مفاخر، تقویت کننده هویت هستند. هر قدر که افراد یک ملت و بویژه جوانان که در تکاپوی هویت طلبی و هویتجویی هستند، مفاخر خود را بشناسند، بیشتر با ریشههای تاریخی خود پیوند یافته و به آرامش روانی حاصل از این احساس دست مییابند. بدین جهت نیز مفاخر و قهرمانان یک ملت، جزو سرمایه هایی هستند که باید در طول تاریخ مانند یک گنجینه حفظ شده و به دست نسلهای بعدی سپرده شوند.
به انگیزه یکصد و چهل و نهمین سال تولد «ستارخان»
مفاخر، تقویت کننده هویت هستند. هر قدر که افراد یک ملت و بویژه جوانان که در تکاپوی هویت طلبی و هویتجویی هستند، مفاخر خود را بشناسند، بیشتر با ریشههای تاریخی خود پیوند یافته و به آرامش روانی حاصل از این احساس دست مییابند. بدین جهت نیز مفاخر و قهرمانان یک ملت، جزو سرمایه هایی هستند که باید در طول تاریخ مانند یک گنجینه حفظ شده و به دست نسلهای بعدی سپرده شوند.
آنچه با مطالعه گذرا بر مفاخر ملل مختلف بهدست میآید این است که ستم ستیزی و آزادیخواهی یک وجه مشترک و گسترده را در میان این افراد تشکیل میدهند. اشخاصی چون بابی ساندز، جمیله بوپاشا، پاتریس لومومبا، امیلیانو زاپاتا، مهاتما گاندی و... از آن رو مورد احترام مردم جهان هستند که در راه آرمانهای مشترک بشری کوشیدند و جان خود را از دست دادند.
ستارخان نیز از خطهای برخاسته است که تاریخی طولانی از مبارزات مردم علیه ظلم و ستم دارد. چون بر این دفتر قطور نظر میافکنیم نامهای درخشانی چون بابک خرمدین، کوراوغلو، قاچاق نبی، شیخ محمد خیابانی، زینب پاشا و... را میبینیم که هر کدام بیتی بر این غزل پرشور مردانگی و غیرت افزودهاند. بررسی حدیث قهرمانی ستارخان، بدون در نظر گرفتن این پیشینه تاریخی و نظری، راه به جایی نخواهد برد.
نکته دیگر که در بررسی نقش و تأثیر ستارخان باید به آن توجه کرد این است که ستارخان دارای دو وجه شخصیتی است؛ یک وجه او همانگونه که گفته شد بُعد ستم ستیزی و کوشش در راه آرمانهای والای انسانی است. این وجه از شخصیت او باید از طریق تکریم و تمجید و معرفی به صورت شایسته عرضه و در سطوح مختلف مانند نامگذاری مکانها، ساخت و نصب یادبود و مجسمه، ساخت فیلم، تألیف کتابهای مختلف بویژه برای نوجوانان و دانشآموزان و... انجام گیرد. وجه دیگر این است که ستارخان یک شخصیت تاریخی است و مانند هر شخصیت تاریخی دیگر، محتاج پژوهش علمی است تا ابعاد مختلف زندگانی و تأثیر او روشنتر شود. ممکن است هر شخصیت تاریخی در زندگی شخصی خود مسائلی داشته باشد که برجسته کردن آنها یا سوءاستفاده از ابهام آنها، میتواند به نگرش مردم نسبت به مفاخرشان آسیب برساند.
اگر بخواهیم نقش ستارخان را در روند حوادث تاریخی بررسی کنیم، باید به این نکته بپردازیم که در جریان انقلاب مشروطه دو دسته افراد تأثیرگذار بودند، گروهی از جهت فکری و نظری، زمینههای انقلاب را آماده کرده و پایههای عقیدتی آن را ریختند. به عبارتی اینان کاری را کردند که از قلمها انتظار میرفت اما روند حوادث نشان داد که استفاده از سلاح ضرورت دارد. در اینجا بود که اشخاصی بیشتر از میان توده مردم پا به میدان گذاشته و با اینکه بسیاری از آنها حتی سواد نداشته و با افکار روشنفکری نیز آشنا نبودند، چنان در راه آرمانهای انقلاب مانند آزادی جنگیدند که گویا سالها آموزش دیده بودند. در اینجا افرادی از مردم کوچه و بازار مانند ستارخان، فروشنده اسب یا باقرخان سنگتراش هستند که خانه و خانواده را گذاشته و همه حیات خود را در پهنه آزادی میگذارند. آنچه که در مورد ستارخان حائز اهمیت است، نقش بیبدیل او در تغییر شرایط تاریخی است. این شخص با دلاوری و جسارت بیمانندش، هستهای از پایداری تشکیل داد که روند حوادث را تغییر داد. اگر مقاومت و پایمردی ستارخان و همرزمانش نبود آیندهای تاریک برای انقلاب نوپای مشروطه متصور بود. او همه محاسبات را برهم زد و ضربهای مرگبار بر پیکر جبهه ارتجاع و استبداد وارد کرد. این ارزش واقعی کار اوست. به همین دلیل او مورد غضب دو گروه مهم در داخل و خارج ایران قرار گرفت. یکی رسانهها و مطبوعات روسیه تزاری و دیگری محافل درباری و استبدادی قاجار. مهمترین اتهامی که در آن زمان از طرف این زخم خوردگان، مطرح میشد و در زمان حاضر نیز از طرف برخی افراد ناآگاه و مغرض تکرار میشود، اتهام تجزیه طلبی است. روشن است که این اتهام برای بدنام کردن ستارخان مطرح شده است، چرا که هیچ قول و فعلی از ستارخان سراغ نداریم که نشانه صحت این ادعا باشد.
سخن آخر اینکه نگاهی به وضعیت معرفی ستارخان و برخورد برخی محافل محلی و کشوری با این شخصیت و یادگارهای ایشان از جمله منزل مسکونی و حتی مزار آن بزرگوار، بیانگر یک نکته تلخ است؛ هیچ ملتی در جهان با مفاخر خود چنین بیمهری نمیکند.
پرویز زارع شاهمَرسی؛ مترجم کتاب «ستارخان و جنبش آذربایجان»
منبع: روزنامه ایران