1397/3/29 ۰۹:۰۸
شاید بتوانیم دکتر علی شریعتی را یکی از تأثیرگذاران مهم جامعه ایرانی، بویژه روی قشر تحصیلکرده پیش از انقلاب اسلامی و پس از آن بدانیم؛ بهگونهای که عطش خاصی برای مطالعه آثار او یا گوش سپردن به سخنانش در حسینیه ارشاد در میان جوانان وجود داشت و به این واسطه بخش بزرگی از جامعه ایرانی تحت تأثیر مباحث شریعتی قرار گرفت؛ به همین میزان با توجه به نگرش ویژهای که ایشان نسبت به «تاریخ» داشتند نوع خاصی از تاریخ نگری مورد توجه قرار گرفت که علاقه مندان بسیاری یافت
شاید بتوانیم دکتر علی شریعتی را یکی از تأثیرگذاران مهم جامعه ایرانی، بویژه روی قشر تحصیلکرده پیش از انقلاب اسلامی و پس از آن بدانیم؛ بهگونهای که عطش خاصی برای مطالعه آثار او یا گوش سپردن به سخنانش در حسینیه ارشاد در میان جوانان وجود داشت و به این واسطه بخش بزرگی از جامعه ایرانی تحت تأثیر مباحث شریعتی قرار گرفت؛ به همین میزان با توجه به نگرش ویژهای که ایشان نسبت به «تاریخ» داشتند نوع خاصی از تاریخ نگری مورد توجه قرار گرفت که علاقه مندان بسیاری یافت و از سویی دیگر بویژه در دهه اخیر منتقدان بسیاری؛ شریعتی را یک «مورخ» دانستند که «مدخل اصلی ورود او به اسلام، تاریخ بود» و از سویی دیگر برخی نیز «تاریخ در معنای علمی آن را» پاشنه آشیل مباحث اسلام شناختی شریعتی دانستند که نیاز به نقد جدی دارد. در ادامه برخی نظرات موافقان و مخالفان تاریخ نگری دکتر علی شریعتی را میخوانیم.
تاریخ نگاری که تاریخ ساز شد / مصطفی ایزدی
هشتاد و پنج سال پیش، در یک روستای کویری پای بر جهان گذاشت و به آدمیان پیوست و ۴۴ سال بعد در دیار غربت، دنیای خاکی را وا گذاشت و از بند زندگی، رست. همه این ۴۴ سال، در مقایسه با درازای زمان، لحظهای بیش نبود اما لحظهای ماندگار. همه آنان که روزی میآیند و روزی میروند، فقط یک لحظه در زمین خاکی زیست میکنند. اگر در این لحظه کارهای اثرگذار و سودمند انجام دادند که برای همیشه زنده هستند و جامعه بالندگی خود را مرهون آنان میدانند.
در تاریخ معاصر ایران، پس چهار دهه همچنان نام و یاد دکترعلی شریعتی در فضای سیاسی و فرهنگی کشورمان حضور شایسته دارد. زندگی پر بار و بسیار سودمند زنده یاد شریعتی و آثاری که از خود برجای گذاشت، در تاریخ معاصرایران، چنان است که هرچه از دوران زندگی او بگذرد، جلوه جدیدی میدهد و دانشمندان و پژوهشگران، ستاره کشف نشدهای را در سپهراندیشه او شناسایی میکنند.
آنگونه که ما آسمان را میشناسیم، ظاهراً نمیتوانیم به انتهای آن برسیم و شاید هزاران منجم و ستارهشناس برجسته در این فضای لایتناهی کاوش میکنند تا به نقطهای برسند، در حوزه انسانی نیز چنین است. دانشمندان و اندیشمندان بسیاری هستند که کارشان بررسی و کنکاش در زندگی و آثار بزرگان پیش از خود است تا بهنظر و برداشت جدیدی از آنها دست یابند و ستارهای کشف کنند. علیالظاهر این کنکاشها و ستارهشناسیها در آسمان پرستاره اندیشهورزان پیشین، پایانی ندارد. مثلاً در تاریخ ادبیات و اندیشه ایران، انسان بزرگی به نام جلالالدین محمد بلخی یا مولوی زندگی کرده و آثار ارزشمندی از خود برجای گذاشته که در طول هفتصد و پنجاه سال بعد از مرگش، همچنان مورد توجه پژوهشگران قرار دارد و درباره افکار او قلم میزنند. چون میدانند بازهم میتوانند به برداشتهای جدیدی از آثار او برسند و با این برداشتها برای بهبود زندگی نسلهای امروز و فردا نظریههای جدیدی ارائه نمایند. بهنظر شما زمانی فرا میرسد که دیگر در آثار مولوی بررسی و کاوشی صورت نگیرد؟ حافظ، سعدی، فردوسی، ابنسینا، رازی، فارابی و... همین گونهاند.
اگر قرار بود در رابطه با زندگی و آثار فکری این بزرگان، دیگر بررسیای صورت نگیرد و کتابی نوشته نشود، همان پانصد ششصد سال پیش این کار متوقف میشد، اما میبینیم که هر روز نظریه یا نوشته جدیدی به دنیای اندیشه عرضه میگردد. دکتر شریعتی و آثار او نیز چنین است. نمیخواهم مقایسه جامعی بین زندگی و اندیشههای این بزرگوار و زندگی و اندیشههای آن بزرگان انجام دهم، اما وجه مشترک شریعتی وسرآمدان اندیشه عصر فرهنگسازی ایرانیان، همین پایانناپذیری است. بیش از چهل سال است که مخالفان دیدگاههای شریعتی بسیار تلاش کردند که او را از فصل اندیشهورزی تاریخ معاصر ایران حذف کنند، اما هرچه بیشتر کوشیدند کمتر نتیجه گرفتند. مخالفان او نیز میدانستند که این بزرگمرد دانش و اندیشه و سیاست و مبارزه، زنده و ماندگار است. لذا پای در میدان مبارزه با اندیشهها و افکار او گذاشتند و به بهانههای گوناگون، قصد تخریب چهره این مرد تأثیرگذار در تاریخ معاصر ایران و بویژه در تاریخ انقلاب اسلامی را کردند. چهار دهه ازعصر جمهوری اسلامی ایران گذشت که سرشار از خوبیها و ناملایمات بود، اما در تمام این مدت، هرسال بهیاد شریعتی و برای عرضه برداشتهای جدید از زوایای فکری او همایشها و گردهمایی تشکیل شد.
دکتر علی شریعتی کمی بیشتراز یک چهارم قرن فکر کرد و قلم زد، سخنرانی نمود، شور آفرید ورنج کشید، با اطمینان میتوان پیشبینی کرد که تا قرنهای متوالی از ماندگاران عرضه معرفت و اندیشگی تاریخ ایران اسلامی خواهد بود و صد البته که مخالفان حضور فکری او در دل و ذهن جوانان چارهای جز تسلیم شدن به قوانین هستی و معیارهای پذیرفته شده تاریخ فرهنگ جوامع ندارند.
به یقین هر آنچه را دکتر شریعتی در طول زندگی خود گفته و نوشته است، با وجود ارادتی که بسیاری از اندیشهورزان، سیاستمداران و دلسوزان روزگار به او دارند، قابل نقد میدانند و البته از نقد اندیشهها و نظرات او غفلت نکردهاند. بدیهی است یکی از زمینههای ماندگاری هر اندیشه بشری، به چالش کشیدن آن است. خود شریعتی نیز از افراد روشنفکر و متواضعی بود که نه تنها از نقد آثارش استقبال میکرد، بلکه سفارش همیشگیاش این بود که دیگران به اصلاح نظرات اوهمت کنند. انتقاد سازنده به دکتر و نقد آثار او همیشه مورد انتظار منتقدان سلیمالنفس و دوستداران دلسوز وی بوده است.
روزی از دوران جوانی و در پی انتشار نامه مشترک استاد مطهری و مهندس بازرگان پیرامون آثار دکتر شریعتی، خدمت استاد مطهری رسیدم که از چرایی انتشار این نامه در آن شرایط حساس بپرسم، ایشان پاسخ دادند که من مدت کوتاهی پس از درگذشت دکتربه لندن رفتم در آنجا دوستان دانشجو گفتند که آقای دکتر منتظر شما بود که بیایید و در مورد اصلاح بعضی از نوشتهها با شما مشورت کند، اما چون در زمان حیات آن مرحوم نیامدید، نامهای به آقای محمدرضا حکیمی نوشته و از ایشان خواسته که با همکاری آقای جعفری نسبت به برطرف کردن اشکالات احتمالی آثار منتشر شدهاش اقدام کنند. منظورشهید مطهری این بود که دکتر شریعتی فرد آزاداندیشی بود و روی دیدگاههای خود سماجت نمیکرد.
تلاشهای علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نزدیک به 25 ساله دکتر شریعتی در زمینههای جامعه شناسی، مردم شناسی، اسلام شناسی، تاریخی، هنر، معرفی اسوهها و الگوهای دینی، امروز که نزدیک به نیم قرن از ارائه آنها میگذرد، همچنان در میان جوانان ایران و سایر کشورهای اسلامی طرفدار دارد و در محافل روشنفکری به بحث گذاشته میشود. نگاهی به کتابهای به یادگار مانده از او، نشان میدهد که او در موضوعات گوناگون، کارهای پژوهشی بسیارانجام داده و آثار قلمی درخور توجهی را در اختیار نسلهای متوالی قرار داده است. موضوعاتی چون اسلام شناسی و روش شناخت این دین رهاییبخش، تاریخ تمدن و بازشناسی زوایای کمتر شناخته شده تمدن بشری، ارزش و اهمیت مذهب برای انسانها و چرایی و چگونگی سوءاستفاده از مذهب علیه مذاهب انسانساز، مذهب شیعه آنگونه که امام علی(ع) و فرزندان و پیروان راستین آن حضرت میخواستند و میخواهند و مقایسه آن با تشیعی که دربار پادشاهان صفوی مبلغ آن بودند، معرفی مناسب و قابل پیروی اسوههای حق و حقیقت چون محمد(ص) علی(ع)، فاطمه(س)، مهدی(عج)، ابراهیم نبی(ع)، زینب(س)، ابوذر و سلمان (رض) و چهرههای شاخص دیگر که پیروی از آنان در انگیزش و خیزشهای ستم سوز زمانه، تأثیر شگرف و بیبدیلی در هم نسلیهای دکتر و در شاگردان و هواداران پر جوش و خروش او بر جای گذاشت.
در مورد بازگشت مسلمانان به خویشتن خویش و به ارزشهای دینی و تاریخی خود و تشویق جوانان به مطالعه زندگی و افکار بزرگانی که مسلمین را به این راه فراخواندهاند، همانند اقبال لاهوری، سیدجمالالدین اسدآبادی و... بازشناسی هویت ایرانی، پیرامون فریضههایی چون حج و نماز و نیایش و خودسازی انقلابی و شب قدر و روشهای معقول تقرب به خدای حامی وپناه مستضعفین روی زمین، در موضوع جهان بینی و ایدئولوژی و انسان اعم از مرد و زن و انسان بیخود، بررسی ویژگیهای قرون جدید و نیز جهتگیری طبقاتی اسلام و شاید دهها موضوع و نظریه دیگر که در قالب مقالات و رسالات کوتاه و بلند و نامهها و دلنوشتهها، تقریر و تألیف واحیاناً تدریس کرده است و فرزندان و بازماندگان و دوستدارانش در کتابهایی به نام گفتوگوهای تنهایی، آثار جوانی، نامهها، آثار گوناگون، دفترهای سبز، پیام جاوید، نوشتههای اساسی، چه باید کرد؟ و... منتشر کردهاند. البته در زمان حیات دکتر، پر آوازهترین کتاب او یعنی کویر، منتشر شد که در برگیرنده گونهای بینظیر از ترشحات قلم وی در چگونگی حالات و روحیات این مرد نکته پرداز و دلنواز عصر ما است.
در ۴ دهه گذشته پیرامون افکار و اندیشههای دکتر علی شریعتی و حتی پیرامون رفتار شخصی آن مرحوم، حرفهای فراوانی توسط اندیشمندان علاقهمند یا منتقد وی گفته و نوشته شده که تا حدودی دکتر را به جوانان معرفی کردهاند. امید است نسل حاضر به مطالعه آثار مکتوب زندهیاد دکتر علی شریعتی، بیش از پیش رغبت نشان دهند تا در تغییر سرنوشت همنوعان خود و رهاندن آنان از گرفتاریهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی مشارکت داشته باشند.
آیا علی شریعتی یک تاریخ نویس بود؟ / یدالله موقن
نخست اینکه مورخ چه رشتهای؟ اگر منظور مورخ دین باشد؟ نه او مورخ نبود. اما چرا نبود؟ زیرا تاریخ نویس باید نسبت به اسناد و مدارکی که در اختیار دارد یا گردآوری میکند ذهنی شکاک داشته باشد. او باید همیشه از خود بپرسد که آیا این سند جعلی است یا واقعی؟ مرحوم شریعتی ایدئولوگ بود نه مورخ. یهود شناس و اسلام شناس نامدار آلمانی یولیوس ولهاوزن در یهودشناسی انقلابی کرد که به انقلاب ولهاوزنی مشهور است. او از طریق واژه شناسی و ریشهیابی لغات نشان داد که سفر خروج در تورات در زمان تبعید یهودیان به بابل نوشته شده است و مرکب از سه متن یا سه سنت است. یهوهای (یهودی) ولردی (اسرائیلی) و خاخامی. بهنظر او سفر خروج در تورات اصالت تاریخی ندارد. بعداً این بحثها در گرفت که آیا یهودیان اصلاً در مصر بودهاند یا اینها اساطیر است؟ آیا آن طور که تورات مدعی است موسایی بوده است یا اینکه او یک شخصیت اساطیری است؟ ولهاوزن نمونه بارز یک مورخ دین است. او همه زبانهای سامی را خوب میدانست و به آخرین فنون نقد متون مجهز بود. چنین شکاکیتی نسبت به اصالت متون نه تنها در شریعتی بلکه در هیچ ایرانی دیگری که در زمینه دین یا تاریخ پژوهش میکند دیده نمیشود. در قلمرو پژوهش ادیان کار مورخ دین به مراتب دشوارتر است تا، مثلاً، کار مورخ سیاسی. چرا؟ چون مورخ دین با انبوهی از روایات روبهرو است که معلوم نیست کدام به قلمرو تاریخ تعلق دارد و کدام به قلمرو اسطوره. تمیز رویدادهای تاریخی از اسطورهای کار هر کسی نیست. اتفاقاً کار شریعتی نه تنها تمایز تاریخ از اسطوره نبود بلکه برعکس خلط هر چه بیشتر این دو بود. او خود در مورد انبیا داستانیهایی میساخت که هدفش مسحور کردن هر چه بیشتر ذهن خواننده بود نه اینکه ذهن انتقادی او را تقویت کند. او دین پژوه نبود. از نظر او دین باید در خدمت سیاست باشد. دین برایش وسیله بود نه هدف. خلط مبحثهایی که شریعتی میکرد مانند اینکه شیعه همان پرولتاریای مارکس است یا امام غایب رهبر پرولتاریاست که با ظهور خود زمین را بهشت خواهد کرد، در جهت تهییج تودهها برای عمل انقلابی بود. او اسطوره ساز و داستانسرا بود نه مورخ. در آثار او فقط در مرگ، یا به قول او شهید شدن، میتوان رستگار شد. چنین پرستشی از مرگ در آثار دیگر مبلغان دین دیده نشده است.
رانکه مورخ بزرگ آلمانی میگفت میخواهد بداند: «واقعا چه روی داده است». او میخواست من خویش را محو کند تا فقط رویدادها سخن گویند. البته از لحاظ تاریخ نگاری چنین چیزی غیرممکن است که مورخ من خویش را محو کند تا گزارشی عینی از آنچه را روی داده ارائه دهد. اما این تلاشی است که مورخ باید بکند تا پیشداوریهای خود را در تاریخ نویسیاش وارد نکند. اما شریعتی نه تنها چنین تلاشی نمیکند بلکه میخواهد پیشداوریها و توهمات ذهنی خودش را تا میتواند در نوشتههایش وارد کند. مثلاً سوسیالیسم در قرن نوزدهم مطرح میشود و موضوعی است متعلق به جامعه مدرن. اما شریعتی میآید و از ابوذر یک سوسیالیست میسازد. مورخ باید همیشه مواظب باشد که موضوعاتی را که در زمان و پیرامون او مطرحاند به ادوار گذشته تعمیم ندهد. مارکس تز مبارزه طبقاتی را وقتی ارائه داد که طبقات در جامعه سرمایهداری شکل گرفته بودند. ولی در یک جامعه قبیلهای که طبقات اجتماعی وجود ندارند. جنگ در جوامع ابتدایی نه طبقاتی بلکه قبیلهای است. اما شریعتی بهخاطر فقدان ذهن انتقادی این مسائل را متوجه نمیشده است یا اگر هم متوجه میشده است بهخاطر هدفی که داشته یعنی ساختن یک ایدئولوژی سیاسی از دین این مسائل را نادیده میگرفته است. تازه مورخ دین، مخصوصاً مورخ دینهای سامی، باید به همه زبانهای سامی تسلط داشته باشد و در ریشهیابی واژهها و تطور آنها در زبانهای مختلف سامی چیره دست باشد. عربی، عبری، آرامی، سریانی و حتی پهلوی و یونانی را نیز خوب بداند تا بتواند ریشه یک واژه را در این زبانها پیگیری کند. شریعتی چنین دانشی نداشت.
ابعادی از رویکرد شریعتی به تاریخ / محبوبه جودکی
شریعتی چالش برانگیزترین متفکر معاصر ایرانی است که مقوله تاریخ و بویژه تاریخ اسلام جایگاه ویژهای در آثار وی دارد و بخش معتنابهی از محتوای آثارگسترده و مکتوب وی را مقوله تاریخ اعم از فلسفه تاریخ، تاریخ اسلام، تاریخ ادیان و جز آن تشکیل میدهد. طرح شریعتی برای نوسازی جامعه اسلامی و پاسخ به سؤال چه باید کرد مبتنی بر ایده بازگشت به خویش بود. این ایده در وهله نخست مستلزم شناخت درست گذشته تاریخی بود تاریخی که بهزعم او منبعث از روابط پیچیده میان «سنت»، «ناس»، «تصادف» و «قهرمان» است و درک و تحلیل و تعلیل و کشف روابط کمی و کیفی آن اساس علم تاریخ و کار مورخ را شکل میدهد. شریعتی دهها دلیل داشت تا رویکردش به تاریخ را مدلل سازد. در منظومه فکری او یکی از دو راه اصلی شناخت «اسلام راستین» مطالعه تاریخ اسلام و شرح حوادث و تحولات گوناگون اسلام در مراحل مختلف است. او به مثابه یک معلم نیازمند الگوسازی و ارائه شیوه و معیاری برای مخاطبان جوان خود بود. از اینرو برای طرح «ایدئولوژی اسلام» به سراغ تاریخ اسلام رفت و وجوه مختلفی از قهرمانان خود را از شخصیتهای تاریخی اسلام برگزید: حضرت پیامبر(ص)، حضرت علی(ع)، حضرت زینب (س)، امام حسین(ع)، ابوذر و.... از منظری دیگر نیز وی ناگزیر از رجوع به تاریخ بود: بهعنوان نظریه پرداز اجتماعی، انسان شناس و جامعه شناس. او تاریخ را بستر فرایند طولانی و مستمر «خلق ماهیت انسان» میدانست و بر آن بود که جامعه شناسی تاریخی، غنیترین و وسیعترین جامعههای گذشته را بهدلیل تصادم طولانی مدت عناصر نژادی مختلف در آزمایشگاه علمی عظیم «تاریخ اسلام» خواهد یافت.
شریعتی در بررسیهای تاریخی تأکید ویژهای بر «متد» داشت. بهرهمندی از شیوههای مختلف و تجمیع آنها در تحلیل رویدادهای تاریخی پیشنهاد او در مطالعه تاریخ بود. که میتوان از آن تعبیر به تلفیق منسجم تاریخ نگاریهای گوناگون کرد. شش شیوه پیشنهادی او در این نوع از تحلیل عبارت بود از: تقسیم تاریخ به دورههای مشخص با الگوگیری از مراحل رشد انسان و بر پایه تعریف شاخصهها و خصوصیات هر دوره. مانند تقسیم دوره عمر انسانی به دورههای کودکی، نوجوانی و کمال؛ شناخت هریک از دورهها و تحقیق و تشخیص صفات و خصوصیات و روح و شکل کلی آن از راه مطالعه دقیق و علمی همه وجوه سیاسی، اجتماعی، مدنی و غیره؛ بررسی انتقال و تحول دورهها از راه مقایسه با دوره پیش از آن در هر جامعه و نیز دورههای مشابه در دیگر جوامع؛ تعیین منحنی شخصیت یا شخص؛ بررسی منحنیهای مختلف بویژه منحنی نظام اجتماعی و نظام فرهنگی و تجزیه و تحلیل آنها؛ شناخت تاریخ کلی بشر از راه استقراء شخصیت جوامع گوناگون و مقایسه آنها با یکدیگر و استنباط قوانین حیات و حرکت تاریخ و کشف علل ارتقا و انحطاط و قوانین تاریخ و شناخت انسان.
تاریخ نگاری شریعتی دارای ویژگیهای خاص اوست. نگاه ایدئولوژیک وی درملاکهای نقد تاریخی او اثر نهاده است. وی دراین رویکرد که برگرفته از متن قرآن است با سه معیار عدالت، امامت و توحید، تحولات سیاسی اسلام را در دورههای مختلف تاریخی به نقد کشیده است. رویکرد گزینشی او این مجال را فراهم کرده است تا به برجستهسازی برخی وقایع و اشخاص و به حاشیه راندن جز آن بپردازد. هر چند که مخالفانش این امر را مجالی و انگیزهای برای اتهام زنی و ایراد شائبه تاریخسازی و تاریخ سرایی او کردهاند. شریعتی که متأثر از نگاه «کل گرا»ست خود را در بند جزئیات وقایع نمیسازد و الگوی قرآن در نحوه توصیف وقایع را مأخذ این رویکرد خود میداند. شاید بتوان دو عنصر کلیدی اندیشه تاریخی شریعتی را عملگرایی و مفید بودن برشمرد که البته برگرفته از نگاه ایدئولوژیک وی به تاریخ است و انتقادات فراوانی را متوجه او ساخته است. شریعتی در بررسی تاریخ دین افزون بر روشهای مذکور شیوه خاصی را پیشنهاد داده است. تأکید او بر تیپ شناسی یا بررسی پنج وجهه یا چهره مشخص در تاریخ شامل خدا یا خدایان هر مذهب، پیغمبر یا پیغمبران هر مذهب، کتاب هر مذهب یا بنیاد قانونی هر مذهب، شکل ظهور و مخاطب پیغمبر هر مذهب و بررسی دست پروردگان زبده هر مذهب است.بهطور کلی شیوه شریعتی در رویکردش به تاریخ اسلام توجه جدی به منابع دست اول بود. هرچند با ذکر دلایل متعدد نشان میداد که بسیاری از منابع باوجود نزدیکی زمانی دچار تحریف شدهاند. بهرهگیری نقادانه از مطالب تاریخی، توجه جدی به جغرافیای زمانی و مکانی، توجه به اصل تضاد در تفسیر تاریخ و بهدست دادن نمونههای متعدد از آن در تاریخ اسلام و کشف علل انحرافات مذهبی شرح وی را از وقایع تاریخی غنای خاصی بخشیده است که همه این موارد همراه با آمیختگی آن با قلم شیوا و نگاه نکته بین او و در عین حال دردمندی و هدفدار بودن او از رویکردش به تاریخ، آثار منحصر به فردی را خلق کرده است.
اسطوره ، برادر بزرگ تاریخ / محمد اسماعیل فصیحی
چرا دکترعلی شریعتی برای اسطوره اهمیتی بیشتر از تاریخ قائل شده است؟
درپی یافتن پاسخی برای این پرسش، چگونگی کارکرد اسطوره در نظام فکری شریعتی که او از آن بهعنوان تاریخی نا بهانجام در برابر تاریخ انجام یافته یاد میکند، با تکیه بر تحقیقات «ارنست کاسیرر» باید گفت: تلقی عام از اسطوره، مبتنی بر برداشتی منفی و تقلیلگرایانه از اسطوره است که بهطور عمده آن را بر پایه داستانها و افسانههای بیپایه و اساسی که ساخته زبان و ذهن بشر اولیه بواسطه کمبودها و عقدهگشاییهای حاصل از نداشتنهایش است، تعریف کردهاند، اما در اینجا ما درصدد آن هستیم تا نشان دهیم اسطوره در اندیشه شریعتی، بار معنایی مثبتی یافته و وی با تکیه بر ویژگی ادراکی اسطوره و براساس تصویرسازیهای خیالی و آرمانی و در عین حال کارآمد در حوزه حیات اجتماعی انسان بر وجه تحریکی اسطوره بر مبنای کنش جمعی تأکید کرده است. اما واقعاً چرا شریعتی به اسطوره اهمیتی بیش از تاریخ قائل شده است؟تاریخ در نگاه شریعتی شرح احوال فرادستان و بزرگزادگان است و تاریخ فرودستان یا طبقات محروم و به تعبیر خودش تاریخ حقیقی یک ملت یا قوم که در قالب اسطوره چهره نمایانده است، بهخاطر مهجور ماندنش به نگارش درنیامده است. بهزعم شریعتی، اسطوره بازتاب حیات اجتماعی ملتی است که تاریخ بدان نپرداخته است. تأکید بر وجه آرمانی اسطوره، به شریعتی تفسیری برای امکان برآمدن انسان محروم را میدهد. برخلاف نظریه عامی که بر وجه منفی و سادهانگارانه اسطوره تأکید دارد، دکتر شریعتی با بهرهگیری از وجوه بالقوه مثبت و معطوف به یک کنش جمعی که در اسطوره یافته است آن را در صورتبندی معنایی اندیشهاش جایگاهی برابر با تاریخ و حتی فراتر از آن قرار داده است و همچنان که گفته شد تکیه و تأکید وی در ورود به پدیدههای تاریخی نه تاریخ نگاشته یا به تعبیر وی تاریخ فرادستان که تاریخ فراموش شدگان و فرودستانی است که تاریخ یا از آنان یاد نمیکند یا بهصورتی گزینشی و اندک، نامی از آنان میبرد. شریعتی اساطیر را حقیقتی برساخته انسان میداند که به واقعیت درنیامده است و آن را سرشار از آمال و آرزوهایی میپندارد که تحققاش در گرو خواست جمعی و تحرک اجتماعی است. تأکید وی بر اسطوره و اساطیر بهعنوان آنچه باید باشد و نیست و ارزشگذاری مثبت وی برای اسطوره بهعنوان نمونه عالی هر احساس و هر تقدس و هر زیبایی در برابر تاریخی که به قلب حقیقت پرداخته است و فاقد این وجوه ذکر شده است، صورتی از آگاهی را برای مخاطبش بهتصویر میکشد که او را از پذیرش آنچه تاکنون بهعنوان تاریخ قلمداد کردهاند مانع میشود. او با ذکر این نکته که: انسان همیشه قربانی تاریخ و همیشه اسیر تاریخ بوده و نیز همیشه علیه تاریخ طغیان میکرده است، مخاطب خویش را به سوژهای انقلابی شدن علیه تاریخ شکل یافتهای فرا میخواند که تاکنون مانع رسیدن به خواست او بوده است، خواستی که در قالب اسطوره همواره خود را نشان داده است و بدین گونه است که شریعتی با تکیه بر ظرفیت دگرگونه شدنی که دراساطیر سراغ میگیرد برای آنها حقیقتی بیش از تاریخ قائل میشود. آنچه در آثار شریعتی از اسطوره میتوان یافت این نکته اساسی است که اسطوره خود بخشی از تاریخ است و به اعتبار حقیقتی که در اسطوره نهفته است باید آن را وارد مطالعات تاریخی کرد. اسطوره را شاید بتوان تاریخ از پایین در برابر یا در کنار تاریخ از بالا (تاریخ فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و...) نام نهاد که مورد توجه و اقبال کمتری بوده است یا در مواردی اصلاً نبوده است و اسطورهها را میتوان و باید به یکی از موضوعات اصلی تاریخ تبدیل کرد.
لگد ایدئولوژی به تاریخ / مسعود کوهستانی نژاد
دکتر شریعتی در معیارهای علمی تاریخ، مورخ نبود و خودشان را هم مورخ نمیدانستند! عالم تاریخ کسی است که منابع اصلی تاریخ (مدارک، اسناد، مهرها و...) را سالها تتبع و بررسی میکند و پس از آن در انتهای بحث، فراوری پژوهشی و علمی دیگران را هم نگاه میکند و آن وقت نظر خودش را میدهد؛ با این تعریف دکتر شریعتی نه تحقیق و پژوهش علمی تاریخ کرده و نه تحصیلات آکادمی تاریخی داشت و خودش همچنین ادعایی نداشت؛ دکتر شریعتی معنای تاریخ در چارچوب معیارهای علمی را به هیچ وجه نمیشناخت؛ او در اصل اظهارنظر تاریخی کرده است و این شیوه اظهارنظر تاریخی و آمیختن آن با مسائل دیگر، شیوه مرسوم در دهه 1320 تا 50 و حتی تا به امروز است! یعنی هر مسأله اجتماعی را میخواستند بررسی کنند، ضمناً گریزی هم به یک نشانه تاریخی میزدند! فرض کنید ما در هنگام یک بحثی، یک شعری از مثنوی را در بحث میآوریم؛ در این صورت آیا بنده که این اشعار را شاهد مثالم میآورم شاعر هستم؟! نه! آیا باید به من عالم ادبیات گفت؟! مسلماً نه! من تنها شاهد مثال آوردهام. این شاهد مثال در ادبیات زیاد اهمیت ندارد ولی وقتی در تاریخ شاهد مثال آورده شود به یک گردابی خواهید افتاد که وحشتناک خواهد بود؛ دکتر شریعتی در این گرداب افتاد. این شاهد مثال آوردن خود متکی به یک فرآیند ژورنالیستی بود که بعدها به شکل بسیار بدی ظهور کرد. این اظهارنظرهای تاریخی دکتر شریعتی بسیار وحشتناک است؛ دکتر شریعتی در ورطه یک نوع اظهارنظرهایی افتاد که شاید خودش هم اطلاع نداشت؛ مثلاً تشیع صفوی و علوی؛ در اینکه حکومت صفویه چه بود و ابعاد مختلف دولت صفویه چگونه بودند یک بحث مهم نهفته است، اما وقتی کسی یک جزئی از این ابعاد را ببیند و برای یک دوره بسیار مهم که در شکلگیری ناسیونالیسم ایرانی نقش زیادی داشت، تعیین تکلیف بکند، این سطحی نگری است. شبیه این است که یک فردی، یک فرآیند بسیار پیچیده را به یک لطیفه ملانصرالدین تبدیل کند! یعنی آن را تبدیل به یک گزاره خیلی ساده بکند که در نتیجه آن بخش عمده آن پیچیدگی گرفته شود و در نتیجه بسیاری از واقعیتها نادیده گرفته شود؛ به همین شکل، تاریخنویسی رایج در مدرک بعضاً (که به آن دانشگاه میگویند!) بر این اساس شکل میگیرد. یعنی بدون اینکه به مطلب عمق بدهند و نگرشهای تاریخنویسی را توضیح دهند، یک نوع محصول ضعیف را عرضه میکنند. من البته ضمن ارادت و احترام کامل به جایگاه و نقشی که مرحوم دکتر شریعتی در وقوع انقلاب اسلامی داشت که البته خللناپذیر بود، با ورود همه جنبههای بحثی دکتر شریعتی مخالفم؛ این موجب شد که پیروانش که در واقع مدیریت فرهنگی جامعه ما را طی چهل سال گذشته به عهده داشتند و دارند، همه جنبههای آثار دکتر شریعتی را وارد مدیریت فرهنگی ایران کنند؛ از جمله نگاه تاریخی دکتر شریعتی! دیدگاههای تاریخی شریعتی (شامل گزینش گری و سطحی نگری) متأسفانه بشدت جامعه فرهنگی ما را دچار تزلزل و سطحی نگری مبتذلی کرد. از طرف دیگر ایدئولوژی با علم هیچگاه پیوندی ندارد؛ تاریخ هم چون علم است، با هیچ ایدئولوژی سر سازگاری ندارد. این چیزنویسی مارکسیستی (به بیان دیگر تاریخنویسی مارکسیستی) در واقع همانی بود که دکتر شریعتی روی دیگر سکه آن را ادامه داد! این تاریخنویسی ادامه همان تاریخنویسی بود که توسط حزب توده و سایر گرایشهای مارکسیستی دیگر رواج یافته بود و توسط دکتر شریعتی رنگی مذهبی پیدا کرد. به هر دیدگاه بهنظر من بحث دکتر شریعتی و نگرش تاریخی ایشان باید طی یک فرصت خیلی جدیتر، حتی با حضور افرادی که نظرات متفاوت تری دارند مطرح بشود تا ضربه جدی که این نگاه به رشد علم تاریخ زد، شناخته شود. از نظر بنده این نگاه دارای معایبی همچون سطحی نگری جدی در مسائل تاریخی بود که از دید من برای شناخت آن باید فرصت جدی تری اختصاص داد.
شریعتی، مورخ یا متفکری با بینش تاریخی؟ / سید جواد میری
یکی از بهترین شیوهها برای فهم نظام فکری یک متفکر، پرسیدن پرسشهای درست است. مقصودم از پرسش درست، ارزشگذاری اخلاقی یا تئولوژیک نیست بلکه به این موضوع میخواهم اشارت دهم که برای فهم یک گفتمان «منطق گفتمان» یا فرم های گفتمان مورد بحث را باید بدون حب و بغض شناخت. این کار سادهای نیست زیرا فهم گفتمان در خلأ صورت نمیگیرد بلکه در مناسبات پیچیده قدرت و مؤلفههای جامعوی در ساحات گوناگون شکل میگیرد و از این منظر جامعه ایران کماکان گرفتار پیکارهای ایدئولوژیک است و ثمره این پیکارها تخریب جامعه به مثابه یک موجودیت مستقل از اراده قدرت سیاسی و کارگزاران آن است. به سخن دیگر، به جای آنکه بپرسیم آیا شریعتی تاریخ نویس است یا شریعتی را میتوان به مثابه یک مورخ پذیرفت و حتی ایرادات تاریخنویسی او را برجسته کنیم، بهنظر من باید چارچوب پرسشهای خویش را دگرگون کنیم و اینگونه بپرسیم که نسبت شریعتی با تاریخ چیست؟ در آثار شریعتی بسیار ارجاعات تاریخی و حتی بحث از متدولوژیهای تاریخی وجود دارد که برخی از آنها بهدلیل تعمیق و بسط حوزه تاریخ به مثابه یک علم آکادمیک دستخوش «گذر زمان» شده است و برخی دیگر از اشارات تاریخی شریعتی از نوع علم تاریخ نبوده است و ذیل مفهوم کلانتر «فلسفه تاریخ» قابل بحث و گفتوگو است. بهعنوان مثال، ایده «امید اجتماعی» و «ایمان به آینده انسانیت» از مفاهیم کلیدی فلسفه تاریخ شریعتی است که تا زمانی که انسان روی کره خاکی وجود دارد این امید و ایمان به فردایی زیباتر با او خواهد بود. امروز در بسیاری از دانشگاهها و پژوهشگاههای ایران مورخین و اصحاب علم تاریخ حضور دارند ولی در بهترین حالت مقلد مکاتب تاریخی انگلستان یا فرانسه هستند و در بدترین حالت تبدیل به «کارمندان رشته تاریخ» شدهاند و خالی از چشمانداز و تهی از فلسفه تاریخ. بهعبارت دیگر، شما میتوانید نقدهای جدی به شریعتی از منظر روشهای تاریخ نگاری وارد کنید ولی یک مسأله را نمیتوانید در مورد شریعتی هیچگاه فراموش کنید و آن تمایزی است که او بین «تاریخ نویسی» و «بینش تاریخی» قائل بود. این، آن نکته کلیدی است که بسیاری از منتقدان شریعتی از آن غافل هستند یا تغافل میکنند. شریعتی در مواجهه با ایران و مدرنیته و دین یک مواجهه انتقادی مبتنی بر بینش تاریخی داشت. ما ممکن است مفهومپردازی او از این نسبتها را امروز به چالش بکشیم ولی بحث او از علل «انحطاط ایران» و نسبتش با فهم تاریخی شده از تشیع که بر جامعه غالب شده است را، براحتی نمیتوانیم نادیده بگیریم. به تعبیری رساتر، اصلاح اندیشه دینی که شریعتی از آن سخن میگفت ریشه در بینش تاریخی او از مقومات تاریخ جامعه ایرانی داشت و معتقد بود بدون اصلاح دینی، هیچگونه اصلاحاتی در این جامعه رخ نخواهد داد و توسعه تبدیل به شبه توسعه خواهد شد و انحطاط بر ایران مستولی خواهد گشت. به عبارت دیگر، برای نقد یک متفکر، همانگونه که لاکاتوش میگوید، باید «برنامه پژوهشی» او را درک کنیم و سپس پرسشهای درست را پیش روی او طرح کنیم و برای رسیدن به این سطح، ما نیازمند بازخوانی آثار شریعتی در چارچوب آکادمیک و به دور از قیل و قالهای روزمره هستیم.
منبع: روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید