1396/10/18 ۰۹:۰۸
این یادداشت دو سال پیش و بعد از برگزاری اولین دوره اعطای جایزه جهانی مصطفی(ص)، توسط رضا داوریاردكانی، رییس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران نوشته شد اما از آنجایی كه امید آن میرفت تا وضعیت این جایزه در كشور اصلاح شود و سر و سامانی به قاعده گیرد دكتر داوری از انتشار آن خودداری كرد.
نقدی از رضا داوریاردكانی به جایزه جهانی مصطفی(ص)
این یادداشت دو سال پیش و بعد از برگزاری اولین دوره اعطای جایزه جهانی مصطفی(ص)، توسط رضا داوریاردكانی، رییس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران نوشته شد اما از آنجایی كه امید آن میرفت تا وضعیت این جایزه در كشور اصلاح شود و سر و سامانی به قاعده گیرد دكتر داوری از انتشار آن خودداری كرد. حال بعد از گذشت دو سال كه به نظر ایشان اصلاح قابل توجهی در این امر صورت نگرفته و در همچنان بر همان پاشنه میچرخد تصمیم به انتشار آن گرفت. استاد فلسفه دانشگاه تهران در این یادداشت با انتقاد از برخی ابعاد جایزه مصطفی(ص) مینویسد: «وقتی گفته میشود كه جایزه را به دانشمندی میدهند كه مایه تشویق و ترویج پژوهش در جهان اسلام باشد لابد دانش و دانشمندی را در نظر دارند كه در برنامه پژوهش ملی یا منطقهای مقامی داشته باشد و دانشمند هم در حدود این برنامه برای كشور و منطقه پژوهش كرده باشد. پس در حقیقت دانشمندی به جهان اسلام تعلق دارد كه در جهان اسلام برای حل مسائل این جهان و پیشبرد امور آن بكوشد. چنانكه گفته شد دانش تعلق ذاتی به اینجا و آنجا و هیچجا ندارد و به هرجا كه شرایط فراهم باشد میتواند برود و توسعه یابد و پیشرفت كند.»
******
دانشمندان دو وطن دارند؛ یكی جایی كه در آن به دنیا آمده و پرورش یافتهاند و دیگر فضایی است كه علم و پژوهششان در آن بالیده است و چهبسا كه در این جهان احساس تولدی دوباره كردهاند. این وطن دوم هرجا میتواند باشد و طبیعیتر آن است كه وطن دوم در درون وطن اول باشد ولی با اختلافی كه در مراتب علم در جهان به وجود آمده است و با توجه به اینكه دانش در همهجا یكسان رشد نمیكند و راه دانشمندان مناطق جهان به مرز دانش، به یك اندازه هموار نیست، دانشمندان میتوانند و حق دارند نظر به جایی داشته باشند كه در آنجا امكان پژوهش و پیشرفت علم بیشتر است و عجیب نیست كه جوانان دانشمند برای رسیدن به مراتب نهایی علم راهی مراكز علمی معتبر شوند. گاهی مراكز بزرگ علم و پژوهش برای بعضی از دانشمندان و پژوهندگان جاذبهای كم و بیش نظیر جاذبه وطن اول پیدا میكند اما از این تفاوت مهم نباید گذشت كه تعلق به وطن زادگاه اگر طبیعی نباشد از جمله عمومیترین و عمیقترین تعلقات فرهنگی است ولی تعلق دوم اگر نگوییم شخصی است در اختیاریبودنش تردید نمیتوان كرد. وطن اول را مردمان برنمیگزینند زیرا در آنجا به دنیا میآیند و زبان باز میكنند... اما وطن علم را دانشمند خود انتخاب میكند و با اختیار در آنجا مقیم میشود. اظهارنظرهای اخلاقی كه معمولا در مورد مهاجرت دانشمندان میشود ناشی از تعلق خاطر شدید به وطن اول با صرفنظر از وجود و جایگاه وطن علم است. اگر دانشمندی در وطن علم بهتر میتواند استعدادهایش را ظاهر و متحقق كند چرا به آنجا نرود و مقیم نشود؟ بر هیچ دانشمندی تا وقتی كه به كار دانش مشغول است صرفا از آن حیث كه از كشور خود و ظن اولش به جای دیگر رفته است بأسی نیست و خرده نمیتوان گرفت. وقتی هم كه از دانش منصرف میشود تفاوت نمیكند كه كجا باشد. در جهان در حال توسعه و البته در جهان اسلامی كنونی كم نیستند جوانان مستعدی كه به هزینه كشور شاید فقیر خود درس میخوانند و اگر مستعد باشند و بخت با آنان یاری كند راه به دانشگاهی میبرند كه در آنجا شرایط برای شكفتن استعدادهای آنها و پرداختنشان به پژوهشهای مرزی مهیاتر است. بعضی از اینان نیز ممكن است سرآمد دانشمندان زمان شوند و در گسترش مرز علم سهیم و موثر باشند. اینان شایسته احترامند و كشورشان هم میتواند به آنها افتخار كند. چنانكه ما به دانشمندان بزرگ ایرانی كه در خارج از ایران به پژوهش مشغولند حرمت میگذاریم و گاهی به وجود آنها افتخار میكنیم.
جایزه مصطفی(ص) و جوامع اسلامی
چنانكه اشاره شد اگر كشور ما تصمیم بگیرد به دانشمندان ایرانی ممتازی كه در خارج از كشور هستند به هر نحو ادای احترام كند باید از آن استقبال كرد. اما جایزهای كه نام بزرگ مصطفی(ص) بر آن نهادهاند و برای «ترویج و تشویق علمآموزی و پژوهش در جوامع اسلامی» در نظر گرفته شده است به آنها نمیتوان داد زیرا آنها در كشور خود و برای جهان اسلام پژوهش نمیكنند و اثری در رونق علم و آموزش و پژوهش «در جوامع اسلامی» ندارند. ظاهرا ابهامی كه در مفهوم تعلق به جهان اسلام وجود دارد موجب اشتباه و اختلاف شده است. تعلق به جهان اسلام یعنی چه؟ من كه اهل فلسفهام كم و بیش میدانم كه ابهام مفهوم جهان اسلام از چیست. اگر جهان اسلام پیوستگی و همبستگی داشت اختلاف در فهم معنی جهان اسلام پیش نمیآمد اما اكنون ظاهرا با این پریشانی و گسیختگی معنی جهان اسلام پوشیده شده است و طبیعی است كه هر یك از ما جهان اسلام را بر اساس درك و دانش خود یا تلقی سیاسی و ایدئولوژیك خاص تفسیر كنیم. آسانترین معنی جهان اسلام مجموعه كشورهای اسلامی است. پس دانشمند جهان اسلام هم كسی است كه به یكی از كشورهای اسلامی یا مسلمان تعلق داشته باشد. ولی ملاك این تعلق چیست. آیا راستی مرادمان از تعلق یك دانشمند به جهان اسلام داشتن شناسنامه یك كشور اسلامی است؟ آیا دانشمند اردنی كه امسال جایزه گرفت به جهان اسلام تعلق داشت و دارد؟ تعلق او به جهان اسلام از طریق تعلقش به كشور اردن است كه یك كشور اسلامی به حساب میآید. اگر به پرسش پاسخ منفی بدهیم با این اشكال چه كنیم كه مگر او اردنی نبود و مگر اردن جزیی از جهان اسلام نیست. البته كه او اردنیتبار است. اردن هم كشوری است كه مردمش مسلمانند و باید جزیی از جهان اسلام به شمار آید. دانشمند برنده جایزه نیز به عنوان شخصی كه تبار و اسم عربی دارد متعلق به كشور اردن است اما او در كشور اردن پژوهش نكرده و دانش و پژوهشش تعلقی به اردن ندارد و شاید به كار كشور اردن هم نیاید. قبلا به دو وطن دانشمند اشاره شد در این مورد خاص مسلما وطن علم با وطن زادگاه یكی نیست. دانشمند اردنی در وطن علم امریكا اقامت دارد و نمیدانیم آیا تعلق به این وطن جایی برای تعلق به وطن اول باقی گذاشته است یا نه؟ درست است كه دانش و پژوهش را به هیچ كشور و منطقه نمیتوان متعلق و منحصر دانست اما هر كشور نیازی خاص به علم و به پژوهشهای معین دارد. اكنون همه كشورها نیاز به پژوهش برای پیشرفت دارند و پژوهشهایی برای پیشرفت كشورها مفید است كه ناظر به امكانها و نیازهای توسعه تكنولوژیك آنها و موثر در بهبود نظام اداری و آموزششان باشد. وقتی گفته میشود كه جایزه را به دانشمندی میدهند كه مایه تشویق و ترویج پژوهش در جهان اسلام باشد لابد دانش و دانشمندی را در نظر دارند كه در برنامه پژوهش ملی یا منطقهای مقامی داشته باشد و دانشمند هم در حدود این برنامه برای كشور و منطقه پژوهش كرده باشد. پس در حقیقت دانشمندی به جهان اسلام تعلق دارد كه در جهان اسلام برای حل مسائل این جهان و پیشبرد امور آن بكوشد. چنانكه گفته شد دانش تعلق ذاتی به اینجا و آنجا و هیچجا ندارد و به هرجا كه شرایط فراهم باشد میتواند برود و توسعه یابد و پیشرفت كند. اكنون در شرایط پیشرفت علم و تعیین تكلیف برای دانشمندان بحث نمیكنیم حتی به مساله مهاجرت دانشمندان هم كاری نداریم. دانشمند در انتخاب محل زندگی خود و مسائل پژوهش آزاد است. اما وقتی قرار است جایزهای برای تشویق علم در جهان اسلام داده شود لابد دانشمندی كه جایزه را دریافت میكند باید به نحو مستقیم یا غیرمستقیم به علم این جهان خدمتی كرده باشد و اگر نكرده باشد با دیگر دانشمندان چه تفاوت دارد و چرا مثلا جایزه را به همان برندگان نوبل ندهند؟ آنها هم به علم خدمت كردهاند. به نظر من هیچ دانشمندی صرفا از آن جهت كه شناسنامه یك كشور اسلامی دارد مستحق دریافت جایزه مصطفی(ص) نیست. این گفته را یك حكم اخلاقی و احساساتی تلقی نباید كرد زیرا مقصود این نیست كه دانشمندان مهاجر ملامت شوند كه چرا از كشور خود رفتهاند و در جای دیگر به علم خدمت كردهاند. مطلب این است كه اینها نباید از این بابت تشویق و تقدیر شوند و جایزه بگیرند. همین كه بخت با آنها یار بوده و به كشوری رفتهاند كه در آنجا علم و پژوهش بیشتر مجال پیشرفت داشته و آنها از این مجال بهره بردهاند و دانشمند ممتاز شدهاند برایشان كافی است و دیگر لازم نیست كه جایزه جهان اسلام به آنها داده شود. اعطای جایزه به اینان اگر اثری داشته باشد بیشتر تشویق مهاجرت دانشمندان و صاحبان استعدادهای درخشان است و اگر بگویند برای مهاجرت نیازی به تشویق نیست یا اثر تشویقی این قبیل اقدامها كم است منكر نمیتوان شد كه اعطای جایزه لااقل تایید و تحسین مهاجرت دانشمندان و پیوستن آنان به كانونهای جهانی علم است. اعطاكنندگان جایزه میتوانند در پاسخ بگویند كه ما به دانشمند و دانش او جایزه میدهیم و كاری به محل زندگی و كار او نداریم در این صورت باید پاسخ بدهند كه پس قید تعلق به جهان اسلام را چرا آوردهاند؟
بخش اول مقاله را اینجا بخوانید.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید