1396/2/28 ۰۹:۰۶
پیش از انقلاب اسلامی هنر بیشتر در مدار تهران میچرخید. در شهرها سکوتی سخت و دلگیر در حوزه فرهنگ و هنر حاکم بود. اصفهان و شیراز و تا حدودی تبریز به سبب ویژگیهای خاص در این حوزه و عبور و مرور میهمانان خارجی و برگزاری جشنهای زیربنایی، استثنا بودند.
احوال و آثار و مآثر میرزارضا کلهر
مقدمه: پیش از انقلاب اسلامی هنر بیشتر در مدار تهران میچرخید. در شهرها سکوتی سخت و دلگیر در حوزه فرهنگ و هنر حاکم بود. اصفهان و شیراز و تا حدودی تبریز به سبب ویژگیهای خاص در این حوزه و عبور و مرور میهمانان خارجی و برگزاری جشنهای زیربنایی، استثنا بودند. در شهر ما کرمانشاه هم چون سایر نقاط ایران خبری نبود؛ اما دو چشمۀ زلال علم و هنر اسلامی ـ ایرانی، همواره در این کهنه دیار میجوشید، یکی بیت شادروان استاد آیتالله نجومی ـ فقیه و مفسر قرآن و هنرمند نامبردار جهان اسلام ـ که آثار هنری و اجتماعی و اعتقادی آن مرحوم نخستین بار به اهتمام و مقدمه این قلم در زمان حیات ایشان چاپ و منتشر شد۱ و۲ و پس از رحلت و پرواز ملکوتی آن بزرگمرد، آلبوم هنری کارهای خوشنویسی و قطاعی و نقاشی و جداول و… به همت فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران با مقدمه این قلم به زیور طبع نفیس آراسته و انتشار یافت۳ و دیگر محضر استاد سیدمحمدطاهر هاشمی ـ از مدرسان عرفان و علوم اسلامی در حوزه اهل سنت و جماعت ـ که علاوه بر ادبیات عرب در تاریخ و تصوف و ادب فارسی و کُردی ید طولایی داشتند و یکپارچه از ذوق و شوق و هنر بودند. در سیادت و علویگری سختگیر و حساس و در طریقت آگاه و بیانباز، که همواره مشوق و استاد این کمترین قلم حاضر و از سر محبت و معرفت، مصدر اجازهای که بال پرواز و نوای نیاز شد؛ رحمهالله علیهما.
به مثل خویش بنگذاشتند و بگذشتند
خدای عزوجل جمله را بیامرزاد
به هر حال نخستین بار در محضر این دو بزرگوار با نام میرزارضا کلهر آشنا شدم، بهویژه شادروان استاد سیدطاهر که خود به سبک قدما کتابتی شیرین در شیوه نستعلیق به روش عبدالرحمن خوارزمی داشت و نَسْخ را به شیوه حافظ عثمان در کمال لطافت و استحکام می نوشت. وی بدین خط کاتب کل قرآن کریم، صحیفه سجادیه، دلائلالخیرات و بسیاری از کتابهای علمی و ادعیه عربی و دواوین و بیاضهای کردی و فارسی به نستعلیق بود.
به سبب قحطی اندیشه و فرهنگ، عدم امکانات و فقدان اطلاعرسانی فراگیر در سراسر سرزمین کرمانشاهان، جز خواص و اهل ذوق و هنر، نام و یاد میرزارضا مهجور و ناشناخته بود. هر چند در تهران آوازهای تمام در جمع فرهیختگان و اهل فضل و هنر داشت و پیش از آن، آیدین آغداشلو ـ هنرشناس و هنرمند و منتقد هنری ـ در تهران مطالبی معتبر درباره کلهر نوشته بود. بعد از سال ۱۳۵۷ با ایجاد جریانهای هنری، فرهنگی و فکری فراگیر در تهران و شهرهای دیگر و تأسیس مراکز ترویج و تعلیم و توسعه هنری و آموزش و پرورش جوانان موجب پیجویی و آشناییها شد و سال ۱۳۶۶ در نشریۀ کیهان فرهنگی، نوشتهای به یاد میرزارضا، نخستین یادداشتی بود که پس از پیروزی انقلاب بر پایه دغدغههای فرهنگی از زادگاه این بزرگ درباره او منتشر شد.۴
در سال ۱۳۶۸ «انجمن خوشنویسان ایران» درصدد برگزاری کنگرهای در بزرگداشت کلهر برآمد که چون شهر کرمانشاه آمادگی و امکانات پذیرش این بزرگداشت را که از خوشنویسان و هنرمندان و اهل قلم و تحقیق فراهم میآمد، نداشت و هنوز هم ندارد! بنابراین با توجه به فضاهای فرهنگی تابستانی شمال کشور، حومه شهر ساری پذیرای این رویداد ماندگار فرهنگی شد. استاد غلامحسین امیرخانی مجموعه مقالات «یادنامۀ کلهر» را خوشنویسی و بهراستی در کتابت آن ید بیضا کردند. صاحب این قلم یکی از سخنرانان کنگره بود و هم مقالهای براساس تحقیقات میدانی و کتابخانهای در احوال و آثار میرزارضا عرضه نمود که در آن یادنامه در کنار معدود مقالات استادان شرکتکننده، خوشنویسی و با چاپ نفیس چندین بار منتشر شد.۵
در بهمن ماه سال ۱۳۷۴ نخستین جشنواره خوشنویسی در استان کرمانشاه به همت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و انجمن خوشنویسان شعبه کرمانشاه با همکاری و مشاورت نگارنده با حضور استادان ارشد خوشنویسی کشور و سخنرانی دکتر حسین الهی قمشهای و… شرکت فعال خوشنویسان کرمانشاهی برگزار شد که گزارش، سخنرانیها و … آن با مدیریت و نظارت و اهتمام همهجانبه تحت عنوان «کلک کلهر» چاپ و منتشر گردید.۶ سرآغاز مجموعه یادشده با این ابیات از استاد غلامرضا رشید یاسمی (گوران) زینت یافته است:
… چون ترجمان کاملی اندر زمانه نیست
ما را به از دوات و قلم در میانه نیست
مرغ خیال را که برون پرّد از قفس
مانند شاخسار قلم آشیانه نیست
آبی مبین دو قطره که در آبگینه است
بحریست این دواتکه هیچشکرانه نیست
گر خوانمش کلید معانی، دروغ نیست
ور گویمش جهان حقایق، فسانه نیست…
نوشتار حاضر کندوکاو گسترده و همهجانبهای است که به طور جامع در احوال و آثار و تأثیر و سبک و سیاق و کتابشناسی جناب میرزارضا کلهر (فخرالکتّاب) عرضه میشود و «خط سوم نستعلیق» دربارۀ شأن هنری کلهر که در عرصۀ خوشنویسی ایرانی، خط سوم است بعد از میرعلی و میرعماد.
احوال و خاندان
میرزا محمدرضا کلهر در سال ۱۲۴۵ق همزمان با سلطنت فتحعلیشاه قاجار در میان ایل کلهر از ایلات کُرد ایران که در ناحیه جنوب شهر کرمانشاه ساکن هستند و قلمرو زیستی آنها تا شهر مرزی خانقین در عراق ادامه دارد، در خانوادهای عشایر و سلحشور دیده به جهان گشود. پدرش محمدرحیم بیگ سردسته سوارۀ فوج کلهر و برادرش نوروزعلی بیگ در میان ایل قائممقام پدر بود که پس از هجرت به تهران، میرشکار دربار شد.
این را که چرا میرزارضا و خاندان او به تهران مهاجرت کردند و از کدام تیره ایل کلهر بودند، برای نخستین بار در اثر ارزشمند «یادنامه کلهر» در مقالهای مفصل بدان پرداختهام.۷ خلاصه اینکه در عصر حکومت محمدشاه قاجار، ریاست ایل کلهر به عهدۀ محمود پاشاخان منوچهری بود. وی مردی شاعرپیشه و از مریدان میرمعصوم علیشاه به شمار میرفت. در این ایام طایفۀ خمان یکی از بیست و چند طایفه کلهر ادعای برتری کردند و بر خیمه و خرگاه ایلخانی یورش برده، محمود پاشاخان را به قتل رسانیدند و درگیری خونین ایلی برای رسیدن به قدرت آغاز گردید.
از میان جوانان و زبدگان ایل آنان که در پی مقام نبودند، خوی پلنگی رها کرده، صفای دیار بگذاشتند و بذر صلح در مسیر غربت کاشتند و شمشیر کین بر کنارۀ سجاده تعلیم نهادند، نعره بر نفس شریر کشیدند و در وادی هنر و عرفان به حکومت جاوید رسیدند. میرزارضا فرزند محمدرحیم بیگ سردسته سواره فوج کلهر و طهماسبقلی خان (وحدت) فرزند رستم خان۸ یوسف کلهر و… که همگی از طایفه خمان هستند، از آن جملهاند.۹
بدین ترتیب رضابیگ کلهر که جوان سلحشور و برگزیدۀ ایل بود، در تهران مجبور و شهرنشین شد. ایام نوجوانی او به رسم متداول عشایر به آموختن فنون رزم و سواری گذشت. در درگیریهایی که موجب هجرت او به تهران گردید، زخمی برداشت که تا اواخر عمر کمشنوا بود و اندکی در توازن و هماهنگی چشم او تغییر داده، لوچی مختصری داشت. بهرغم آنچه نوشتهاند برادرش اهل خط بودن میرزارضا را موجب سرشکستگی میدانست،۱۰ اکثر خاندانش اهل علم و هنر بودهاند.
شعر و طنز و هنر ارثی است. بسیاری از نزدیکان میرزارضا از خوشنویسان زبردست و بنام در خطوط اربعه بودند و در شعر و شاعری دستی به
سزا داشتند۱۱ که شهرت احوال و آثارشان را میتوان در «مجمعالفصحا»ی هدایت،۱۲ «حدیقه الشعرا»ی حاج میرزا احمد دیوانبیگی،۱۳ «افضلالتواریخ» افضلالملک،۱۴ «تذکرۀ» عبرت نائینی،۱۵ «تذکره شعرای کرمانشاه»۱۶ و «جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان»۱۷ و… دید.
میرزای کلهر که به شیوه مرسوم ایل پس از فراغت از آموختن فنون رزم و سواری و شکار و شناخت تازیان صیدگیر و آرامش از چکاچاک شمشیر و نعرۀ باروت، ترانۀ صریر قلم را با تعلیم مشق در نزد خوشنویسان کلهر، آرامبخش آلیاژ وجود مستعد خود قرار داده بود، از روی میل و قریحه شخصی و استعداد ذاتی و رغبتی که به مشق خط داشت و فصلی از این وادی را نزد بنیاعمام خود گام زده بود، پس از مهاجرت در تهران نزد میرزامحمد خوانساری شاگرد آقامحمدمهدی اصفهانی که کتیبه «ازاره» ایوان مسجد امام (شاه) تهران به خط اوست، به مشق پرداخت و رضابیگ به میرزارضا معروف شد.
میرزارضا تا زمانی که استادش در قید حیات بود، در محضر او به کسب راز و رمز و درک و دریافت و ارائه و ساختار خط نستعلیق اشتغال داشت و چون میرزا محمد خوانساری بدرود حیات گفت، با سفری به اصفهان و چربه برداشتن از روی کتیبه قبر میرفندرسکی که متضمن غزل معروف حافظ است، به مطلع:
روضه خلد برین خلوت درویشان است
مایه محتشمی خدمت درویشان است
و کتیبه سردر یکی از حمامهای قزوین۱۸ از خطوط میرعماد قزوینی، دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد.
طلوع ستارۀ مکتب خوشنویسی کلهر از محضر میرعماد
تحلیل وکالبدشکافی مکتب میرعماد نشاندهندۀ آن است که میرزا در راهیابی به قله کمال در مرحلۀ تشخیص و بلوغ هنری معتقد به وابستگی هنرمند به غیر نبوده و به همین صفت نیز توانسته است راه به سرمنزل مقصود ببرد؛ چه، در اندیشه کلهر هنرمند هرچند دارای نبوغ و استعداد و ذوق و در اجرا و ارائه هنر خود تسلط داشته باشد، چون به برهۀ نیل به مقصد و مرحله فهم سواد و بیاض برسد و همچنان از استاد خود پیروی کند و سعی نماید تا پای در جای پای استادان خود بگذارد، جای پایی از خود بر جا نخواهد گذاشت و در زمان حیات، موجودی مکرر و نارسا خواهد بود و در طی مسیر و گذشت ایام، محو میگردد و اثری از آن نخواهد ماند.
بنابراین روزها و سالها در خلوتخانه اندیشۀ فرازمند خود به تجزیه و تحلیل سبک میرعماد قزوینی همت گماشت و در نهایت به عنوان نابغهای صاحب سبک و پیشرو و معادل نیمرخ از حضرت میرعماد قزوینی، در عصر ناصری چهره نمود و همان طور که میرعماد بزرگ در گسترش مکتب فراگیر خود با گردنکشان هنری بزرگی چون میرخلیل قلندر الحسینی و علیرضا عباسی و… روبرو بود، در مقابل میرزای کلهر نیز کوههای باعظمتی چون میرزا غلامرضا اصفهانی و… قرار داشتند که به هیچ روی با نوآوریهای کلهر موافق نبودند و با اجرای نمونههای مختلف ارزشمند از کتیبه و قطعه و چلیپا و کتابت که هر کدام سندی زنده و آیتی کمنظیر و بیرقیب در خوشنویسی سراسر دوره قاجار بود، به مقابله با سبک میرزای کلهر پرداختند که در رویت هر یک از آن نمونهها اشک شوق دانایان و آگاهان به کُتلهای پیلافکن خوشنویسی بر گونه ریخته و عنان اختیار از کف عاشقان خطۀ خط گسیخته است، و حدیث پنجه میرزای کلهر در این آوردگاه، با اطمینان به آن که:
محمود بوَد عاقبت کار در این راه
گر سر برود در سر سودای ایازم
چون ابری فراگیر و بهاری آزمون آتش و آب را مجسم میسازد که به ناگاه سرکشی و شعلهافروزی و تابش و گرمی کهنهجویان با نرمی و متانت و تأمل و تأنی و اندیشه و آمیختن با ابزار روز (چاپ) فرومینشیند؛ به قول شادروان عبدالله مستوفی ـ شاگرد باوفای میرزا کلهرـ که مینویسد: «… البته عمومی شدن اسلوب جدید کار آسانی نبود؛ زیرا سایر خطاطها که عموما به شیوه میرعمادی مینوشتند، مسلما با این شیوه جدید ضدّیت میکردند؛ ولی میرزای کلهر با این حرفها از دَم درنرفت و شیوه خود را ادامه داد و بالاخره توانست خود را به این درجه برساند که شیوه و اسلوب او امروز سرمشق خط نستعلیق شود و همگی از آن تبعیت نمایند. امروز شیوه او از شیوه میرعماد جلو افتاده است۱۹ و شادروان دکتر مهدی بیانی مینویسد: آنچه مسلم است، اینکه میرزارضا پایه خط نستعلیق را در جایی نهاد که پس از او کمتر کسی از خوشنویسان را دست داده و در واقع شیوۀ تازهای در نستعلیق آورده که پیش از این کسی به آن نزدیک نشده است.۲۰
و علامه عباس اقبال معتقد است: «خط را چنان به پختگی و محکمی نوشته و در تحسین و تزئین آن کوشیده است که در این راه ثالث میرعلی هروی و میرعماد سیفی قزوینی شده، بلکه به سلیقه و تشخیص بعضی از استادان فن از کار پارهای جهات بر این دو تن استاد مبرز نیز تقدم فضل پیدا کرده است.»۲۱
آیدین آغداشلو در همین مسیر با رد نظریهای از صاحبنظر نامدار معاصر احمد سهیلی خوانساری آورده است: «برای دریافتن و استنتاج (واقعیتی) از این حرفهای مختلف باید به این چند نکته توجه کرد: اول اینکه میرزا محمدرضا کلهر یک هنرمند انقلابی یا حداقل انشعابی است. شیوهای که او برای خطاطی اختیار کرده، از حدود یک روش شخصی فراتر میرود. استاد احمد سهیلی خوانساری بر این اعتقادند که شیوه خطاطی کلهر انحصارا یک روش و سلیقه خصوصی است ولاغیر و فیالمثل همانقدر شیوه او شخصی است که روش میرزا غلامرضای اصفهانی، اما این بنده کمترین [آیدین آغداشلو] جسارت میورزد و همچنان معتقد است میرزا اساس استتیکی خط نستعلیق تا زمان خود را تغییرات بنیادی داده است و در واقع، همان کاری را انجام داده که میرعلی هروی یا میرعماد در زمان خودشان کردهاند، پر بیربط نیست که معمولا این سه نام کنار هم قرار میگیرند.»۲۲
تحلیل و کالبدشکافی سبک کلهر در خوشنویسی
چنانکه آمد، میرزای کلهر پس از سالها ممارست و کندوکاو در مکتب میرعماد، به مرحلۀ اجتهاد و تحول و تغییر در اجزای اجرایی زیباشناختی خط نستعلیق میرعمادی توفیق یافت و همان طور که شادروان عبدالله مستوفی میگوید، کلهر همان اصول میرعماد را تعقیب کرد، ولی سلیقههایی در کوتاه کردن «مد»ها و کوچک کردن و ظریف کردن دوایر و همچنان تغییراتی در سایر ترکیبات حروف در این خط وارد کرد۲۳ و آغداشلو در تجزیه این تحولات مینویسد: «این تغییرات به طور خلاصه عبارت است: از جمع و جور کردن خط نستعلیق فارسی، یعنی همه آن حروف و کلماتی را که به سابقه روش میرعماد خیلی کشیده یا خیلی مدور بود، تا جایی که میشد و به اساس خط صدمه نمیخورد، جمعتر نوشت و از شدتشان کاست؛ به همین علت است که در خط نستعلیق فعلی فارسی ـ و به پیروی از روش کلهر ـ کشیدههای زیادی کشیده و «ق» و «ن»های خیلی مدور به کار نمیرود و از سلیقه به دور است. از کارهای دیگری که کلهر در پیوستن خط فارسی انجام داده، کوتاه کردن «الف»ها و «میم»های بلند بود که دُمشان را چید و «ر» را برتر و کوتاهتر نوشت و دالها را که شکمشان معمولا تقعر زیاد داشت، جمع کرد.
مقداری از سنتهای مانده از زمان میرعلی هروی، یعنی اوایل قرن دهم هجری را پاک منسوخ کرد، مثل [کلمه] «سفید» که اغلب «سین» اول را کشیده مینوشتند و وی این کشیده را در «سین» دندانهدار ابقا کرد. یا «ره» را که قبلا و حتی به وسیله میرعماد، گاه به صورت متصل به هم و به شکل نزدیک به «ن» نوشته میشد، بهکلی از هم جدا نگاه داشت و همین طور «ده» را یا مثلا «بستر» را که اغلب بین «ب» و «ر» را در آن میکشیدند، به صورت غیرکشیده معمول داشت، مدها را کوتاهتر کرد و «ف»ها و «ب»های خیلی دراز را مرتب کرد و از ولنگ و وازیشان کم کرد، هیچ وقت در قطعات کلهر یک کشیدۀ بیخود«ی» یا «الف» نمیبینید. در قسمتهایی که یک حرف به حرف دیگر متصل میشود، قلم معمولا گوشتالودتر از قلم «میرعماد» میشود و از این قبیل.
میرزا در کرسیبندی، یعنی سوار کردن حروف و کلمات روی هم، تا حد اعجاز مهارت دارد، فیضالدموعش را نگاه کنید، میبینید چطور بینقص کار کرده است. با دقت و سلیقهای عجیب، همه فضاهای پر و خالی سطر را میسنجد و حساب میکند و نمیگذارد ذرهای فضای بیهوده خالی یا بیجهت پر و شلوغ در آن دیده شود. سطر اول شمارۀ اول روزنامه اردوی همایون از شاهکارهای ماندنی «کرسیبندی» نستعلیق است. کشیدههای دوشنبه و المعظم چنان حسابگرانه پی هم آمدهاند که بهتر از آن غیرممکن است. یا یک جا «نایبالسلطنه» را طوری استادانه در هم جای داده که چشم حیرت میکند!۲۴
وی معتقد است که اگر خط فارسی به دو بخش حقیقی «پیش از میرعماد» و بعد از میرعماد تقسیم شود، یعنی به قولی که مرحوم دکتر بیانی میگوید، میرعماد پایه خط نستعلیق را به اوج اعلی رسانیده و چنان نوشته است که تصور کتابت مافوق آن برای هیچ خوشنویسی ممکن نیست؛ زیرا میرعماد با سلیقهای خارج از حد تصور، تمام بدشکلیها و اشکالات کتابتی خط نستعلیق را برطرف و اصلاح کرد، به طوری که اگر کسی حتی برای مدتی کوتاه با خطوط خوش نستعلیق سرکار پیدا کرده باشد، بهراحتی قادر به تشخیص خطوط پیش از میرعماد و بعد از میرعماد میشود؛ اما باید حد انصاف و اعتدال نظر را نگاه داشت و گفت که نظیر همین کار را میرزارضا هم با قوانین زیباییشناخت «میرعمادی» انجام داد و اصلاحاتی شاید نه چندان چشمگیر ـ چنانکه میرعماد [کرد]، اما [تحولی] اساسی و فراوان در روش خطاطی پیش از خود به جای گذاشت.۲۵
پینوشتها:
۱ـ نجومی، سیدمرتضی: کیمیای هستی (زندگینامه خودنوشت)، به اهتمام و مقدمه محمدعلی سلطانی، انتشارات سُها، تهران، ۱۳۷۹٫
۲ ــ : سحر مُبین (یادگارهایی ماندگار از آثار استاد فرهیخته روزگار حضرت آیتالله سیدمرتضی نجومی)، به اهتمام و مقدمه محمدعلی سلطانی، انتشارات سُها، تهران، ۱۳۷۹٫
۳ــ : ، مقدمه محمدعلی سلطانی، فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران، تهران، ۱۳۹۰٫
۴ـ سلطانی، محمـدعلی: «به یاد میرزارضا کلهر»، کیهان فرهنگی، سال چهارم، شماره ۷، ۱۳۶۶٫
۵ ــ : «خاندان، زندگی و ابعاد شخصیت کلهر»، یادنامه کلهر، چاپ دوم و… ، انتشارات انجمن خوشنویسان ایران، تهران، ۱۳۶۸٫
۶ ــ : کلک کلهر، نشر سها با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمانشاه، تهران، ۱۳۷۴٫
۷ــ : ابعاد زندگی و شخصیت میرزارضا کلهر، انتشارات انجمن خوشنویسان ایران با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ساری، شهریور ۱۳۶۸٫
۸ ـ از شعرای عارف و غزلسرایان برجسته عصر ناصری، صاحب بیت معروف
«راه دهید امشبم مسجدیان تا سحرر مستم و گم کردهام راه خرابات را». دیوان مختصر او بارها چاپ و منتشر شده است. آخرین تصحیح و مقابلۀ آن به اهتمام محمدعلی سلطانی و به خط فریبا مقصودی انتشار یافته است.
۹ـ همان، ص۶۶ .
۱۰ـ … مشهور است بعد از اینکه به خط و خطاطی تمایل پیدا کرد، اغلب مورد شماتت برادرش بود که (اهل قلم) بودن او را اسباب سرشکستگی میدانست! آیدین آغداشلو، ص۱۰۴، مرقعات خط.
۱۱ـ رک. همان، صص ۶۷ ـ ۷۰٫
۱۲ ـ هدایت، رضاقلی خان: مجمعالفصحا (شش جلد)، به اهتمام مظاهر مصفا، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۳۹٫
۱۳ـ دیوان بیگی شیرازی، میرزا احمد: حدیقهالشعراء (سه جلد) بهاهتمام عبدالحسین نوایی، چاپ اول، انتشارات زرین، تهران، ۱۳۶۶٫
۱۴ـ افضلالملک، غلامحسین: افضلالتواریخ، به کوشش اتحادیه (نظام مافی)، سیروس سعدوندیان، چاپ اول، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۱٫
۱۵ـ مصاحبی نائینی (عبرت)، محمدعلی: نامه فرهنگیان (سه جلد)، چاپ اول، کتابخانه و موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، ۱۳۷۷٫
۱۶ـ شاکری، باقر: تذکره مختصر شعرای کرمانشاه، چاپ اول، کرمانشاه، ۱۳۳۷٫
۱۷ ـ سلطانی، محمدعلی: جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان (ده جلد)، چاپ سوم، انتشارات سها، ۱۳۸۱٫
۱۸ ـ آشتیانی، اقبال: مجله یادگار، شماره ۷، ص۳۹٫
۱۹ـ مستوفی، عبدالله: شرح زندگانی من(تاریخ اجتماعیو اداری دوره قاجاریه از آقامحمدخان تا آخر ناصرالدینشاه)، جاول، ص۲۴۰٫
۲۰ـ بیانی، مهدی: احوال و آثار خوشنویسان، چاپ دوم، انتشارات علمی، ج۴ ـ ۳، ص۷۳۳٫
۲۱ـ عباس اقبال: (هنرمندان و آثار هنری) میرزا محمدرضا کلهر، مجله یادگار، شماره ۷، ص۳۹٫
۲۲ـ آغداشلو، آیدین: مرقعات خط، چاپ اول، انتشارات یساولی، ص۷۱۰٫
۲۳ـ مستوفی، عبدالله: همان، ص۲۴۰٫
۲۴ـ آغداشلو، آیدین: همان، ص۱۰۸٫
۲۵ـ همان، ص۱۰۸٫
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید