1393/3/26 ۱۲:۴۳
مصطفی ملکیان در مقام فیلسوفی که در شاخههای عدیده فلسفه، و نیز روانشناسی اخلاق و دین، عرفان و تصوف، کلام و اصول فقه دستی بلند دارد، نزد اهل فکر و فرهنگ نامی آشناست. در اینجا، اما، با او به گفتوگویی کوتاه درباره بیتی از حافظ نشستهایم. شرح افکار و اندیشههای ژرف و متعالی حافظ، که در اشعار دلانگیز و جادوانه او مجال ظهور یافته است، از زبان مصطفی ملکیان، خاصه به پشتوانه مشرب تحلیلی کارآمدش در فلسفه، وسعت اطلاعات و دقتنظر مثالزدنیاش، لطفی دگر دارد. نگارنده این سطور از سالها پیش طرحی پژوهشی با موضوع «انسان در شعر و اندیشه حافظ» را، به قصد بازخوانی اشعار حافظ، به اشارت و راهنماییهای مشفقانه استاد مصطفی ملکیان آغاز کرد. از آنجا که موضوع و روش پژوهش، موضوع و روشی نو بود، ضمن کار، در فهم کلام خواجه و غوامض و مشکلات شعر وی پرسشهای متعددی پیش میآمد که پاسخ بدانها در گرو انجام گفتوگوهایی با استاد بود، «کو به تأیید نظر حل معما میکرد».
مسعود فریامنش / مصطفی ملکیان در مقام فیلسوفی که در شاخههای عدیده فلسفه، و نیز روانشناسی اخلاق و دین، عرفان و تصوف، کلام و اصول فقه دستی بلند دارد، نزد اهل فکر و فرهنگ نامی آشناست. در اینجا، اما، با او به گفتوگویی کوتاه درباره بیتی از حافظ نشستهایم. شرح افکار و اندیشههای ژرف و متعالی حافظ، که در اشعار دلانگیز و جادوانه او مجال ظهور یافته است، از زبان مصطفی ملکیان، خاصه به پشتوانه مشرب تحلیلی کارآمدش در فلسفه، وسعت اطلاعات و دقتنظر مثالزدنیاش، لطفی دگر دارد. نگارنده این سطور از سالها پیش طرحی پژوهشی با موضوع «انسان در شعر و اندیشه حافظ» را، به قصد بازخوانی اشعار حافظ، به اشارت و راهنماییهای مشفقانه استاد مصطفی ملکیان آغاز کرد. از آنجا که موضوع و روش پژوهش، موضوع و روشی نو بود، ضمن کار، در فهم کلام خواجه و غوامض و مشکلات شعر وی پرسشهای متعددی پیش میآمد که پاسخ بدانها در گرو انجام گفتوگوهایی با استاد بود، «کو به تأیید نظر حل معما میکرد».
***
استاد ملکیان، میخواهم بدانم که تلقی شما از این بیت حافظ چیست و اساساً، به نظر شما، چه نوع نظریه اخلاقی از این بیت میتوان استنباط کرد؟
«نا امیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پردهچه دانی که که خوب است و که زشت؟»
به نظر من، این بیت نوعی نظریه فضیلتگرایانه را در برابر دو نظریه نتیجهگرایانه و وظیفهگرایانه طرح میکند. طبق مهمترین تفسیری که از دیدگاه فضیلتگرایانه در اخلاق وجود دارد، اخلاقی زیستن و اخلاقی نزیستن به درون ما ربط دارد و نمیتوان از بیرون کسی پیبرد که او اخلاقی زندگی میکند یا نه. در دیدگاه فضیلتگرایانه درون انسان است که اهمیت دارد، برخلاف دیدگاههای نتیجهگرایانه و وظیفهگرایانه که به بیرون فاعل نظر دارند. اگر کسی بگوید که تو از پشت صحنه چه خبرداری «که که خوب است و که زشت» این سخن، با دیدگاه فضیلتگرایانه سازگاری بسیار دارد. وگرنه، طبق دیدگاه وظیفهگرایانه هر که راست میگوید عملی اخلاقی انجام داده است و هر که دروغ میگوید عمل غیراخلاقی. طبق دیدگاه نتیجهگرایانه نیز، هر عملی که آثار و نتایج بیرونی آن بیشترین سود را دارد، اخلاقی است و هر عملی که آثار و نتایج بیرونی آن بیشترین سود را ندارد، غیر اخلاقی.
فقط دیدگاه فضیلتگرایانه است که بنابر آن، ممکن است فردی راست بگوید و در عین حال، فردی غیراخلاقی باشد و ممکن است فردی دروغ بگوید و در عین حال، فردی اخلاقی. زیرا، در این دیدگاه، دروغ گفتن و راست گفتن مهم نیست، بلکه چرا دروغ گفتن و چرا راست گفتن مهم است. برای مثال، اگر من دروغ بگویم تا بین دو دوست آشتی برقرار کنم ـ به یک دوست به دروغ بگویم که او از تو به نیکی یاد میکرد و به آن دوست دیگر نیز به دروغ همین را بگویم ـ چون قصد من نزدیککردن دو دل به یکدیگر بوده است، طبق دیدگاه فضیلتگرایانه، عملی اخلاقی انجام دادهام. برخلاف وقتی که راست بگویم تا بین دو دوست اختلاف و دشمنی ایجاد کنم ـ یعنی به راست بگویم که او از تو به بدی یاد میکرد و به آن دوست دیگر نیز همین را بگویم ـ چون قصد من جدا کردن دو دل از هم بوده است، طبق دیدگاه فضیلتگرایانه، عملی غیراخلاقی انجام دادهام، با آنکه راست گفتهام. با توجه به این نکته، دیدگاه فضیلتگرایانه میتواند بگوید که ما از پشت صحنه با خبر نیستیم و بنابراین نمیدانیم چه کسی فیالواقع خوب و چه کسی فیالواقع بد است.
در واقع، طبق این دیدگاه، نه به خود فعل باید نگریست و نه به پس از آن، بلکه باید پیش از آن را دید.
بله، همینطور است.
اتفاقاً حافظ در بیتی دیگر به خوبی این تلقی خود را نشان داده است؛
بر آستانه میخانه گر سری بینی
مزن به پای که معلوم نیست نیت او
دقیقاً. این دیدگاه فضیلتگرایانه است. قدمای ما، چه اشاعره، چه معتزله و فیلسوفان ما ـ چه مشائیان، چه اشراقیان و چه طرفداران حکمت متعالیه ـ روی هم رفته فضیلتگرا بودند و در واقع روح کلی حاکم بر اخلاق آنها دیدگاه فضیلتگرایانه بود، هر چند که در برخی موارد ناسازگاریهایی در برخی اقوال آنها دیده میشود.
با آنکه روح کلی حاکم بر اخلاق حافظ، «فضیلتگرایی» است، اما در معدودی از ابیات دیوان او، مثلاً، شائبه نتیجهگرایی منتفی نیست. برای نمونه، در بیتی میگوید: «اگر شراب خوری جرعهای فشان بر خاک / از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک»، که از آن نوعی نتیجهگرایی اخلاقی میتوان استنباط کرد. البته به این نکته توجه دارم که قدمای ما از مفاهیم جدید بیخبر بودهاند، اما معتقدم که میتوان از مفاهیم و نظریههای جدید برای توضیح تلقی قدما بهره برد.
بله.
گویا در بیتی که در اول گفتوگو خوانده شد، اشارهای به حدیث قدسی «سبقت رحمتی غضبی» هست.
«سابقه»، اسم فاعل «سبقت» است، یعنی سبقت گیرنده، که در این حدیث همان رحمت خدا باشد. وقتی حافظ میگوید: «با اینهمه از سابقه نومید مشو»، یعنی از رحمت خداوند ناامید مشو. «سبقت رحمتی غضبی»، یعنی «رحمت من بر غضب من سبقت گرفته است». با این وصف، تمام توجه من براین نکته است که چرا حافظ و قدمای ما «سبقت» را به معنای «بیشتر» گرفتهاند نه «پیشتر»؛ با اینکه، «سبقت» در زبان عربی یعنی «پیشتر بودن» نه «بیشتر بودن». مثلاً وقتی میگوییم که تو بر من سبقت گرفتهای، یعنی تو پیشتر از من به آنجا رسیدهای. بنابراین حدیث «رحمت من پیش از غضب من است»، یعنی اول با تو ای انسان مدتها رحمت میکنم و خشم نمیگیرم، اما پس از آن، خشم و غضب من معطوف تو میشود. و من در شگفتم که چرا عرفا، متکلمان و عالمان اخلاق ما، اغلب سبقت را به معنای «بیشتر بودن» گرفتهاند و چنین تفسیر کردهاند که رحمت خدا بیشتر از غضب اوست، که این تلقی با تفکر قرآنی هم سازگاری ندارد، زیرا، در این صورت جهنم ـ با تصویری که قرآن از آن به دست میدهد ـ بلا مصداق خواهد شد؛ یعنی اول بسیار هولناک تصویر میشود و بعد هیچگاه به اندازه رحمت خدا نمیرسد. اما اگر سبقت را به همان معنای درست ـ یعنی پیشتر بودن ـ بگیریم، با کل تفکر قرآنی سازگار میشود.
اتفاقاً حافظ در بیتی دیگر صراحتاً، از این تلقی خود ـ یعنی تلقیِ بیشتر بودن رحمت خدا از غضب او ـ پرده برمیدارد: لطف خدا بیشتر از جرم ماست / نکته سر بسته چه گویی خموش
دقیقاً. البته «سابقه» در دیوان حافظ معنای دومی هم دارد و مراد از آن همان سابقهای است که امروزه به کار میبریم، مثلاً میگوییم: سوابق فلان کس این است. به این معنا «سابقه لطف ازل»، یعنی اینکه لطف ازل سابقهای دارد؛ همان لطفی که خدا از ازل داشت و با همان سابقه اکنون هم ممکن است که این لطف شامل حال هر انسانی، از جمله انسان «زشت»/ [بد] شود و او را «زیبا»/ [خوب] و در واقع عاقبت به خیر کند. بنابراین، طبق این تلقی، «سابقه لطف ازل»، خود، تبدیل به یک سابقه شده است و از آنجا که خداوند در ازل لطف کرده است، ممکن است در ابد هم لطف کند و همین امر موجب میشود که برخی کسان که از نظر ما زشت/ [بد]اند، محل رحمت خداوند واقع شوند. البته، در اینجا، برخلاف معنای نخست «سابقه» (سبقت رحمتی غضبی)، حکمْ عام نیست و سابقه لطف ازل، یا همان رحمت الهی، نه به همه کس، که به برخی افراد تعلق میگیرد. زیرا لطف تابع این قاعده نیست که خدا باید همه انسانها را به بهشت ببرد. اما در معنای نخست سابقه، که سبقت رحمتی غضبی، حکمْ عام است و همه افراد محل رحمت الهی واقع میشوند.
اینکه کسی خود را در نهایت مشمول سابقه لطف ازل یا همان رحمتالهی بداند امری تقدیرگرایانه است؟
هر چیز مربوط به خدا تقدیرگرایانه خواهد بود، زیرا خدا زمان ندارد؛ قهر و لطف او ازلی است، چون هیچ چیز در خدا آغاز زمانی ندارد.
با توجه به این بیت، «سابقه لطف ازل» امری مقدر است. حال سؤال این است که آیا امور مقدر قابل تغییراند؟ به بیان دیگر، اساساً تغییر امر «مقدر» یا مقابله با آن ممکن است؟
این مسأله عمیقی است که در فلسفه و الهیات از آن بحث میشود. یک تلقی این است که اگر چیزی مقدر بود، دیگر قابل بازگشت نیست و تلقی دیگر این است که حتی مقدرات هم قابل بازگشت است. اگر با زبان فلسفه علم سخن بگوییم، باید دید که آیا خداوند قوانین (laws) را مقدر کرده است یا واقعیت (fact)ها را. باید دانست که خداوند در روز ازل کدام را مقدر کرده است؟ از آنجا که قدمای ما تفکیک میان واقعیتها و قوانین را نمیشناختند، با زبان مبهم در این باب سخن گفتهاند. پس باید دید که خداوند در روز ازل چه چیز را مقدر کرده است؟ برای مثال، آیا خداوند مقدر میکند هر کسی که زهر بخورد میمیرد یا مقدر کرده است که مثلاً فلان شخص در فلان روز زهر میخورد و میمیرد؟ اولی قانون است و دومی واقعیت. بنابراین، مقابله با یک امر مقدر و تعیین شده در روز ازل، به پاسخی که به این سؤال میدهیم بستگی دارد و قدمای ما متوجه این نکته نبودهاند.
ظاهراً با این توضیح واقعیتهای مقدر را میتوان تغییر داد، نه قوانین مقدر را؟
بله. مثلاً میگویند که مقدر شده است که فلان شخص از اول و همیشه فقیر باشد و فقر او را یک قانون تلقی میکنند ـ و از این رو آن را غیرقابل تغییر میدانند ـ در حالی که فقیر بودن یک «واقعیت» است و از اینرو، قابل تغییر. به همین دلیل است که بنده بر بازخوانی میراث فرهنگی گذشتگان ـ چه میراث فرهنگی گذشتگان خودمان و چه میراث فرهنگی جهانی ـ تأکید میکنم. مراد من هم از بازخوانی، عرضه کردن سؤالات امروز بر متون دیروز است؛ نه سؤالاتی که با ذهنیت مثلاً 400-300 سال پیش مطرح میشود. یکی از سؤالات امروز هم همین است کهآیا خداوند، قوانین را مقدر میکند یا واقعیتها را؟ میان اینکه خداوند گفته باشد قوانین لایتخلفاند یا واقعیتها لایتخلفاند تفاوت بسیار است. حسن شرحی هم که شما در حال نگارش آن هستید، همین عرضه سؤالات امروز بر حافظ است.
با این توضیحات، در بیت محل بحث، «سابقه لطف ازل» قانون است یا واقعیت؟
حافظ، اشعری مشرب است و اشاعره هم قوانین و هم واقعیتها را مقدر میدانستند و از این رو، معتقد بودند که انسان مجبور است؛ اما، معتزله، نه واقعیتها، که قوانین را مقدر میدانستند و هم از این رو، معتقد بودند که انسان مختار است.
به نظر شما این بیت حافظ میتواند مبنایی معرفتی برای مدارا ورزی به دست دهد؟ به این معنا که ما علم به خوبی و بدی انسانهای دیگر نداریم و از اینرو باید داوری اخلاقی را وانهیم و راه مدارا و تساهل با دیگران پیش بگیریم؟
بله! به نظر من این بیت از دو جنبه میتواند مبنایی معرفتی برای مدارا در اختیار ما بگذارد: از یک جنبه، نباید درباره x که او را زشت و بدکار میدانیم داوری منفی کنیم، چرا که ممکن است او تا قبل از مرگ توبه کند و حسن عاقبت بیابد؛ از جنبه دیگر، با فرض اینکه حتی x تا لحظه آخر عمر زشت [بد] بماند باز ممکن است که لطف عمیم الهی شامل حال او شده و انسان پاکی شود. بنابراین باید درباره خوبی و بدی او تعلیق حکم کنیم. به هر حال، در هر دو مورد، با خلأ معرفتی مواجهیم: یکی اینکه آینده x را از لحاظ عمل خودش نمیدانیم (نامعلومی آینده از لحاظ عمل خودِ او) و یکی هم اینکه آینده x را از لحاظ اینکه مشمول لطف خدا واقع میشود یا نه (نامعلومی آینده از لحاظ نامعلومی عملی که خدا در قبال او انجام میدهد). پس، هر دو مورد مبنایی معرفتی برای مدارا ورزی در اختیار مینهند.
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید