فاخر و دقیق اما كم مخاطب / محسن آزموده

1395/2/4 ۱۰:۲۲

فاخر و دقیق اما كم مخاطب / محسن آزموده

میرشمس‌الدین ادیب سلطانی، «مترجم دانشمند فارسی» است. یكی، دو اثر از «ویلیام شكسپیر» را دست‌كم از یك جهت می‌توان با این «بزرگ‌ترین درام‌نویس همه سرزمین‌ها و زمان‌ها» مقایسه كرد؛ ناشناخته بودن بیش از حد زندگی هر دو، تا جایی كه راه به افسانه‌ها و قصه‌هایی باور نكردنی برده و شخصیت حقیقی‌شان را در هاله‌ای از ابهام فرو برده است، منتها یكی در سده‌های شانزدهم و هفدهم میلادی (١٥٦٤-١٦١٦) در بریتانیا می‌زیسته و دیگری در سده‌های بیستم و بیست و یكم میلادی (متولد ١٣١٠ خورشیدی) در ایران.

 

كوتاه درمورد ترجمه‌های میرشمس‌الدین ادیب سلطانی از ویلیام شكسپیر

میرشمس‌الدین ادیب سلطانی، «مترجم دانشمند فارسی» است. یكی، دو اثر از «ویلیام شكسپیر» را دست‌كم از یك جهت می‌توان با این «بزرگ‌ترین درام‌نویس همه سرزمین‌ها و زمان‌ها» مقایسه كرد؛ ناشناخته بودن بیش از حد زندگی هر دو، تا جایی كه راه به افسانه‌ها و قصه‌هایی باور نكردنی برده و شخصیت حقیقی‌شان را در هاله‌ای از ابهام فرو برده است، منتها یكی در سده‌های شانزدهم و هفدهم میلادی (١٥٦٤-١٦١٦) در بریتانیا می‌زیسته و دیگری در سده‌های بیستم و بیست و یكم میلادی (متولد ١٣١٠ خورشیدی) در ایران. تفاوت مهم دیگر در آن است كه ابهامات در مورد حیات حقیقی شكسپیر معمولا به نفع او تمام نشده است؛ به گونه‌ای كه در برخی موارد مدعی شده‌اند كه این همه اثر سترگ به راستی متعلق به او نیستند و این تردیدها گاه تا جایی پیش رفته‌اند كه برخی منكر وجود شخصیتی به این نام شده‌اند.

 اما در مورد مترجم فارسی او این رازآلودگی عمدتا به تحسین و اعجاب منجر شده است، شگفتی در برابر نویسنده‌ای كه غیر از تسلط اعجاب‌آورش به زبان فارسی در دوره‌های مختلف آن، به زبان‌هایی دیگر چون انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، روسی، فرانسوی، ارمنی، عربی و یونانی نیز احاطه‌ای شگفت‌انگیز دارد، تا جایی كه توانسته یكی از دشوارترین و تخصصی‌ترین كتاب‌های حجیم ارسطو یعنی ارگانون (منطق) او را از زبان یونانی به فارسی برگرداند، هم چنان‌كه بزرگ‌ترین متن فلسفه آلمانی یعنی نقد عقل محض یا چنان‌كه او ترجمه كرده سنجش خرد ناب نوشته ایمانوئل كانت را از آلمانی به فارسی بازگردانده، از انگلیسی نیز مشهورترین اثر شكسپیر را كه بلندترین نمایشنامه او نیز هست، یعنی هملت را به فارسی ترجمه كرده است. ادیب سلطانی البته یكی دیگر از آثار شكسپیر یعنی «سوگنمایش شاه ریچارد سوم» را نیز به فارسی ترجمه كرده است، او سال‌ها پیش از آن نیز تك‌گفتار مشهور بودن یا نبودن را در كتاب كوچك مستقلی با توضیحات مفصل منتشر كرده بود (بودن یا نبودن: تك‌گفتار هملت، تهران: نشر نی، ١٣٧٥).

در همه این موارد دقت و وسواس مترجم همان قدر اعجاب‌انگیز و مثال زدنی است كه سبك خاص او در ترجمه و انتخاب معادل‌ها و زبان ویژه. آشنایی ژرف ادیب سلطانی با زبان‌های مذكور و دقت عمر سوز او سبب شده در هر یك از این ترجمه‌ها كه از متن اصلی صورت گرفته، ضمن مراجعه به ویراست‌های گوناگون و متعدد، از ترجمه‌های این آثار به زبان‌های دیگر نیز بهره بگیرد و گاه تك تك جمله‌ها و كلمه‌ها را در ترجمه‌های متفاوت با یكدیگر بسنجد تا به آنچه به نظرش دقیق‌تر و راست‌تر است، دست یابد. اما آن چه ترجمه‌های ادیب سلطانی به‌طور عام و ترجمه‌های او از شكسپیر به‌طور خاص را بحث‌برانگیز كرده عمدتا واژه‌ها و معادل‌هایی است كه برمی‌گزیند (و در بعضی موارد گویی بر می‌سازد). كلماتی كه چندان آشنا نیستند و كمتر در زبان گفتاری و نوشتاری روزمره به كار می‌روند، به همین خاطر این شائبه را در برخی پدید آورده‌اند كه ادیب سلطانی «سره‌نویس» است، یعنی چنان كه از سره‌نویسی بر می‌آید، سودای (خام) كاربرد زبانی ناب و بی‌پیرایه و خالص (به خصوص از عربی) را در سر می‌پروراند؛ در حالی كه كسانی كه با ترجمه‌های ادیب سلطانی از نزدیك آشنا هستند، می‌دانند كه او مطلقا چنین خیالی در سر ندارد و شمار فراوان كلمات و تعابیر رایج عربی در نوشته‌های او این شك و شبهه را باطل می‌سازد. با این همه نمی‌توان انكار كرد كه وجود تعابیر غریب و برای عموم مخاطبان ناآشنایی چون برزش (افتخار)، چم (دلیل)، زینه (درجه)، شخیدن (فروریختن)، وخش (وحی)، هدیش (نشست، محل استقرار) و... در نثر او كار را برای مطالعه متن دشوار می‌سازد. او البته خود به این موضوع آگاه است و در آغاز (یا انتهای) كتاب‌هایش واژه‌نامه‌هایی برای این واژه‌های «كم‌آشنا» یا «نا‌آشنا» تدارك دیده است.

مساله اما آنجاست كه این راه‌حل مشكل اصلی را حل نمی‌كند. حتی اگر به آثار فلسفی و منطقی كه ادیب سلطانی با تلاشی تحسین‌برانگیز آنها را ترجمه كرده نتوان این نقد را وارد دانست، دست‌كم تا جایی كه به متنی ادبی آن هم از جنس نمایشنامه باز می‌گردد، مساله با وجود یك واژه نامه پابرجا است. یعنی یكی از مهم‌ترین كاربردهای یك نمایشنامه اجرای آن است. دشواری اجرای نمایشنامه‌ای پیچیده چون هملت یا ریچارد سوم آن هم با زبانی مملو از تعبیرات ولو«كم آشنا» آشكار و بی‌نیاز از توضیح است.

نمی‌توان از تمام مخاطبان یك نمایشنامه كه علی‌القاعده عموم اهالی یك فرهنگ و زبان هستند، انتظار داشت با واژگانی غریب (لااقل از نظر كاربردی) آشنا شوند و پس از آن از اجرای نمایشنامه بهره بگیرند. تفصیل این سخن البته در این مختصر نمی‌گنجد، اما این انتقادی است كه همواره ذهن مخاطبان ترجمه‌های ارزشمند ادیب سلطانی را به خود مشغول داشته است؛ ضمن آنكه همگان بر اهمیت و ارزشمندی تلاش بی‌مانند ادیب سلطانی معترف‌اند و در دقت و صحت این ترجمه‌ها از حیث امانتداری تردیدی ندارند؛ به عبارت دیگر ترجمه‌های دقیق و درست ادیب سلطانی با آن شكل و شمایل فاخر و فرهیخته كمتر مورد اقبال مخاطبان عام ادبیات نمایشی قرار می‌گیرد و شاید بیشتر مورد استقبال مترجمانی است كه می‌خواهند به ترجمه همان متن‌ها مشغول شوند یا به هر ترتیب دغدغه زبان دارند و شكل‌های گوناگون زبانی مورد توجه‌شان است.

این مختصر البته فرصت بررسی آنچه ادیب سلطانی «نگره و استراتژی ترجمه شكسپیر» می‌خواند، نیست. در روزهای اخیر متاسفانه اخباری مبنی بر بیماری این شخصیت فرهیخته و دانشمند در رسانه‌ها منتشر شده است. بهبودی و سلامت استاد ادیب سلطانی را آرزومندیم. با امید.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: