1396/6/20 ۰۷:۴۶
بغدادی (فت: ۴۲۹ق) در فصلی که اختصاص به فضایح باطنیان داده، چند فقره از رساله شخصی به نام قیروانی را به سلیمان بن الحسن نقل میکند و در آن میان گوید: شایسته است که به دانستن مخاریق الانبیا مسلط شوی و تناقض گفتار آنان را بدانی.۱۱۱
در تاریخ اسلام به مردان بسیاری برخورد میکنیم که متهم به زندقه و الحاد بودهاند، از جمله عبدالله بن مقفع که مینویسند: باب «برزویه و طبیب» را از خود بر کلیله و دمنه افزود تا عقیده مردم را باسلام سست کند، و آنان را گمراه سازد و عبدالکریم بن ابی العوجاء و صالح بن عبدالقدوس که سخنان ناروا به پیمبر نسبت میدادند تا مردم را از اسلام برکنار سازند. و بشار بن برد که صریحا آتش را شایسته پرستش میدانست و ابان بن عبدالحمید لاحقی، که به جای «سبحانالله»، «سبحان مانی» میگفت!۱۱۲
این گونه افکار به مرور زمان از قرن دوم به قرن سوم شدیدتر گشت و در این قرن ابنراوندی و محمد بن زکریای رازی بیش از دیگران به الحاد مشهور شدند، و چون گفتار این دو تن در ستایش عقل نظیر هم بود، یکسان مورد رد و نقض قرار گرفتند؛ مثلا ابوعبدالله بن الجعل دو کتاب نوشته: یکی به نام «نقض کلام الراوندی» و دیگری به نام «نقض کلام الرازی».۱۱۳ همچنین دو تن از بزرگان دعاه اسماعیلیه به معارضه با این دو برخاستند: یکی ابوحاتم رازی داعی ری بود که به نقض گفتار رازی پرداخت، و دیگری المؤید فیالدین شیرازی ـ داعی فارس ـ که گفتار ابنراوندی را ابطال نمود. ابنراوندی که به جهت افکار الحادی به احمد الزندیق۱۱۴ شهرت یافته، کتابی به نام «الزمرد» در ابطال رسالت و نبوت نوشته است. هرچند کتاب مزبور از بین رفته، ولی پارهای از فصول آن را المؤید فیالدین داعیالدعاه شیرازی در کتاب «المجالس المؤیدیة» خود نقل و رد کرده است. مؤید شیرازی از دعاه و مبلغان اسماعیلیه است که قدرت و نفوذ سخن او ابوکالیجار ـ امیر فارس ـ را به طرف تشیع کشانید و ناصر خسرو را به سوی فاطمیان جلب کرد.۱۱۵
برای اطلاع بیشتر از ابنراوندی، خوانندگان گرامی میتوانند به مقاله تحقیقی پول کراوس، تحت عنوان «ابن راوندی» مراجعه کنند. اصل این مقاله به زبان آلمانی در مجله مطالعات شرقی(شماره ۱۴، سال ۱۹۳۴) چاپ شده، و ترجمه عربی آن در کتاب «من تاریخ الالحاد فی الاسلام»(ص۷۵ـ ۱۸۸) به وسیله عبدالرحمن بدوی صورت گرفته است.۱۱۶
اما ابوحاتم رازی که در «لسان المیزان» نامش احمد بن حمدان بن احمد الورسامی آمده،۱۱۷ از داعیان مشهور اسماعیلیه است. ابنالندیم او را به عنوان «ابوحاتم الورسنانی» ذکر میکند۱۱۸ و عبدالجلیل قزوینی رازی میگوید که او در ری و طبرستان شهرتی و قوتی تمام یافت و او را «منعم» میخواندند.۱۱۹ او با قدرت و نفوذ کلام خود توانست اسفار بن شیرویه و مرداویج بن زیار را به سوی مذهب اسماعیلیه متمایل سازد. او آثار فراوانی از خود به یادگار گذاشت که مهمترین آنها عبارت است از کتاب الزینه، کتاب الاصلاح، العام النبوه، و کتاب الجامع٫۱۲۰ ابوحاتم کتاب اعلامالنبوه را در مناظره با مردی که او را به عنوان «ملحد» ذکر میکند، با مسئله نبوت چنین آغاز میکند:
آنچه میان من و ملحد واقع شده، این است که وی با من در امر نبوت مباحثه و مناظره کرد و… گفت: «از کجا شما واجب دانستید که خدا قومی را به نبوت اختصاص دهد و قومی دیگر را از این فضیلت محروم سازد و کسانی را که اختصاص به نبوت داد، بر مردم برتری نهد و راهنمای خلق کند و مردم را با آنان نیازمند سازد و پارهای را تحریک و تهییج بعداوت پارهای دیگر کند و آتش کینه و دشمنی میان آنان برافروزد تا بدین طریق به هلاک رسند و نابود گردند!»
پاسخ دادم: «به نظر تو خداوند به حکمت بالغه خویش چه باید بکند؟» گفت: بهتر این است که خداوند حکیم و رحیم به حکمت بالغه خویش شناختن مضار و منافع امروز و فردا را به همه بندگانش الهام فرماید و برخی مردم را بر برخی فضیلت ننهد. این به احتیاط و حفظ مصالح مردم نزدیکتر از آن است که بعضی را پیشوای بعضی دیگر کند و درنتیجه هر فرقهای پیشوای خود را تصدیق و پیشوای دیگران را تکذیب کند، و به دنبال آن مردم بر روی یکدیگر شمشیر کشند، و بلا و محنت همه را فرا گیرد، و سرانجام به دشمنی با یکدیگر و جنگهائی که ناگزیر میانشان روی میدهد نابود گردند، چنان که بسیاری از مردم در این راه به هلاک رسیدهاند…۱۲۱
نسخهای از کتاب اعلامالنبوه در اختیار آقای ایوانوف۱۲۲ است که عکس آن را به کتابخانه مرکزی دانشگاه اهدا کرده است. پول کراوس هم نسخی از این کتاب در اختیار داشته و قسمتی از آن را در مجله اورینتالیا (ج۵، سال ۱۹۳۶) در رم تحت عنوان «RazianaII» چاپ کرده و سپس در سال ۱۹۳۹ به نحو اختصار به ضمیمه قسمتی از «الاقوال الذهبیة» احمد حمیدالدینی کرمانی در «رسائل فلسفیه» نقل کرده است. دانشمند معظم آقای حسین واعظزاده (حکیم الهی) این دو قسمت را در مجله فرهنگ ایرانزمین (دفتر ۲و۳، سال ۱۳۳۳) به زبان فارسی ترجمه کرده است.
در نسخههای موجود نام این «ملحد»، و نام کتابش که ابوحاتم مورد اعتراض قرار داده وجود ندارد، ولی به دو دلیل حدس زده شده است که غرض او از این «ملحد» همان ابوبکر محمدبن زکریا حکیم و طبیب مشهور است که معاصر و همشهری ابوحاتم بوده است: یکی اینکه ابوحاتم تصریح میکند که خصم او از اعاظم اطبای زمان است که به «قدمای خمسه» یعنی خالق و نفس و ماده و زمان و مکان عقیده داشته و دیگر اینکه حمیدالدین کرمانی گفتار اول کتاب الاقوال الذهیبه خود را چنین آغاز میکند: «گفتار اول در آنچه میان ابوحاتم رازی و ابنزکریا رازی متطبب درباره نبوت و امامت روی داد و پاسخ آنچه ابوحاتم در جواب ابنزکریاء اهمال کرده است.»۱۲۳
کرمانی که دو قرن پس از محمدبن زکریا میزیسته، از بزرگان دعاه اسماعیلیه بوده و او را «حجهالعراقین» میگفتند. غرض او این بوده که کار ابوحاتم را تکمیل و تتمیم کند. با کتاب او ارزش کار ابوحاتم به هیچوجه کاسته نمیشود، چه کرمانی به بلندی پایه ابوحاتم در فضل معترف بوده و در آغاز کتاب راحهالعقل خود که آن را در سال ۴۱۱ تألیف کرده، تصریح میکند که پیش از اینکه اهل دعوت کتاب او را بخوانند، باید به مطالعه کتب شیوخ دعوت، مانند ابوحاتم رازی، محمدبن احمد النخشبی (النسفی)، و ابویعقوب السجزی (السجستانی) بپردازند.۱۲۴
اگر دلایل ابنراوندی را با دلایل محمدبن زکریا در کافیبودن عقل مقایسه کنیم، میبینیم هر دو به یک روش استدلال میکنند و آن استمداد از عقل و پشتیبانی به عقل است. ابن راوندی میگوید که عقل بزرگترین نعمت برای بندگان خداوند است که با آن خدا و نعمتهایش را میتوان شناخت و به خاطر آن امر و نهی و ترغیب و ترهیب درست میآید. اگر پیغمبر همان تحسین و تقبیح و امر و نهی عقلی را تأکید میکند، پس اجابت دعوتش از ما ساقط است؛ زیرا خرد ما را از او بینیاز میسازد و اگر برخلاف تحسین و تقبیح و امر و نهی عقلی فرمانی میدهد، پس نباید پیغمبری او را بپذیریم.۱۲۵
رازی هم در آغاز «الطبالروحانی» یک فصل را اختصاص به بیان برتری خرد و ستایش آن داده که پیش از این نقل شد و بسیار بعید به نظر میآید که رازی فقط جنبه اخلاقی را در نظر داشته و توجهش به مسائل الهی معطوف نبوده است، خاصه تأکید او با عبارت «ولا نجعله و هو الحاکم محکوما علیه: آن را که فرمانرواست، فرمانبرش نگردانیم» میرساند که نباید خود را چشمبسته و نااندیشیده به منقولاتی که متکی بر پایههای خرد نیست، تسلیم کرد.
با توجه به اینکه نسبت الحاد و انکار نبوت در آغاز فقط بهوسیله اسماعیلیان به رازی داده شده و اصل کتابهای رازی در دسترس نیست و برخی از دانشمندان تصریح کردهاند که دشمنان رازی کتاب میساخته و به او نسبت میدادهاند، همچون ابنرضوان مصری که به نقل از ابن ابیاصیبعه میگوید: «فربما ان بعض الاشرار المعاندین للرازی قد الفه و نسبه الیه» به آسانی نمیتوان انکار نبوت را به رازی نسبت داد، خصوصا که او کتابی تحت عنوان: فی وجوب دعوهالنبی(صلعم) علی من نقر بالنبوات داشته است.۱۲۶
متکلمان اسماعیلی که عقل را در برابر امامان فاطمی محکومعلیه میدانستند، تحمل گفته رازی درباره عقل که: «و لا نجعله و هو الحاکم محکوما علیه» بر آنان گران میآمد و چون مقدماتی که نبوت بر آن استوار است تقریبا همان مقدماتی است که امامت بر آن مبتنی است، آنان به دفاع از مسئله نبوت ظاهرا و مسئله امامت باطنا پرداختند؛ زیرا آنان «عقل» را در برابر «تعلیم امام» محکوم میدانستند، چنانکه غزالی در وجه تسمیه اسماعیلیان به «تعلیمیه» میگوید: لان مبده مذاهبهم ابطال الرأی و ابطال تصرف العقول۱۲۷ و حسن صباح نیز گفته است: «خداشناسی به عقل و نظر نیست و به تعلیم امام است.»۱۲۸
در پایان باید گفت که رازی فیلسوفی آزاداندیش بود و در بسیاری از مسائل خداشناسی و جهانشناسی و انسانشناسی افکاری خاص داشت که بدون تظاهر و ریا آن را بیان میکرد و این افکار مورد پسند دشمنانش نبود و برای آنکه مقام او را نزد عوام پایین بیاورند، درباره عقاید و افکار او غلو و مبالغه روا میداشتند و چون بسیاری از اسناد و منابع دوره رازی در پرده استتار است، باید منتظر بود که آنها کشف و آشکار شوند تا داوری نهایی درباره این پزشک بزرگ و فیلسوف نامدار به عمل آید.
ــــــــــــــــــــ
پینوشتها:
۱۱۱- الفرق بین الفرق، ص۱۷۹
۱۱۲- مجله یغما، سال ۱۱، ص۵۰۷
۱۱۳- الامتاع و الموانسه، ج۱، ص۱۴۰
۱۱۴- تاریخ ابوالفدا، ذیل حوادث سال ۲۹۳ که مرگ ابنراوندی بوده است
۱۱۵- المؤید فیالدین شرح زندگی خود را در کتابی به نام السیره المویدیه نوشته، که در سال ۱۹۴۹ در قاهره چاپ شده است.
۱۱۶- نگارنده (مهدی محقق) سه مقاله تحت عنوان «ابنراوندی» نوشته که در شمارههای بهمن و اسفند ۱۳۳۷ و فروردین ۱۳۳۸ در مجله یغما چاپ شده است.
۱۱۷- نقل از مقدمه کتاب الزینه، ص۲۶
۱۱۸- الفهرست، ص۲۶۶
۱۱۹- کتاب النقض، ص۳۳۰
۱۲۰- Ismaili Literature, p.24
121. رسائل فلسفیه، ص۲۹۵
۱۲۲- پروفسور ایوانوف (W.Ivanow) خاورشناس مشهور سالهاست که درباره اسماعیلیه تحقیق میکند، و در سال ۱۹۳۳ کتاب نفیس راهنمای ادب اسماعیلی
(A Guide Ismaili Literature) را در لندن منتشر ساخت و در سال گذشته همین کتاب را با تحقیقات اضافی خود تحت عنوان Ismaili Literature در تهران چاپ کرد.
۱۲۳- رسائل فلسفیه، ص۲۱۳
۱۲۴- راحهالعقل، ص۲۲
۱۲۵- من تاریخالالحاد فیالاسلام، ص۸۰
۱۲۶- بیرونی، شماره ۱۳۸
۱۲۷- فضائحالباطنیه، ص۱۷
۱۲۸- جامعالتواریخ، ص۱۳
فهرست منابع
الف) فارسی و عربی
۱) الاثارالباقیه عن القرون الخالیه، ابوریحان البیرونی، لیپزیک۱۹۲۳
۲) احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، المقدسی، لیدن۱۹۰۶م
۳) اخبارالحکماء، ابنالقفطی، لیپزیک ۱۹۰۳م
۴) الازمنه والامکنه، محمدبن الحسن المرزوقی، حیدرآباد ۱۳۳۲ق
۵) اعلام النبوه، ابوحاتم رازی، نسخه عکسی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران
۶) الامتاع و الموانسه، ابوحیان التوحیدی، قاهره لجنه التألیف و الترجمه و انشر، الطبعه الثانیه
۷) الانساب، عبدالکریم المسعانی، لیدن ۱۹۱۲م
۸) تاریخ ابوالفداء، چاپ محمد افندی
۹) تاریخ البیمارستانات فیالاسلام، الدکتور احمد عیسی بک، دمشق ۱۳۵۷ ق
۱۰) تاریخ علم، جورج سارتن، ترجمه احمد آرام، تهران ۱۳۳۶ش
۱۱) تحصیل السعاده (ضمن رسائل فارابی)، ابونصر فارابی، حیدرآباد ۱۳۴۵ق
۱۲) تحقیق ماللهند، ابوریحان البیرونی، لیپزیک ۱۹۲۵م
۱۳) التراث الیونانی فی الحضاره الاسلامیه، عبدالرحمن بدوی، قاهره ۱۹۴۶م
۱۴) التنبیه و الاشراف، علیبن الحسین المسعودی، بغداد ۱۳۵۷ق
۱۵) جامعالتواریخ (قسمت اسماعیلیه به کوشش دبیر سیاقی)، رشیدالدین فضلالله همدانی، تهران ۱۳۳۷ش
۱۶) جامعالحکمتین، ناصرخسرو، تهران ۱۳۳۲ش
۱۷) درهالاخبار والمعهالانوار (ترجمه تتمه صوانالحکمه علیبنزید بیهقی)، ناصرالدین منشی یزدی، تهران ۱۳۳۸ش
۱۸) راحهالعقل، حمیدالدین الکرمانی، قاهره ۱۹۵۳م
۱۹) رسائل فلسفیه، گردآورده پول کراوس، قاهره ۱۹۳۹م
۲۰) رساله ابی ریحان فی فهرست کتب محمد بن زکریا الرازی، پاریس ۱۹۳۶م
۲۱) الرساله الجامعه، الحکیم المجریطی (منسوب به اوست)، دمشق ۱۳۶۸ق
۲۲) زادالمسافرین، ناصرخسرو، برلین ۱۳۴۱ق
۲۳) کتاب الزینه، ابوحاتم الرازی، الجزء الاول، قاهره ۱۹۵۷م
۲۴) سیرالملوک، خواجه نظامالملک، تهران ۱۳۴۱ش
۲۵) شرح تجریدالکلام، علیبنمحمد القوشجی، استانبول ۱۳۱۱ق (در حاشیه شرح مواقف چاپ شده)
۲۶) شرحالمواقف، السید الشریف الجرجانی، استانبول ۱۳۱۱ق
۲۷) طب اسلامی، ادوارد براون، ترجمه رجبنیا، تهران ۱۳۳۷ش
۲۸) طبقات الاطباء و الحکماء، سلیمان بن حسان (ابن الجلجل)، قاهره ۱۹۵۵م
۲۹) طبقات الامم، قاضی صاعد الاندلسی، بیرون ۱۹۱۲م
۳۰) عیون الانباء فی طبقات الاطباء، ابن ابیاصیبعه، الجزه الثانی، بیرون دارالفکر
۳۱) الفرق بین الفرق، عبدالقاهر البغدادی، قاهره ۱۹۲۴م
۳۲) فرهنگ ایرانزمین، تهران سال ۱۳۳۳ش، دفتر ۲ و ۳، ص۲۵۵ ـ ۲۷۱٫ مناظره محمدبن زکریای رازی و ابوحاتم عبدالرحمن رازی، حسین واعظزاده
۳۳) همان، تهران سال ۱۳۴۱، دفتر ۱ـ ۴، ص۲۸۲٫ باب پنجم از کتاب بیانالادیان، محمدتقی دانشپژوه
۳۴) الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ابنحزم الاندلسی، قاهره ۱۳۴۷ق
۳۵) فضائح الباطنیه، ابوحامد الغزالی، قاهره ۱۳۸۳ق
۳۶) الفهرست، ابنالندیم، قاهره المطبعه الرحمانیه
۳۷) کامل الصناعه، علیبن العباس المجوسی، قاهره ۱۲۹۴ق
۳۸) لزوم مالایلزم، ابوالعلاءمعری، قاهره ۱۳۴۳ق
۳۹) مجله یغما، بهمن ۱۳۳۷، ص۵۰۷، مقاله نگارنده (مهدیمحقق) با عنوان: «ابن راوندی»
۴۰) مجموعه فیالحکمه الالهیه، من مصنفات شهابالدین یحیی بن حبش السهروردی، ج۱، استانبول ۱۹۴۵م
۴۱) محصل افکار المتقدمین والمتأخرین، فخرالدین رازی، قاهره ۱۳۲۳ق
۴۲) مذهبالذره عندالمسلمین، دکتور س، پینس (ترجمه عربی)، قاهره ۱۳۶۵ق
۴۳) معجم الادباء، ابوعبدالله یاقوت الحموی، قاهره ۱۳۵۵ق
۴۴) معجمالبلدان، ابوعبدالله یاقوت الحموی، لیپزیک ۱۸۶۷م
۴۵) مقالات الاسلامیین (چاپدوم)، ابوالحسن الاشعری، ویسبادن ۱۳۸۲ق
۴۶) الملل و النحل، محمد بن عبدالکریم الشهرستانی، قاهره ۱۳۶۸ق
۴۷) من تاریخ الالحاد فی الاسلام، عبدالرحمن بدوی، قاهره ۱۹۴۵م
۴۸) المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ابوالفرج ابنالجوزی، حیدرآباد ۱۳۵۷ق
۴۹) مؤلفات و مصنقات ابوبکر محمدبن زکریای رازی، دکتر محمود نجمآبادی، تهران ۱۳۳۹ش
۵۰) النقض، عبدالجلیل قزوینی رازی، تهران ۱۳۳۱ش
۵۱) نهایه الاقدام فی علم الاکلام، محمدبن عبدالکریم الشهرستانی، لندن ۱۹۳۴م
۵۲) الوزراء (نحفه الامراء فی تاریخ الوزراء)، هلال بن المحسن الصابی، قاهره ۱۹۵۸م
ب) انگلیسی
۱) Encyclopedia of Islam, ed M. Th. Houtsma and A.J Wensinck, Leiden, E.J Brill, 1911 – ۱۹۳۸٫
۲) Ivanow, W. Ismaili Literature, Tehran, 1963.
3) Orientalia, Vols IV, V. Rome, 1935 – 1936.
4) al-Razi. The Spiritual Physick of Rhazes, trans. A.J. Arberry. London, 1950.
5) Sarton, George. Introduction to the History of Science, vol. 1. Washington, 1953.
6) Sharif, M.M (ed). A History of Muslim Philosophy. vol 1. Wiesbaden, Otto Harrassowitz, 1963.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید