جوانمردی و فتوت / دکتر محمد استعلامی - بخش دوم
|۸:۲۶,۱۳۹۸/۹/۱۰| بازدید :
53
بار
از منابع قدیم که بگذریم، در مقدمة مهران افشاری بر مجموعة فتوتنامهها و رسائل خاکساریه، خلاصة آنچه جوانمردان در رسالههای خود آوردهاند فراهم شده، که باز نقل تمام آن بیرون از گنجایش این مقاله است؛ اما خطوط اصلی آن خلاصه را میتوان بازگفت که جوانمردی شامل نامجویی، شکیبایی در برابر آزار دیگران، پاکدامنی، انصاف دادن و حرف حق را تصدیق کردن، نیکوکاری و خوشخُلقی و خوشرفتاری و مهرورزی، فداکاری برای دیگران و از خودگذشتگی و ایثار و دادن حق خود به دیگری، بخشندگی و سخاوت، میهماننوازی بیتکلف که میهمان را شرمنده نکند، نادیدهگرفتن خطای دیگران، وفاداری و وفای به عهد و پیمان، رازداری و نیز اینکه فقر راز حق است و راز حق را بر زبان نباید آورد
از منابع قدیم که بگذریم، در مقدمة مهران افشاری بر مجموعة فتوتنامهها و رسائل خاکساریه، خلاصة آنچه جوانمردان در رسالههای خود آوردهاند فراهم شده، که باز نقل تمام آن بیرون از گنجایش این مقاله است؛ اما خطوط اصلی آن خلاصه را میتوان بازگفت که جوانمردی شامل نامجویی، شکیبایی در برابر آزار دیگران، پاکدامنی، انصاف دادن و حرف حق را تصدیق کردن، نیکوکاری و خوشخُلقی و خوشرفتاری و مهرورزی، فداکاری برای دیگران و از خودگذشتگی و ایثار و دادن حق خود به دیگری، بخشندگی و سخاوت، میهماننوازی بیتکلف که میهمان را شرمنده نکند، نادیدهگرفتن خطای دیگران، وفاداری و وفای به عهد و پیمان، رازداری و نیز اینکه فقر راز حق است و راز حق را بر زبان نباید آورد، و باز میبینیم که همه اینها مفاهیم عام اخلاق است.
در شرح «منازلالسائرین» خواجه عبدالله انصاری هم فتوت یک باب از بخش چهارم کتاب و باز عنوان تمام بخش چهارم اخلاق است. بسیاری از نکاتی که جوانمردان و اصحاب فتوت بر آن تأکید دارند، عیاران و قلندریان هم دعوی اعتقاد و عمل به آن را دارند، و جلوه این معنی یا این دعوی را، خاصه در قصههای عامیانه و در داستانهای نقالان و از جمله در داستان «سمک عیّار» میبینیم که سخن از جوانمردی عیاران به تکرار میآید و جوانمردی سمک، راستی و رازداری و جانبازی در برآوردن آرزوهای دیگران است. اما چنین مشابهتی میان صوفیان و جوانمردان و خاصه صوفیان اهل ملامت بیشتر، و آن مبارزه ملامتیان و جوانمردان است با ریا و تکبر، و مقابله آنها با مدعیان زهد و پرهیز که همواره چشم به عیب دیگران میدوزند و از دیدن عیب خود چشم میپوشند، و در پرسشی به طنز از حافظ، روی سخن به آنهاست که: «توبه فرمایان، چرا خود توبه کمتر میکنند؟»
آداب و نظام آموزشی جوانمردان
با توجه به اینکه آداب پذیرش و پرورش، خاصه در فتوتنامههای صنفی آنها متفاوت است، جزئیات را نمیتوان گفت. مجموعه مقالههایی از استاد محمدجعفر محجوب در دست است که به صورت کتابی با عنوان «آیین جوانمردی» به چاپ رسیده است. در این مجموعه، استاد محجوب از مفاد آثار گذشتگان فشرده سودمندی به دست داده است که در بیشتر موارد خواننده را به پاسخ روشن میرساند. آنچه در آن کتاب به عنوان آداب پذیرش و پرورش جوانمردان نقل شده، بیشتر برگرفته از «فتوتنامه سلطانی» (نوشته حسین کاشفی سبزواری واعظ و ادیب و صوفی قرن نهم هجری) است که فتوتنامه او هم به تصحیح استاد محجوب منتشر شده، و در مطالعه جوانمردی این فتوتنامه نخستین مرجع فارسی است که به یاد یک پژوهنده آشنا میآید، و دریغ که دستنویسهای این کتاب هم ناتمام است و گویا واعظ کاشفی خود طرحی را که در نظر داشته، نتوانسته است به انجام برساند! قرار بوده است که فتوتنامه سلطانی در دوازده باب با یک مقدمه و یک خاتمه تألیف شود؛ اما آنچه در دست استاد محجوب بوده مقدمه و شش بابت و قسمتی از باب هفتم کتاب است و هر باب شامل چند فصل. مقدمه کتاب در معنای فتوت و «شرف علم فتوت» است. چهار فصل باب اول در بیان مظاهر فتوت و آداب آن، در معنی طریقت، در تصوف و ارکان و آداب آن، و در بیان فقر و ارکان آن است. چهار فصل باب دوم درباره پیر و مرید و شرایط پیر و مرید است.
در باب سوم «فتوتنامه سلطانی» به آداب تربیت جوانمردان میرسیم و در آن سخن از کسانی است که هدایت رهروان این طریقت را بر عهده دارند و از آداب و تشریفاتی که در پذیرش و ارشاد نوآمدگان باید مراعات شود؛ اما پیش از پرداختن به خطوط اصلی باب سوم، جای این یادآوری است که با همه مشابهتی که نظام آموزشی جوانمردان با نظام آموزشی خانقاه دارد، نام مدرسه جوانمردان «لنگر»، «تکیه» و گاه «زاویه» است و نه «خانقاه». لنگر و تکیه و زاویه هم در تربیت جوانمردان همان نقشی را دارد که خانقاه در تربیت و ارشاد صوفیان دارد، و در لنگرها و تکیهها نیز حمایت از جوانمردان مقیم، یا پذیرایی از رهگذران و مسافران مانند خانقاهها برقرار است. واژه «تکیه» گویا فارسی است یا دستکم به این صورت در مراجع لغت عرب ضبط نشده. در آسیای صغیر و شام هم گاه به صورت «تکه» به کار رفته؛ اما این صورت آن که باز عربی نیست، در فرهنگهای عربی آمده و به «رباط السَّراویل» [منزلگاه شلوارپوشان: جوانمردان] معنی شده است.۱
شیخ تکیه جوانمردان را «اخی» (برادرم) میگویند و اینهم با اینکه در ظاهر یک ترکیب عربی است، در ترکیه امروز به معنای «بخشنده و باسخاوت» است و در دیوان لغاتالترک به معنای «جواد» ضبط شده، و مصدر «اخیلیق» هم در ترکی به معنای «سخاوت و در مقابل بخل و خسّت» است. در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری نیز که فتوت مورد حمایت الناصر الدینالله خلیفه عباسی است، شهرت بسیاری از سرشناسان شام و آسیای صغیر با لقب اخی همراه است که همه آنها از اصحاب فتوت نیستند.
در سلسلهمراتب جوانمردان، پس از اخی یا شیخ، «نقیب» است که قول و فعل نوآمدگان را محک میزند، و برای او هم شرایطی هست چون: علم و عمل و نیکخواهی و سخاوت و خوشخویی و حقگویی و رازپوشیدن، و نقیب است که شایستگی نوآمدگان را برای پیوستن به جمع جوانمردان میسنجد. پس از نقیب، سخن از «پدرِ عهدالله» است که فرزند (یعنی سالک این طریقت) را به عهد خدای درمیآورد تا در پیمان با پروردگار استوار بماند و از گناه بپرهیزد، و فرزند هم باید بگوید که به عهد خداوند درآمده است. پدر عهدالله با خواندن آیههای ۶۰ـ۶۱ سوره یاسین، پیمان فرزند را با خداوند استوار میکند: «الم اعهد الیکم یا بنیآدم ان لا تعبدوا الشیطان؟ انّه لکم عدوّ مبین، و ان اعبدونی، هذا صراط مستقیم». فرزند هم آن دو آیه را میخواند و آنگاه پدر عهدالله عهدنامه طریقت را به او تلقین میکند و فرزند عبارات عهدنامه را هم باز میگوید: «الهم انی تائب الیک قولا و فعلا و خاطراً و ضمیرا…» و در پی آن «اشهد ان لااله الاالله و اشهد ان محمداً رسول الله» را بر زبان میآورد و خدا را در همه کار وکیل خود میکند. پس از آنکه فرزند به عهد خداوند درآمد، پدر عهدالله دست روی سر او میگذارد و فرزند را به پرهیزگاری و امر به معروف و نهی از منکر و دوستی کردن برای خدا و چشمپوشی از خطای دیگران اندرز میدهد.
سومین از راهنمایان جوانمردی، «استاد شَدّ» است که کمر فرزند را میبندد، و خود او نیز باید کمربسته استادی کامل بوده باشد و سلسله اسناد کمربستن خود را تا رسول خدا(ص) یا مولا علی(ع) بداند و همه اوصاف پسندیده جوانمردان را بشناسد و خود دارای آن اوصاف باشد.
کسوت جوانمردی
کمر بستن در آداب جوانمردان، با پوشش ظاهری و اصلی آنها ربط دارد که مانند پوشش صوفیان «خرقه» یا «مرقّع» نیست. کسوت جوانمردی «شلوار»ی است به نشانه عفت و پاکدامنی که در نوشتههای خودشان صورت معرّب «سَربال» یا «سروال» یا جمع آن «سَراویل»، و گاه واژه فارسی «تنبان» به آن اطلاق شده است. از روزگاران دور هم نمونهای از آن در دست نیست تا مشخصات دقیق آن را بتوانیم بگوییم؛ اما در زورخانهها که بازمانده آداب جوانمردی در آنها رایج است، ورزشکاران شلوار چسبانی به پا میکنند که آن را همان سروال یا «سربال جوانمردان» قدیم میدانند و به آن تنبان یا «تُنُکه» هم میگویند. این تنبان پهلوانی بیشتر از چرم و دوختن آن کار سرّاجان بوده، روی آن گلمیخهای آهنی برجسته میدوختهاند که در کشتی گرفتن حریف را آزار میداده و نقش دفاعی داشته است، و زورخانهکاران این روزگار به آن «تنکه میخچه» هم میگفتهاند.
مشاهدات شخصی استاد محجوب حکایت از آن داشته است که در این روزگار پارچه سخت و بادوام و گاه مخمل هم به جای چرم به کار میرفته، و بیشتر مخمل آبیرنگ. میان رویه و آستر تنکه هم چند لایه کرباس یا پنبهدوزی میگذاشتهاند، اما کمرگاه شلوار و پشت و جلوی زانوها از چرم بوده است. یک نوع دیگر آن را هم «تنکه آینه» میگفتهاند که ویژه پهلوانان سرشناس بوده و روی کاسه زانودوزی داشته است، به نشانه آنکه زانوی جوانمرد هرگز به زمین نمیآید، و این آینهها را «کاسهبند» هم میگفتهاند.
«کمر» هم در آداب جوانمردان رشته ریسمانی است که «استادِ شَدّ» آن را به عنوان اعلام پذیرش و در حضور شیخ و نقیب بر کمر فرزند میبندد و با این کار، پاکدامنی و پذیرفتگی او را اعلام میکند. از نشانههای پیوند جوانمردی با فرهنگ ایران کهن، مشابهت این کمربستن با کاربرد کُستی (کشتی) در آیین زرتشت است. کستی زرتشتیان هفتاد و دو رشته ریسمان از پشم سپید گوسفند، و شماره آن شماره هفتاد و دو بخش «یَسنا» در قسمتهای بازمانده از اوستاست و هر نوجوان زرتشتی در هفتسالگی باید کستی ببندد. هفتاد و دو رشته پشم سپید را هم زنی پرهیزگار به صورت شش رشته دوازدهتایی میتابد که نظر به دوازده ماه و شش گَهنبار (جشنهای زرتشتی) در هر سال خورشیدی بوده است. طول کستی هم باید برابر با سه دور کمر نوجوان زرتشتی باشد که این هم اشاره به سه اصل آیین زرتشت است: پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک.
نطع
اما پوشش خاص جوانمردان جز سَربال و کمر، یک جزء دیگر هم داشته است به نام نطع یا نطعی، و اینکه نطعی چرمی بوده که از آن سربال جوانمردان را میدوختهاند یا تکه چرمی بوده که روی شلوار و به صورت لچکی در جلوی آن آویخته میشده، هر دو معنی در آثار جوانمردان آمده است. زورخانهکاران قدیم، وقتی که به استادی میرسیدند، روی تنکه پهلوانی لنگی را لچکی میآویختند و بستن این لنگ یا نطعی پس از تأیید پیشکسوتان، گاه با اجازه حاکم یا پادشاه بوده و از اینگونه فرمانها نیز چند نمونه باقی مانده است و از جمله فرمانی از شاهسلیمان صفوی به نام پهلوان میرزابیگ کاشانی که تاریخ ۱۰۸۱ق دارد.
ادامه دارد....
[۱ـ مرحوم دکتر محمد مقدم «تکیه» را تصحیف «تاکیر طاقیر طاق» برگرفته از معبد مهرپرستان (میترائیستها) به شمار آوردهاند. روزنامه اطلاعات.]
منبع: روزنامه اطلاعات
اخبار مرتبط :