1397/5/1 ۱۴:۰۷
دکتر ضیاء موحد از معدود صاحبنظران در عرصهی ادبیات و شعر است ادیبی که هم شعر میگوید و هم شعر را میداند و نقد و نظرهای بسیار نوشته و کتابهایی دارد در بررسی شعر امروز و ...
احمد میمنت: دکتر ضیاء موحد از معدود صاحبنظران در عرصهی ادبیات و شعر است ادیبی که هم شعر میگوید و هم شعر را میداند و نقد و نظرهای بسیار نوشته و کتابهایی دارد در بررسی شعر امروز و ...
در فرصتی که برای دیدارش دست داده بود. حرف از شعر به میان آمد و برخی جریانهای شعری و طبق معمول همهی حرفهایش را ضبط کردم. اما در نهایت گفت که تمایلی ندارد حرفهایش در مورد برخی مسایل مطرح شده از سوی برخی شاعران در مورد شعر چاپ شود و البته که باید خواستهاش را میپذیرفتیم و پذیرفتم اما دریغم آمد که بخشی از گفتههایش را که به طور کلی دربارهی شعر بود و بیهیچ اظهارنظری در مورد برخی مسایل و بعضی آدمها در کشوی میزم حبس کنم و دیگران آن را نخوانند و نتیجه این شد که میخوانید.
*******
آیا شعر میتواند فقط برآیند احساس شاعر باشد. یا توأم شدن اندیشه و عقلانیت با احساس شعر را میسازد؟
ازرا پاوند میگوید: «شعر پیوند عاطفی، عقلانی است در لحظهای از زمان» که هم اشاره میکند به آنیت شعر و هم اشاره میکند به اندیشه در شعر چون تفاوت بین منظومهی سبزواری که حکمت را شعر کرده با شعر این است که هیچ عاطفهای در شعر او نیست و همهاش حکمت و فلسفه است و باز تفاوت شعر واقعی با شعری مثل نفریننامهی کفاش خراسانی این است که شعر کفاش خراسانی عاطفی صرف است.
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید قصهی بی سروسامانی من گوش کنید.
اینها زمینهی صرفاً عاطفی دارند بنابراین مسئلهی اندیشه از قدیم و تا قرن بیستم هم در شعر مورد توجه بوده و این حرف تازهای نیست که ما بگوییم به عنوان یک روش جدید آن را پیشنهاد میکنیم. وگرنه من نمیتوانم صبح از خانه بیرون بیایم و بگویم از الان قرار است شعر حکمتآمیز بگویم. این کار سادهای نیست این کار یک سعدی دیگر میخواهد. اتفاقاً مقالهای میخواندم دربارهی Poetry and philoso phy نویسنده در این مقاله بعد از اینکه میگوید اگر بخواهیم بدانیم Poet philosopher (شاعر فیلسوف) کیست و باید شبیه چه کسی باشد دو تا اسم آورد، یکی نام خیام را آورده و دوم اسم دانته را. و بعد میگوید شکسپیر را نمیتوانیم شاعر فیلسوف بدانیم چون شکسپیر یک جهان بینی کلی ندارد. نقطه نظر کلی ندارد. شکسپیر دربارهی انواع و اقسام مسایل سروده و نوشته و راجع به قدرت، بدبینی و ... همه چیز شعر گفته ولی همهی اینها را که کنار هم بگذاریم در آخر معلوم نمیشود که جهانبینی شکسپیر به صورت کلی چیست. این حرف بزرگی است که یک نویسندهی انگلیسی چنین نظری دربارهی شکسپیر ابراز کند. و بگوید خیام جهان بینی و نظریه دارد. بدون اینکه در شعرش حتی یک کلمه از اصطلاحات منطقی و فلسفی استفاده کرده باشد. یا دانته همینطور.
در شعر نو ما هم از آغاز که آمد نیما نظریهی خاصی داشت که بنیان آن مسئلهی انسان دوستی بود و البته یک مارکسیسم پنهان هم داشت، به هر حال او جهانبینی داشت. وقتی به شاملو میرسیم میبینیم که در برخی شعرهایش اومانیست است ولی جهانبینی قابل تشخیص و شخصی نداشت. یک اومانیسم ناپختهای داشت. به اخوان که میرسیم میبینیم اخوان یک دست تر است، او میخواست جهانبینی برای خودش تعریف کند که «مزدُشت» از آب درآمد که نه مزدک است و نه زرتشت و نشد. به سهراب سپهری که میرسیم یک جهانبینی عرفانی (که خیلی هم مردم آن را میپسندند) داشت. میشود گفت که از این نظر به نسبت بقیه انضباط بیشتری د اشت.
نظریهی سهراب هم البته نه جدید بود و نه چندان منسجم اما به نسبت دیگران نظم بهتری داشت. در مورد بقیه صحبت نمیکنم چون لازم نیست در هر صورت این حرف درست است که عنصر اندیشه در شعر ما در این دوران کم بود. و این حرف درست است. در نتیجه یک عدهای این کمبود را حس کرده بودند و به فکر بودند که چه کار کنند. این مشکل را فهمیده بودند اما این مشکل را با بازی زبان و مثلاً هفتاد سنگ خبر اقای رویایی و حرفهای براهنی و امثالهم نمیتوان حل کرد. این مسئله با شیطنت کردن با زبان حل نمی شود.
بهترین شعرهای غربیها هم شعرهایی نیست که از بازی با زبان سروده شده باشد. آنها هم از این کارها کردهاند. مثل ویلیام کارلوس که معروف است به این کار. آنها هم وقتی که در گلچینهای شعر، میآیند شعر انتخاب کنند شعرهایی را میآورند که از این جنس بازی با کلمات و فرمگرایی صرف نیست و از جنس معقولتری است. استفاده از آزادی در هر عرصهای و در شعر هم ساده نیست. آن آزادی که نیما به شعر داد، هم همین حکم را دارد شاید کسی که بیش از همه توانست از آن استفاده کند فروغ فرخزاد بود، او هول نشد و با همین زبان عادی روزمره شروع کرد به طرح مسایل زنانه و حتی اجتماعی، شاید او از این نظر موفقتر بود. نمیخواهم بگویم که بینشی آورد و حکمتی و ... نه این هم نبود اما توانست به عنوان یک زن اندیشهاش را بهتر در قالب این فرم آزادتری که نیما آورده بود مطرح کند. البته همهی اینها به آن معنا نیست که شعر نو دستاوردی نداشته خیر، اصلاً اینطور نیست. در کارهای اخوان – شاملو و ... همهی شاعران هم دوره اینها شعرهای نابی داریم که اگر نیما نیامده بود و اینها در این خط حرکت نکرده بودند این شعرها را نداشتیم. من نمیخواهم نفی کل این دستاوردها را بکنم. که بشود مصداق شعر «نفی حکمت نکن از بهر دل خامی چند...» در شعرهای شاملو یا اخوان یا نیما لحظات فوقالعادهای مییابیم که نظیرش را در شعر گذشته نداریم.
و شعر دههی هفتاد
شعر دههی هفتاد قصهی جدایی دارد.
در شعر همهی کشورها ما دورههای اوج و دورههای فرود را داریم. در شعر اروپا هم همینطور است یک مقالهای هست با عنوان «دو انقلاب» من از آقای منوچهر بدیعی خواهش کردم این را ترجمه کنند که در یکی از شمارههای جنگ اصفهان چاپ شد. در آنجا شعر اروپا دوره بندی شده و نویسنده معتقد است که شعر به شکل آن چه ما میگوییم «شعر دههی هفتاد»، در اروپا از 1945 شروع شد. یعنی شعر پست مدرن. و سردمداران این جریان یکییکی با نمونهی شعرشان در این مقاله آمدهاند این افراد انواع و اقسام تجربیات شعری را کردهاند. آخر سر نویسنده پرسیده، خب حالا چی؟ پاسخ خیلی از این سؤالها را میتوان در آن مقاله پیدا کرد. در ایران شعر دههی هفتاد این کار را بر عهده داشت و چون ما از وقتی چشممان به دهان غرب دوخته شده در مسایل فرهنگی چند دهه از آنها عقب هستیم این بار هم همینطور شد یعنی حدود شصت سال بعد دههی هفتاد همین نقش را بر عهده گرفت و دچار همان عوارض شعر اروپا شد. چون آنجا هم این نوع شعر جا نیفتاد و به اصطلاح نگرفت و شعر پست مدرن به اصطلاح خودشان اسب مردهای است که دیگر نمیشود به آن شلاق زد و باید رهایش کرد. بنابراین شعر دههی هفتاد هم تولید شاخصی نداشت و مورد توجه قرار نگرفت، اما این بدیهی بود و بعد از آن چند شاعر قوی دهههای چهل و پنجاه (چه جهانبینی داشتند و چه نداشتند، اما «شعر خوب» داشتند) خیلی از راهها پیموده شده بود اینها به ته ماجرا رسیدند.
این جریان از شعر بیوزن نیمایی شروع شده بود تا به بیوزنی شاملویی رسیده بود و تمام این راهها را طی کرده بود و از خیلی از کلیشههای شعر قدیم انصافاً اینها عبور کرده بودند. بنابراین نسل جدید، باید از اینها بالاتر میرفت بنابراین به فکر افتادند که مثل اروپاییها با وزن و قافیه و ساختار کلمات نوآوری کنند و غزلسرایانشان مثلاً غزل پیوسته بسرایند و بازیگوشی با زبان بکنند. به اینها عیب هم نمیتوان گرفت چون این شعر برآیند منطقی دوران پیش از خودش بود.
مسئلهای که برای من همیشه مطرح بوده اینکه چشم داشتن به غرب، به خصوص در زمینهی شعر (چون ادبیات داستانی مقولهی دیگری است و رمان و داستان کوتاه اصولاً متعلق به آنهاست) با وجود گنجینهی عظیمی از شعر که در پیشینهی کشور ما و فرهنگ ما هست نظریههای غربی چهقدر میتواند پیش برنده باشد یا اصلاً چنین رویکرد شیفتهواری به نظریات غربی در شعر چهقدر لازم است؟
من یک مقاله دارم با این عنوان که: آیا شعر نو متأثر از شعر غرب است پاسخ دادهام که چون کسانی که سردمداران شعر نو بودند، اصلاً فرانسهی آنچنانی نمیدانستند. چه نیما، چه شاملو، چه اخوان که اصلاً فرانسه بلد نبود و ... بهترین شعرهایشان را هم در دوران جوانی سرودهاند که همان مقدار کم زبان فرانسه را هم که در سالهای بعد آموختند بلد نبودند. پس بدون نگاه به نظریات غربی کارشان را کردند چون خودشان با حس قوی شعری که داشتند آن شعرهای خوب را سرودند و کارهایی کردند که نشان میدهد که انصافاً جوهر شعری دارند. شعر غرب اصلاً داستان دیگری است. درواقع شعر نو در ایران تداوم همان نحوهی تفکر و شعر کلاسیک ماست. این را من باید یک وقتی بنویسم. که چه قدر نیما تحت تأثیر نظامی است. حتی یک جایی گفته که پدرم هر شب در طبقهی بالای خانه نظامی میخواند و من تحت تأثیر آن هستم. حتی منظومهای داشته که من فکر میکردم محصول دوران جوانی اوست ولی آل احمد در مقالهی «پیرمرد چشم ما بود» میگوید که از جوانی تا اواخر عمر روی این منظومه فکر میکرد. یعنی تا آخر عمرش تحت تأثیر نظامی بود. یعنی میتوانم نشان بدهم که جریان کلی جهانبینی نیما تحت تأثیر افکار نظامی بوده. و بعد از او هم شاملو شیفتهی دو تا شاعر است یکی حافظ و دیگری نظامی. اینها دو تا شاعری هستند که نیما روی آنها دست گذاشته یعنی تا قبل از شعر نو شاعر مملکت ما افصحالمتکلمین سعدی بود چون با گلستان و بوستان او اصلاً فارسی یاد میگرفتیم اما با آمدن شعر نو و اتفاقاً توصیهی نیما در مورد پرداختن به حافظ و نظامی این میراث به شاملو و اخوان و دیگران منتقل شد. بر این اساس میگویم که شعر نوی ما تقلید از شعر غرب نیست. اتفاقاً ادامهی جریان سنتی شعرمان است یعنی ما اگر این جریان شعری سنتی را نداشتیم اصلاً شعر نداشتیم.
منبع: انسان شناسی و فرهنگ
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید