نوروزخوانى / نعمت‌الله کاظمى فرامرزى

«نوروز» آغازى است مهم؛ آغاز مجدد زندگى، رویش دوباره گلها، فصل سرسبزى و بارورى. «نوروز» آیتى است از آیات خداوند و شایان تفکر و تدبر. پس لازم است چنین آغاز مهمى را نوید داد و آن را جشن گرفت.

 

«نوروز» آغازى است مهم؛ آغاز مجدد زندگى، رویش دوباره گلها، فصل سرسبزى و بارورى. «نوروز» آیتى است از آیات خداوند و شایان تفکر و تدبر. پس لازم است چنین آغاز مهمى را نوید داد و آن را جشن گرفت. «نوروزخوان‌ها» چنین رسالتى را برعهده مى‌گیرند. آنان نویددهندگان تولد دوباره طبیعت و طلایه‌داران بهارند. نوروزخوان‌ها در روزهاى آخر اسفند ماه با همراه یا همراهان خود وارد حیاط منزل مردم مى‌شدند و با آوازى خوش در مدح ائمه اطهار و توصیف طبیعت و تبریک فرا رسیدن سال نو و آرزوى تندرستى براى مردم، از صاحبخانه انعام مى‌گرفتند.

نوروزخوان‌ها گرچه در بعضى مناطق لباس قرمز بر تن و عروسکى در دست دارند، ولیکن به طور جدى و باوقار، اشعارى محلى در مدح اهل بیت، توصیف بهار و آرزوى سلامت و موفقیت اهل خانه مى‌خوانند و از این رو نباید آنها را با «حاجى فیروز» اشتباه گرفت. در متون قدیمى از «نوروزخوانى» سخنى به میان نیامده و شاید نگارنده به آن برنخورده است. البته این بدان معنا نیست که نوروزخوانى آیینى متأخر است، بلکه دو احتمال وجود دارد: اول آنکه نوروزخوانى در بین عامه مردم رواج داشته و به‌‌‌قول دکتر روح‌الامینى، از مراسم «عامه‌پسند» بوده نه شاه‌پسند و لذا نویسندگان آن را قابل ثبت و ضبط ندانسته‌اند. دوم آنکه نوروزخوانى، شکل تغییریافته آیینهاى دیگر چون میرنوروزى و سوگ سیاوش است که در طول تاریخ بنا به دلایلى متحول شده و به شکل کنونى درآمده است.

ایرانیان باستان در جشنها و سوگها، سرودها و ترانه‌هایى را مى‌خواندند که برخى از آنها فصلهاى سال را وصف مى‌کرد. ترانه‌ها متناسب با زمان، نامهاى ویژه‌اى داشت و بایست خنیاگران عهد باستان را نخستین نوروزى‌خوان‌ها دانست. عده‌اى بر پایه شواهد تاریخى معتقدند این سنت از زمان مادها در ایران رایج بود، گرچه امروزه بیشتر در نقاط شمالى ایران یعنى استانهاى مازندران، گلستان و گیلان و تا حدودى در حاشیه تهران چون طالقان و قزوین و تا اندازه‌اى اردبیل و اراک رواج دارد و درحال حاضر در آستانه فراموش شدن است و در دیگر نقاط ایران به جاى آنها، حاجى فیروز و عمونوروز نوید بهار را با اشعار خنده‌آور و دلقک‌بازى مى‌دهند.

نوروزخوانى در بعضى از کشورهاى همسایه نیز رواج دارد؛ از جمله در بخشى از خراسان بزرگ (آسیاى مرکزى) همچون خجند تاجیکستان که آغازگر نوروز بچه‌ها هستند. آنها صبحدم راهى کوه میوه غول، تل و دامنه تپه‌هاى کوهک رُخَک شده، به ‌‌‌‌جمع‌آورى زردگُلک مى‌پردازند که خجندیان به آن «بایچچک» مى‌گویند و با فرا رسیدن شام، با دسته گل به خانه بازمى‌گردند و شادباش مى‌گویند و در عوض، شیرینى، پول و خوراک‌هاى لذیذ دریافت مى‌نمایند. هنگام «خانه گشتک» (خانه به خانه رفتن) بچه‌ها بهار را توصیف مى‌کنند: «بهار آمد، بهار آمدر بهار لاله‌زار آمدر به دهقان وقت کار آمدر به دوستان گل قطار آمد.» صاحبخانه‌ها با شنیدن سرود شادى، درها را باز مى‌کنند و دست گل نوروزى (بایچچک) را از رئیس گروه مى‌گیرند، مى‌بویند و بر چشم مى‌نهند و سپس با هدایایى که عبارت است از مقدارى پول، قند و میوه‌هاى خشک یا غله یا نان بازمى‌گردند.

در خنجد، پسران و دختران مشعل افروخته، شبانگاه بر بام خانه‌ها مى‌روند و سرودهاى نوروزى و بهارى مى‌خوانند. مضمون بیشتر سرودها، هزل و شوخى‌هاى ظریف، بیان آرزوهاى مردم است و در پایان هر سروده، افراد به طور دسته جمعى مى‌گویند: «سال نو مورک (مبارک) باشد.»

در مزارشریف افغانستان مردم «سرود روز نوروز» مى‌خوانند. در جمهورى آذربایجان در میان ترانه‌هاى نوروزى، نغمه‌هایى که بیانگر مژده خاتمه زمستان و آمدن بهار است، جاى ویژه‌اى دارد.

 

نوروزخوانى در ایران‌

اراک: نوروزخوان‌ها در اراک، درویشانى هستند که خرقه قلندرى مى‌پوشند و کشکولى بر دوش مى‌گیرند. یک نفر سبزه نورسته را در پشت سر درویش مى‌آورد و همه به مغازه‌ها مى‌روند ودر مدح امام على(ع) شعر مى‌خوانند و هدایایى چون قند، چاى، پول و… مى‌گیرند و در عوض نقل و گلاب مى‌دهند و گاه اسپند و کندر دود مى‌کنند و صلوات مى‌فرستند.

اردبیل: در اردبیل، نوروزخوان‌ها را «تکَمَچى» مى‌گویند. آنها با خود عروسکى دارند که تکانش مى‌دهند و اشعارى مى‌خوانند. «تکلم»، تندیس چهارپایى است که از تخته ساخته مى‌شود و دست و پاهایش را متناسب با بدن حرکت مى‌دهند. تکمچى‌ها عروسک را با پولک و منجوق تزیین مى‌کنند و معمولا شخص دیگرى که همراه تکمچى است، هدایا را جمع‌آورى مى‌کند و در کیسه بزرگی مى‌ریزد و در پایان با تکمچى تقسیم مى‌نماید.

 

در خلخال نیز اشعار نوروزى خوانده مى‌شود و هدایایى از صاحبخانه دریافت مى‌کنند.

قزوین: محمدباقر آصف‌زاده مى‌نویسد: در قدیم، دو یا سه هفته مانده به پایان سال، جوانها جفت‌جفت کمرچین مى‌پوشیدند، کلاه نمدى بر سر و شال بر کمر مى‌بستند و با خواندن ترانه‌هاى نوروزى، بهار را به مردم بشارت مى‌دادند و جلوى در خانه‌ها مى‌ایستادند و به لهجه محلى مى‌خواندند: «نوروز نو سال، باشد مبارکر شما را امسال، باشد مبارکر اى خانم باجى، از ما نرنجىر بیار برامان، نان برنجىر نوروز نو سال، باشد مبارکرشما را امسال، باشد مبارکر اى خانم باجى، از ما شو راضىر بیار برامان تو پا درازى».

آذربایجان: پنجاه روز مانده به نوروز، بعضى چوپان‌ها با عروسکى به شکل بز نر (تکه) در روستاها و محله‌ها، در مقابل هر خانه مى‌ایستند و با کوبیدن دو قطعه چوب به هم و جنباندن عروسک (تکه) یا بعضا با نواختن سُرنا، اشعار مخصوص این مراسم را با آهنگی خاص مى‌خوانند و کدبانو هم چیزهایى نظیر گندم، برنج، نان، پنیر، کره وغیره به آنها مى‌دهد. به این مراسم «سایاخوانى» و اجراکنندگان آن را «سایاچى» مى‌خوانند. «سایا»، مبشر فراوانى نعمت، رسیدن بهار و نوروز و خیر و برکت است و «سایاچى» براى دلشاد نمودن حشم‌داران، مژده مى‌دهد که فقط پنجاه روز تا عید مانده است.

طالقان: نوروزخوان‌ها اشعار ذیل را مى‌خوانند و انعامى چون گندم، جو، و… مى‌گیرند. «نوروزى سلطان آمدهرگل در گلستان آمدهر باشد مبارک بر شما ر این سال نو باز آمدهر اول بگویم من سلامر دوم بگویم من پیامر بر اهل خانه به تمامر چه از پیر و چه از جوان ر نوروزى سلطان آمده…ر صاحبخانه بگو على ر کم کم برو یخدانِ پلى [: پهلوى یخدان یا صندوق‌] ر قفلِ در اِنگن تو کلى [:کلید را در قفل بگذار]ر دَروُر میدان شالِ زرى ر گوشش [:گوشه‌اش] باشد ده تومانىر نوروزى سلطان آمده…ر جانى بِرار [:برادر] باوفا ر تى تن درِه سیا قبا [: قباى سیاه پوشیده‌ای]ر تى سر دره اِسپى کلاه [: بر سرت کلاه سفیدى است]ر ده تومانى بده به ما ر نوروزى سلطان آمده…»

سمنان: نوروزخوان‌ها پس از ورود به حیاط از صاحبخانه اجازه مى‌خواهند که بخوانند یا خیر. و در صورت اجازه، شروع به نوروزخوانى مى‌کنند. در روستاى شاهکوه و دیگر نقاط شاهرود، چند روز مانده به نوروز، شمارى از جوان‌ها در گروه‌هاى سه یا چهار نفرى به منزل مردم رفته، همراه با کوبیدن در، همصدا نوروزخوانى مى‌کنند و صاحبخانه هم، تخم مرغ رنگ کرده، شیرینى، بادام، گردو، آجیل، و… تقدیم مى‌کند. آنها ضمن دعاى خیر براى اهل خانه، تقاضاى هدیه و انعام مى‌کنند: صد سلام و سى علیکر صاحبخانه سلام علیکر دورى رِ دَچین دانهر سرش و ایل مرغانهر مرغانه هیکیش کمه ر کیوانو رِ چه غمه؟ر کیوانو هِنِر دارهر سال یک پسر دارهر شاالله بُرى کربلا ر بیارى تسبیح خرمار اى نوبهار مبارک! اى لاله‌زار مبارک!

برگردان: …توى سینى آجیل و شیرینى بچین ر رویش تخم مرغ بگذارر یکى از تخمها کم استر کدبانو چه غمى داردر کدبانو هنر داردر سالى یک پسر مى‌زایدر انشاءالله به کربلا بروى ر و تسبیح خرما بیاورى…

گیلان: در تالش، نوروزخوانى رواج دارد. نوروزخوان‌ها با لباس سرخ مخصوص و با خواندن اشعار به در منازل و بازار مى‌روند و هدایایى مى‌گیرند.

نمونه‌اى از اشعار نوروزخوانى به زبان محلى تالشى به قرار زیر است: «مبارکرون تازه سالرون مبارکر به حق حرمت سوره تبارکر آلاله در چمن و شکسته تازهر همش امر خداى بى‌نیازهر بهار آمه بلبلن خوش آوزینر ول و بلبل همش در عشقبازینر هرکس اشن شجاعتى انازین ر مبارکرون تازه سالرون مبارک!»

برگردان: سال نو بر شما مبارک بادر به حق سوره تبارک ر آلاله در چمنزار تازه روییده ر همه اینها به دستور خدای بى‌نیاز استر بهار آمد، بلبلان خوش آواز شدندر گل و بلبل در عشقبازى‌اندر هرکس به شجاعت خود مى‌نازد ر سال نو بر شما مبارک باد!

منبع: روزنامه اطلاعات