است ما تعریفی از فلسفه دین بدهیم که برخی از این مباحث را پوشش ندهد و مثلا آنها را متعلق به کلام جدید بداند، اما سخن ما درباره فلسفه دین موجود است؛ یعنی آنچه در کتابهای فلسفه دین آمده است.
بحث از دین موجب نمی شود که فلسفه دین همان تاریخ ادیان باشد. هم موضوع فلسفه دین و هم روش آن با تاریخ ادیان تفاوت دارد. تاریخ ادیان به سیر تاریخی ادیان به روش تاریخی میپردازد؛ اما فلسفه دین از شعب فلسفه است و روش آن نیز فلسفی است که با روش تاریخی تفاوت دارد.
فلسفه دین با علم کلام چه تفاوتی دارد؟ گاه وقتی به موضوعات مورد بررسی فلسفه دین مینگریم، مرز آنها را در مواردی با علم کلام بسیار باریک مییابیم. به نظر شما چه شباهتها و تفاوتهای عمدهای میان فلسفه دین و کلام وجود دارد؟
فلسفه دین مباحث عقلی درباره دین و آموزههای دینی است، از این رو دامنه وسیعی را دربر میگیرد. علاوه بر مباحث بیرون دینی که در فلسفه دین مطرح میشود، برخی از مباحث فلسفی دیگر مانند بعضی از مباحث معرفتشناختی، مباحثی از فلسفه زبان و فلسفه علم نیز در محدوده فلسفه دین قرار میگیرد. همین طور الهیات به معنی الاخص در فلسفه اسلامی تقریباً به طور کلی در فلسفه دین جذب میشود.
فلسفه دین با کلام نیز همپوشانیهایی دارد. شباهت فلسفه دین با کلام یا الهیات (theology) روشن است؛ هر دو به دین میپردازند و مباحث مشترک دارند، مثل بحث از وجود خداوند و حیات پس از مرگ؛ اما بین آنها تفاوتهایی هست: اولا روش آنها متفاوت است؛ روش فهم و داوری در فلسفه دین عقلی است. اما در کلام روش خاصی شرط نیست. هم از روش عقلی استفاده میشود و هم از روش نقلی؛ حتی ممکن است از روشهای دیگر هم استفاده شود، مثل روش تاریخی و تجربی. ثانیا علم کلام به دین خاصی نظر دارد. مثلا میتوان از کلام اسلامی یا مسیحی یا یهودی سخن گفت؛ اما مباحث فلسفه دین، دست کم در مقام تعریف و ادعا، مشترک بین ادیان گوناگون است و به دین خاصی محدود نیست. مثلا از چیستی دین و معرفت دینی بحث میشود یا از اعتقاد به خدا و جاودانگی بحث میشود که مورد دغدغه ادیان است.
ثالثا مباحث علم کلام جانبدارانه است و به دین خاصی تعهد دارد. مثلا علم کلام اسلامی عقاید اسلامی را تبیین و اثبات میکند و به دفاع از آن در مقابل شبههها میپردازد؛ اما فلسفه دین نه تعهدی به دین به طور کلی دارد و نه از دین خاصی حمایت و دفاع میکند. فیلسوف دین ممکن است متدین، شکاک و یا حتی ملحد باشد؛ در حالی که متکلم هر دینی متدین به آن دین و مروج و مدافع آن است.
آیینهای زمینی مانند بودیسم، هندوئیسم و ... تحت چه تعریفی در فلسفه دین قرار میگیرند؟
بسیاری از عناصر مشترکی که در ادیان الهی هست در هندوئیسم هم مطرح است. به علاوه، دست کم بنده دلیل قاطعی ندارم که هندوئیسم ریشه الهی ندارد. ممکن است منشأ الهی و نبوی داشته، ولی تدریجاً در طول تاریخ دچار تحولاتی شده است، مانند مسیحیت. البته درباره هندوئیسم این فقط یک احتمال است. از طرفی، معارف معنوی بلندی در منابع مقدس هندو وجود دارد و از طرف دیگر از نگاه قرآنی خداوند برای امتهای گوناگونان پیامبر فرستاده است. از این جهت محال نیست که این دین نیز ریشه الهی داشته باشد، گرچه با گذشت زمان و دخالتهای بشری از آن تعالیم فاصله گرفته باشد.
در وضعیت فعلی هندوئیسم ضمن اینکه معارف بلند و عمیق عرفانی دارد، اما خالی از آرای باطل و قابل مناقشه نیست؛ مانند اعتقاد به تناسخ و نظام کاستی و در ظاهر خالی از نوعی شرک نیست؛ اما بودیسم حکایتش متفاوت است. بودیسم از درون هندوئیسم برآمده و دین بودنش نیز محل بحث است، به ویژه ازاین جهت که جایگاه مفهوم خدا دست کم در برخی از نحلههای این آیین روشن نیست.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید