کسوف «فرهنگ دانشگاهی» در ایران / دکتر مقصود فراستخواه

می‌خواهم از «تیپ ایده‌آل فرهنگ دانشگاهی» بگویم و در این راستا، از مفهوم «تیپ ایده‌آل فرهنگ دانشگاهی ماکس وبر» وام می‌گیرم. او در ١٩١٨ در دانشگاه مونیخ از علم به مثابه یک حرفه سخن گفت و معتقد است که دانشمند می‌خواهد در زندگی مردم روانه شود تا جهان اجتماعی را مجدد تنظیم کند.

 

می‌خواهم از «تیپ ایده‌آل فرهنگ دانشگاهی» بگویم و در این راستا، از مفهوم «تیپ ایده‌آل فرهنگ دانشگاهی ماکس وبر» وام می‌گیرم. او در ١٩١٨ در دانشگاه مونیخ از علم به مثابه یک حرفه سخن گفت و معتقد است که دانشمند می‌خواهد در زندگی مردم روانه شود تا جهان اجتماعی را مجدد تنظیم کند. بنابراین، فرهنگ دانشگاهی یک «هویت معرفتی» و یک «ساخت اجتماعی» است. فرهنگ دانشگاهی؛ یعنی خاطره تاریخی علم؛ یعنی سقراط، کپرنیک، گالیله و دکارت. با خاطره‌ها فرهنگ دانشگاهی به وجود می‌آید و میدان دانشگاهی به تعبیر بوردیو با این سرمایه‌ها ساخته می‌شود.اگر بخواهیم از «جایگاه فرهنگ دانشگاهی در ایران» بگوییم، باید گفت که تنها در نسل نخست دانشگاهیان ما «فرهنگ دانشگاهی» طلوع کرد. استاد راهنمای دکتر منوچهر ستوده، بدیع‌الزمان فروزانفر بود و ستوده در خاطرات خود چنین نقل می‌کند که «وقتی در کلاس فروزانفر می‌نشستم، احساس می‌کردم خط ممتدی از این کلاس تا جندی‌شاپور وجود دارد.» این همان فرهنگ و هویت دانشگاهی است. این فرهنگ که در آسمان نسل اول طلوع کرد اما فرصت تأسیس در زمین را نیافت. معتقدم، علت نهادینه نشدن فرهنگ دانشگاهی در ایران، کوتاه‌مدت بودن جامعه است که طی آن، این فرهنگ در سیر تحولی خود نتوانست زیست اجتماعی دانشگاه را متبلور کند. شاید بتوان از ٥ نسل دانشگاهی در صد سال اخیر سخن گفت: نسل اول، استادان استادان؛ کسانی که در ١٢٩٩ و ١٣٠٠ استاد دانشگاه بودند؛ همچون فروزانفرها، نفیسی‌ها، رشید یاسمی، فروغی، سیاسی و... نسل دوم، استادانی همچون محمد باقر هوشیار و غلامحسین صدیقی. نسل سوم، شاگردان بلافصل این استادان مانند محمد باقر ساروخانی، غلامعباس توسلی و...، نسل چهارم که من از آنها با عنوان نسل «این سوی مه» یاد می‌کنم، کسانی هستند که استخدام‌شان یا سال‌های پایانی قبل از انقلاب بود یا سال‌های اول انقلاب و در نهایت، نسل پنجم یا نسل در حال ظهور.تفاوت «نسل شاگردان بلافصل» و «نسل این سوی مه» در این است که فرهنگ دانشگاهی برای نسل شاگردان بلافصل امری برفراز آسمان ولی قابل رؤیت بود که البته هنوز در زمین مستقر نشده بود، اما برای نسل «این سوی مه» غبار و مه سبب شده که فرهنگ دانشگاهی کسوف کند و ما امروز با کسوف فرهنگ دانشگاهی در ایران مواجهه هستیم. معتقدم که ورود عقیده و ایدئولوژی به حوزه علم، غلبه امر سیاسی بر امر آکادمیک، پوپولیسم، نفرین نفت، غلبه بوروکراسی بر دانشمندان، بی‌ثباتی مدیریت‌های دانشگاهی و در نهایت کژتابی‌های پول؛ از دلایل کسوف فرهنگ دانشگاهی در ایران است؛ بدین معنا که پول به دانشگاه آمد و به جای اینکه وسیله‌ای برای مبادله شود، به‌عنوان امری اصیل وارد زندگی علمی شد و بحث «بنگاه‌داری دانشگاهی» را پدید آورد.

منبع: روزنامه ایران