زبان فارسى آیینه‌دار هویت ملى ما / دکتر حسن حبیبی - بخش پایانی

راه درست و صحیح کار آن است که برنامه روشن و نظام‌یافته‌اى براى طرح مفاهیم جدید و واژه‌هاى متناظر آنها طراحى گردد. در واقع اگر نخواهیم زورمدارى را در این زمینه مسندنشین سازیم و غرور شبه‌عالمانه را به جاى تواضع و فروتنى عالمانه بنشانیم، نباید با تفرعن بگوییم ما سخن خود را مى‌گوییم، دیگران نیز موظفند خود را برکشند و به فراز آورند. زکات علم در همین جا ظهور و بروز مى‌کند.

این رضایت را چگونه مى‌توان به دست آورد؟

راه درست و صحیح کار آن است که برنامه روشن و نظام‌یافته‌اى براى طرح مفاهیم جدید و واژه‌هاى متناظر آنها طراحى گردد. در واقع اگر نخواهیم زورمدارى را در این زمینه مسندنشین سازیم و غرور شبه‌عالمانه را به جاى تواضع و فروتنى عالمانه بنشانیم، نباید با تفرعن بگوییم ما سخن خود را مى‌گوییم، دیگران نیز موظفند خود را برکشند و به فراز آورند. زکات علم در همین جا ظهور و بروز مى‌کند.

مفاهیم و واژه‌هایى که مربوط به زندگى جدید و در عین حال روزمره مردم‌اند، باید تبیین و توضیح شوند؛ به گونه‌اى که در مدتى قابل قبول در مجموعه مفاهیم و واژگان شهریان و روستاییانى وارد شوند که با صدا و سیما، یعنى رسانه‌هاى دیدارى و شنیدارى، سر و کار دارند.

همچنین مفاهیم و واژه‌هایى که مربوط به زندگى جدید و روزمره و یا اندکى فراتر، مربوط به اطلاعات عمومى‌اند و در قلمرو رسانه‌هاى نوشتارى عمومى هستند، براى این گروه از مردم، به‌سرعت تبیین گردد و درباره آنها توضیح لازم و روشنى داده شود.

مفاهیم و واژه‌هاى تخصصى که از سطح اطلاعات عمومى برتر مى‌رود، باید در صفحات مجله‌هاى تخصصى تبیین و توضیح شوند.

بدین ترتیب براى هر دسته از مفاهیم و واژه‌ها در ظرف مدت دو تا چهار سال مى‌توان این توضیح‌ها و تشریح و تبیین‌ها را با تکرار مناسب، بیان کرد و آنها را در ذهن و زبان مردم به طور خودآگاه مستقر ساخت و در نتیجه گنجینه زبان را غنى‌تر ساخت و نظام ارتباطى جامعه را هم مستحکم‌تر و استوارتر نمود و از خطر انقطاع فرهنگى نیز مصون ماند.

ظاهراً راه چاره‌اى جز این نداریم. باید این برنامه را به صورت دقیق و با توجه به برخى از دشوارى‌هایى طراحى کرد که زبان فارسى در یکى دو قرن گذشته در نتیجه محدودیت فعالیت‌هاى علمى و نیز بهره نگرفتن از گنجینه کهن و تجددطلبى شعارگونه و همچنین به واسطه تنبلى و یا بى‌سوادى مربیان، دچار آن شده است. در این برنامه باید به نکته‌هاى فراوان ازجمله نکته‌هاى زیر توجه کرد:

 

دشواری‌هایی که بر سر راه برنامه‌ریزی قرار دارد

۱٫ اگر در رسانه‌ها به برخى نوشته‌ها و بسیارى از گفته‌ها توجه کنیم، درمى‌یابیم که بسیارى از مردم، برخلاف گذشته که همه زندگى‌شان با شعر و آهنگ همراه بوده است، حس وزن و آهنگ را بیش و کم از دست داده‌اند، نه شعر را مى‌توانند آن سان که باید و شاید درست بخوانند و حق وزن و آهنگ آن را ادا کنند و نه در نثر، قواعد دستورى را براى خواندن درست رعایت مى‌کنند.

۲٫ بخشى از ناتوانى در رعایت وزن و آهنگ و قواعد دستورى، ناشى از ناتوانى در دریافت معانى جمله‌هاست. قسمتى از این ناتوانى ناشى از ندانستن معنى کلمه است و منشأ قسمتى دیگر، عجز در ارتباط دادن میان کلمه‌هاى یک جمله و معانى جمله‌هاى مقدم و مؤخر است و این همه ثمره تنبلى ذهنى و بى‌دقتى است و بى‌دقتى نیز نتیجه بى‌توجهى به زبان فارسى، خصوصا در وجه مکتوب و نوشتارى آن است.

۳٫ این دو ناتوانى، که خود حاصل نپرداختن نظام آموزشى ما به متون کهن و متنهاى به نسبت دشوار است، سبب مى‌شود که خودآموزى بیشتر و گسترده‌تر دانش‌آموختگان دوره جدید را در زمینه متون کهن، دشوار و یا بیش و کم ناممکن سازد و روز به روز انقطاع فرهنگى ما را در این زمینه بیشتر و بیشتر کند، که آن روز مباد!

۴٫ ناآشنایى با متون کهن به صورت نظام‌یافته، اگر همراه با نوعى فضل‌فروشى، به هر دلیل شود، نتایجى بیش و کم نگران‌کننده و گه‌گاه مضحک نیز به دست مى‌دهد. ما با نوشتارها و گفتارهایى روبرو مى‌شویم که کلمه‌هاى آن با هم ارتباط معنایى مستقیم ندارند و جمله‌ها از انسجام لازم برخوردار نیستند و کنار واژه‌هاى سره فارسى، لغات نامأنوس عربى و کلمات زبان‌هاى انگلیسى و فرانسوى قرار گرفته‌اند و نوشته‌هایى سخت‌خوان و دشوار به وجود آورده‌اند. در این نوشته‌ها ترکیب‌ها و تعبیرها به تقلید از دو سه زبان در کنار هم قرار گرفته‌اند و در نتیجه دستور زبان را هم از کارایى انداخته‌اند.

۵٫ در هر زبان هر قدر کلمه‌هایى که دال بر مدلول‌هاى مشخص و رایج‌اند فراوان‌تر باشد، ایجاد ارتباط و تفاهم و در نتیجه تعامل میان شهروندان متکلم به آن زبان بیشتر خواهد بود. اگر این «کلمه‌ها» یا تعبیرهاى «دال» یا «علم» و حتى کلمات قصار معین، جاى خود را به تعبیرهاى من‌درآوردى و حتى شاعرانه‌اى که بی‌جا به کار مى‌روند بدهند، قدرت ارتباط‌دهنده و موجد تعامل زبان کاستى مى‌پذیرد. ما در برخى نوشته‌ها، هم نوشته‌هاى معمولى و هم نوشته‌هاى سیاسى و اجتماعى در سالهاى اخیر، با چنین دشوارى‌هایى روبرو هستیم.

۶٫ چند دشوارى که تا اینجا از آنها یاد کردیم، گه‌گاه نظام منطقى جمله‌ها را در نظم مبتدا ـ خبرى و بیان صغرى و کبرى و نتیجه از میان مى‌برند و نوشتارها و گفتارها را از این جهت نیز بدون استفاده و ابتر مى‌سازند.

۷٫ به کارگیرى واژه‌هاى بیگانة جدید که بیشتر براى بیان مفاهیم نو است و در عین حال گروهى از این واژه‌ها هم که کم هم نیستند (و به وسایل و لوازم و امور روزمره زندگى مربوط مى‌شوند)، از لحاظ مفهوم مابه‌ازاى ایرانى دارند. کاربرد واژه‌هاى بیگانه در این موارد علل گوناگون ازجمله تظاهر و تفاخر دارند.

براى همه این مسائل و مسائل دیگرى از این دست و شاید از اینها مهمتر، باید اندیشه کرد و هنگامى که راه حل مسأله یافته شد، به‌سرعت آن راه حل را به کار گرفت، چون به هر حال نمى‌توان گفت که وقت‌مان تنگ نیست. بنابراین می‌توان سر فرصت به این امر پرداخت.

۱٫ باید از بن دندان بپذیریم که زبان فارسى ملک مشاع همه ایرانیان داخل و خارج از کشور و دیگر کسانى است که به زبان فارسى، به عنوان زبان نیاکان خود، سخن مى‌گویند و حتى عمرى رقباى کسانى است که این زبان را از روى عشق و علاقه و یا به هر علت دیگرى یاد گرفته‌اند و هم‌اکنون به آن دل بسته‌اند و از عدم تسلط به آن نیز در صورت پراکندگى واژگان، نامفهوم بودن تعبیرها، در هم ریختگى دستور و یا غلط سخن گفتن و نوشتن آن رنجه‌خاطر مى‌شوند.

۲٫ باید بپذیریم که در زمان ما، مالکان بالفعل این زبان بیش از گذشته‌اند، نه فقط از آن جهت که جمعیت متکلم به این زبان در کشورى چون ایران یا در آسیاى مرکزى و دیگر نقاط به واسطه افزایش جمعیت بیشتر و بیشتر شده است، بلکه از آن جهت هم که وسایل ارتباط جمعى راه دسترسى و آشنایى به قلمرو واژگانى زبان را گسترده‌تر ساخته و در نتیجه بهره‌گیرندگان از این قلمرو را افزایش داده است.

۳٫ باید بپذیریم که بدون اجازه صریح یا ضمنى مالکان مشاع زبان فارسى، نباید در این زبان و در واژگان، دستور، ترکیبات و تعبیرات قدیمى، واژه‌هاى مشخص و علم آن دخل و تصرف دگرگون‌ساز داشت. دخل و تصرف‌ها حتما باید به اطلاع همگان، یعنى حداقل استفاده‌کنندگان روزمره و حتى دلبستگان به زبان فارسى برسد.

۴٫ باید همگان بپذیریم و بپذیرند که در عین حال نمى‌توان از تطور و تحول زبان چشم پوشید و اصولا نمى‌توان جلوى این تحول و تطور را گرفت و بنابراین بهتر است با آن وارد تعامل شد و ضمن همراهى با آن، گرایش تحولش را نظم و نسق داد و تا آنجا که ممکن است، اندیشیده عمل کرد.

۵٫ باید بپذیریم که اگر مراقب واژگان فارسى نباشیم و ورود واژه‌هاى بیگانه را سهل بگیریم، ممکن است این رودخانه بزرگ خاصیت خودپالایى را از کف بنهد و چندى دیگر اگر بدان بنگریم، آن را به عنوان زبان فارسى بازنشناسیم. بنابراین براى ورود واژه‌هاى بیگانه باید بسیار سختگیر بود و اگر نظر مرا بخواهید، در برابر این ورود و هجوم باید سدى کامل و تمام‌عیار برافراشت و اگر بخواهیم سهل‌گیرى کنیم، در نهایت مى‌توان به واژه‌هاى قدیمى بیگانه ورقه تابعیت داد.

۶٫ و اگر بخواهیم این پذیرش‌ها منطقى باشد و در عین حال زبان نیز تحول و تطورى سامان‌مند و نظام‌یافته ـ در حد مقدور ـ داشته باشد، باید سه اقدام اساسى را وجهه همت ساخت:

۱ـ۶٫ نخست آنکه مجمعى از رسانه‌هاى جمعى متعهد و علاقه‌مند تشکیل شود و همه مسئولان و دست‌اندرکاران این رسانه‌ها ایرانى‌وار، دلیرانه، متعهدانه و از سر درد بپذیرند که با نهایت قوت و قدرت و به هر قیمت که مى‌شود، از ورود واژه‌هاى بیگانه‌اى جلوگیرى کنند، که فارسى آن ـ هرچند نارساـ وجود دارد.

۲ـ۶٫ همگان با واژه‌سازى من‌درآوردى ـ حتى به عنوان شوخى و مزاح و طنزـ مقابله کنند و توجه داشته باشند خطر ماندگار شدن این گونه واژه‌ها در میان مردم که از خصوصیت مزاح و طنز برخوردارند، بسیار است و بیرون راندن آنها سخت و دشوار.

۳ـ۶٫ رسانه‌هاى جمعى واژه‌هاى مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسى را، هرچند به عنوان صاحب‌نظر شخصى با آن بیش و کم موافق نباشند، به کار ببرند و نظیر هر مورد دیگر که وجود قاعده و نظم بر بى‌قاعدگى و بى‌نظمى مرجح است، این مصوبات را که به هر حال نظم‌دهنده است، بر آشفتگى ترجیح دهند و مطمئن باشند که مالکان و صاحبان زبان فارسى، یعنى مردم، در مورد زبان بهترین داورند و در ظرف مدتى که بیش از دو سه سال به طول نخواهد انجامید، درباره مصوباتى از این گونه اظهارنظرى قاطع اما بى ‌سر و صدا مى‌کنند، یعنى یا واژه را مى‌پذیرند که در این صورت معلوم مى‌شود واژه بر سر جاى خود قرار داشته است و یا آن را نمى‌پذیرند که درنتیجه فرهنگستان باید فکر دیگرى بکند.

۷٫ اقدام اخیر در واقع علاوه بر ترجیح نظم بر بى‌نظمى، ولو خلاف نظر یک گروه باشد، بر این اصل اصیل و اساسى استوار است که وقتى پذیرفتیم که فرد فرد ایرانیان اولا بر زبان حق مسلم و قطعى دارند و ثانیا فرد فرد آنها حق ندارند دخل و تصرف فردى در این میراث مشاع بکنند و در عین حال پذیرفتیم که از تحول و تطور زبان هم نمى‌توان چشم پوشید و همچنین قبول کردیم که تحول و تطور بدون گرایش به نظم و قرار اصولا زیانبار است، باید مجمعى را به عنوان نماینده همه براى دخل و تصرف‌هاى به‌قاعده برگزید.

این گزینش ممکن است همواره مورد رضایت همگان نباشد؛ اما چون برگزیدگان نیز جزو مالکان این زبانند و هم به لحاظ شخصى نسبت به زبان فارسى دلبستگى و علاقه‌مندى و دلسوزى و دل‌مشغولى دارند و هم حیثیت اجتماعى و علمى و فرهنگى‌شان در گرو تصمیمات‌شان است، در مورد زبان فارسى جفا روا نمى‌دارند و حقى را از مالکان زبان که خود نیز از آن جمله‌اند، ضایع و سلب نمى‌کنند.

۸٫ تنها کارى که از این مرحله به بعد باید کرد، این است که همگان دست به دست هم بدهند تا عقب‌افتادگى‌ها جبران شود و برنامه‌ریزى هم به گونه‌اى باشد که از این پس نیز اندیشه و عمل‌مان در مورد زبان فارسى به‌روز باشد.

*«زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم دکتر حسن حبیبی»

(انجمن آثار و مفاخر فرهنگی)

منبع: روزنامه ایران