1395/4/2 ۱۰:۴۳
سهروردی و تداوم میراث ایرانی ابنسینا از برخی نوشتههای ابنسینا برمیآید که وی درصدد تدوین نظام فلسفی نوینی بوده که «حکمت یا فلسفه مشرقی» نامیده شده است. مهمترین فقره در این باره، مقدمه ابن سینا بر کتاب منطق المشرقیین است که برخی پژوهشگران آن را بخشی از رسالهای مفصلتر دانستهاند.
سهروردی و تداوم میراث ایرانی ابنسینا
از برخی نوشتههای ابنسینا برمیآید که وی درصدد تدوین نظام فلسفی نوینی بوده که «حکمت یا فلسفه مشرقی» نامیده شده است. مهمترین فقره در این باره، مقدمه ابن سینا بر کتاب منطق المشرقیین است که برخی پژوهشگران آن را بخشی از رسالهای مفصلتر دانستهاند.
در این مقدمه، ابنسینا ابراز داشته است که عموم آثار خویش را برای «عامیان از متفلسفه که شیفته مشاییاناند» تالیف کرده است و اینان کسانیاند که بر ارسطو تعصب ورزیده و بر خطاهای او اصرار دارند. ابنسینا میگوید که دور از حقیقت نیست که از راهی غیر از یونان نیز علومی به ما رسیده باشد و میافزاید آثاری که برای خواص نگاشته و همین کتاب هم در زمره آنهاست، مشتمل بر این علوم است. درباب این حکمت مشرقی و ماهیت آن میان پژوهشگران اتفاق نظر وجود ندارد و تعابیر گاه متضادی از آن ارائه شده است. در حوزه مطالعات اسلامشناسی در غرب، این بحث بهویژه با مقالهای که نالینو، مستشرق ایتالیایی، در سال 1925 چاپ کرد، قوت گرفت. نالینو در مقاله مفصل خود، نشان میدهد ابنسینا به شرق جغرافیایی نظر دارد نه شرق رمزی و معنوی، آنگونه که در حکمت اشراق سهروردی مراد شده است. در مقابل این رای، هانری کربن معتقد است حکمت مشرقی ابنسینا را نباید در معنایی جغرافیایی درک کرد. کربن مینویسد: «تلقی ابنسینا و سهروردی از مشرق، دارای این ویژگی مشترک است که هر دو آن را در معنای واقعیاش درک میکنند؛ یعنی معنایی مابعدالطبیعی و نه جغرافیایی.» کربن همچنین معتقد است که «بی شک، ابنسینا نخستین کسی است که میخواست آموزهای مشرقی که متفاوت از فلسفه مشاییان باشد، تدوین کند، اما وی از آنجا که به اصل مشرقی دسترسی نداشت، نتوانست طرح خویش را به انجام برساند.» وی مهمترین آثار ابن سینا در این حکمت را نوشتههای تمثیلی (حی بن یقظان و رساله الطیر)، شرح آیه نور و حواشی بر اثولوجیای منسوب به ارسطو معرفی میکند. خود سهروردی در کتاب المشارح و المطارحات، ضمن اشاره به نوشتههایی از ابن سینا که به «مشرقیین» نسبت داده میشود، چنین مینویسد: «این دفترها، هرچند ابن سینا آنها را به مشرق نسبت میدهد، دقیقا همان قواعد مشاییان و حکمت عامه است، جز آنکه او پارهای از عبارات را تغییر داده و در برخی فروع تصرفی اندک کرده است که در مجموع با کتابهای دیگرش چندان متفاوت نیست و با اصل مشرقی که در عهد علمای خسروانی مقرر شده بود، ارتباطی ندارد.»
بدینسان، سهروردی، به عنوان موسس حکمت اشراقی ابن سینا را در زمره مشرقیان نمیداند. کسانی که معتقدند ابنسینا مشرق را به معنایی جغرافیایی در نظر داشته است، در مورد مشرق و مغرب دیدگاههای مختلفی دارند. به طور مثال، عبدالرحمان بدوی مراد از مشرقیان در اصطلاح ابنسینا را مشاییان بغدادی معاصر وی و منظور از مغربیان را شارحین ارسطو مانند اسکندر و تامسطیوس میداند. در هرحال در آثار ابن سینا اشاراتی وجود دارد که هر دو درک جغرافیایی و رمزی از مشرق را تأیید میکند. در این تردیدی نیست که حکمت مشرقی مورد نظر شیخ الرئیس با افکار حکمای مشایی معاصر او تفاوت دارد و به گمان ما، بی آنکه بخواهیم درباره ماهیت آن بحث کنیم، به طرحی مربوط میشود که حکمای ایرانی برای بازنگری و نقد فلسفه یونانی دنبال میکردند. مهمترین بخش این طرح، تاکید بر تخیل و گسترش بخشیدن آن است و حکمت مشرقی ابن سینا را هم میتوان در چارچوب همین طرح مورد توجه قرار داد. حکمت مشرقی ابن سینا که میتوان آن را «حکمت نبوی» خاص او دانست، بر درک جدیدی از تخیل مبتنی است. چارچوب نفسشناسی ارسطویی و مقام نازل قوه متخیله در آن، به ابنسینا و فارابی این اجازه را نمیداد که نبوت و پدیدههای دینی- معنوی مرتبط با آن را به درستی توضیح دهد. به همین دلیل است که ابن سینا گامی از فارابی فراتر مینهد و حوزه تخیل را از انحصار قوه متخیله بشر خارج ساخته و به نفوس فلکی تعمیم میدهد. در پرتو این تحول اساسی، پدیدههایی چون علم پیامبر به جزئیات آینده و رویت فرشته وحی، توضیحی شایسته پیدا میکنند. برخی فلاسفه قدیم چون ابن رشد هم فلسفه مشرقی را مرتبط با رأی ابن سینا درباب نفوس اجرام سماوی میدانند. براین اساس، باید برای درک بهتر دلالتهای سیاسی حکمت مشرقی، آن را در تاریخ فکر ایرانی قرار داده و متناسب با سیر تحول آن، مورد درک قرار داد. در اینجا باید به هانری کربن اشاره کرد که میکوشد حکمت مشرقی ابن سینا را در پیوند با حکمت اشراقی سهروردی در نظر گرفته و مفهوم کلیدی آن را «عالم خیال» معرفی کند. حکایتهای تمثیلی ابن سینا، همگی در این عالم رخ میدهند و از جهت توجه به این عالم میان، او را باید پیشرو سهروردی دانست. البته کربن برمبنای اظهار نظر خود شیخ اشراق تصریح میکند که اگر ابن سینا به اصل مشرقی و آرای حکمای خسروانی دسترسی داشت، حکمت مشرقی او کاملتر میشد. کربن مهمترین پژوهشگری است که بر وجوه «ایرانی» تفکر سینوی تاکید ورزیده است.
منبع: روزنامه فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید