1396/12/12 ۰۸:۱۶
برخلاف دوگانهسازی متعارف «علوم انسانی سکولار» در برابر «علوم انسانی دینی» در فضای آکادمیک ایران، به دوگانه «بود» در برابر «نبود» علوم انسانی در ایران معتقدم و باورم این است که ما در دوران ماقبل علوم انسانی در ایران بهسر میبریم و از این بابت بین دو تلقی دینی و سکولار تفاوتی نیست
پرویز امینی : برخلاف دوگانهسازی متعارف «علوم انسانی سکولار» در برابر «علوم انسانی دینی» در فضای آکادمیک ایران، به دوگانه «بود» در برابر «نبود» علوم انسانی در ایران معتقدم و باورم این است که ما در دوران ماقبل علوم انسانی در ایران بهسر میبریم و از این بابت بین دو تلقی دینی و سکولار تفاوتی نیست. مخالفان علوم انسانی دینی و غیرسکولار که با اشاره به فقدان فعلیت و ظهور علوم انسانی دینی، از عدمامکان آن انتقاد میکنند، باید به این پرسش پاسخ دهند که مگر جریان غیردینی و سکولار چه تخم دوزردهای در عالم علوم انسانی ایران گذاشته است؟ اگر بنا باشد با همین معیار پراگماتیستی درباره علوم انسانی غیردینی قضاوت کنیم، نتیجه چه خواهد شد؟ از دوران تاسیس دانشگاه در دهه ۲۰، بیش از ۷۰ سال میگذرد که در تمام این مدت، کار علوم انسانی در ایران حتی در چهار دهه بعد از انقلاب اسلامی نیز در دست همین جریان بوده است. آنها بعد از هفت تا هشت دهه چه کارنامه قابل دفاعی در علوم انسانی دارند؟ امروز نظریات آنها در کجا رفرنس است و در کجا مبنای کار آموزشی است؟ متفکران گوناگون در کجا به نوشتهها و مطالب این دوستان ارجاع میدهند؟
درحال حاضر روزانه شاید هزارانبار در کلاسهای علوم انسانی دانشگاههای ایران از کانت ، هگل ، مارکس ، وبر ، هوسرل ، ویتگنشتاین، هایدگر ، فوکو، دریدا، فروید، یونگ، هایک و کینز و آدام اسمیت و... در سیمای یک فیلسوف، جامعهشناس ، روانشناس، اقتصاددان و... بهجا و بیجا نام برده میشود اما واقعا چند اسم ایرانی یا مسلمان با افتخار بهعنوان عالم علوم انسانی نام برده میشود؟ در جامعه فکریای که جدال اصلی فکری دعوای پوپر و هایدگر است -که در هیچ آکادمی در دنیا موضوعیت ندارد و اساسا بیمعنا و بیسابقه است- چهکسی میتواند مدعی داشتن علوم انسانی باشد؟ وقتی جدیترین و باسابقهترین افراد حاضر در علوم انسانی ایران، خود میگویند که ما در کانون اصلی علوم انسانی دنیا، تهصف هم نیستیم، کی میتوان مدعی علوم انسانی در ایران بود؟ وقتی بعد از ۴۰ سال از درگذشت شریعتی، هنوز اوست که چه با مخالفت چه با تمجید از او چراغ مجلات و همایشهای علوم انسانی روشن است، کی میتوان مدعی علوم انسانی در ایران بود؟ وقتی هم و غم دانشجو، استاد و دانشگاه برای ارتقای موقعیت خود، مصروف مقالههایی تحتعنوان علمی-پژوهشی است و اینگونه مقاله نوشتن، نردبان سریع ترقی دانشجو و استاد و دانشگاه است، کی میتوان مدعی علوم انسانی در ایران شد؟
در چنین فضایی نوشته کوتاه جناب بشیریه و اعلام ۴۰ سال ناکامیاش در پیش بردن علوم سیاسی که به درد مردم و جامعه و کشور بخورد و تمایل به بازنگری و احیای علوم سیاسی ای در صورت نرماتیو و هنجاری آن و شوریدن بر فضاهای تنگ و ترش پوزیتیویستی علوم انسانی ایران، اعلام یک واقعیت انکارناپذیر است و دامنه آن محدود به علوم سیاسی نیست بلکه همه حوزهها و رشتهها و گرایشهای علوم انسانی را در بر میگیرد. این واقعیتی است که با آن روبهرو هستیم. علوم انسانی در ایران دستانش برای خود و برای جامعه خالی است. بنابراین نزاع علوم انسانی سکولار با علوم انسانی دینی یک نزاع فرعی است. این نزاع زمانی حقیقی است که اساسا علوم انسانیای در کار باشد که کار به دعوای دینی و غیردینی آن برسد. ما در وضعیت «ماقبل علوم انسانی» در ایران هستیم و هر دو طرف دستشان در این باره خالی است.
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید