آیینه تمام نمای زندگی مردم مشرق زمین

میزگرد درباره تأثیر هزار و یک شب در تاریخ و ادبیات ایران با حضور «اُلریش مارزلف» و «محمد جعفری قنواتی» هزار و یک شب نتوامیزگرد درباره تأثیر هزار و یک شب در تاریخ و ادبیات ایران با حضور «اُلریش مارزلف» و «محمد جعفری قنواتی» هزار و یک شب نتوانست جای خود را در نقالی قهوه خانه‌ها پیدا کندنست جای خود را در نقالی قهوه خانه‌ها پیدا کند


میزگرد  درباره تأثیر هزار و یک شب در تاریخ و ادبیات ایران با حضور «اُلریش مارزلف» و «محمد جعفری قنواتی»
هزار و یک شب نتوانست جای خود را در نقالی قهوه خانه‌ها پیدا کند

 

حمیدرضا محمدی: یکی از کتاب‌های بسیار مهم افسانه‌ای ما و دنیای اسلام کتاب عظیم «هزار و یک شب» است که در حقیقت دایره المعارف جامعه شناسی اسلام است و در آن مطالب گوناگون بسیار می‌توان یافت.
  محمدجعفر محجوب، کتاب ادبیات عامیانه ایران
ریشه‌های آن را به مردم هند، نسبت می‌دهند اما به مرور گسترش یافت، مورد توجه مستشرقان قرار گرفت و از راه ایران - بدون توجه به آن - عبور کرد تا اینکه چشم آنتوان گالان را گرفت. اتفاقی که سبب شد او یازده سال روی آن کار کند و سرانجام در سال 1717میلادی، به زبان فرانسوی ترجمه و منتشرش کند. کاری که 128 سال بعد در ایران هم رخ داد. عبداللطیف طسوجی التبریزی، بنا بر دستور حاکم آن زمان آذربایجان؛ بهمن میرزا - فرزند چهارم عباس میرزا - آن را از نسخه بولاق که ده سال پیشتر در مصر چاپ شده بود، در سال 1261 قمری به فارسی بازگرداند. حالا اما از آن ترجمه نخستین «هزار و یک شب»، 170 سال می‌گذرد. کسی اگرچه نمی‌تواند منکر تأثیر داستان‌های ایرانی بر هزار و یک شب باشد، اما به هرروی تمام عناصر اصلی این داستان، در حال و هوای مردم مشرق زمین می‌گذرد. با اینکه قلب اروپا  را درنوردیده است اما هنوز بوی سنت‌های شرقی را دارد. اهمیت این 170 سالگی، سبب ساز هم اندیشی یک روزه‌ای با عنوان «170 سال کتابخوانی با هزار و یک شب» شد که چندی پیش (اسفندماه 94) در مؤسسه خانه کتاب منعقد شد. به یاری علی بوذری؛ دبیر علمی این هم اندیشی، در حاشیه جلسه، میزگردی با حضور «اُلریش مارزلف»؛ ایران شناس و رئیس انجمن قصه شناسی دانشگاه گوتینگن آلمان و «محمد جعفری قنواتی»؛ پژوهشگر فرهنگ عامه و سرویراستار دانشنامه فرهنگ مردم ایران در مرکز دایرئ المعارف بزرگ اسلامی، ترتیب دادیم تا از وجوه اهمیت آن و چرایی تأثیر گسترده اش بدانیم.

‌در ابتدا و برای ورود به بحث، از ریشه‌های <هزار و یک شب> بگویید. اینکه نشانه‌های اولیه آن را در چه بازه زمانی و در کدام منطقه از جهان می‌توان سراغ گرفت؟
اُلریش مارزلف: ما می‌دانیم که شما دیدگاه خاصی دارید و به عنوان یک روزنامه نگار، در پی چه هستید. اما اجازه دهید همین ابتدا جایمان عوض شود و من از شما بپرسم که چرا ریشه‌های هزار و یک شب برای شما اهمیت دارد؟
زیرا داستانی است که در همه جای دنیا خوانده شده و حتی مردم ایران دوستش دارند. اینکه داستانی 400 سال پیش در اروپا و بعد، 170 سال پیش در ایران، بازگردانده شود، بسیار مهم است. از این جهت است که داستان به‌وجود آمدن هزار و یک شب اهمیت می‌یابد.
مارزلف: آیا فرق می‌کند که ریشه این داستان چینی باشد یا عربی؟! البته که همه می‌دانیم هزار و یک شب از هندوستان آمد، در اروپا به فرانسوی ترجمه شد و بعد به ایران رسید. خواننده شما هم می‌تواند براحتی جست‌و‌جو کند. پس باید به دنبال مسائل ریشه‌ای تری در هزار و یک شب بود.
عناصر اصلی در این داستان‌ها احتمالاً متعلق به مشرق زمین و یا دست کم هند بوده است. اما چرا 400 سال پیش برای مردم اروپا جالب بوده که آن را ترجمه کرده‌اند؟
مارزلف: هزار و یک شب ویژگی‌های مختلفی دارد که در فرهنگ‌های گوناگون مخاطب ‌خود را پیدا می‌کند. ولی چیزی که برای ما به حد کفایت و رضایت، حل نشده آن است که هزار و یک شب پیش از ترجمه به عربی چه شکلی داشت. ما فقط شکل اصلی را می‌شناختیم اما هیچ اطلاعاتی از قصه‌های درون آن نداریم. حتی نمی‌توانیم حدس هم بزنیم. چیزی که جالب به‌نظر می‌رسد آن است که وقتی به اروپا رسید، مقابل یک محیط خاصی بود که در آن محیط به سرعت، از قصه‌های شرقی استقبال کردند زیرا که به نوعی روح زمانه با آن منطبق بود.
چرا این استقبال جهانی برای متون دیگر چون «کلیله و دمنه» رخ نداد؟
محمد جعفری قنواتی: کسی نمی‌گوید کلیله و دمنه ترجمه نشده. آن هم در اروپا ترجمه شده است. اما چرا اصرار است که منشأ هزارو یک شب که یک بحث آکادمیک است و باید در دانشگاه‌ها بررسی شود و می‌تواند میان پژوهشگران مطرح باشد دچار بحث‌های جنجالی شود. می‌دانیم که کتابی با این نام یعنی هزار و یک شب، در ادبیات سانسکریت وجود ندارد ولی این حساسیت به‌وجود آمده در ایران چرا درباره کلیله و دمنه یا سندبادنامه یا بختیارنامه یا مرزبان نامه نیست. فراموش نکنیم که این یک اثر جهانی است. به اعتبار ساختار و داستان اصلی و چارچوب باید بگوییم که ایرانی است، به نوعی داستان‌های عربی در برابر آن قرار می‌گیرند. واقعیت آن است که هزار و یک شب که سبب ساز مناقشه بسیاری شده است، می‌تواند دلایل متقنی ارائه دهد که نشان دهد شرقی است. این داستان، روایت کل مردم مشرق زمین است که بعدها با ترجمه به زبان‌های اروپایی، پژوهشگران غربی نقش زیادی در شناخت آن داشتند و دوباره اما این بار با یک درک نوین به سرزمین‌های شرقی برگشت. «حنا الفاخوری» که خود از پژوهشگران تاریخ و ادبیات عرب است می‌گوید این داستان‌ها «خنک» هستند. دیگر کس، «محسن مهدی» چیزی در حدود 30 سال درباره آن کار کرد و ویرایش خاص و دقیقی ارائه داد. پس آنچه سبب شد تا پژوهشگران شرقی روی آن حساس شوند، ترجمه اش به زبان‌های اروپایی و استقبال آنها بود.
مارزلف: گفتید که چرا به کلیله و دمنه توجه نمی‌کنند. من می‌گویم که اتفاقاً این‌چنین نیست. فراموش نکنیم که هزار ویک شب زمانی به اروپا رسید که رسانه‌های جدیدی وجود داشت که مهم ترین آنها، رسانه چاپ بود. تاریخ انتشار قصه‌های کلیله و دمنه از قرون یازدهم و دوازدهم میلادی به بعد بود که بارها ترجمه شده است. در آن زمان که رسانه تنها کتاب دست نویس بوده که آن هم نیاز به حوصله و دقت داشت. زیرا سواد تنها در دست کشیشان بود. پس نمی‌توان گفت تأثیر هزار و یک شب بیشتر بوده است. زمانی بود که کسی خبر از هزار و یک شب نداشت اما کلیله و دمنه و سندبادنامه تمام اروپا را اشباع کرده بود. توجه کنیم که هزار و  یک شب، کتاب تفریحی نبود. بلکه نوعی اندرزنامه بود که ما اطلاعات درستی  از نسخه‌های اولیه آن نداریم اما ازهمان‌ نسخه‌های قدیم عربی می‌دانیم که نوعی اندرز است. پس نباید فقط فکر کنیم که برای سرگرمی بود بلکه نکات تعلیمی هم داشت.
اما هزار و یک شب، در جاهای بسیاری در عرصه هنرهای تجسمی اثر گذاشته و منبع الهام شده است.
مارزلف: بله و این تنها نشان اهمیت اثر نیست بلکه نشان از رسانه‌ها و قدرت نفوذ آنها هم دارد. موقعی که هزار و یک شب در قرون هجدهم و نوزدهم به اروپا آمد، به قدری وسیع شده بود که امکان حضور آن در رسانه‌های مختلف - که البته به مرور گسترش یافت - فراهم شد.
‌ در هزار و یک شب آیا می‌توان عناصر بافت جغرافیایی و مردم شناسی مشرق زمین را سراغ گرفت؟
جعفری قنواتی: مجموعه هزار و یک شب کاملاً متأثر از فضای شرق است. طبیعی است که جغرافیا، آداب و رسوم و فرهنگ شرق در آن منعکس شده  و نوع عشق ورزی، آداب سفر  و بسیاری از مسائل مربوط به داد و ستد و تجارت آمده است. اینکه تجار بصره چگونه تا چین می‌رفتند ویا اینکه بازار دارای ملک التجار بوده و یا اینکه تجار در بندر دارای شاه‌بندر بودند را می‌توان در هزار و یک شب پیدا کرد. آداب سفر و زیارت و ازدواج همه در هزار و یک شب به‌صورت‌های مختلف بازتاب یافته است. حتی جشن‌های مردمی و مذاهب متنوع مشرق زمین - و البته منازعات مذهبی - در آن نمود داشته است. هزار و یک شب، آیینه تمام نمای شئون زندگی مردم مشرق زمین است. اما همه اینها تنها باعث اهمیت نشده است. علاوه بر این، در هزار و یک شب داستان گویی وجود دارد. یکی از نکات جالب در داستان اصلی، که در تعداد قابل توجهی از داستان‌ها منعکس شده، پایبندی زن به شوهر است؛ اتفاقی که در بسیاری از داستان‌های مشرق زمین به چشم می‌خورد. مسأله دیگر هزار و یک شب، پند آموز بودن آن است که البته در استمرار بازنویسی خودش از این مهم دور شده و در داستان ها، وجه تخیل، گرایش یافته است. ممکن است سؤال شود که چرا در ایران با این عنوان کتابی نداشتیم اما کلیله و دمنه وجود داشت. کلیله و دمنه وقتی توسط ابن مقفع از پهلوی به عربی  ترجمه شد، دوباره  آن را به فارسی دری ترجمه اش کردند. اتفاقاً از کتاب‌های خوش شانس  هم هست که چندین ترجمه از آن شده است. نصرالله منشی و همزمان با آن محمد بخاری ترجمه کردند. کمی بعد، قانعی طوسی که همدوره مولوی در آسیای صغیر بوده و همزمان با آن توسط واعظ کاشفی با عنوان «انوار سهیلی» برگردانده است. تقریباً همان زمان  خالقداد عباسی با نام «پنجا کیانه» ترجمه کرد و بسیاری ترجمه‌های دیگر که بخشی از آنها از عربی ابن مقفع و برخی دیگر مستقیم از سانسکریت ترجمه کرده‌اند. اما هزار و یک شب نخستین بار، 170 سال پیش توسط عبداللطیف طسوجی التبریزی ترجمه شد. البته پیش از او ترجمه‌های ناقصی شده بود ولی کامل ترین را او انجام داد.
نسخه مزبور را از کجا آورده بود؟
جعفری قنواتی: در مصر توسط انتشارات بولاق چاپ شده بود و ترجمه کرده بود.
مارزلف: می‌خواهم نکته‌ای را اضافه کنم. در قصه‌های اصلی هزار و یک شب اندرز هم هست. ما در ادبیات ایران اندرزنامه زیاد داشتیم. اندرز در مقابل شاه بود. آن را برای حکمرانان می‌نوشتند تا آنها حکیمانه، حکمرانی را هدایت کنند. اما اندرز هزار و یک شب متفاوت است. وقتی می‌خوانید متوجه می‌شوید قصه گوی فلان قصه، «تاجر» است. زیرا وقتی مثلاً در بازار فلان داستان را تعریف می‌کردند مخاطب، تاجر بود. این کتاب آنقدر در مخاطب شناسی قوی است که می‌گویند هزار و یک شب، اندرزنامه تجار است و ارزش‌های اخلاقی آنها را نشان می‌دهد. در مقابل اما مثلاً سندباد در سندبادنامه اخلاق بدی دارد. او حاضر است دیگران را بکشد – و حتی در نمونه‌ای زنده به گور کند - تا خودش منفعت داشته باشد. چرا؟ چون هیچ چاره دیگری برای زندگی نیست اینکه خودش تاجر است و می‌خواهد منفعت داشته باشد و سالم برگردد. این در هزار و یک شب هم دیده می‌شود اما نوع بیان فرق دارد. اینجا پهلوان قصه و حتی گاهی خود قصه گو هم تاجر است.
اشاره کردید که هزار و یک شب نکات پیچیده‌ای دارد که باید توجه شود. آن مسائل چیست؟
مارزلف: موارد بسیاری است. من در میان کارها دیدگاه تاریخی را به کار می‌برم. برای من هیچ اهمیتی ندارد که منشأ قصه کجاست ولی می‌کوشم پیدا کنم که قصه از چه راه هایی در جهان گسترش پیدا کرده است. چیزی که جالب به‌نظر می‌رسد این است که قصه سینه به سینه و با سفر، از فرهنگی به فرهنگ دیگر منتقل می‌شود. مرزهای گوناگونی اما وجود دارد. مرز اول، «جغرافیا» است. می‌توانیم سؤال کنیم که چرا هزار و یک شب به روسیه و از آنجا به سایر نقاط اروپا نرفت. باید بگوییم که آنجا کوهستان است و سفر به آنجا بسیار دشوار. باید کم کم به آنجا رسید و این بسرعت میسر نمی‌شود. اما در جاده ابریشم  است که تجار از هندوستان به ایران و ترکیه و اروپا می‌رفتند و پخش می‌شود. مرز دیگر «زبان» است که یک قصه برای گسترش خود، باید ترجمه شود. خیلی پیچیده است که گاه به آسانی صورت می‌گیرد و گاه به سبب اختلاف زبانی با مشکل مواجه می‌شود. مرزی که برای من قابل توجه است «مذهب» است. می‌گوییم که قصه هایی که مثلاً زادگاه شان هند است، رنگ و بوی بودایی و هندو دارند. در ایران پیش و پس از اسلام، به ترتیب زردشتی و اسلام به چشم می‌خورد. از ترکیه و عربستان که بگذریم، وقتی به اروپا می‌رسد، دین، مسیحی است. از مرزهایی که وجود دارد، می‌تواند با موفقیت، عبور کند. مثالی می‌زنم. یکی از شوخی‌ها در قرن بیستم میلادی را در متن چینی - بودایی می‌بینیم. روایت آدم ابلهی است که می‌خواهد گنج پنهان کند و با قایق به دریا می‌رود و گنج را در دریا می‌ریزد و می‌گوید نشانه اش فلان جای دریا است. همان قصه وقتی به عربستان رسید، به منوال اعراب بدوی همان آدم، گنج را در بیابان دفن می‌کند و می‌گوید علامت آن یک ابر است. می‌بینید که این دو قصه فقط به هم شبیه نیست، بلکه عین همان است.این نشان می‌دهد قصه قدرت دارد با موفقیت به عناصر فرهنگی آن منطقه تبدیل شود.
شما روی دایرئ المعارف قصه کار کرده اید. هزار و یک شب در کدام یک از گروه‌ها و دسته‌ها قرار می‌گیرد؟ عناصر مهم آن چیست؟
مارزلف: عناصر مختلفی دارد. سحر و جادو و اندرز نهفته در ارتباط با قصه اصلی دارد. البته زمان طولانی بود که نسخه‌های اصلی هزار و یک شب وجود نداشت. مجبور بودند نسخه‌های جعلی و نامعتبر بسازند و برای همین، از منابع مختلف استفاده می‌کردند. نکته دیگر ٱنکه در هر قصه موارد شوخی و هزلی و عشقی و هرچه تصور می‌کنید وجود دارد. ناگفته نماند که هدف اصلی هزار و یک شب متفاوت از این‌ها بود.
شما روی کتاب های چاپ سنگی مصور هم کار کرده اید. نسخه‌های چاپ سنگی از هزار و یک شب چه اهمیتی دارد؟
مارزلف: فوق العاده اهمیت دارند. در تمام طول عمر هزار و یک شب در نسخ خطی عربی کم دستنویس داریم که دارای تصویر باشد. آنچه همزمان داریم، نسبتاً ساده هستند. ولی بیشتر از آن نسخ خطی بدون تصویر داریم که از آن بیشتر به عنوان طومار استفاده می‌کردند. بازهم می‌توان مشاهده کرد که انگار آنچه نوشته‌اند، برای خریدار فنی و سلطنتی نبود و نسخ عادی برای استفاده مردم بوده است. وقتی به ایران رسید، می‌دانیم که شیوه‌های استفاده تصاویر متفاوت  بوده است. اینجا دستنویس‌های ارزنده از شاهنامه و نظامی  را می‌توان سراغ گرفت و این نشان می‌دهد که سنت صدها ساله‌ای وجود داشت. البته اولین چاپ هزار و یک شب در ایران تصویر نداشت. زمانی بود که شاید نقاش زیاد نبود و یا هزینه بسیار داشت. اولین چاپ در ایران در سال 1261 قمری منتشر شد و زمانی بود که عادت نبود تمام کتاب‌های داستانی را مصور کنند ولی بعد که عادت شد هزار و یک شب را در چاپ سنگی  مصور کردند.
آیا هزار و یک شب در درون خانواده‌های ایرانی مورد توجه قرار گرفت؟ تاحدی که مثلاً در نوروز یا یلدا خوانده شود.
جعفری قنواتی: چون کتاب‌های شبیه هزار و یک شب در ادبیات گذشته ما وجود داشته، ظاهراً چندان احتیاج به ترجمه نبوده و بر خلاف سنت عربی که به داستان کوتاه اهمیت بیشتری می‌دادند، در ایران ضمن اهمیت به این داستان ها، داستان‌های بلند مانند شاهنامه، سمک عیار، ابومسلم نامه، رموز حمزه، حسین کرد شبستری و داراب نامه هم اهمیت داده می‌شد. پس در ادب غیررسمی ما، دو نوع داستان وجود دارد. یک نوع داستان‌های بلند که گاه به چندین جلد می‌رسید و مرجع نقالی‌ها در قهوه خانه‌ها از دوره صفویه به بعد شد که مردم می‌رفتند و گوش می‌دادند و برخی دیگر، داستان‌های کوتاه که شامل جامع الحکایات‌ها ‌می شدند. جامع الحکایات‌ها یک ژانر و نام نوعی از کتاب‌هاست که حدود 50-40 داستان داشت.  جالب است که از لحاظ نوع ادبی، کمابیش شبیه هزار و یک شب بود و حتی بیشتر از خود هزار و یک شب رایج بودند. مسلم است قبل از ترجمه هزار و یک شب به فارسی، بخشی از آنها در این جامع الحکایات‌ها بودند. مانند داستان حجام یا دلاک که روایات مختلفی از آن است. یا داستان سلیم جواهری در یکی از سفرهای سندباد است یا داستان بدیع الملک و بدیع الجمال  که 400 سال پیش از آنکه هزار و یک شب ترجمه شود به شکل مستقل به فارسی وجود داشت. منظور اینکه هزار و یک شب در خانواده‌ها آن تأثیر را نداشت که در بین کتابخوان‌ها داشت ولی سنت قدیم ایرانی  در آن استمرار پیدا کرد ولی نتوانست  جای کتاب هایی از قبیل شاهنامه و حماسه‌های متأثر از آن چون برزونامه، فرامرزنامه و... را مثلاً در قهوه خانه‌ها بگیرد.
مارزلف: بدانیم که چند نسخه از آن در آن زمان به صورت چاپ سنگی منتشر می‌شده است. کتاب در دست همه مردم هم نبود و خواندن کمتر یک امر شخصی به حساب می‌آمد. ارتباط با مردم عادی کمتر و بیشتر از طریق شفاهی وجود داشت.
ویژگی‌های مهمی در هزار و یک شب وجود دارد که می‌تواند موقعیت فوق العاده‌ای برای ثبت  در حافظه جهانی یونسکو باشد. نظر شما چیست؟
مارزلف: سال 2004 یونسکو، هزار و یک شب را کار برگزیده سال اعلام کرد. آنها خودشان تصمیم نگرفتند ولی کسانی بودند که پیشنهاد کردند که آنها من و دوست مغربی- فرانسوی‌ام بودیم که پیشنهاد کردیم. سپس کمیته آلمان و فرانسه به یونسکو پیشنهاد ثبت جهانی آن را ارائه کردند. ولی اگر به ایران پیشنهاد کرده بودم تا آن را در یونسکو ثبت‌نام کنم شاید کار به درازا می‌کشید. بعداً البته با دوست فرانسوی ام بحث کردم که اگر ما قدیم ترین نسخه دستنویس هزار و یک شب را در میراث جهانی ثبت کنیم چه فایده دارد. یونسکو که پول برای حفظ و پژوهش ندارد وفقط تبلیغ می‌کند. ولی همین که با محققان می‌توانیم بنشینیم و برای ادبیات شرقی و غربی کار کنیم بیشتر شناخته می‌شود. ولی ساخت مجسمه برای اهمیت و درک اثر فایده‌ای ندارد.
آیا هنوز هزار و یک شب زوایای پنهانی دارد که باید درباره آن کار شود؟
مارزلف: بله. جالب است بدانید که اکنون تعداد کامل قصه‌های هزار و یک شب به بالای 500 عدد می‌رسد. برخی از آنها کار شده و اغلب آنها را نمی‌دانیم که چگونه تحول یافته است. باز هم از نظر من، باید تحقیق کرد که تأثیر هزار و یک شب بر مردم چیست. فراموش نکنیم که هزار و یک شب متعلق به یک سرزمین نیست بلکه از آن همه انسان‌ها – و البته بشریت - است.

 

منبع: ایران