1397/7/4 ۰۹:۰۹
الف) در باب کلمۀ تاریخ، این اتفاقنظر هست که از قرون سوم و چهارم هجری وارد حوزۀ فرهنگ اسلامی شده است. پیش از آن، رایجترین کلمات در باب مفهوم تاریخ، اصطلاحاتی چون ایام، اخبار و سیره بوده در آثاری همچون الملوکالمتوجه من حمیر و اخبارهم و قصصهم و قبورهم و اشعارهم از وهببنمنبه (متوفی ۱۱۴ق) سیره رسولالله(ص) از محمدبن اسحاق (م۱۵۰ق) کتاب اخبار بکر و تغلب از هشام کلبی (م۲۰۴ق)؛ اما محمدبن عمر واقدی (م۲۰۹ق) از نخستین کسانی است که اصطلاح تاریخ را به کار گرفت. مهمترین اثر او کتاب «التاریخ و المغازی» است و نیز ابوعبدالله محمدبن سعدبن منیع (م۲۳۰ق) که کتب متعددی دارد منجمله کتاب التاریخ.
به مناسبت بزرگداشت دکتر محمدجواد مشکور در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
مشهورترین اثر ابنسعد، «طبقات الکبری» است. علاوه بر او خلیفه بن خیاط بن ابیهبیره (م۲۴۰ق) نیز اثری با عنوان «تاریخ خلیفه بن خیاط» دارد. البته در این قرون همچنان در کنار کلمه تاریخ، که بدون تردید از قرن سوم وارد حوزۀ فرهنگ اسلامی شد، از کلمۀ اخبار نیز برای بیان وقایع تاریخی استفاده میشود؛ همچون: «فتوح مصر و اخبارها» از ابن عبدالحکم یا ابوالقاسم عبدالرحمن بن عبدالله بن عبدالحکم (م۲۵۷ق) و ابوحنیفه دینوری (م۲۸۳ق) که اثر مهمی چون «اخبار الطوال» را دارد (و البته برخی آن را همان کتاب التاریخ او میدانند) و پس از او احمد بن یحیی بلاذری (م۲۷۹ق) که آثاری چون: انسابالاشراف، فتوحالبلدان و «عهد اردشیر» را نگاشته و پس از همه اینها، محمدبن جریر طبری (م۳۱۰ق) مورخ نامدار که «تاریخ طبری»اش وی را ملقب به «پدر علم تاریخ» کرده است. بنابراین تا پیش از اشتهار و اعتبار کتاب تاریخ طبری، مشهورترین لغات برای تاریخ، اصطلاحاتی چون اخبار و ایام است. گرچه اصطلاح تاریخ نیز تا حدودی رواج دارد.
ب) ریشه کلمۀ تاریخ چیست و به چه معناست؟ در باب ریشۀ آن اتفاقنظر وجود ندارد. جوالیقی در المعرب، واژه تاریخ را عربی محض ندانسته و معتقد است مسلمانان این کلمه را از اهل کتاب گرفتهاند. وی ریشه کلمۀ تاریخ را «ارخ» به معنای وقت و تاریخ را توقیت ذکر میکند. برخی نیز چون مؤلف کشافالفنون، تاریخ را به معنای زمان دانسته و آن را مقلوب کلمه «تاخیر» میداند؛ اما هستند کسانی که این واژه را اصولا عربی نمیدانند و آن را معرّب مؤرخ یا «ماهروز» میدانند، یعنی روزی که امری مشهور میان ملت یا دولتی آشکار یا حادثۀ مهمی پیش آمده باشد. سیوطی نیز به نقل از مجمل ابنفارس، تاریخ را کلمهای معرب میداند. به هر حال درباب ریشه این واژه اختلافنظر وجود دارد؛ اما در اکثر زبانها به معنای وقت و زمان آمده است یا همان کلمه ایام در نزد عرب.
لاجرم تاریخ را «علم به حوادث گذشته» باید خواند؛ علمی که انسان با گذرکردن از وقایع و حوادث جاری در متن زمان، آنها را مورد توجه و بازخوانی قرار میدهد. این توجه از مرور زمان حاصل میشود و دقیقا از همین موضع و مبناست که مفهوم تاریخ شکل میگیرد. تاریخ نوعی گذر یا عبور از حادثه یا واقعه است. در متن واقعه و حادثه، تاریخ شکل نمیگیرد؛ زیرا درک کاملی از آن وجود ندارد، اما پس از عبور از حادثه، تاریخ آغاز میگردد، بنابراین در ذات تاریخ نوعی گذر و عبور نهفته است.
ج) سه وجه و سطح برجسته تاریخ در کلیت و گستره مفهومی آن عبارتند از: تاریخنگاری، علم تاریخ و فلسفه تاریخ. «تاریخنگاری» یا تاریخ نقلی آگاهی به اوضاع و احوال و وقایع زندگی انسان است در زمانهای گذشته. اوضاع و احوالی که سپری شده و به گذشته تعلق یافته است (مفهوم تاریخی عبور).
«علم تاریخ»، علم به قواعد و سنن حاکم بر زندگی و احوال گذشتگان است، یا به عبارتی بررسی علل و عوامل بروز و ظهور حوادث (مفهوم تاریخی عبارت یا تعبیر، دقیقا از این رو که عبارت زبان علم است. تا ادراکات و مفاهیم در سلک عبارت درنیایند علم به معنای خاص آن ظهور نمیکند). در این سطح مورخ فقط ذکر واقعه و حادثه نمیکند، بلکه به دنبال چرایی وقوع وقایع نیز است، تشریح و تحلیل و تعلیل حوادث مهمترین وجه این رویکرد به تاریخ است.
و نهایت «فلسفه تاریخ» که برای نخستین بار ولتر آن را به کار برد و پس از او دیگران در معانی مختلفی تکرار کردند. این وجه به فلسفه نظری تاریخ یا کشف علل و قوانین حاکم بر جوامع انسانی گذشته و نیز فلسفه علم تاریخ یا «هیستوریسیسم» که به معنای «اصالت تاریخ» یا تاریخ را بهسان موجودی زنده انگاشتن است (بهویژه در هیستوریسیم هگلی) تقسیم میشود. در وجه سوم تاریخ مورد کندوکاو دقیق و عمیق فلسفی قرار میگیرد تا مسیر آیندهاش پیشبینی شود. مثال مشهور این رویکرد همان ادوار تاریخی مشهور مارکسیستی است که از «کمون» یا اشتراکی اولیه آغاز و نهایت به جامعه بیطبقه میرسد. نگرة آخرالزمانی ادیان نیز نوعی اعتقاد به شعورمندی تاریخ و غایت مشخص آن دارد. این آیه شریفه قرآن نیز که وراثت زمین را از آن مستضعفان میداند، خود غایتانگاری مصلحانه برای پایان تاریخ است: «و نُریدُ أن نمُنّ على الّذین استُضعفُوا فی الأرض ونجعلهُم أئمّة ونجعلهُمُ الوارثین: خواستیم بر کسانى که در آن سرزمین فرودست شده بودند، منت نهیم و آنان را پیشوای [مردم] گردانیم و ایشان را وارث [زمین] کنیم.» (قصص، ۵)
در این وجه، تاریخ بهویژه با توجه به علم تاریخ بازخوانی میشود تا قوانین حرکت آن کشف و مسیر در پیش رویش، توسط انسان تدبیر شود و این همان مفهوم نهفته در جان واژه «عبرت» است. بازخوانی گذشته با نیت درسگرفتن از آن در تصحیح و تدبیر حرکت آینده (مفهوم تاریخی عبرت).
د) پس از ذکر این مقدمات، بگذارید بپرسیم: چرا مشهورترین کتاب علم تاریخ (و نه خود تاریخ) در تمدن اسلامی، «العبَر» نام دارد؟ میدانیم که عنوان اصلی اثر مشهور و مهم ابنخلدون که به نحوی او را از پیشگامان تاریخنگاری به شیوه علمی و از پیشگامان علم جامعهشناسی و به عبارتی بنیانگذار علم تاریخ میخوانند، این است: «العبر و دیوان المبتدا و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الاکبر»! العبر از نظر لغوی هم به معنای عبور است، هم عبارت و هم عبرت. بدین ترتیب این کلمه حاوی همان سه مفهوم بنیادی است که در بند قبل در باب تاریخ ذکر شد. هم به معنای عبور است که تعریف اصلی تاریخ است (عبور از حادثه و اصولا تاریخ هنگامی شکل میگیرد که از واقعهای عبور کرده باشیم)، هم به معنای علم تاریخ؛ زیرا از واژههای برساختة عبر یکی نیز عبارت است یا تعبیر (بنا به نسبت ذاتی میان علم و عبارت، تا واقعهای نگاشته نشود و بیان نگردد، علم تاریخ شکل نمیگیرد)، و هم به معنای فلسفۀ تاریخ با ابتنای بر واژه عبرت (که این نیز ریشه در جان واژۀ العبر دارد) که بنا به قاعده دلالت التزام، بهویژه با رجوع به قرآن کریم، همان معنای عبرت را دارد. بنابراین واژه العبر ابنخلدون کلیت تاریخ را به ما مینمایاند؛ یعنی هم بیان گذر است (تاریخ نقلی)، هم عبارت (علم تاریخ)، و هم عبرت (فلسفه تاریخ)؛ بهویژه که ابنخلدون خود چنین دیدگاهی در باب تاریخ و علم و حکمت آن دارد: «در فهمیدن تاریخ دانایان و نادانان یکسانند، چه در ظاهر اخباری بیش نیست در باره روزگارها و دولتهای پیشین… اما در باطن، اندیشه و تحقیق در باره حوادث و مبادی آنها و جستجوی دقیق برای یافتن علل آنهاست، و علمی است در باره کیفیات وقایع و موجبات و علل حقیقی آنها، به همین سبب تاریخ از حکمت سرچشمه میگیرد و سزاست که از دانشهای آن شمرده شود.»
هـ) در قرآن مجید کلمه تاریخ نیامده؛ اما کلمه ایام و اخبار چرا. همچون: «یومئذ تُحدّثُ أخبارها: آن روز است که [زمین] خبرهاى خود را باز میگوید.» (زلزال،۴)، «و لنبلُونّکُم حتّى نعلم المُجاهدین منکم و الصّابرین و نبلُو أخبارکُم: البته شما را مى آزماییم تا مجاهدان و شکیبایان شما شناخته شوند و گزارشهاى [مربوط به] شما را رسیدگى کنیم.» (محمد، ۳۱)، «یعتذرون الیکم اذا رجعتُم الیهم قل لا تعتذروا لن نُؤمن لکم قد نبّأنا الله من أخبارکُم و سیرى الله عملکُم و رسولُهُ ثمّ تُردُون الى عالم الغیب و الشّهاده فیُنبّئُکُم بما کنتم تعملون: هنگامى که به سوى آنان بازگردید، برایتان عذر مىآورند، بگو عذر میاورید، هرگز شما را باور نخواهیم داشت، خدا ما را از خبرهاى شما آگاه گردانیده و بهزودى خدا و رسولش عمل شما را خواهند دید، آنگاه به سوى داناى نهان و آشکار بازگردانیده مىشوید و از آنچه انجام مىدادید به شما خبر مىدهد.» (توبه، ۹۴)
و اما واژه ایام: «فهل ینتظرون إلّا مثل أیّام الذین خلوا من قبلهم قل فانتظرُوا إنّی معکُم من المنتظرین: آیا جز مانند روزهاى کسانى را که پیش از آنان درگذشتند، انتظار مىبرند؟ بگو انتظار برید که من [نیز] با شما از منتظرانم.» (یونس،۱۰۲)، «إن یمسسکُم قرحٌ فقد مسّ القوم قرحٌ مثلُهُ و تلک الأیّامُ نُداولُها بین النّاس و لیعلم الله الذین آمنوا و یتّخذ منکُم شُهداء و الله لا یُحبُّ الظالمین: اگر به شما آسیبى رسیده، آن قوم را نیز آسیبى نظیر آن رسید و ما این روزها[ى شکست و پیروزى] را میان مردم به نوبت مىگردانیم [تا پند گیرند] و خداوند کسانى را که [واقعا] ایمان آوردهاند، معلوم بدارد و از میان شما گواهانى بگیرد و خداوند ستمکاران را دوست نمىدارد.» (آلعمران،۱۴۰)
در هر دو بخش از این آیات، اخبار و ایام بیان نوعی گذر زمان یا همان تاریخ در معنای مشهور خویش است و شاید عرب نیز متاثر از قرآن، از واژههای ایام و اخبار در یکی دو قرن اول اسلام استفاده میکرده، شاید نیز قرآن اصطلاحات رایج عرب را در این باب تقریر نموده است.
به هر حال کلمه تاریخ در قرآن نیامده است؛ اما بسیاری از مفسران و علمای لغت واژه بسیار نزدیک به تاریخ را واژه «عبرت» دانستهاند. مرحوم علامه طباطبایی در شرح آیه شریفه «لقد کان فی قصصهم عبرهٌ لأولی الألباب»، عبرت را نوعی شناخت نامحسوس از طریق شناخت محسوس میداند. مفهومی که در دل تاریخ با بازخوانی حوادث گذشته نامشهود برای انسان حاصل میشود. مرحوم علامه در این باب چنین میگوید: «راغب در مفردات مىگوید: اصل کلمه «عبر» به معناى گذر از حالى به حالى است، و اما عبور تنها، مختص به تجاوز از آب است… و اعتبار و عبره، مخصوص به حالتى است که انسان به وسیله آن از شناختن چیزى که قابل مشاهده است، به چیزى که قابل مشاهده نیست مىرسد؛ همچنان که خداى تعالى فرمود: إنّ فی ذلک لعبره: در این آیات عبرت است. ضمیر در قصصهم به انبیا، که یکى از ایشان یوسف ـ صاحب داستان سوره یوسف ـ برمىگردد؛ احتمال هم دارد که به یوسف و برادرانش برگردد و معنا چنین باشد: قسم مىخورم که براى خردمندان در داستانهاى انبیا و یا یوسف و برادرانش عبرت است».(ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۳۸۲)
البته مرحوم علامه تاریخ به معنای نقلی آن را نیز مورد توجه قرار داده است: «کلمه تاریخ مصدر و به معناى شناختن حوادث و علت و زمان پدید آمدن آن است، و اصطلاحا به معناى باستانشناسى و طبقاتالارض نیز استعمال مى شود، و گفتار ما در معناى لغوى آن یعنى تاریخ نقلى است و تاریخ نقلى عبارت است از ضبط حوادث کلى و جزئى، و نیز نقل آن و گفتگو پیرامون آن.» (همان، ج۲، ص۴۶۳)
نتیجه اینکه قرآن ما را به مطالعه گذشته از طریق تاریخ و قصص میخواند تا این بازخوانی سبب علم به نتایج کردههای انسان دیروز شود. این علم نوعی تنبه و انذار و هشدار است تا آدمی مسیر آنانی را که به خویش ظلم کرده و خطا کردهاند، نرود. عبرت معنایی جز این ندارد. ذکر مثالی جالب توجه است: قرآن در سوره روم با بیان یک واقعه تاریخی یعنی شکست روم و سپس پیروزی آتیاش در ادامه آیات، انسان را به تفکر در آفاق و انفس و سیر در زمین و نظر به احوال و عاقبت اقوام و امم گذشته فرا میخواند. همان بهرهبردن از تاریخ در جهت عبرت و روشنایی جان و جهان:
«غُلبت الرّوم فی أدنى الارض: رومیان در نزدیکترین سرزمین شکست خوردند. و هُم من بعد غلبهم سیغلبُون فی بضع سنین: و آنها بعد از شکستشان، در ظرف چند سالى پیروز خواهند گردید… أولم یتفکّروا فی أنفُسهم ما خلق الله السّموات و الأرض و ما بینهُما إلا بالحقّ و أجل مُسمّى و إنّ کثیرا من النّاس بلقاء ربّهم لکافرون: آیا در خودشان به تفکر نپرداختهاند که خداوند آسمانها و زمین و آنچه را میان آن دو است، جز به حق و تا هنگامى معین نیافریده است و [با اینهمه] بسیارى از مردم لقاى پروردگارشان را سخت منکرند! أولم یسیروا فی الارض فینظُروا کیف کان عاقبه الذین من قبلهم کانُوا أشدّ منهُم قوّه و أثاروا الارض و عَمروها أکثر ممّا عمروها و جاءتهُم رُسُلهُم بالبیّنات فما کان الله لیظلمهُم و لکن کانوا أنفُسهُم یظلمون: آیا در زمین نگردیدهاند تا ببینند فرجام کسانى که پیش از آنان بودند، چگونه بوده است؟ آنها بس نیرومندتر از ایشان بودند و زمین را زیر و رو کردند و بیش از آنچه آنها آبادش کردند، آن را آباد ساختند و پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان آوردند؛ بنابراین خدا بر آن نبوده که بر ایشان ستم کند، لیکن خودشان بر خود ستم میکردند. ثُمّ کان عاقبه الذین أساءُوا السُّوأى أن کذّبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزئُون: آنگاه فرجام کسانى که بدى کردند، [بسى] بدتر بود؛ [چرا] که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به ریشخند مىگرفتند.» (روم، ۱ـ ۱۰)
و) این مطلب به مناسبت بزرگداشت مرحوم مغفور دکتر محمدجواد مشکور نوشته شد تا بگویم بدون تردید یکی از برجستگان و نامآوران علم تاریخ در جهان معاصر حضرت ایشان است. سلسله آثار زیر مؤید این مدعاست:
ـ تاریخ اوستا و ادبیات دینی پهلوی (۱۳۲۵)،
ـ ترجمه تاریخ ایران باستان به روایت ابن عبری (تألیف یوسف بنیان، ۱۳۲۶)،
ـ ترجمه تاریخ مذاهب اسلام یا الفرق بین الفرق (اثر ابومنصور عبدالقاهر بغدادی)،
ـ ترجمه النکت الاعتقادیه (اثر شیخ مفید، ۱۳۳۳)،
ـ تاریخ اورارتو، سنگنبشتههای اورارتی در آذربایجان (۱۳۴۵)،
ـ تاریخ اجتماعی ایران در عهد باستان (۱۳۴۷)،
ـ تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری (۱۳۵۲)،
ـ نظری به تاریخ آذربایجان و آثار باستانی و جمعیتشناسی آن (۱۳۴۹)،
ـ ترجمه تاریخ طبری (قسمت مربوط به ایران، ۱۳۳۷)،
ـ ایران در عهد باستان (۱۳۴۳)،
ـ اخبار سلاجقه روم (۱۳۵۰)،
ـ سیر اندیشههای دینی در ایران (۱۳۵۵)،
ـ تاریخ شیعه و فرقههای اسلام تا قرن چهارم هجری (۱۳۵۷)،
ـ جغرافیای تاریخی ایران قدیم (۱۳۷۱)
ـ فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی (۱۳۵۷)،
ـ دستورنامه (۱۳۳۸)،
ـ منطقالطیر عطار (تصحیح، ۱۳۵۰)،
و بر این معنا بیفزاییم قدرت و بصیرت ایشان را در علم و وقوف بر فرَق و مذاهب که بدون تردید از تاریخخوانیاش برمیخاست.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید