1396/5/3 ۰۸:۱۴
صنعتیسازی جهان و تغییر شیوه زندگی از یک سو و عدم رعایت نکات و مسائل ایمنی و سلامت محیط (خاصه از سوی دولتها) به موازات رشد جمعیت از سوی دیگر، سبب شده تا امروزه شاهد پدیدهای دلخراش با عنوان بحران محیط زیست باشیم.
ترجمه: علیرضا رضایت
اشاره: صنعتیسازی جهان و تغییر شیوه زندگی از یک سو و عدم رعایت نکات و مسائل ایمنی و سلامت محیط (خاصه از سوی دولتها) به موازات رشد جمعیت از سوی دیگر، سبب شده تا امروزه شاهد پدیدهای دلخراش با عنوان بحران محیط زیست باشیم. تلاشهای بسیاری در دهههای اخیر برای برجستهکردن مسأله و آگاهیسازی و نیز اقدامات و پیشنهادهایی برای رفع بحران یا دستکم ممانعت از گسترش بیش از حد آن صورت گرفته است. البته مشکلاتی همچون گرمایش زمین، آلودگی منابع روزمینی و زیرزمینی، تخریب جنگلها و مراتع و غیره همانطور که یکشبه بهوجود نیامدهاند، بالطبع با یک اقدام آنی، برگزاری یک همایش جهانی، کاشت یک درخت، بستن فلان کارخانه یا توقف بهمان پروژه مرتفع نخواهند شد، هرچند که این تلاشها بایسته است، اما راه برونرفت از بحرانی که تک تک اهل جهان با آن دست به گریبانند، امری تدریجی و مستلزم جد و جهدی همگانی و دائمی است.
نویسنده مقاله حاضر ضمن برجسته کردن معضل فوق و بررسی ابعاد و پیامدهای آن در آینده، به موانع اجرای دیدگاههای اسلام در خصوص بحران محیط زیست میپردازد و پس از آن به تعالیم اسلام در باره محیط زیست بر اساس آیات قرآن و احادیث اشاره میکند و سرآخر نیز بر اساس مواد و مطالب و مبانی اسلامی، هفت راهکار برای خروج از این مشکل و معضل جهانی مطرح میکند. آنچه میخوانید، ترجمه از مجموعه اسلام و اکولوژی به ویراستاری ریچارد فولتس است.
ضرورت و اهمیت مسأله
مردم و دولتها در جهان اسلام همچون دیگر جاها، طبیعتا به مسائل و مشکلات متعددی توجه دارند؛ اما فارغ از ابعاد مذهبی و معنوی محض زندگی، امروزه هیچ چیز به اندازه بحران محیطزیست با اهمیتتر و درخور توجهتر نیست. این بحران امور متعددی را در بر میگیرد ازجمله اکوسیستم طبیعی جهان، محیط انسانی، هوایی که تنفس میکنیم، غذایی که میخوریم، آبی که مینوشیم، و حتی عملکرد دستگاههای درون بدنمان. به علاوه این بحران، هماهنگی کل بافت حیاتی در زمین و نیز نظامی که حیات انسانی را ممکن میکند، به خطر میاندازد. با وجود این، اغلب مسلمانان درست مانند دیگر همنوعان خود مثل خوابگردها وسط این بحران قدم میزنند و کوچکترین اطلاعی از آنچه پیرامونشان میگذرد، و نیز علل و عوامل بحرانی که زیست انسان را روی کره زمین تهدید میکند، ندارند. این خوابگردی درحالی اتفاق میافتد که اسلام تعالیم معنوی ارزشمند، تأثیرگذار و کارآمدی درخصوص محیطزیست، عالم طبیعت و روابط انسانها مطرح کرده است.
دغدغه نگارنده در خصوص بحران محیطزیست به دهه ۱۹۵۰ و زمانی بازمیگردد که در مؤسسه فناوری ماساچوست و دانشگاه هاروارد بودم؛ همواره به زیبایی طبیعت حساس بودم. تنهایی اطراف والدن پاند قدم میزدم. آنهم وقتیکه منظره طبیعیاش هنوز دستنخورده بود. وقتی جاده ۱۲۸ در اطراف بوستون احداث شد و درنتیجه، منطقه داخل کمربندی از طبیعت نسبتا آزاد آنجا جدا شد، دریافتم که اشتباهی اساسی در رابطه ما و طبیعت رخ داده است. در پی این اقدام انسانی، و پس از سالها مطالعه علوم قدیم و جدید، و البته بررسی دیدگاه دین نسبت به طبیعت، درنهایت یک بحران عمده زیستمحیطی را پیشبینی کردم، که علل اصلی آن معنوی بود و در افق پدیدار شد. من رشد کورکورانه صنعت را میدیدم که همچون سرطانی در پیکر طبیعت ریشه میدواند، سرطانی که در نهایت توازن و تعادل جهان طبیعت را بر هم میزند و منجر به مرگش میشود.
در بازگشت به ایران در ۱۹۵۸، از هر فرصتی برای صحبت درباره بحران محیطزیست استفاده میکردم و در ۱۹۶۶ در سلسله سخنرانیهای راکفلر در مدرسه علوم دینی دانشگاه شیکاگو، مطالبی درخصوص مواجهه انسانها و طبیعت و بحران معنویت دنیای مدرن مطرح کردم که درواقع پیشبینی این بحران زیستمحیطی بود و به ریشههای معنوی و دینی آن اشاره داشت. متن این سخنرانیها در کتاب من با عنوان «انسان و طبیعت» آمده است. این کتاب که در ۱۹۶۸ منتشر شد، تا کنون به چندین زبان ترجمه شده است، در عین حال تا چند سال پیش هنوز به فارسی برگردانده نشده بود و البته هیچگاه به عربی ترجمه نشد. بهرغم تلاشهای اینجانب و معدودی از علمای اسلامی که از دهه ۱۹۷۰ به این سو به این مسأله توجه کردهاند، در کل هیچکس تا دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ به این فکر نبود که بر مبنای اصول و مبانی اسلامی، راهکاری برای بحران محیطزیست پیدا کند. در همین سالها بود که کمکم صداها و زمزمههایی درخصوص این مسأله در سطح عموم مردم و نیز مقامات و مسئولان دولتها و حکومتها به گوش رسید. با وجود این، حتی اکنون نیز این صداها تحتالشعاع صداهای دیگر قرار گرفته است. افزون بر این، در میان علمای دینی در جهان اسلام که در میان مردم صاحب نفوذ و تأثیر زیادی هستند، تنها افراد معدودی بهصراحت و با قدرت از تعالیم اسلام درباره محیطزیست دفاع کرده و انتقاد مؤثری از حکومتها و دولتها درخصوص اقدامات مخربشان به سلامت محیطزیست کردهاند.
بنابراین میتوان گفت که با وجود هشیاری و بیداری تدریجی عموم به جدیت بحران محیطزیست در کشورهای اسلامی و صورتبندی مجدد زبانی جدید که توأمان به تعالیم فقهی و فلسفی ـ الهیاتی اسلام در مورد محیطزیست میپردازد، هنوز به این موضوع حساس آگاهی لازم در سطح عمومی وجود ندارد و بهعلاوه، اراده لازم نیز جهت جلوگیری از تخریب محیطزیست که معمولا به بهانه رفاه انسانی انجام میشود، وجود ندارد؛ تخریبی که در نتیجه آن، سلامت جهان طبیعت به مخاطره میافتد؛ سلامتی که بدون آن نه تنها رفاه انسان، بلکه خود حیات و هستی انسان غیرممکن خواهد شد؛ بنا بر این باید بپرسیم که چرا دیدگاه اسلام در باب طبیعت و آموزههای عینی برای رفتار انسان در جهان در دستور کار مقامات حکومتی یا حتی اکثر علما (که از قدیم حافظ و پاسدار معرفت اسلامی در ابعاد گوناگون آن بودهاند)، قرار ندارد.
موانع
زمانیکه دیدگاه اسلام درباره طبیعت و ارتباط انسان با محیطزیست، و نیز شیوهای را که تمدن اسلامی براساس آن جامعه و البته مدنیتی مطابق و سازگار با طبیعت بنا کرده، مطالعه میکنیم، و باز وقتی این واقعیات را با وضعیت امروزی جهان اسلام میسنجیم، مشخص میشود که نه حکومتها و نه مردم در کشورهای اسلامی، هیچکدام از قوانین اسلام در باب نوع رفتار با طبیعت تبعیت نمیکنند! اکثر علما نیز دیدگاه اسلام در این زمینه را برای مردم بازگو نمیکنند. افزون بر این، بسیاری از مسلمانان بهویژه کسانیکه روستاها و آبادیهای خود را ترک کردهاند و غالبا در حاشیه شهرهای بزرگ در وضع اسفباری ساکناند، وقتی به آنجا بازمیگردند حتی نحوه رفتار والدین و بزرگترهای خود را درخصوص برخورد با طبیعت ادامه نمیدهند.
بنابراین باید پرسید: چه موانعی بر سر راه شناخت و متعاقبا اجرا و تحقق تعالیم اسلامی در مورد محیطزیست وجود دارد؟ طرح این پرسش درصورتی بجا خواهد بود که به یاد داشته باشیم تقریبا در سراسر جهان اسلام، این دین مبین همچنان تأثیرگذار و محترم و مقدس است. مساجد بهویژه در روزهای جمعه، مملو از نمازگزارانی است که مشتاقانه در انتظار شنیدن بحثهای مربوط به مسائل مختلفند. کتابها و رسانههایی که به اسلام میپردازند، خواننده و مخاطب بیشمار دارند.
برای پاسخ به پرسش مذکور باید به علل عمیقتری بپردازیم که نهتنها به دین اسلام مربوطند (که مسئولیت سنگینی را متوجه انسانها در رابطهشان با طبیعت میکند)، بلکه به موانعی خارجی نیز باید توجه داشته باشیم که مانع تبلیغ و تحقق این تعالیم در جامعهای میشود که صدای دین هنوز در آن طنینانداز است و اخلاق (از هر قسم آن یعنی شخصی، اجتماعی، زیستمحیطی و غیره) یکسره مبنایی دینی دارد. بنابراین، اجازه دهید به شماری از این موانع عمده اشاره کنیم:
۱) بحران زیستمحیطی حال حاضر مستقیما با فنّاوری مدرن و کاربردهای مختلف دانش مدرن ارتباط دارد. دانش مدرن و فناوری به کسانی که آنها را در اختیار دارند، قدرتی بخشیده و درواقع دلیل اصلی اعمال قدرت و سلطه غرب بر دیگر جوامع از جمله جوامع اسلامی است. درنتیجه، حکومتهای اسلامی و آحاد مسلمانان هر دو مایلند به همین فناوریها دسترس داشته باشند که پیامدهای مخرب و ویرانگری برای محیطزیست دارد.
آنها که در بهترین حالت در پی دستیابی به قدرت برای خود در وضعیت اقتصادی و سیاسی دشوار و بغرنج دنیای امروزند، همواره دریافتکننده فناوریی هستند که دائما در حال تغییر است و باید پیوسته توسط غرب یا دستکم جایی مثل ژاپن، بهروز شود. هیچ توقفی در روند توسعه فناوری ایجاد نمیشود و هر روز اشکال جدیدی از تکنولوژی روانه بازار میشود؛ توقفی که اجازه دهد جوامع اسلامی نوعی توازن و تعادل با این فناوری عاریتی برقرار کنند و برخی ابعاد آن را تا حد امکان «انسانی» کرده و از تأثیرات مخرب زیستمحیطی آن بکاهند.
طبقات حاکم در جهان اسلام جاییکه سخن از دانش و فناوری در میان است، تنها مشغول تقلید از غربند، البته آنها از چیزی تقلید میکنند که دائما در حال تغییر و تحول است؛ بنا بر این همواره دریافتکننده و مصرفکننده باقی خواهند ماند و در چنین وضعیتی، بهکارگیری اصول اسلامی در زمینههای اقتصادی و زیستمحیطی، اگر نگوییم غیرممکن، دستکم بسیار دشوار است. آنها برای ایجاد یک نظام اقتصادی اسلامی که در آن نظر اسلام درباره ارتباط انسانها با محیطزیست محوریت داشته باشد، نه دانش کافی دارند و نه از اراده و شهامت لازم برخوردارند.
آنها با ماندن در چاه مصرف، حتی آنقدر آمادگی ندارند که مثل کشورهای توسعهیافته، دستکم تاحدی آثار مخرب و منفی فناوری مدرن را تعدیل کنند یا کاهش دهند.
۲) در دروه کنونی تاریخ بشریت، دستورالعمل موضوعات و مسائل مهم و اصلی اقتصادی و اجتماعی (ازجمله بهکارگیری دانش و فناوری) را غرب تدوین میکند، در حالیکه بقیه جهان نهایت سعی خود را میکند تا پاسخهایی بر مبنای فرهنگهای خاص خود دست و پا کند. بهندرت جوامع و فرهنگهای غیرغربی توان این را دارند که برای خود برنامهای تهیه و تدوین کنند. این برنامه شامل عوامل جدیدتر دخیل در بحران محیطزیست و طرحهایی برای برونرفت از آن میشود. برای مثال، اخیرا غرب بیوتکنولوژیهایی ابداع کرده که نهتنها در بهداشت و پزشکی بلکه در کشاورزی نیز بر کره زمین تأثیر میگذارند.
مسلمانان مسئول مشکلات ناشی از غلات اصلاحشده نیستند، این دستپخت غرب است؛ اما آنها اکنون باید با این مشکلات دست و پنجه نرم کنند، درست همانطورکه با مشکلات و پیامدهای اخلاقی ناشی از شبیهسازی (کلونی) دست به گریباناند. مسلمانان به مانند تقریبا تمام اقوام غیر غربی دیگر، بهجز ژاپنیها، باید این واقعیت را بپذیرند که در بسیاری از موضوعات و مسائل حساس، غربی که به مدد فناوری قدرتمندتر شده، توأمان، زمین بازی و قواعد بازی را تعیین میکند. مشخصا این امر چالشی دشوار را پیش روی جوامع و حکومتهای اسلامی قرار میدهد، اگر بخواهند توأمان اصول اسلامی را اجرا و بازی کنند. اگر نخواهند چنین کنند، فشارهای خارجی آنچنان شدید خواهد شد که وادارشان میکند تا به بازی تن دردهند. تنها در برخی موارد بخشهای کوچکی متمایز خواهند شد و مجبور نیستند در بازی روزگار امروز شرکت کنند؛ بازیی که قواعدش فراتر از مرزهای انسانی است.
۳) این تحولات پرشتاب به دست کسانی رقم میخورد که پیشگام آن چیزیاند که میتوانیم به تعبیر گوته، آن را «دانش فاوستی» (Faustian) بنامیم. عده معدودی از مسلمانان در این زمینه پیشگامند البته آنها با بقیه فرق دارند، به این معنا که تنها بهلحاظ اسمی، مسلماناند. ازطرفی، آنها معمولا جهانبینی علمی مدرن را میپذیرند و قهرمانان دانش فاوستی هستند. به علاوه، آنها معرفت اسلامی را مقدمهای برای دانش مدرن میدانند و نه دانشی که مبتنی بر دیدگاهی تقدسگرایانه (سکرالیته) و نه تقدسزدایانه (سکولاریته کردن) طبیعت است. تعداد این دانشمندان پیشرو در جهان اسلام چندان زیاد نیست اما علمباوری (scientism) بهویژه در میان طبقه حاکم در جوامع اسلامی، طرفداران و حامیانی پر و پا قرص دارد.
درحقیقت، مدرنیستها و نیز افراد بهاصطلاح بنیادگرا همگی طرفدار تبلیغ دانش و فناوری مدرن و افزایش روزافزون مشارکت مسلمانان در روند روبهرشد «دانش فاوستی» هستند. ناگفته پیداست که این تلقی، مانعی عمده بر سر راه تبلیغ دیدگاه اسلام درخصوص طبیعت، و ایجاد علومی مبتنی بر اصول و مبانی اسلام در این زمینه است.
۴) در سطح کلانتر، مانع بزرگی که به چشم میخورد، مهاجرت خیل عظیم مردم از روستا به شهر است. این افراد وقتی به خانه خود در روستا بازمیگردند، نوعا در یک هماهنگی اکولوژیکی با محیطزیست خود زندگی خواهند کرد. آنها حیوانات و گیاهان را پرورش میدهند و مراقبند که منابع آبی را آلوده نسازند؛ اما زمانیکه از محیط و فضای سنتی خود بریدند، تبدیل به افرادی بیریشه میشوند، و نهتنها در ساحت انسانی بیجا و مکان میشوند، بلکه در ارتباط با جهان طبیعت نیز جایگاهی نخواهند داشت. در شهرها که معمولا فقر حاکم است و تکثر و تنوع جمعیتی بهوفور وجود دارد، وظیفه آنها تنها این خواهد بود که خود و خانوادهشان را نجات دهند و تمایل چندانی به چیزی غیر از این ندارند. حتی اگر گیاهان و درختانی هم در کنار خانهشان باشد، معمولا توجهی بدانها ندارند و اغلب خود وسیلهای برای تخریب هرچه بیشتر میشوند.
برخلاف ساکنان قدیمیتر، که در مراکز قدیمی شهر ساکناند، و خود را در قبال محیطزیست مسئول میدانند، ساکنان جدید گرچه از روستا و حاشیه شهر آمدهاند، نه تنها حلبیآبادها را نابود میکنند، بلکه مراکز قدیمی شهر را هم که اکنون اشغال کردهاند، تخریب میکنند. تنها کافی است نگاهی به شهر قدیم فز یا مرکز قاهره بیفکنیم تا بفهمیم مشکل کجاست و ببینیم که چقدر آموزش و آگاهی دادن به مهاجران جدیدتر درخصوص محیطزیست و مسائل مربوط به آن دشوار است. در عین حال، بهآسانی نمیتوان آنها را وادار کرد تا همان احترامی را که به محیطزیست میگذاشتند، وقتی به خانه برمیگردند احساس کنند که مثلا درختی که بیرون خانه است، درخت آنهاست و باید از آن مراقبت کنند یا نهر آبی که از کنار خانهشان میگذرد، مال آنهاست و نباید آلودهاش کنند. مهاجرت انبوه و تودهوار افراد از روستا به شهر که پدیدهای جهانی و یکی از پیامدهای صنعتیسازی مدرن است، در جهان اسلام همچون مناطق دیگر، بهخوبی ملموس و مشهود است. تأثیر این مسأله بر محیطزیست شهرها و روستاها توأمان مخرب خواهد بود.
۵) بهطور مشخص، حکومتها در جهان اسلام با این مشکلات و نیز دیگر مشکلات اقتصادی و اجتماعی بسیاری مواجهند که البته همه آنها را لزوما خود بهوجود نیاوردهاند. در عین حال، حتی حکومتهای نسبتا معتدلتر راهکارهایی عرضه کردهاند که درجهت رفاه مردم و زندگی برمبنای الگوهای غربیاند. آنها تقریبا همواره در پی بهکارگیری الگوهای غربی برای مسائل و مشکلات جامعه اسلامیاند. در سالهای اخیر، اینجا و آنجا تغییر و تحولاتی انگشتشمار بهوجود آمده اما در عین حال، تقلید کورکورانه از غرب در این زمینه در اغلب جاها به شکل یک هنجار درآمده است. ازآنجاکه ایشان راهکارهای خود در زمینه بحران محیطزیست را بر الگوهای غربی مبتنی میکنند، طبعا با هر صدایی که در پی راهکاری اسلامی است، مخالفت میکنند مگر آنکه راهکاری مطرح شود که خوشایند فلان حکومت باشد!
۶) ماهیت خودکامه و در برخی موارد دیکتاتوری رژیمها در بسیاری از کشورهای اسلامی جنبش محیطزیست مبتنی بر اصول اسلامی را چنانچه سیاستها و طرحهای حکومت (که بسیاری از آنها فینفسه برای محیطزیست خطرناکند) را به چالش بکشد، تهدید قلمداد میکنند. نمونهای از این قضیه مخالفت وزارت مسکن مصر با احداث روستایی توسط یکی از معماران مصر به نام حسن فتحی در دو نسل قبل است. فلسفه معماری او مبتنی بر استفاده از مواد طبیعی و بومی با آگاهی کامل از ضرورت سازگاری معماری و محیطزیست بود که صد البته با منافع وزارتخانه مذکور (که در پی بهکارگیری ایدههای ساخت و ساز غرب رایج و غالب آن روزگار بود) مغایرت داشت.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید