1396/12/23 ۰۸:۰۷
گسترش هنر اسلامی با الهامگیری و تأثیرپذیری از منابع بسیار ادوار پیشین، همچون هنر رومی، هنر اولیه مسیحی و هنر بیزانس میسر شد. چنانکه بعدها نیز تاخت و تازهای چادرنشینان مغول، زمینه ورود عناصر مختلفی از هنر آسیای مرکزی و هنر چین را به تولیدهای آثار هنر اسلامی فراهم کرد؛ اما در این میان تأثیر نشانگان هنر ایران باستان را بر هنر و معماری اسلامی نیز نمیتوان از نظر دور داشت. اثربخشی هنر و معماری ایران باستان با ویژگیهای خاص خود، با توجه به مجاورت سرزمین ایران با مراکز خلافت اسلامی آن دوران، فراتر از تأثیر مجموعه هنرهای سرزمینهای دیگر بوده است، تأثیری که نه فقط در هنر و معماری ایران پس از اسلام، که در تمامی گستره هنر اسلامی سرزمینهای دیگر نیز آشکارا مشهود و نمایان است.
مریم نظری / اشاره: گسترش هنر اسلامی با الهامگیری و تأثیرپذیری از منابع بسیار ادوار پیشین، همچون هنر رومی، هنر اولیه مسیحی و هنر بیزانس میسر شد. چنانکه بعدها نیز تاخت و تازهای چادرنشینان مغول، زمینه ورود عناصر مختلفی از هنر آسیای مرکزی و هنر چین را به تولیدهای آثار هنر اسلامی فراهم کرد؛ اما در این میان تأثیر نشانگان هنر ایران باستان را بر هنر و معماری اسلامی نیز نمیتوان از نظر دور داشت. اثربخشی هنر و معماری ایران باستان با ویژگیهای خاص خود، با توجه به مجاورت سرزمین ایران با مراکز خلافت اسلامی آن دوران، فراتر از تأثیر مجموعه هنرهای سرزمینهای دیگر بوده است، تأثیری که نه فقط در هنر و معماری ایران پس از اسلام، که در تمامی گستره هنر اسلامی سرزمینهای دیگر نیز آشکارا مشهود و نمایان است.
گفتگو با دکتر غلامعلی حاتم که طی مراسم بزرگداشتی، «پدر تاریخ هنر ایران» نامیده شده است، برخی از شواهد و نشانههای اثرگذاری هنر و معماری ایران باستان بر هنر اسلامی ایران و جهان را مطرح میکند. این گفتگو پیشتر در ماخنامه «اطلاعات حکمت و معرفت» به چاپ رسیده است.
******
در بررسیهای تاریخ هنر اسلامی همواره اذعان شده است که هنر ایران باستان بر هنر اسلامی تأثیر بهسزایی داشته است، دراین باره چه شواهد و نشانههایی میتوان ارائه کرد؟
دانشجویان پژوهش هنر در ایران به دلایل نهچندان روشنی تمایلی به پژوهش درباره بخش اسلامی تاریخ هنر پیدا نمیکنند، این در حالی است که تاریخ هنر دوره اسلامی بسیار گسترده است و به همین خاطر احاطه زیادی بر آن لازم است؛ مثلا در معماری اسلامی وقتی از مسجدی سخن به میان میآید، نخست باید از پیشینه معماری مساجد و اینکه اساس معماری آن از کجا آمده، اطلاع داشته باشیم؛ باید بدانیم مسجد اولیه اسلام چگونه بوده و شبستان و رواق از کجا وارد این معماری شده است و آنگاه متوجه میشویم که پیشینه معماری مساجد به معماری دوره قبل از اسلام بازمیگردد یا در خصوص پیشینه ساخت گنبد مساجد، با توجه به اینکه عربها اصلا نمیدانستند گنبد چیست، پس اساس آن را باید در معماری اشکانیان و آتشکدههای ساسانی جستجو کنیم.
این گونه میشود که پژوهشهای هنر پس از اسلام ایران با دوره پیش از اسلام آن پیوند میخورد. حتی در هنر نقاشی هم این چنین است. نقاشی در اسلام کراهت دارد و منع شده است؛ ولی ایرانیها به دلیل سابقه دیرین هنر نقاشی در ایران، این منع را کنار گذاشتند و پیش رفتند ـ که البته نظریههای دیگری هم برای این اقدام آنها وجود داردـ اما درست به همین دلیل، مینیاتور و نقاشی ایرانی در قیاس با دنیای اسلام اهمیت بیشتری پیدا کرد.
در مورد کاشیکاری هم ممکن است نمونههایی از کاشیکاری را در دیگر کشورهای اسلامی ببینیم؛ اما پس از پژوهش و جستجو، ریشه این هنر را نیز در ایران مییابیم و پی میبریم که هنر کاشیکاری درواقع از دوره ایران باستان به دوره اسلامی منتقل شده و این انتقال مخصوصا از دوره حکومت عباسیان به بعد رخ داده است؛ یعنی از دورهای که ایرانیان، عاملی در به قدرت و حکومت رسیدن عباسیان شدند و کتابخانه بزرگ «جندیشاپور» به بغداد منتقل شد. از آن پس بود که هنر ایرانی در دنیای اسلام نفوذ کرد.
چنین نفوذ و تأثیری در کتابت و نهضت ترجمه کتاب هم اتفاق افتاد. خط ما پهلوی بود، درحالی که اعراب، خط را از نبطیها و سُریانیها گرفتند و بعد از آن خط کوفی را عرضه کردند. ایرانیان از قرن چهارم هجری قمری در کتابت تحول ایجاد کردند و با ابداع اقلام سّته، در هنر کتیبهنویسی و خوشنویسی حرف اول را زدند. بهجرأت میتوان گفت که در کشورهای اسلامی بهجز مجسمهسازی، ریشه اغلب هنرها به دنیای باستان ما ایرانیان بازمیگردد.
کندوکاوهای باستانشناسانه در ارائه این شواهد تا چه حد مؤثر بوده است؟
نخست باید بدانیم علم باستانشناسی در ایران چگونه شکل گرفته است. در زمان قاجار که ارتباطات با کشورهای خارجی برقرار میشود، قراردادهایی در زمینه باستانشناسی نیز بسته میشود و براساس این قراردادها، خارجیها اغلب با نیتهای خاص خود به ایران میآیند؛ یعنی با این عنوان قرارداد میبستند، اما درواقع طی مدتی که در ایران بودند، بیاعتنا به قراردادها، آثار باستانی ما را با خود میبردند. ازجمله این افراد، «مارسل دیولافوآ» و همسرش «مادام ژان دیولافوآ» بودند که بسیاری از آثار ما را به فرانسه بردند. البته ناصرالدینشاه به این دزدی آشکار اعتراض کرد؛ اما وقتی به فرانسه رفت، با دیدن آثار ایران باستان در فرانسه به وجد آمد و از دنبال کردن ماجرا صرفنظر کرد و همانجا قراردادی بست که براساس آن به جای این زن و شوهر بدنامشده، «ژان دمرگان» به عنوان باستانشناس به ایران آمد.
در دوره رضاخان برای جلوگیری از غارت آثار باستانی، قراردادهایی بسته شد که در کنار اقدامات باستانشناسانه، نظارت بر حفاریها هم صورت میگرفت. به این ترتیب عده دیگری از پژوهشگران مثل «آندره گدار»، «آرتور پوپ» و دیگران به ایران آمدند که الان بخشی از باستانشناسی و تاریخ هنر و معماری ایران را مدیون چنین شخصیتهایی هستیم، چون اینها بودند که تمدنهای کهن ایران را به ما و به دنیا شناساندند. افتخار ما این است که شاهنامه در قرن چهارم هجری قمری از «کیانیان» و «پیشدادیان» صحبت کرده است، اما دورانهای ایلام، ماد، هخامنشی و ساسانی را چه کسی به ما معرفی کرد؟
«رومن گیرشمن» فرانسوی ازجمله این پژوهشگران باستانشناس بود که چهل و اندی سال در ایران کار کرد و کتابهای متعددی درباره پژوهشهایش نوشت. او حفاریهای مهم باستانشناسی در ایران داشت و فرد درخشانی در این زمینه بود و تا وقتی هم که در قید حیات بود، روی ایران تعصب داشت. «آندره گدار» کسی بود که موزه ایران باستان را ساخت و همسرش «یدا گُدار» نیز تمامی کتیبههایی را که ما نمیتوانستیم بخوانیم، مانند کتیبههای اسلامی، با وسایل پیشپاافتاده آن روزها خواند. در نگاه اول خواندن این کتیبهها در بناها ساده بهنظر میآید، اما بهواقع خواندن این کتیبهها که روی آجرهای افقی و عمودی و اریب کار شدهاند خیلی سخت و وقتگیر است.
ما همچنین مدیون شخصیتهایی مانند «دونالد ویلبر» و «تیتوس بورکهارت» هستیم که پژوهشگر هنرهای اسلامی، معماری و تمدن اسلامی بودند و در این زمینه راجع به هنر اسلامی و ایرانی بسیار تحقیق کردند و نوشتند، یا کسانی مثل «ارنست هرتسفلد» باستانشناس و ایرانشناس آلمانی و همینطور «گدار» که مهندس و معمار بود و سی و چند سال درباره ایران کار کرد. به تلاشها و پژوهشهای چنین کسانی وامداریم؛ چون ما از علم باستانشناسی شناخت و اطلاعی نداشتیم و با کتابهایی که آنها از نتایج پژوهشهایشان بهجا گذاشتند، این علم را فرا گرفتیم. ما باستانشناسی بلد نبودیم، بلکه فقط عتیقه را میشناختیم؛ اینکه فقط چیزی پیدا بکنیم و از فروش آن، فرزندان، نتیجه و نبیرههای ما هم بهرهای ببرند و به همین خاطر با حفاریهای غیرکارشناسانه خود به آثار تپههای باستانی آسیب میزدیم!
در این میان باستانشناسان و هنرشناسان خارجی که درست کار میکردند و مثل آن زن و شوهر فرانسوی مذکور نبودند، ما را متوجه اهمیت و ارزش این تپهها و آثار باستانی و تمدن ایرانی نهفته در آنها کردند، تپههایی که گاه تا هه لایه تمدن در دل آنها پنهان بود و چهبسا استخوانهای جدمان از هزاره ششم را نیز میتوانستیم در میان این لایهها بیابیم. مناطق باستانی مانند «چشمهعلی» شهرری که اریش فریدریش اشمیت (اریچـافـاشمیت) و «تپهحصار» دامغان که ارنست هرتسفلد روی آنها کار میکردند و ارزش این مناطق را به ما شناساندند. این در حالی است که امروز وقتی از دانشجو درباره «چشمه علی» میپرسیم، اصلا نمیداند کجاست!
آیا بهطور مشخص میتوان دورهای از ادوار اسلامی ایران را نام برد که در آن نشانههای تأثیر هنر ایران پیش از اسلام، برجستهتر و مشهودتر باشد؟
بهجرأت میتوانم بگویم که دوره سلجوقیان از باشکوهترین ادوار در هنراسلامی است، دورهای که تأثیرش حتی بر دورههای بعد از خود ادامه مییابد و اثر آن را در دوره ایلخانیان مغول، دوره تیموریان و سپس صفویان و حتی در دورههای بعدتر و تا به اکنون نیز میتوان مشاهده کرد؛ مثلا امروزه اگر به جدولبندیهای آجری دیوارها در مناطق مختلف مثل نیاوران تهران دقت کنیم، رد طرحهای آجرکاریهای دوران سلجوقی را در بافت بهکار رفته در آنها دقیقا میبینیم. این نوع آجرکاریها را در برجهای خرقان و همچنین در ورامین و دامغان و در مراغه هم بسیار میتوان دید.
البته هنر دوره سلجوقیان ابتدا به ساکن شروع نمیشود، بلکه نخست باید دورههای قبل از سلجوقیان، ازجمله دوره ساسانیان را بشناسیم و بعد پنج قرن از عصر ساسانیان عبور کنیم تا به دوره سامانیان و غزنویان برسیم و پس از آن است که میتوانیم به بررسی دوره سلجوقی که از دورههای پیش از خود منتج شده، بپردازیم. بخشی از شهرت این دوره به ربط آن به آسیای صغیر، آناتولی و ترکیه امروزی هم برمیگردد و به همین دلیل آثار سلجوقیان را در قونیه و قیصریه و دیگر شهرهای ترکیه هم میتوان یافت و به این ترتیب، ایران دوره سلجوقی باید در ارتباط با آنها نیز بررسی شود. گستردگی زیبایی هنر این دوران بهگونهای است که اگر بخواهیم ابتدای هر هنر خاص ایران را در ایران اسلامی جستجو کنیم، به دوران سلجوقی میرسیم؛ مثلا کاشیکاریهایی که اکنون در اطرافمان میبینیم، برای اولین بار در مراغه به صورت آجر لعابدار دیده شده است، گو اینکه اصل سابقه آن به دوره ایلام و هخامنشیان بازمیگردد و در ادامه، نمونههایی از این نوع در موزائیککاریهای نیشابور کازرون در دوره ساسانی هم یافت شده است؛ ولی میبینیم پیشینه آثار دوره سلجوقی بیشتر با دوره پیش از اسلام مقایسه میشود؛ چون در پنج قرن اولیه ایران پس از اسلام، کراهت و ممنوعیتی بر تزئینات حاکم بود و در دوره سلجوقی با بازشدن فضا، شباهت آثار این دوران با دورههای پیش از اسلام بیشتر نمودار میشود. برای هر نوع مطالعهای روی تاریخ هنر، نخست باید به دنبال مأوا و مکان مربوط به آن باشیم و برای همین معماری همواره از اهمیت خاصی در این زمینه برخوردار است.
کدام بناهای پس از اسلام در ایران، نشانههای برگرفته از معماری ایران باستان را آشکارتر بر خود دارد؟
من معمولا تدریس درباره دوره سلجوقی را در کلاسهای درس دانشگاه با بنای ساده «تاریخانه» دامغان شروع میکنم. البته تاریخ و زمان دقیق ساخت بنای تاریخانه دامغان مشخص نشده، اما براساس شواهد، احتمال میرود مربوط به سده دوم هجری قمری باشد، هرچند منارش در زمان سلجوقیان (قرن پنجم قمری) ساخته شده و احتمال دارد به دلیل ویرانی مناره قبلی، در دوره سلجوقی دوباره ساخته شده باشد. در این بنا برای اولین بار، کتیبه و آجر لعابدار به کار رفته است.
این بنا از بناهای دوره ساسانی الهام گرفته شده است؛ برای اینکه در چند کیلومتری تاریخانه دامغان آثاری از دوره ساسانی دیده میشود؛ اما پژوهشگران خارجی به غلط معتقد بودند که معماری این بنا از عربها گرفته شده و حتی خود ایرانیها هم فرض را بر این گذاشته بودند که همراه با آمدن اسلام به ایران، این نوع معماری وارد ایران شده است! اما من اصل و مبنای این بنا را برگرفته از شکوه و عظمت بناهای ساسانی میدانم. داخل این بنا هم با دلایل خاصی ساخته شده است. آن زمان ما براساس اعتقاداتمان برمبنای تقابل نور و ظلمت در دین زرتشت، روی معماری سنتیمان یعنی آتشکدهها، تعصب داشتیم. این بنا به این علت که نخست با قبه کوتاه ساخته شده بود و نور داخلش نمیشد، نامش تاریخانه گذاشته شده بود. البته گروهی نیز اعتقاد دیگری دارند مبنی بر اینکه چون ما مسلمانان مسجد را «خانه خدا» میدانیم، نامش تاریخانه (تانریخانه) گذاشته شده است که به زبان ترکی به معنی خانه خداست.
برجها در ایران با آن معماری باشکوهشان، نمونهای دیگر از هنر و معماری تحسینبرانگیز دوره سلجوقی است و این معماری باشکوه زمانی در ایران رواج پیدا کرد که برج و مقبرهسازی در دوره اسلامی حاکم بر ایران جایگاهی نداشت و همین خود مسئله دیگری است. البته پیش از دوره سلجوقی، اولین بنای برج و مقبره در دوره سامانیان، «مقبره اسماعیل سامانی» در بخارا بود که تحتتأثیر معماری دوره ساسانیان ساخته شد؛ اما ریشه این مقبرهسازی به دوره خلافت المنتصر ـ خلیفه عباسی ـ بازمیگردد که گویا مادرش مسیحی بود و برای وی به سبک بناهای مذهبی مسیحی آن دوران، مقبرهای ساخت. در حالی که در مذهب تسنن، هیچگاه بنا روی قبر ساخته نمیشود؛ به همین دلیل است که در بناهای اوایل ورود اسلام به ایران، هیچ بارگاه و قبهای نداریم، اما از قرن چهارم هجری قمری به بعد، سامانیان برج و مقبرهسازی را رواج دادند و بعد بُقعه و بارگاههایی به شکل برج بهوجود آمد و ساخت بیشتر این بناها هم از شمال ایران آغاز شد.
بعد از این دوره است که عظمت و شکوفایی مقبرهسازی در دوره سلجوقیان مشاهده میشود. البته اضافه کنم که این بناها فقط در عنوان، آرامگاه و برج مقبره نام گرفتهاند و خود من که به صورت تخصصی شانزده برج و مقبره را بررسی کردهام، هیچگاه جسد دفن شدهای در این مقبرهها ندیدهام. حتی بعضی از کسانی هم که در اطراف این بناها زندگی میکردند، با توجه به اینکه نبش قبر در اسلام حرام است، به قصد یافتن گنج، بهصورت پنهانی و در خفا مبادرت به نبش این مقابر کرده بودند و آنها هم میگفتند که هیچگاه در این مقبرهها به جسدی برنخوردهاند!
در طبقه زیرین «گنبد علویان» همدان، سردابهای است که در آن سازه سکومانندی به شکل مقبره ساخته شده یا در بنای «چهلدختران» دامغان ظاهراً قبر سادهای، فضای کوچکی را در وسط آن اشغال کرده است؛ اما در گنبد سرخ یا در خود خرقان حتی نشانهای به شکل قبر در آنها ساخته نشده است. به این ترتیب میتوان گفت که این بناها و برجها فقط اسماً مقبره نام گرفتهاند و جسدی در آنها نیست!
آیا ویژگیها و نشانههای هنر و معماری ایران باستان را در جزئیات و تزئینات بناهای دوره اسلامی ایران نیز میتوان مشاهده کرد؟
بعد از دوران سلجوقی اتفاق مهمی که در معماری مساجد ایران رخ میدهد، این است که معیار «چهار ایوانی» وارد این معماری میشود؛ یعنی مساجدی که حیاط و یک ورودی داشتند و دور تا دور حیاط آنها رواق بود، در شمال و جنوب و غرب و شرق آن و در مقابل یکدیگر ایوان ساخته میشود و یکی از ایوانها که در سمت جنوب قرار دارد، به شبستان منتهی میشود. این شکل معماری که در زمان اشکانیان به شکلهای مختلفی وجود داشته و در دوره ساسانیان هم بوده، اما از آن کمتر استفاده میشده، در معماری مساجد و کاروانسراهای دوره سلجوقی دوباره ظهور پیدا میکند و البته کاملتر میشود. این شیوه در معماری، پس از سلجوقیان هم ادامه مییابد و بر شکل معماری بعد از خود بسیار تأثیر میگذارد.
«گچبری» یکی دیگر از شیوههای بوده که در معماری دوره سلجوقیان استفاده میشده است، که البته پیش از این در دوره اشکانیان هم دیده شده و حتی استوکهایی۱ از دوره ساسانیان نیز برجای مانده است.
«آجرکاری» هم در دوره سلجوقیان رواج داشت که بافت آجرکاری آن را از سامانیان الهام گرفته بودند؛ اما آجرکاریهای دوره سلجوقی بسیار چشمگیر و فوقالعاده است؛ چون در آنها فقط از آجر استفاده نشده، بلکه کتیبهها، نگارهها و طرحها هم بهکار رفته است. حتی با وجود منع نقاشی در این دوره، در یکی از برجهای خرقان، نقاشی هم دیده میشود و برای اولین بار در دوره پس از اسلام، در این دوره است که آجر لعابدار در معماری بهکار میرود که بعدها به صورت کاشی در معماری استفاده میشود. استفاده از آجر چنانکه اشاره شد، در پیش از اسلام هم بوده و سربازان نگهبان هخامنشی در تخت جمشید به همین صورت با آجر لعابدار، به صورت رنگی کار شدهاند.
تکنیکهای دیگری هم مثل «مقرنس»های بسیار زیبا و باشکوه در معماری این دوره بهکار میرفت، هرچند که پیشینه آن باز به دوره هخامنشی بازمیگردد یا «قرنیزسازی» که هنوز هم در معماری بهکار میرود و پیشینه آن به دوره ماد بازمیگردد، چراکه برای اولین بار قرنیز در دکان داوود سرپلذهاب دیده شد و در معماری دورههای بعد از ماد و هخامنشی هم تداوم یافت. الان علاوه بر خانههای شهری حتی در بعضی از خانههای روستایی نیز نتیجه و استمرار این نوع معماری، مثل ستونسازیها، شبستانها، اتاقها، ایوانها و تزئینات را بهخوبی میتوان مشاهده کرد.
پینوشت:
۱ـ استوک: قطعهای از گچبری با طرحهای مختلف است.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید