گفتوگو با غلامرضا ظریفیان درباره «در كشاكش دین و دولت»
|۱۴:۳۸,۱۳۹۸/۸/۲۰| بازدید :
102
بار
شاید نسل جوان امروز مقهور و مدهوش اینترنت و فضای مجازی و تكنولوژی جدید و سرگرمیهای متنوع، چندان حال و حوصله نداشته باشد كه در میان كتابهای كهن فارسی و عربی كنكاش كند و درباره موضوعاتی چون تاریخ صدر اسلام و نزاعها و مشاجراتی كه بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) به وقوع پیوست یا درباره نخستین مواجهههای ایرانیان با اعراب و علل انحطاط ساسانیان و شكل و نحوه فتوحات اعراب و هزیمتهای ایرانیان در برابر قبایل عرب و ... مطالعه كند
رمزگشایی از جعبه سیاه تاریخ اسلام
محسن آزموده: شاید نسل جوان امروز مقهور و مدهوش اینترنت و فضای مجازی و تكنولوژی جدید و سرگرمیهای متنوع، چندان حال و حوصله نداشته باشد كه در میان كتابهای كهن فارسی و عربی كنكاش كند و درباره موضوعاتی چون تاریخ صدر اسلام و نزاعها و مشاجراتی كه بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) به وقوع پیوست یا درباره نخستین مواجهههای ایرانیان با اعراب و علل انحطاط ساسانیان و شكل و نحوه فتوحات اعراب و هزیمتهای ایرانیان در برابر قبایل عرب و ... مطالعه كند؛ اما واقعیت آن است كه این مباحث، نه فقط كهنه و تاریخ مصرف گذشته نیستند، بلكه همچنان بر بسیاری از آنچه امروز در خاورمیانه و ایران به وقوع میپیوندند، اثر میگذارند و بدون فهم دقیق آنها نمیتوان تبیینی راست و درست از مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی امروز ارایه داد. رجوع به تاریخ صدر اسلام از یكسو و نحوه ورود آن به ایران از سوی دیگر از این حیث اهمیت و ضرورتی اساسی دارد، منتها باید این تاریخ توسط استادانی نگاشته شود كه بتوانند با زبانی شیرین و شیوا و روان، این مباحث تخصصی را چنان بیان كنند كه برای نسل جوان هم قابل فهم و جذاب باشد. كتاب «در كشاكش دین و دولت» آخرین اثر منتشر شده از محمدعلی موحد، چنین كتابی است. دكتر موحد در این كتاب كه در واقع صورت منقح و تنظیم شده یادداشتهای چهل سال پیش ایشان است، با همان نثر دلكش و خواندنی، برخی از پیچیدهترین و در عین حال مهمترین و مناقشه برانگیزترین مباحث تاریخ صدر اسلام و ایران را مورد بحث قرار داده و در مواردی به اجتهاداتی دست زده كه قطعا از دید محققان این حوزه، محل تامل است. به عبارت دقیقتر، «در كشاكش دین و دولت» مجموعهای از ایدهها و اندیشههای حقوقدانی تاریخدان و ادیب و عرفانشناس درباره تاریخ صدر اسلام، به زبانی روشن و گویاست و از این حیث اثری ارزنده و قابل اعتنا. به مناسبت انتشار این اثر با غلامرضا ظریفیان، پژوهشگر و استاد پیشین تاریخ اسلام دانشگاه تهران گفتوگویی صورت دادیم كه از نظر میگذرد.
*********
كتاب «در كشاكش دین و دولت» در 96 سالگی دكتر محمد علی موحد منتشر شده و در همین فاصله زمانی كوتاه با اقبال فراوانی از سوی مخاطبان مواجه شده است. به نظر شما علت این اقبال فراوان به آثار ایشان چیست؟
دكتر محمدعلی موحد الحق و الانصاف هم عرفانپژوه برجستهای است، هم حقوقدان آگاه و هم تاریخنگاری متبحر. میتوان گفت كارهایی كه در هر سه حوزه كرده، بهشدت قابل اعتناست و میتوان دیگران را تشویق كرد كه این آثار را بخوانند. «خواب آشفته نفت»، كتاب چهار جلدی ایشان درباره نهضت ملی كردن صنعت نفت و دكتر مصدق اثری درخشان است و به عنوان یك منبع اصلی محسوب میشود و از زوایایی به مساله نفت و نهضت ملی نگریسته كه كمتر مورد توجه سایر پژوهشگران بوده. یا وقتی وارد بحث عرفان شده و به تصحیح و معرفی شمس تبریزی و مثنوی معنوی میپردازد، نوع نگاه تازهای معرفی كرده است. در مورد تاریخ سدههای نخستین و میانه نیز چنین است. اثر حاضر نیز از این حیث حائز اهمیت و توجه است.
نكته حائز اهمیت این كتاب كه به تاریخ صدراسلام از سویی و تاریخ ایران در سدههای نخست اسلامی از سوی دیگر میپردازد، از نظر شما چیست؟
از آنجا كه دكتر موحد به این موضوع علاقهمند بوده، مساله را كاملا درك كرده است. او در این كتاب نشان میدهد كه با منابع اصلی و تعارض آنها آشنایی دارد و غلوها و اغراقها را میداند و به مفصلبندیهای تاریخ آگاهی دارد. كتاب «كشاكش دین و دولت» اثری سخت موجز است، درباره این موضوع دست كم میتوان ده جلد نوشت. اما اهمیت این كتاب در آن است كه در عین ایجاز سخنانی مهم میگوید. البته همین ایجاز در برخی موارد ابهاماتی ایجاد میكند.
اینكه پژوهشگر و نویسنده تراز اولی مثل دكتر موحد پس از سالها تحقیق در حوزههای متنوعی چون عرفان و حقوق و تاریخ معاصر و ادبیات، به تاریخ صدر اسلام و ایران در سدههای نخست دوره اسلامی میپردازد، این سوال را در ذهن ایجاد میكند كه اهمیت پرداختن به تاریخ صدر اسلام چیست و به نظر شما هدفشان از نگارش این كتاب چیست؟
ما ایرانیها چند هویتی هستیم. بخشی از هویت ما را ایران و ایرانزمین و فرهنگ كهن ایرانی شكل میدهد كه نسل به نسل تداوم یافته است، بخش دیگری از هویت ما را فرهنگ اسلامی شكل میدهد كه با عمق وجود ما پیوند خورده است و بخش عظیمی از گفتار و كردار ما را متاثر ساخته. این بخش از هویت ما البته با بخش ایرانی عمیقا پیوند خورده، ضمن آنكه تعاطیها و نقاط مشترك میان این دو فراوان است. بخش دیگری از وجود ما ایرانیها معطوف به فرهنگ جدید است كه با آن هم زندگیمان را سامان میدهیم. بر این اساس، از آنجا كه ایران و اسلام و پیوند این دو، بخش عمدهای از هویت ما را شكل داده، این كتاب نیز اهمیت دارد. در تاریخ اسلام نیز همه تاویلها و تعبیرها به عصر تنزیل قرآن و صدر اسلام بازمیگردد. این دوره به خصوص تا انتهای خلافت امیرالمونین علی (ع) را به خودش اختصاص میدهد. در تاریخ اسلام، همه همواره به این دوران نگاه میكنند و بر اساس تبیین و تاویل و فهم خودشان از این دوره فهم خودشان از سایر مسائل را ارایه میكنند. بنابراین این دوره یعنی از ابتدای بعثت پیامبر(ص) تا سال 41 هجری پایه و شالوده (foundation) فهم مسلمانان از تاریخ خودشان است. اتفاقات و حوادثی كه در این دوره رخ داده و دكتر موحد نیز با دقت لازم به كلیدیترین آنها اشاره كرده، هویتساز، اندیشهساز، فرقهساز، فقهساز، كلامساز و ... هستند و همه آنچه بعدا در تاریخ اسلام رخ میدهد، تفسیر و تبیین این دوره است. این دوره همچنین جعبه سیاههایی دارد كه اگر به درستی گشوده نشوند، شناخت دورههای بعد نیز با مشكل مواجه خواهد شد و تصویری كاریكاتوری از دورههای بعد به دست میآید. دكتر موحد در این كتاب با هوشمندی سراغ این جعبه سیاهها رفته و توانسته آنها را رمزگشایی كند.
منظورتان كدام جعبه سیاهها است؟
مهمترین و كلیدیترین نمونه این جعبه سیاهها، بحث فتوحات است. دكتر موحد تلاش كرده از ابعاد مختلف به این موضوع بنگرد و مثل كوهنوردان حرفهای كه یك قله را از راههای مختلف صعود میكنند، به بحث فتوحات از ابعاد متفاوت نگریسته است.
در پرداختن به دورهای حساس و مهم كه تاكنون آثار و نوشتههای انبوهی راجع به آن نوشته شده، فكر میكنید كار دكتر موحد از جهت منابع جدید است یا از نظر تحلیلهایی كه ارایه كرده است؟
فهم تاریخ صدر اسلام نیازمند پژوهشگری است كه چند رشتهای باشد و بتواند مطالعهای بینرشتهای صورت دهد. دكتر موحد از این حیث صاحب توانمندیهای ارزندهای است، زیرا هم با حقوق و عرفان و ادبیات آشنایی دارد و هم به كلام و تاریخ و تحولات سیاسی ورود دارد. این ویژگی موجب شكلگیری درك جدیدی در ایشان شده و میتواند با نگاه منشوری سراغ تاریخ اسلام برود. اولا ایشان سراغ منابع اصلی رفته است، ثانیا به این منابع اكتفا نكرده است و منابع جدید و مطالعات جدید با رویكردهای نو را نیز مد نظر قرار داده است. همچنین ایشان از مطالعات میانی مثل ابن خلدون نیز بهره گرفته و از فهم امثال او در تاریخ صدر اسلام یاری گرفته است. دكتر موحد همچنین از مطالعات مستشرقین مثل نولدكه، گلدزیهر، كریستین سن، گیب و مادلونگ و بارتولد و... نیز بهره گرفته است. همچنین سراغ مورخان خوب معاصر ایرانی مثل زریاب خویی، زرینكوب، تقیزاده، مدرسی طباطبایی و... نیز رفته است. كتاب حاضر از این حیث قابل توجه است كه تجربه زیسته سه دوره یعنی منابع دسته اول، منابع مطالعات میانی و منابع مطالعات جدید را همراه داشته، اما مساله فقط در منابع نیست، بلكه در نوع پرسش است. دكتر موحد با فهم امروز سراغ دیروز رفته و پرسشهای مهم امروز را مطرح كرده است.
یكی از ویژگیهای تحلیلی كتاب كه حتی در ذكر عناوین نیز رعایت شده، كوشش در جهت حفظ بیطرفی علمی و فاصله گرفتن تا سر حد امكان از گرایشها و علقههای دینی و مذهبی است. از این جهت كتاب را چطور دیدید؟
یكی از انحرافات كه در فهم تاریخ اسلام رخ داده، خلط میان تاریخ و كلام است. ما خیلی وقتها با نگاه كلامی سراغ فهم تاریخی میرویم. طبیعی است كه با نگاه كلامی، پیشفرضهایی داریم و تصمیماتی گرفتهایم. دكتر موحد با آنكه یك ایرانی شیعه است، اما با نگاه كلامی سراغ تاریخ نرفته و یافتههای خوبی را عرضه داشته است. ایشان با نگاه مورخانه و با منطق تاریخی سراغ وقایع رفته و توانسته شكافها و زاویه دیدها و نوع نگرشها را به خوبی رصد كند. البته برخی مورخان اهل سنت نیز با همین نگاه سراغ تاریخ اسلام رفتهاند و توانستهاند نقطه افتراقها و نقاطی را كه تبدیل به شكاف تاریخی شده، به خوبی پیدا كنند. مثلا یكی از كسانی كه در این زمینه موفق بوده ابوالعلاء مودودی است، او وقتی مساله سلطنت را با تعبیر ملوكیت ریشهیابی میكند، آن را از دوره بنیامیه شروع نمیكند با آنكه خودش یك سنی آگاه است و با مباحث كلامی آشنایی دارد بلكه آغاز ملوكیت را دوره عثمان میداند. دكتر موحد نیز این ویژگی را دارد، یعنی از آنجا كه با منطق تاریخی سراغ تاریخ رفته، سعی كرده تا جایی كه امكان دارد بیطرف باشد و نگاه كلامی ندارد. البته این تعبیر كه ما مورخ كاملا بیطرف داریم، علمی نیست. به هر حال هر كس با پرسشها و منظر خودش تاریخ را تحلیل میكند و به تفاوت و تمایز میان خلفا میپردازد، یعنی به خوبی به تمایز میان جناب ابوبكر با جناب عمر و جناب عثمان و حضرت علی(ع) اشاره میكند.
یكی از نكات مهم كتاب، نثر روان و بیان شیوای آن است كه باعث شده مخاطبان غیرتخصصی تاریخ نیز از مطالعه آن استفاده كنند. آیا این شیوه بیان نقطه قوت كتاب است یا باعث میشود كه مباحث تخصصی به صورت عامیانه مطرح شوند؟
به نظر من این یكی از نقاط قوت كتاب است. دكتر موحد عضو پیوسته فرهنگستان ادب است و در آثار دیگرش حتی آثار عرفانی نیز این بیان و نثر شیوا و روان را حفظ كرده است. با آنكه مفاهیم عرفانی سخت پیچیده است، دكتر موحد به عمق مفاهیم راه یافته و با تسلطی كه به زبان فارسی دارد، آنها را با سادهترین عبارت و به تعبیر قرآنی به «بیان للناس» بیان میكند. یكی از موضوعات پیچیده در تاریخ، فهم مسائل اقتصادی است. دكتر موحد در بحث فتوحات، موضوع غنیمت و تاثیر آن در تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را به زبانی قابل فهم بیان و كلیدواژههای اقتصادی چون خراج و فی و جزیه و قراردادهای اقتصادی را با عباراتی ساده و در عین حال غنی رمزگشایی و به زبان سلیس فارسی بیان میكند.
شما بحث فتوحات را كلیدیترین بحث كتاب حاضر میدانید. چرا معتقدید كه فتوحات چنین اهمیت دارد؟
فتوحات چنان كه گفتم جعبه سیاه فهم تاریخ اسلام است. فتوحات در بستر تاریخی رخ داد و اعراب به سمت ایران و روم آمدند و دو امپراتوری بزرگ را مغلوب ساختند. این فتوحات قدرت اقتصادی و سیاسی فراوانی به اعراب اعطا كرد. این در حالی است كه این واقعه كمتر مورد كالبدشكافی دقیق قرار گرفته است. در حالی كه فتوحات بزرگترین انحراف معیار از دوره پایه یعنی دوره تنزیل (عصر نبوت) است. البته در این زمینه برخی پژوهشگران كار كردهاند. نكته كلیدی آن است كه اسلام ما ایرانیها از فتوحات حاصل نمیشود. اگر فتوحات عامل مسلمان شدن ما ایرانیها شده بود، همان اتفاقی میافتاد كه در آندلس رخ داد. تغییر دیانتی كه با شمشیر حاصل شود، نمیتواند بقا داشته باشد، زیرا وقتی قدرت سیاسی رفع شود، آن اندیشه جدید نیز خود بهخود حذف میشود. اسلام از مسیر دیگری وارد ایران شده و در یك بستر تاریخی به وقوع پیوسته است.
این مسیر كدام است؟
این مسیر از پیامبر(ص) و امیرالمومنین علی(ع) و برخی صحابه آغاز شده و از جزیره العرب و یمن و كوفه به سمت ایران مركزی یعنی قم میگذرد و سپس به خراسان رفته است. بنابراین مسیر اسلام با مسیر فتوحات متفاوت است. پیامبر اسلام (ص) 13 سال آغاز بعثت را در مكه بودند و عده اندكی مسلمان شدند و با ایشان به مدینه مهاجرت كردند. در مدینه نیز پیامبر (ص) تا سال هشتم هجرت، درگیر جنگهایی بودند كه عمدتا به ایشان تحمیل شد. یعنی پیامبر (ص) ناگزیر بود برای دفاع از دولتشهری كه در مدینهالنبی تاسیس كرده بود، با دشمنان اسلام بجنگد. ایشان از سال هشتم هجری به بعد توانست مستقر شود. فاصله سال هشتم هجری تا رحلت ایشان در سال یازدهم هجری بسیار اندك است، هر چند در این فاصله نیز شاهدیم كه غزوات سنگینی بر پیامبر(ص) تحمیل میشود، همچنین پیامبر(ص) از ناحیه بیرون مرزهای جزیره العرب نیز احساس نگرانی میكند و مثلا جنگ تبوك رخ میدهد. حتی پیامبر (ص) تا لحظه رحلت نگران تهدیدهای بیرونی است و سپاه اسامه را تدارك میبیند تا این دولتشهری كه تاسیس كرده، دچار بحران نشود. بنابراین مسلمانان حتی به اعتبار سوره نصر، عمدتا در سالهای هشتم و نهم هجری به اسلام گرویدند. البته نود درصد این افراد نیز با ظاهر اسلام آشنا شدند و بیشتر آنها حتی سواد نداشتند و بلد نبودند كه قرآن بخوانند. اینكه میبینید در سالهای دوازدهم و سیزدهم هجری با پدیده ارتداد روبهرو میشویم، به همین دلیل است. البته جنگهای «رده» و پدیده ارتداد خودش موضوع قابل بحثی است و به نظر من موضوع ارتداد پدیدهای برساخته برای توجیه فتوحات است. اینكه میبینید حتی سیره پیامبر (ص) كه صد سال بعد تدوین میشود، با مغازی (غزوات) آغاز میشود، فرصتهایی برای توجیه فتوحات است، در حالی كه اصلا مبانی مغازی و غزوات پیامبر (ص) با فتوحات كاملا متفاوت است. فتوحات از اواخر خلیفه اول و بعدا در كل دوره خلیفه دوم ساماندهی شد و مسلمانانی كه درك صحیح و عمیقی از اسلام و قرآن نداشتند، به سمت ایران و حیره رفتند. دكتر موحد در این كتاب به خوبی به آسیبهای این اقدام اشاره میكند. البته دكتر موحد در كتاب به علل فروپاشی ساسانیان نیز اشاره میكند كه ما ایرانیها از اواخر دوره انوشیروان دچار انحطاط میشویم. یعنی ساسانیان بنا به همان تعبیر ویلدورانت، پیش از آنكه از بیرون ضربه بخورد، از درون دچار اضمحلال شده بودند. به هر حال عربها به سمت ایران و عده قلیلی از آنها به هدف بسط و گسترش اسلام آمدند؛ به عبارت دیگر چنان كه كتاب به خوبی نشان میدهد، اساس فتوحات غنیمت بود. غنیمت میدان بازی را از صحابه اولیه خارج و كار را به كسانی واگذار كرد كه اساسا با اسلام در تعارض و ستیز بودند و از این فرصت استفاده كردند و خودشان را مجاهدان اسلام معرفی میكردند و همه صحابه واقعی را كنار زدند. به همین دلیل شاهدیم وقتی این ثروتهای عظیم برای جامعهای كه از نظر فرهنگی آمادگی مواجهه با تمدنهای پیچیده را نداشت، به جای آنكه دین و توحید تقویت شود، تنازعات عظیم پدید آورد. خلیفه دوم و خلیفه سوم ترور شدند، امیرالمومنین علی(ع) شهید شدند و امام حسن(ع) نیز ناگزیر شد كه كار را واگذار كند. بنابراین بنیامیه حاصل فتوحات هستند.
البته شما خیلی نگرش منفی به فتوحات دارید، اما برخی پژوهشگران كه با نگاه انتقادی و غیرجانبدارانه به تاریخ گسترش اسلام مینگرند، میگویند كه اگر این فتوحات و ثمرات این غنایم نبود، اسلام اینچنین گسترش پیدا نمیكرد.
اینجا بحث فرهنگ مطرح است. نیاز به فرهنگ مستلزم زمینهها و ظرفیتهاست. مسیحیت با جنگ و فتح به جاهای مختلف منتقل نشد. فرهنگ جایی میرود كه آن را طلب كنند و نیازش احساس شود. در ایران آن روز نیز از آنجا كه زرتشتیگری پاسخگوی جامعه نبود، در معرض فرهنگ جدید قرار گرفت. برخی تمدنشناسان و پژوهشگران معتقدند به این دلیل كه ساحت ایرانی، همیشه یك ساحت معنوی بوده، اگر اسلام جایگزین اندیشه زرتشتیگری نمیشد، امكان داشت كه فرهنگ مسیحی جایگزین آن شود. جنگهای صلیبی مربوط به قرنها بعد از آن است. البته قدرت در برخی عرصهها میتواند انتقالدهنده یك فرهنگ باشد، اما اساسا ایمان یك امر آگاهانه و آزادانه و عادلانه و اخلاقی و مهربانانه است. بر همین اساس ایمان توسعه پیدا میكند. به گسترش اسلام در مدینه توجه كنید. پیامبر(ص) برای انتقال اندیشهاش به مدینه كه با مردم یثرب جنگ نكرد، در حالی كه پیامبر(ص) در مكه بود و خودش مكی بود و او را به عنوان یك فرد معتبر و امین میشناختند. اما كسانی كه در مكه به پیامبر(ص) گرویدند، بسیار اندك بودند. اما همان پیامبر(ص) هنوز به مدینه نرفته، بخش زیادی از مردم آنجا مسلمان شدند. میفرماید: فُتِحتِ المدینةُ بالقُرآن. مدنیها به دلیل ایمان به قرآن گرایش پیدا كردند. یعنی احساس نیاز به فرهنگی داشتند كه میتواند آنها را نجات بدهد. در فتوحات اسلام دعوت و اسلام حقیقت به اسلام قدرت بدل شد. البته در اسلام حقیقت هم به قدرت توجه میشود، اما اصالت با حقیقت است و شاخصهای قدرت را نیز حقیقت و دعوت تعیین میكند. ما میبینیم كه در اسلام قدرتی كه بنیامیه نقش اصلیاش را ایفا میكردند، این قدرت است كه برای دعوت و حتی الهیات شاخص تعیین میكند. یعنی یك الهیات ویژه اموی درست كردند كه متفاوت با الهیات نبوی و علوی است. دلیل مستند نیز آن است كه نهایتا این نوع نگاه مسیر را عوض كرد و بنیامیه سر كار آمدند و سپس بنیعباس و بنیعثمان به قدرت رسیدند. در واقع كارگزاران و كنشگران اسلام تداوم اندیشه نبوی و علوی نبودند، حتی اندیشه صحابه اولیه را تداوم نبخشیدند و كنشگران اسلامی عمدتا بنیامیه و بنیعباس و دیگران بودند. بنابراین فتوحات كه در این كتاب به ابعاد مختلف آن توجه شده از دیدگاه من یكی از جعبههای سیاه اساسی است. البته در تحقیقات جدید نیز به مساله فتوحات توجه میشود، اگرچه كار مستقل در این زمینه صورت نگرفته است. اما نومعتزلیانی مثل عابد الجابری و مرحوم دكتر آیینهوند و دكتر زرگرینژاد و دكتر شهیدی به بخشهایی از این مساله توجه كردهاند. به نظر من اساس انحراف جامعه اسلامی كه از درونش اشرافیت جدید پدید آمد و فاصله طبقاتی شدید به وجود آمد و بنی امیه سر كار آمدند و عاشورا را پدید آوردند، بحث فتوحات است. یكی از نكات مهم دیگر كتاب بحث خارجیگری است. اندیشه خوارج تولید فتوحات است. بعد میبینیم كسانی در مقابل امام حسین (ع) قرار گرفتند كه یا خودشان نقش موثر در فتوحات ایفا كردند یا فرزندان سرداران اصلی فتوحات بودند. ایرانیان نیز با درك درست بنیامیه را كنار زدند و سراغ اسلام حقیقت رفتند، هر چند بعدا جریان عباسیان از این اقدام ایرانیان سوءاستفاده كردند. دكتر موحد نیز با فهم عمیق اسلام حقیقت به نقد جدی فتوحات میپردازد.
به بحث خارجیگری اشاره كردید كه به خصوص امروز با توجه به قدرت گرفتن جریانات سلفی اهمیت زیادی پیدا كرده است. دكتر موحد در تكمله پایانی كتاب به خوبی اشاره كردهاند كه ریشه گروههای سلفی كنونی را میتوان در خارجیگری صدر اسلام یافت.
دكتر موحد به دو نكته اشاره میكند كه به نظرم هر دو حائز اهمیت است. نخست بحث قراء است. اصلا این قاریان چه كسانی بودند زیرا نقش اصلی در تحولات بعد از رحلت پیامبر (ص) و خصوصا در دوره فتوحات را قاریان ایفا میكردند كه برخاسته از جنگهای ارتداد بودند و بعدها تداوم یافتند. حتی در عاشورا شاهدیم كه بخشی از این قرا در تقابل با امام حسین (ع) هستند یا در دوره امیرالمومنین (ع) نقشهای كلیدی ایفا میكنند. بحث دیگر خارجیان است. در واقع خوارج تداوم اندیشه بادیه در برابر اندیشه مدنی پیامبر(ص) هستند. در تعبیر جاهلیت، چنانكه ایزوتسو با درك عمیش نشان میدهد، در واقع جهل در برابر عدل و حلم است. جاهلیت متكی بر بادیه همه كنش خودش را در شمشیر و خشونت و چكاك شمشیرها و درگیریها جستوجو میكرد. جاهلیت به تعبیر اوریانا فالاچی جنگ و دیگر هیچ است. با پیامبر (ص) نیز اینچنین بر خورد كردند. اینكه در كارنامه پیامبر (ص) بیشتر از 80- 70 غزوه است به این دلیل است كه اعراب مسالهشان را با جنگ حل میكردند. پیامبر (ص) وقتی به مدینه آمد و خواست یك جامعه مدنی ایجاد كند، با قریشی مواجه شد كه فقط بلد بود مسالهاش را با جنگ حل كند. بنابراین آن نگاه بادیهای را بر سر پیامبر (ص) خراب و جنگهای پی در پی را با پیامبر (ص) شروع كرد. خوارج در فتوحات تولید شدند. یعنی خوارج تداوم بادیه هستند، اما كسانی بودند كه وقتی چشم به جهان گشودند، جنگ دیدند و در جنگ بزرگ شدند و دین را در جنگ فهمیدند. حضرت علی(ع) مانع فتوحات شد و خوارج كه عادت كرده بودند دین را در خشونت ببینند، وقتی امیرالمومنین مقابل ایشان ایستاد، شمشیرشان را به درون آوردند و مساله را از بیرون به درون آوردند. بنابراین خوارج همین نگاه سطحینگر و ناتورالیستی و طبیعتگرا و احساسی را در فهم دین نیز به كار بستند و تداوم همین اندیشه است كه سلفیهای ظاهرگرا و نومینالیست را تولید میكند و به حداقلها بسنده میكنند. وهابیت تداوم همین نگاه است، ظرفیت فهم باطن دین را ندارد و به ظاهر آن بسنده میكند. از دل همین نگاه داعش و طالبان پدید میآید. در عربستان تا به امروز یك فیلسوف یا عارف یا فقیه بزرگ نداریم كه از دل این بادیه بیرون آمده باشد. بنابراین خارجیگری و سلفیگری جدید تداوم همان نگاه بادیه است كه خودش را در فهم دین بازتولید میكند و سراغ باطن دین نمیرود و به ظواهر آن بسنده و آن را بسیار ساده میكند. بسیاری از اروپاییانی كه داعشی شدند، با خواندن دو صفحه به اسلام گرویدند، آنها فكر میكردند كه یا غنیمت به دست میآورند یا اگر خشونتشان باعث كشتهشدنشان شد، رستگار میشوند و در دامن رسولالله (ص) محشور میشوند. نگاه بادیه ظرفیت فهم عمیق را ندارد و به همین دلیل است كه برگشت به بادیه بعد از هجرت از گناهان كبیره بود. بنابراین بادیه الگوهای خودش را بازتولید میكند و خوارج تداوم جریان بادیه هستند كه در اسلام متولد شدند و این جریان تا به امروز طالبان و القاعده و النصره و داعش و ... را بازتولید كرد.
دكتر موحد به نسل مورخان استخواندار پیشین ایرانی مثل عباس زریاب خویی و سید جعفر شهیدی و محمد جواد مشكور و عبدالحسین زرینكوب و عباس اقبال آشتیانی و سعید نفیسی و رشید یاسمی و ... تعلق دارد. آیا ما بعد از انقلاب مورخانی در این حد و اندازه تربیت كردهایم؟
البته الان هم مورخان و تاریخپژوهان برجستهای هستند، اما در مقایسه كم هستند. امروز هم شاهد پژوهشگرانی چون مرحوم صادق آیینهوند، غلامحسین زرگرینژاد، رسول جعفریان، داود فیرحی، حسن حضرتی، محمد علی اكبری، مفتخری، اسفندیاری، هاشم آقاجری، منصور صفت گل و ... هستیم كه با فهم جدید و اندوختههای نظری تازه، میكوشند پنجرههای نوینی به تاریخ اسلام بگشایند. یكی از مشكلاتی كه در دانش تاریخ داریم، این است كه نسل كنونی بر خلاف نسل قدیم، كمتر سراغ منابع اصلی میرود، نسل قدیم هم با نظریهها و الگوهای نظری جدید بیگانه بود. كسانی حرف جدید زدهاند كه هم مدلها و نظریههای جدید را میشناسند و هم به منابع اصلی آشنایی دارند و زبان عربی میدانند و به خوبی به منابع اصلی مراجعه میكنند. متاسفانه دانشگاههای ما به سمت انبوهسازی رفته و البته مسائلی چون اشتغال هم هست، در نتیجه این سیطره كمیت به قول گنون، ما را از فهم عمیق گذشته و بهرهگیری از نظریههای جدید، باز داشته است. به طور كلی خیلی نسبت به وضعیت كنونی تاریخنگاری خودمان ناامید نیستیم، اما در عین حال نگران هم هستم.
منبع: روزنامه اعتماد
اخبار مرتبط :