ظهور و سقوط عقاید فلسفی تنها تابع «عقل» نیست / حمید حبیبی

«فلسفه‌ باز‌ها» و «فلسفه‌خوان‌ها» خوب می‌دانند که در هر دوره‌ای شماری از فلاسفه‌ ستاره اقبال‌شان در جامعه طلوع می‌کند و تب نظریات شان بالا می‌گیرد و پس از طی دوره‌ای، گویا «از مد می‌افتند» و دیگر نام و نشانی از آنان نیست.

چه فلاسفه‌ای درآینده «مُد» خواهند شد؟!
 

«فلسفه‌ باز‌ها» و «فلسفه‌خوان‌ها» خوب می‌دانند که در هر دوره‌ای شماری از فلاسفه‌ ستاره اقبال‌شان در جامعه طلوع می‌کند و تب نظریات شان بالا می‌گیرد و پس از طی دوره‌ای، گویا «از مد می‌افتند» و دیگر نام و نشانی از آنان نیست. شاید این سؤال مطرح شود که مگر ظهور و سقوط عقاید فلسفی تابع «عقل» نیست؟ مگر فلسفه هم تابع مُد است که یک روز خوشایند همه باشد و روزی دیگر تاریخ مصرف آن بگذرد؟
«جی بریدلی استادمیر»، تحلیلگر علوم‌‌اجتماعی، به تازگی مقاله‌ای در مجله aeon با عنوان «مُد چگونه فلسفه را پیش می‌راند؟» نگاشته است که در آن به این پرسش‌ها پاسخ می‌گوید. او در این نوشتار که به قلم فاطمه رایگانی در سایت ترجمان برگردان فارسی یافته است، مدعی می‌شود که ظهور و سقوط عقاید فلسفی تنها تابع «عقل» نیست. فلاسفه عموماً افراد عاقلی هستند اما، همچون بقیه انسان‌ها، تفکرات شان بشدت از موقعیت‌های اجتماعی‌شان متأثر می‌شود. و به این اعتبار، او «مد در فلسفه» را در چهار دسته عمده سامان‌بندی می‌کند؛ «مد روز»، «بنیادین»، «ممنوعه» و «از مد افتاده».
به باور او، فلاسفه و متونی که در دسته «بنیادین» قرار می‌گیرند آنانی هستند که یک دانش‌آموز «باید بداند» و اندیشه آنان سنگ بنا است. شاید افلاطون بهترین مثال برای «متفکران بنیادین» باشد.
استادمیر ایده‌هایی که در دسته «مدِ روز» قرار می‌گیرند را ایده‌هایی می‌داند که به یک شاگرد در دوره زمانی و مکانی معینی ارائه می‌شود که باید آنها را به‌خاطر محتوا و نفوذشان فرا گیرد. به زعم او، «مد روز» به نظریاتی گفته می‌شود که مردم را هیجان‌زده می‌کند؛ آنهایی که تصور می‌شود آغازگر «امری نو» هستند.
اما او دسته سوم یعنی «ایده‌های ممنوعه» را همچون ویروس در دانشگاه می‌‌شمارد که مشاغل کسانی را که ارتباط طولانی با آنها داشته باشند، تهدید می‌کند. نظرات و متفکرانی که در دسته «ممنوعه» قرار می‌گیرند معمولاً با اصول توجیه‌‌ناپذیر و قوانین شایسته سرزنش مرتبط‌ هستند.
استادمیر، آخرین طبقه مُد را به علوم‌انسانی منحصر می‌کند؛ چراکه به باور او، هیچ دسته «از مد افتاده» دائمی در علوم فیزیکی وجود ندارد. «فلاسفه از مد افتاده» آنهایی هستند که اکثر همدوره‌ای‌هایشان آنان را به «پرسیدن سؤالات اشتباه»محکوم می‌کنند. مطمئناً هیچ تاریخ انقضایی برای حقیقت وجود ندارد، اما در رشته فلسفه به نظر می‌رسد در اینکه سؤالات خاص چه مدتی به‌ شکل خاصی پرسیده شوند محدودیتی وجود دارد.
وی در نهایت چنین نتیجه‌ گیری می‌کند که با درنظرداشتن این طبقه‌ بندی، می‌توان نوع فلاسفه و نظریاتی را پیش‌بینی کرد که در آینده مُد خواهند شد؛ «فلسفه از مد افتاده» مانند نوعی پادزهر عمل می‌کند و به ما یادآوری می‌کند که پراشتیاق‌ترین پرس‌وجو هم ممکن است به پاسخ‌های بدیع منجر نشود و ما را به خواندن و دیدن با نگاه نو یا به پرسیدن انواع جدید سؤال‌ها ‌تشویق می‌کند و همچنان مورد توجه جامعه دانشگاهی خواهند بود. «مواضع مد روز» همچنان گسترده خواهند شد و درگستره متنوعی از موضوع ها اعمال خواهند شد تا اینکه بعد از مدتی کم‌کم فرسوده به نظر برسند.

منبع: روزنامه ایران