1395/5/26 ۰۷:۳۴
اندیشه سیاسی معاصر ایران به دو بخش ذهنگرایان و عینگرایان تقسیم میشود. ذهنگرایی شامل روشهای پدیدارشناسی، تفهمی، هرمنوتیک، سنتگرا و ... میشود و اندیشمندان آن هم پژوهشگرانی همچون داریوش شایگان، سیدحسین نصر ، رضا داوریاردکانی و داریوش آشوری هستند.
در باب اندیشه سیاسی معاصر ایران
روحالله اسلامی : اندیشه سیاسی معاصر ایران به دو بخش ذهنگرایان و عینگرایان تقسیم میشود. ذهنگرایی شامل روشهای پدیدارشناسی، تفهمی، هرمنوتیک، سنتگرا و ... میشود و اندیشمندان آن هم پژوهشگرانی همچون داریوش شایگان، سیدحسین نصر ، رضا داوریاردکانی و داریوش آشوری هستند. ویژگی اصلی این گروه آرمانگرایی است. در واقع تفکرات آنها با واقعیت ارتباطی ندارد. همچنین این گروه مظاهر و مفاهیم غربی را ناکارآمد میدانند و شرق محوری را جایگزین آن میکنند و خواهان اخلاقگرایی شرقی هستند. درواقع این اندیشمندان یک جریان فلسفی و ذهنگرا هستند که توجهی به واقعیات ندارد. بخش دوم ناظر به اندیشمندان عینگرایی (سیاسی) هستند. اندیشمندان این بخش افرادی چون شریعتی، آلاحمد، سروش، کسروی و... هستند. ویژگی اصلی این گروه تفکرات ایدئولوژیک است. آنها معتقدند ذهنگرایی باعث ندیدن واقعیتها میشود و در گروه اول ارتباطی میان اندیشه و واقعیت وجود ندارد. این گروه اراده معطوف به قدرت دارند و اندیشه آنها سیاسی است. عینگرایان دائما مانیفست ارائه داده و به این پرسش که چه باید کرد پاسخ میدهند. این روشنفکران به دنبال پیشرفت سریع ایران هستند. این دو گروه با انتقاداتی مواجهاند: ضد روش بودن و نداشتن روش، عدم وجود تخصص در حوزه مطالعاتی و از هر دری سخن گفتن و سیاسی بودن و راجع به سیاست بدون علم و شناخت سخن گفتن. با وجود این سه ویژگی؛ یعنی روشمند بودن، تخصص و شناخت علمی از سیاست میتوان در حوزه اندیشه سیاسی فعالیت کردم.
نشانههای زوال اندیشه و سیاست در ایران دلایل زوال اندیشه سیاسی در ایران به ویژه بعد از غزالی قطع ارتباط با تکنولوژی، انجام نگرفتن اختراعات و اکتشافات، عدم تاسیس رصدخانه، قطع ارتباط با علوم پزشکی و مهندسی و ... است. این اندیشه و تفکر به واقعیات بیتوجه است و از دنیا فاصله میگیرد. علاوه بر این فردگرایی، تقدیرگرایی، جبرگرایی، اندیشههای ضد سیاست و اجتماع و ... همگی نشاندهنده زوال هستند. اندیشه سیاسی در زمان صفویه با توجه به طی مسیری مبتنی بر آشوب و هرج و مرج ناشی از حملههای مختلف با واقعیت قطع رابطه کرد. سیاست به معنای ساماندهی امور معاش دنیوی، که وضعیت شهر و نظام عادلانه سیاسی را دنبال میکند، به حاشیه کشیده شد. در نتیجه اندیشه سیاسی در آثار متفکران عارف و ادیب تبدیل به موضوعی فردی، دنیاستیز، قدرتگریز و منزوی شد.
وضعیت اقتصادی و سیاسی دوره زوال اندیشه سیاسی اقتصاد ایران معیشتی مبتنیبر ضعف نهاد مالکیت به علت قدرت مستبد مرکزی و قدرتهای بیضابطه گریز از مرکز بنا نهاده شد. مکانیسمهایی در اقتصاد ایجاد شد؛ مانند اینکه وقف (برای عدم دسترسی پادشاه به ملک یا زمین و حفظ آن اقدام به وقف میکردند) در سیاست استبداد و فردگرایی حاکم میشود. اجتماع: وجود طبقات، اصناف، قشرها و گروههای مختلف در ایران بدون وجود تساهل و مدارا. بهداشت: جمعیت ایران تا مدتها به علت وجود نداشتن بهداشت 10 میلیون بود. ثابت بودن جمعیت نشاندهنده وجود بیماریهای مختلفی است که جان ایرانیان زیادی را میستاند. البته این شرایط در حدود 100 سال اخیر تغییر کرده است. برای درک بهتر شرایط زوال در ایران میتوان سفرنامههای ناصرالدین شاه را مطالعه کرد. جنگ با عثمانی و روسیه و شکست در این جنگها و ارتباط با غرب باعث توجه ایرانیان به عقبماندگیشان شد و آنها پیبردند مجبور به تغییر هستند. علاوه بر این، سفر تعدادی از شاهزادگان، تجار، اشراف و روشنفکران به غرب و انتقال مشاهدات و تحولات آنها به ایران هم در این تغییرات تاثیرگذار بود. اینجاست که ما میخواهیم از دوره سنتی وارد دوره مدرن شویم. بنابراین فرضیه این است که بین دو دنیا شکافی عمیق وجود دارد و این خلاف آن چیزی است که در اروپا صورت گرفته است. در دوره مدرن در اروپا امور و کارهای دنیایی با جهان پیوند میخورد و بین دو جهان از این حیث شکاف و دوگانگی وجود ندارد. اما در ایران همه حوزههای ما مانند اقتصاد، دفاعی، فرهنگی و ... حتی سینمایمان با دوگانگی روبه رو هستند.
منبع: فرهختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید