1395/12/2 ۰۸:۳۸
نخستین همایش ملی «فرهنگ دانشگاهی و نهادینهشدن گفتمان علم» به همت پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی، 27 بهمنماه در دانشکده علوم دانشگاه تهران برگزار شد.در این همایش، موضوعاتی همچون فرهنگ دانشگاهی و محیط نهاد علم، فرهنگ دانشگاهی در بستر تجربه، فساد علمی، چالشهای فرهنگ دانشگاهی در ایران، علومانسانی و نهادینه شدن گفتمان علم در پنلهای تخصصی، به تأمل گذاشته شد و صاحبنظران حوزه «مطالعات علم» از زوایای مختلف فرهنگ دانشگاهی را به چند و چون گذاشتند.
*******
«فرهنگ دانشگاهی» دانشگاه را استعارهای از یک «قبیله» در نظر میگیرد؛ این باور از سالهای 1970 بتدریج شکل گرفت و بر اساس آن، همانگونه که یک قبیله؛ زبان، آداب و رسوم و آیینهای خاص خود را دارد و بواسطه آن از سایر قبایل متمایز میشود، دانشگاه نیز استعارهای برای توضیح ساختار نمادینی است که به افرادی که در آن هستند «امکان هویتیابی» میدهد؛ تا آدمهایی که در قبیلههای دانشگاهی دور هم جمع شدهاند، به زبانی مشخص حرف بزنند و ارزشهایی همچون، سخن گفتن به زبان علم، نوشتن، خواندن، گوشدادن، بحث کردن، دقتکردن، تمرکزکردن، پرسیدن، پاسخدادن و... را در خود درونی کنند. معتقدم، دانشگاه، شکلی از زندگی است و در این شکل از زندگی بتدریج یک نوع ساخت احساسی، انرژی عاطفی و فرآیند شناختی در افراد شکل میگیرد؛ درست همانند فردی که در قبیلهای به دنیا میآید و ذائقه آن قبیله را به خود میگیرد، انسان دانشگاهی نیز همینگونه ساخته میشود. تا سالهای 1970 تصور ما این بود که علم یک امر کاملاً جهانی است و مستقل از تاریخ، فرهنگ، ایدئولوژی و مذهب عمل میکند اما از سال 1970 به بعد در نتیجه تحولاتی که در جامعهشناسی معرفت، علم و حوزههای دیگر رخ داد، بتدریج این ایده شکل گرفت که آموزش علم، یادگیری، یاددهی و پژوهش یک امر زمینهمند است و نه تنها وابسته به فرهنگ است بلکه ماهیتاً خود فرهنگ است؛ به تعبیری، معنایی است که در فرآیند تاریخ و جامعه بتدریج ساخته میشود. به دلیل فهم جدیدی که از سال 1970 پیدا شد، مفهوم فرهنگ با تمام اجزای دانشگاه درآمیخت و به یک «گفتمان» و «زبان جدید» بدل شد که بسیار بدیع و در عین حال شگفتانگیز بود مهمترین نکته در این زبان جدید، درک فرهنگی دانشگاه بود چراکه دانشگاه مجموعهای از تکنیکها، فنون و ساختمان نیست و این universityآنقدر هم universal نیست بلکه بیشتر یک امر «جهان- محلی» است. به همین دلیل آدمها، فرهنگها و تاریخها روایتهای خودشان را از علم، دانش، دانشگاه و رشته ایجاد میکنند به همین دلیل رشتهها با هم فرق دارند و هر کدام یک قبیله است و هر رشتهای، شکلی از احساسات و شیوهای از زندگی را ایجاد میکند. واقعیت این است که «مدیریت دانشگاه» با سازمانهای تجاری و سازمانهای نظامی تفاوت دارد چراکه سازمانهای نظامی مبتنی بر فرماندهی و امر و نهی هستند و سازمانهای تجاری بر مبنای قوانین عرضه و تقاضا و بازار شکل میگیرند اما دانشگاه چه؟ دانشگاه یک community است دانشگاه مبتنی بر روابط عاطفی و اخلاقی و هنجاری است مبتنی بر عشق و دوستداشتن است به همین دلیل است که اگر با روشهای مبتذل پیمایشی به سراغ دانشگاه برویم، فاجعه میآفرینیم چون نمیتوانیم با پرسشنامه پر کردنها و شاخصسازیها تصویری از دانشگاه ارائه کنیم و بفهمیم دانشگاه کجاست؟ چون با درست کردن شاخصها، از نظام دانشگاه یک «نظم حقوقی- اداری» میسازیم و بعد نتیجه میگیریم که بالاتر از حد ایدهآل توانستهایم دانشگاه را توسعه دهیم!! «فرهنگ دانشگاهی» آمد که بگوید تصور تجاری، نظامی یا حقوقی از دانشگاه را کنار بگذارید و به همین دلیل باید الگوی مدیریت دانشگاه «فرهنگی» باشد. واقعیت این است که مفهوم فرهنگ دانشگاه، در پارادایمها یا گفتمانهای مربوط به سازمان علم و دانشگاه یک گسست بود؛ گسستی که در نیمه دوم قرن بیستم به وجود آمد و معتقد بود که دانشگاه را به جای «جامعه»، «اجتماع» ببینیم. ما باید با اصطلاحات دیگری درباره دانشگاه و علم حرف بزنیم چون کار دانشگاه دادن انگیزه به آدمها است به تعبیر هایدگر که میگوید «اندیشیدن همان عشقورزیدن است». دانشگاه باید آدمها را دورهم جمع کند و عاشقشان کند و به آنها انگیزه و انرژی عاطفی بدهد. «مطالعات فرهنگ دانشگاه» میخواهد بگوید دانشگاه به مثابه «قبیله» چه ویژگیهایی باید داشته باشد تا آدمها عاشق یادگیری و معرفت شوند؟ مطالعات فرهنگی دانشگاهی میخواهد بگوید، دانشگاه هم همچون یک «قبیله» باید قهرمان داشته باشد. اگر جامعهشناسی ما امروز پیشرفتی داشته چون امثال آگوست کنتها، دورکیمها، وبرها و... را درخود دارد اگر فلسفه امروز حرفی برای گفتن دارد، چون از وجود اسطورههایی همچون میشل فوکو، هایدگر، هگل، کانت و دکارت و... بهرهمند است. فرهنگ دانشگاهی قهرمان میخواهد ممکن است بگوییم عصر قهرمانی تمام شده، ولی واقعیت این است که اخلاق آکادمیک همچون سایر حوزههای اخلاقی یک امر مصداقی و مفهومی است با این تعبیر که «مردم لطفاً خوب شوید» مردم خوب نمیشوند باید آدمهای خوب، محیط خوب و شرایط را ببینند تا خوب شوند.
منبع: ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید