1395/2/1 ۰۸:۳۵
یكی از چهرههای نامدار و شاخص در حوزه دین، فرهنگ و سیاست در سده اخیر در ایران مرحوم محمدتقی شریعتی است. ایشان دانش خود را از حوزه علمیه مشهد آغاز كرده و آمده بود تا طلبه شده، به تحصیل بپردازد و پس از بازگشت به مزینان همان مسیر و راه و كار اجدادی خود را دنبال كند. اما روزگاری كه در مشهد طلبه شد و مقداری درس خواند به مشكلات جامعه اسلامی كه قبل از آن، توجه به آنها در حوزهها دیده نمیشد، واقف شد.
یكی از چهرههای نامدار و شاخص در حوزه دین، فرهنگ و سیاست در سده اخیر در ایران مرحوم محمدتقی شریعتی است. ایشان دانش خود را از حوزه علمیه مشهد آغاز كرده و آمده بود تا طلبه شده، به تحصیل بپردازد و پس از بازگشت به مزینان همان مسیر و راه و كار اجدادی خود را دنبال كند. اما روزگاری كه در مشهد طلبه شد و مقداری درس خواند به مشكلات جامعه اسلامی كه قبل از آن، توجه به آنها در حوزهها دیده نمیشد، واقف شد. دلیل اینكه ایشان به مشكلات جامعه اسلامی پیبرده بود شاید این باشد كه نگاه مرحوم استاد شریعتی فراتر از حوزههای علمیه یعنی جدای از فقه و اصول و ادبیات عرب بود، دنیای اسلام را میشناخت و بر تحولاتی نیز كه در سده اخیر در دنیای اسلام صورت گرفته بود، تسلط داشت. پیش از این حركتی از سوی سیدجمالالدین اسدآبادی آغاز شده بود و از سوی دیگر جامعه مسلمانی در قرن نوزدهم میلادی یا پانزدهم قمری یكی از دورههای انحطاط مسلمانان در مقایسه با پیشرفت غرب را سپری میكرد كه سبب واكنش نشان دادن برخی از عالمان دین روشنفكر برای نجات مسلمانان از این انحطاط شده بود؛ سید جمالالدین اسدآبادی در ایران، شیخ محمد عبده در مصر، جمالالدین قاسمی در سوریه، اقبال لاهوری در شبه قاره هند و مرحوم آقای نایینی در عراق و ایران و علمای شاخص دیگری كه برخاسته بودند تا مسلمانان را از این انحطاط فكری نجات دهند.
پس از شهریور ١٣٢٠ كه حكومت پهلوی اول ساقط شده و حكومت پهلوی دوم آغاز میشود دورانی است كه جامعه ایران تا حدودی از نظر فكری باز میشود. سال ١٣٢٠ مرحوم محمدتقی شریعتی ٣٦ سال دارد. ٣٦ سالگی، سن بالغی است كه فرد به رشدی از عقلانیت رسیده و آگاهیهای زیادی پیدا كرده است. در این مقطع ایشان معتقد است كه فضایی كه از نظر فكری و دینی در ایران وجود دارد فضای چندان درستی نیست چرا كه از یك سو مذهب سنتی توام با خرافات و از سوی دیگر جریانهای ماركسیستی وجود دارد. از سوی دیگر كسانی نیز مثل كسروی هستند كه از تشیع انتقادهای خیلی تندی میكنند و ممكن است برخی از جوانان، از اسلام واقعی كه علم و آگاهی چندانی نسبت به آن ندارند، فاصله گرفته و به دامان یكی از این جریانهای فكری انحرافی بیفتند. مرحوم آقای شریعتی در لباس روحانیت نبود و به جای حضور در حوزهها و شركت در محافل روضهخوانی به عنوان معلم در یكی از مدارس ملی آن زمان در مشهد مشغول به كار شد. او راه نجات جوانان را در این دید كه با حضور در مدارس با آنها ارتباط برقرار كند. استاد محمدتقی شریعتی در كنار فعالیتهایی كه برای نجات جوانان از این جریانهای انحرافی خطرناك صورت میدادند، در سال ١٣٢٣ كانونی را با نام «كانون نشر حقایق اسلامی» در مشهد تشكیل دادند. ایشان در این كانون سخنرانی كرده و با جذب جوانان ایشان را به گفتوگو و بحث مینشاندند. در واقع استاد شریعتی دو پایگاه در بین مردم داشت؛ یكی كانون نشر حقایق اسلامی و دیگری نیز در مدارس بود. اما شیوه و روش ایشان با راه وروشی كه در منبرها، حوزهها، روضهخوانیها و حوزههای علمیه وجود داشت، متفاوت بود. در وهله اول، منابعی كه برای تبلیغ و ارشاد جوانان معرفی میكرد یا سكوی او یكی قرآن و دیگری نهجالبلاغه بود. مرحوم شریعتی یكی از بدبختیهای جامعه را فاصله گرفتن از قرآن و فهم واقعی از آن میدانست و معتقد بود حتی حوزههای علمیه نیز از قرآن و نهج البلاغه فاصله گرفتهاند. ایشان این دو منبع حیاتی اسلام را سرلوحه كار خود قرار داد، بر آن سكو ایستاد و جوانان را به كار خود جذب كرده و ذهن آنها را آماده كرد. پایه و اساس كار تبلیغی ایشان این بود كه با دو چیز مبارزه كند؛ یكی خرافات و دیگری استبداد موجود كه مسلمانان را به ستوه آورده و انحطاط آنان را سبب شده بود. خرافات مذهبی به ویژه پس از صفویه رواج زیادی یافته بود و تشیعی كه بعد از صفویه به وجود آمده و بسیاری از ایرانیان و عالمان شیعه زیادی نیز به دنبال آن حركت كرده بودند با خرافات زیادی توام شده بود. خرافاتی كه در حال از بین بردن دین بود و افرادی چون احمدكسروی در مبارزه با تشیع بر این خرافات انگشت میگذاشتند. در این میان، مرحوم شریعتی به دلیل تعهدی كه به اسلام داشت درنگ را جایز ندانست و اندیشید كه اگر بنا باشد چنین افرادی علمدار مبارزه با خرافات باشند به ضرر اسلام خواهد بود و لذا خود مبارزه با خرافات را بر اساس تعالیم اسلام واقعی و نهجالبلاغه آغاز كرد. استبداد نیز مشكل دیگری بود كه توسط حاكمان، شاهان و حكومتها طی قرنها در ایران به وجود آمده بود. یكی از دستاوردهای دنیای مدرن از بین رفتن تدریجی استبداد داخلی بود. دموكراسی و حكومت مردم شكل گرفته و رای مردم ملاك قرار گرفته بود اما در ایران نه دموكراسی و نه رای مردم و نه مردمسالاری هیچ یك مطرح نبود. مرحوم شریعتی در كنار فعالیتهای تبلیغی خود این بحثها را نیز مطرح كرد. من بارها بر این نكته تاكید كردهام كه مرحوم محمدتقی شریعتی در مشهد و مرحوم آیتالله طالقانی در تهران، قرآن را به صحنه آورده و بسیار موثر واقع شدند. در راستای كار آنها كتابهای زیادی نیز منتشر شد؛ از همه مهمتر «تفسیر نوین» استاد محمدتقی شریعتی بود كه نگاهی نو به قرآن داشت، مرحوم آیتالله طالقانی نیز «پرتوی از قرآن» را منتشر كرد. مرحوم شریعتی از ٨٠ سال عمر خود ٥٠ سال را صرف فعالیتهای فرهنگی و سیاسی كرد. او در عرصه سیاسی نیز فعال بود و در جریان نهضت ملی شدن نفت، در مشهد به عنوان پرچمدار حمایت از دولت مصدق سخنرانیهای پرشوری را ایراد میكرد، در جریان ٢٨ مرداد نیز در مسجد گوهرشاد مشهد سخنرانی مفصلی كرد. بنابراین ایشان تنها یك مبلغ مذهبی یا معلم نبود بلكه در طول زندگی خود مبارزات سیاسی جدی را نیز شكل داده و در عرصه علم و مبارزات سیاسی یكی از متفكران برجسته جهان تشیع به شمار میآید و در نزد تمام بزرگان دین نیز احترام زیادی داشته و دارد.
طاهر احمدزاده نقل میكند كه آیتالله بروجردی، به مشهد آمده و بنده خدمت ایشان رفته بودم، محمدتقی شریعتی نیز آمده بود. ایشان در بین خراسانیها بسیار برجسته و شناخته شده بود اما آیتالله بروجردی هرگز او را ندیده بود. یكی از علمایی كه در آنجا حضور داشت محمدتقی شریعتی را این گونه به آیتالله بروجری معرفی كرد كه ایشان یك معلم اسلامشناس است كه از قرآن و نهجالبلاغه سخن میگوید و مفصل از ایشان تعریف كرد. یكی دیگر از علما گفت خوب است ایشان با این همه سواد و زحمات و كاری كه انجام میدهد به لباس روحانیت بازگردد و معمم باشد. مرحوم آیتالله بروجردی فرمودند خیر، چه لزومی دارد كسی كه این همه خدمت به مردم ارایه میدهد و از اسلام میگوید به لباس روحانیت بازگردد، پس چه بهتر كه ایشان با همین روال باشد و كار خود را راحتتر انجام دهد. شهید مطهری نیز از ایشان به نیكی یاد میكند و تمام بزرگان دین از آیتالله میلانی در مشهد گرفته تا كسانی دیگر از مراجع و غیر مراجع، برای ایشان احترام ویژهای قایل بودند. زیرا كارهای تبلیغی ایشان بسیار برجسته بود به ویژه چند كتابی كه نوشت؛ «فایده و لزوم دین»، «وحی و نبوت»، «تفسیر نوین» و «خلافت و ولایت از نظر قرآن و سنت» كه در نزد بزرگان كتابهای بسیار معنادار، علمی و قابل توجهی بود و بر تحكیم اعتقادات جوانان تاثیر زیادی گذاشت.
اما نكته قابل تامل این است كه به مقام استاد محمدتقی شریعتی و پسر ایشان، دكتر علی شریعتی آن گونه كه باید در رسانهها و مراكز دینی و فرهنگی ما توجه نمیشود. در دوران هجوم جریانهای فكری خطرناك این پدر و پسر پرچمدار مبارزه با انحرافات فكری بوده و برای شناساندن اسلام واقعی تلاش كردند اما متاسفانه همچنان در پرداختن به شخصیت و آثار آنها از سوی دستگاه تبلیغاتی كشور كوتاهی صورت میگیرد، به عبارت دیگر در حق آنها جفا شده و همچنان میشود. انتظار این است كه دستگاه تبلیغاتی كشور در این برهه كه همچنان جریانهای فكری متعددی فعال هستند به افكار مرحوم محمدتقی شریعتی و علی شریعتی توجه بیشتری نشان دهد و به برگزاری بزرگداشت برای آنها بسنده نكند زیرا این برخوردهای احساسی فایدهای برای جامعه نخواهد داشت.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید