1395/12/10 ۰۷:۳۱
کودتای سوم اسفند سال 1299 ه. ش را به دلایل فراوان میتوان یکی از رخدادهای مهم در اوایل تاریخ معاصر ایران به حساب آورد. این کودتا در حقیقت زمینه سازِ ظهور رضاخان در صحنه سیاسی ایران، بر انداختن حاکمیت نوپای مشروطهِ پارلمانی که کمتر از یک دهه از شکلگیری آن گذشته بود و برنامهریزی در جهت استقرار حکومت مطلقه پهلوی به شمار آورد.
کودتای سوم اسفند سال 1299 ه. ش را به دلایل فراوان میتوان یکی از رخدادهای مهم در اوایل تاریخ معاصر ایران به حساب آورد. این کودتا در حقیقت زمینه سازِ ظهور رضاخان در صحنه سیاسی ایران، بر انداختن حاکمیت نوپای مشروطهِ پارلمانی که کمتر از یک دهه از شکلگیری آن گذشته بود و برنامهریزی در جهت استقرار حکومت مطلقه پهلوی به شمار آورد. درباره این کودتا که با همکاری سیدضیاءالدین طباطبایی و رضاخان میرپنج، بهعنوان عناصر اصلی و سرگرد مسعودخان کیهان، سرهنگ احمد امیراحمدی و سروان کاظم خان سیاح بهعنوان اعضای کمیته مجری کودتا و با طرحریزی ژنرال انگلیسی ادموند آیرونساید، انجام شد، تاکنون نظریات، فرضیهها و مطالب گوناگونی مطرح شده و موضوع پژوهش بسیاری از صاحبنظران و تاریخ نگاران واقع شده است. در برخی از این پژوهشها، روایتهای متفاوتی درباره عوامل اصلی کودتا از جمله نقش دولت بریتانیا در طرحریزی کودتا، شرایط سیاسی-اجتماعی شکلگیری کودتا، همکاری عوامل داخلی در انجام آن و... ارائه شده و در پارهای دیگر نیز خوانشهایی یکسان از تأثیر این عوامل آمده است.
نقش دولت بریتانیا در شکلگیری کودتا
در بیشتر پژوهشها و منابع تاریخی موجود درباره کودتای سوم اسفند، نقش دولت بریتانیا در شکلگیری این کودتا بسیار پر رنگ آمده و در حقیقت وقوع این کودتا را در ادامه توسعه هر چه بیشتر نفوذ دولت استعماری آن روزهای بریتانیا بر ساختار حاکمیت و منابع ایران ارزیابی کردهاند. در یکی از این پژوهشها آمده: «ریچارد اولمن پژوهشگر دانشگاه پرینستون در یادداشتهای بسیار دقیق خود از حوادث سالهای 1921-1920 (1300-1299 خورشیدی) مینویسد: «روشن نیست که اگر آیرونساید، رضاخان را انتخاب نکرده بود آیا او میتوانست قدرت را به دست گیرد و این کاملاً واضح است که آیرونساید و دولت بریتانیا در روبهراه کردن کودتای بیست و یک فوریه 1921 میلادی (1299خورشیدی) رضا خان سهم بسزایی داشتند و او توانسته با استفاده از موقعیت، قدرت را به دست گیرد.» در جایی دیگر از این پژوهش درباره نقش آیرون ساید اینطور آمده:« آیرونساید پس از ورود به ایران به نتایجی میرسد که ضعف قدرت مرکزی برای مقاصد بریتانیا خطرناک است. اگرچه وی به دنبال دور کردن خطر از هندوستان است اما شرایط سیاسی ایران را به دقت رصد میکند. به دنبال این نگاه به ارزیابی نیروی نظامی ایران میپردازد. آیرونساید بر این باور بود که از هندوستان باید در ورای محدودههای مرزی آن کشور دفاع کرد و بدین منظور اندکاندک، شروع به اجرای برنامههای خود در مورد ایران کرد. آیرونساید بر این باور بود که دولت هند هم با او توافق دارد که برای حفظ هندوستان باید جنوب ایران را که منابع نفتی در آن منطقه نهفته است مورد توجه قرار داد و در حفظ آنکه در واقع از منابع مهم مالی انگلستان است، مصمم بود، به عقیده آیرونساید همچنان که در خاطرات خود نیز آن را بیان کرده: «یک دیکتاتور نظامی کلیه مشکلات ما را حل خواهد نمود و خیال ما را از آن کشور راحت خواهد کرد» در پژوهشی دیگر آمده:«کودتای سوم اسفند 1299 را میتوان نقطه عطفی در روابط سیاسی ایران و انگلیس دانست چرا که با انقلاب اکتبر 1917، سلسله قاجار از حمایت روسیه محروم شد و هنگام آن رسیده بود که رقیب دیرینه او، انگلیس بدون نیاز به تقسیم منابع با رقیب بتدریج حضور گسترده خود را در ایران بیش از پیش تثبیت کند. هدف از کودتای 1299 براندازی احمدشاه نبود بلکه کودتا به مثابه نخستین کیش برای مات کردن آخرین شاه قاجار به شمار میرفت. ژنرال آیرونساید به رضاخان تأکید میکند که اقدام قهرآمیزی برای سرنگون کردن شاه خودکامه صورت ندهد و به دیگران هم اجازه و امکان چنان اقدامی را ندهد... [رضاخان] به من قول داد که به خواستههای من عمل کند.» در بخشی دیگر از همین پژوهش آمده: «سید ضیاءالدین در دفاع از خود و کودتا بارها گفته است که وقایع از اسرار است و مجبور نیستم درباره آن مطلبی بگویم و بدین طریق مطلبی از اسرار را افشا نکرده است. غافل از اینکه تلگرافات متبادله بین وزیر مختار انگلیس و وزیر خارجه انگلیس و نگاهی به یادداشتهای روزانه آیرونساید دیگر جای هیچ گونه شبهه و ابهامی باقی نمیگذارد که کودتا، مارک لندن را داشته است». با وجود این در تعدادی از این پژوهشها نیز نقش دولت انگلیس در طراحی و انجام کودتا کمرنگتر نشان داده شده؛ «بنابر آنچه بیشتر پژوهشگران دهههای اخیر با واکاوی اسناد آزاد شده بریتانیا به دست آوردهاند، برخلاف آنچه در همان زمان شایع بود، موفقیت رضاخان پیامد استراتژی حساب شدهای که در لندن طرحریزی شده باشد نبود؛ ولی مقامات و کارگزاران انگلیسی حاضر در ایران، نگران از تهدید شوروی و آشوب در کشور، کودتای سوم اسفند را یاری کردند بدون آنکه چندان دربند آگاه کردن مقامات انگلیسی در لندن باشند.» یا در پژوهشی دیگر این طور آمده:«در یکی دو سال اول پس از کودتا روابط ایران و بریتانیا خیلی سرد بود چون وزارت خارجه بریتانیا با کودتا برخورد منفی کرد و تنها با گذشت زمان بود که متوجه شد بعضی از عناصر خودش در این کودتا دست داشتهاند. با اینکه سفارتخانه بریتانیا در تهران تلاش میکرد پشتیبانی وزارت خارجه بریتانیا را به نفع سیدضیا جلب کند، این وزارتخانه که میدید سیاست اصلیاش در ایران به هم خورده است، کوچکترین امتیازی به دولت سیدضیا نداد و هنگامی که مشخص شد بریتانیا پشتیبان سیدضیا نیست احمدشاه و رضاخان مشترکاً و به آسانی دولت سیدضیا را از کار انداختند. عدم پشتیبانی دولت بریتانیا از سیدضیا خود دلیل دیگری است بر اینکه این دولت در کودتا نقش نداشته است.»
زمینه اجتماعی-سیاسی داخلی شکلگیری کودتا
اما اگر یکی از مهمترین عوامل شکلگیری کودتای سوم اسفند 1299 را به اوضاع سیاسی-اجتماعی کشور در دهه منتهی به کودتا نسبت دهیم، در بیشتر پژوهش و منابع تاریخی خوانشهای یکسانی از اوضاع نابسامان آنروزهای کشور وجود دارد. حاکمیت مشروطه که در پی انقلاب مشروطه در کشور استقرار یافته بود هنوز نتوانسته بود به طور کامل اداره جامعه را بهدست گیرد. رقابت سیاسی حتی در مدل تازه استقرار یافته دموکراتیک و پارلمانی، هنوز به شیوه خشونتآمیز انجام میگرفت. «در اواسط سال 1289/1910 نمایندگان مجلس ملی دوم به دو دسته رقیب تبدیل شده بودند که هواداران آنها میخواستند خیابانهای تهران را به میدان نبرد خونین تبدیل کنند. در اواسط سال 1290/ 1911 ایالات دچار جنگهای قومی و طایفهای شده بودند و در نتیجه دولت مرکزی ضعیفتر میشد. در اواخر این سال نیروهای انگلیسی و روسی بسوی شهرهای جنوبی و شمالی در حرکت بودند. در سال 1294/1915 نیروهای عثمانی به نواحی غرب حمله کردند و عوامل آلمانی هم مشغول قاچاق اسلحه برای طوایف جنوب بودند. بنا به گفته وزیر مختار انگلیس دولت مرکزی در بیرون از پایتخت وجود خارجی نداشت. اوضاع هم رفته رفته وخیمتر میشد. در سال 1299/1920 در آذربایجان و گیلان حکومتهای خودمختار برقرار شده بود. رؤسای ایلات بیشتر مناطق کردستان، خوزستان و بلوچستان را در دست داشتند. نیروهای انگلیسی برای «نجات» برخی قسمتهای ثروتمند جنوب در حرکت بودند. شاه، جواهرات سلطنتی را بستهبندی کرده بود و برای فرار به اصفهان آماده شده بود. و خانوادههای ثروتمند نیز با دیدن شبح بلشویسم (بر آمدن حکومت مارکسیستی لنین در روسیه در نتیجه انقلاب 1917) امیدشان را نه به مجلس بلکه به مردی سوار بر اسب بسته بودند. این ناجی کسی نبود مگر رضاخان، سرهنگ دیویزیون قزاق که در اواخر سال 1299 وارد میدان شد. در حالی که با انقلاب مشروطه سالهای 1285-1288 نظام مشروطه جایگزین استبداد قاجاری شده بود، کودتای 1299 نیز در راستای از بین بردن ساختارهای پارلمانی و ایجاد حکومت مطلقه پهلوی بود»
شرح وقوع کودتا
«از شب جمعه سیام بهمن، اجازه حرکت افراد عادی به سمت تهران به دلایل امنیتی سلب شد. دو هزار نفر از قوای قزاق و یکصد نفر ژاندارم به سمت تهران حرکت کردند و در صبح شنبه به کرج وارد شدند. در تیپ پیشقراولان به فرماندهی احمد امیراحمدی یک قبضه توپ نیز وجود داشت. صبح روز یکشنبه رژه پیادهنظام برگزار شد و پنجاه نفر قزاق برای جلوگیری از فرار احتمالی شاه به جنوب، به سمت کهریزک حرکت کردند. مابقی قوای قزاق در ساعت سه بعدازظهر به سوی شاه آباد و مهرآباد حرکت کردند و در کرج تنها یکصد قزاق و یکصد ژاندارم برای اسکورت سیدضیاء باقی ماندند. قوای قزاق ساعت ۴بعدازظهر به مهرآباد (حومه تهران آن روز) رسیدند. یک ساعت بعد فرماندهان قبلی قزاقها برای منصرف کردن قوای قزاق وارد اردو میشوند، ولی موفقیتی حاصل نمیکنند. خانواده سربازان قزاق که از ورود فرزندان خود به حومه شهر مطلع شدهاند، برای استقبال به مهرآباد میروند. در ساعت هفت و نیم عصر، نمایندگان شاه (معین الملک)، نخستوزیر (ادیبالسلطنه سمیعی) و سفارت انگلستان (کلنل هایک و کلنل هادسون) برای مذاکره به مهرآباد میرسند که به سردی استقبال شده و مدت یک ساعت در اتاقی شبیه به طویله منتظر دیدار با سیدضیاء و رضا خان میشوند و عملاً تحتالحفظ نگهداری میشوند. ساعت ۹ شب نیروها به سمت محلهای از پیش تعیین شده در سطح شهر حرکت کرده و همزمان رضاخان با نمایندگان مذکور ملاقات میکند. نمایندگان دستور شاه مبنی بر توقف قوا را در مهرآباد به رضا خان ابلاغ میکنند، ولی شیپور حمله همزمان نواخته میشود و تقاضای آنان بیاثر باقی میماند. پیشقراولان بریگاد مرکزی تحت فرماندهی سرتیپ شهاب جلوی دروازه شهرنو (دروازه قزوین) به رضاخان اخطار میکنند که در آماده باش کامل به سر میبرند ولی در عمل مقاومتی نمیکنند. اندکی بعد قزاقخانه (باغ ملی) به تصرف قزاقها در میآید. عبدالحسین میرزا فرمانفرما برای مذاکره وارد میشود؛ ولی او نیز موفقیتی بهدست نمیآورد. 200 نفر قزاق به فرماندهی کاظم خان سیاح فرماندهی کلانتریهای شهر را بر عهده میگیرند و این تنها نقطه کودتا بود که به زد و خورد و کشته شدن چند قزاق و پلیس انجامید. چند تیر توپ شلیک شد و کودتا به پایان رسید.»
رضاخان به محض تصرف تهران، در نخستین انتصاب، کلنل کاظمخان را به فرمانداری نظامی تهران منصوب کرد. این انتصاب در قالب اعلامیهای بود که متعاقباً از طرف وی صادر شد. مفاد اعلامیه که بعدها در برخی منابع تاریخی به اعلامیه«حکم میکنم» مشهور شد به این شرح بود:
«حکم میکنم مواد مطروحه ذیل را مردم تهران نصبالعین قرار داده و فرداً فرد تشریک مساعی نمایند و در صورت تخلف شدیداً عقوبت خواهند شد.
۱- تمامی اهالی شهر تهران باید ساکت و مطیع امر نظامی باشند.
۲- حکومت نظامی در شهر برقرار و از ساعت هشت بعدازظهر غیر از افراد نظامی و مأموران انتظامی شهر کسی نباید در معابر عبور نماید.
۳- کسانی که از طرف قوای نظامی و پلیس مظنون به مخل آسایش و انتظامات واقع شوند فوراً جلب و مجازات سخت خواهند شد.
۴- تمامی روزنامهجات و اوراق مطبوعه تا موقع تشکیل دولت به کلی موقوف و بر حسب حکم و اجازهای که بعداً داده خواهد شد، باید منتشر شوند.
۵- اجتماعات در منازل و نقاط مختلفه به کلی موقوف، در معابر هم اگر بیش از سه نفر گرد هم باشند با قوه قهریه متفرق و جلب خواهند شد.
۶- تا دستور ثانوی تمام مغازههای مشروبفروشی و تئاترها و قمارخانهها و کلوپها تعطیل است و هر کس مست دیده شود به محکمه نظامی جلب خواهد شد.
۷- تا زمانی که دولت تشکیل نشده است، ادارات و دوایر دولتی به استثنای اداره ارزاق، تعطیل خواهند بود، پستخانه و تلگرافخانه و تلفونخانه هم مطیع این حکم خواهند بود.
۸- کسانی که در اطاعت از موارد فوق سرپیچی نمایند، به محکمه نظامی جلب و به سختترین مجازات خواهند رسید.
۹- «کاظمخان» به سمت کماندانی شهر انتخاب و معین میشود و مأمور اجرای مواد فوق است.
چهاردهم جمادیالثانی ۱۳۳۹، رئیس دیویزیون قزاق و فرمانده کل قوا - رضا»
همچنین در خلال کودتا، نیروهای قزاق تمامی زندانیان را آزاد کردند ولی در عوض موج تازهای از بازداشت ناراضیان و شخصیتهای سیاسی اعم از حکومتی، نمایندگان مجلس و غیره آغاز شد. سیدحسن مدرس، احمد قوام، عبدالحسین میرزا فرمانفرما و بسیاری از چهرههای سرشناس دیگر. در نهایت احمدشاه در غروب سوم اسفند احکام جداگانهای برای رضاخان پهلوی و سیدضیاءالدین طباطبایی صادر و روز بعد انتشار داد. رضاخان به فرماندهی کل قوا منصوب و لقب «سردار سپه» گرفت و سیدضیاءالدین مأمور تشکیل کابینه شد. در حکم احمدشاه برای نخستوزیری سیدضیاء که خطاب به استانداران و فرمانداران سراسر کشور انتشار یافت اینچنین آمده: «حکام ایالات و ولایات - در نتیجه غفلتکاری و لاقیدی زمامداران دوره گذشته که بیتکلیفی عمومی و تزلزل امنیت و آسایش را در مملکت فراهم نموده، ما و تمامی اهالی را از فقدان هیأت دولت ثابتی متأثر ساخته بود، مصمم شدیم که با تعیین شخص دقیق و خدمتگزاری که موجبات سعادت مملکت را فراهم نماید، به بحرانهای متوالی خاتمه دهیم. بنابراین به اقتضای استعداد و لیاقتی که در جناب میرزا سیدضیاءالدین سراغ داشتیم عموم خاطر خود را متوجه معزیالیه دیده، ایشان را به مقام ریاست وزراء انتخاب و اختیارات تامه برای انجام وظایف خدمت ریاست وزرایی به معزیالیه مرحمت فرمودیم «شهر جمادیالآخر ۱۳۳۹ - احمدشاه»
اما این حکم دوام چندانی نیافت، با اینکه کودتای 3 اسفند ۱۲۹۹ برای رضاخان سکوی پرتابی شد به سمت دستیابی به نخستوزیری و سپس برانداختن حکومت قاجار و تأسیس حکومت مطلقه پهلوی، اما برای سید ضیاء دستاورد چندانی نداشت، دولت او دولت مستعجل بود و تنها صد روز بعد از کودتا کنار گذاشته شد و خود او به فلسطین و لبنان تبعید شد.
منابع در دفتر روزنامه موجود است
منبع: روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید