نظری به آرامگاه شاه عباس كبیر در كاشان و مدارك تاریخی آن / حسن نراقی

1394/11/3 ۱۰:۴۷

 نظری به آرامگاه شاه عباس كبیر در كاشان و مدارك تاریخی آن / حسن نراقی

شرحی دربارة عظمت شاه عباس و گوشه‌ای از تاریخ ایران در زمان به روی كارآمدن صفویان، شایعاتی دربارة قبور پادشاهان صفوی، چگونگی دفن و كفن شاه عباس كبیر و مدفن اوازتاریخ عالم آرای عباسی و مدارك و دلایل دیگری از آندره‌گدار،‌اطلاعیه‌ای بقلم اسكندر بیك منشی برای اثبات محل واقعی قبرشاه عباس.

    

خلاصه:شرحی دربارة عظمت شاه عباس و گوشه‌ای از تاریخ ایران در زمان به روی كارآمدن صفویان، شایعاتی دربارة قبور پادشاهان صفوی، چگونگی دفن و كفن شاه عباس كبیر و مدفن اوازتاریخ عالم آرای عباسی و مدارك و دلایل دیگری از آندره‌گدار،‌اطلاعیه‌ای بقلم اسكندر بیك منشی برای اثبات محل واقعی قبرشاه عباس.

           

یكی از مظاهر رشد و آثار شایستگی ملل اصیل و كهنسال دنیا آنست كه همواره از تجلیل مفاخر تاریخی و بزرگداشت رهبران ملی خویش غفلت نورزند تا بدین وسیله علاوه بر اظهار حقشناسی از خدمتگزاران گذشته جامعه خود، راه و روش كسب شرف و نیك نامی ابدی را به آیندگان نیز بیاموزند.

خوشبختانه در ایران نیز كه انجمن آثار ملی عهده دار این وظیفه عمومی بوده توانسته است تا حدی گامهای بلندی بر دارد و نام و نشان بسیاری ازبزرگان دانش و ادب را بلند آوازه سازد هم چنانكه اخیراً هم با بنای آرامگاه مجللی بر مزار نادر شاه افشار یكی دیگر از آرمانهای ملی بر آورده شد.

اینك نیز شایسته و سزاوار است كه در باره مزار و مرقد شاه عباس كبیر تصمیم مساعدی اتخاذ و اقدام مناسبی به عمل آید تا مدفن آن پادشاه ذیجاه و هنر پرور و مصلح بزرگ و تاریخی ایران بیش از این تاریك و متروك  نمانده و مقبره او را از گوشه انزوا و بیغوله خاموشی و فراموشی نجات بخشند. هر چند كه گمنام ماندن آرامگاه وی تا كنون هم برحسب وصیت شخصی او بوده است، ولی اكنون كه ملت ایران برای زنده كردن آثار مدنیت باستانی و نمودار ساختن مآثر چندین هزار ساله خویش قیام نموده سزاوار نیست كه آرامگاه بزرگترین پادشاه قرون اسلامی او با چنین وضع ناهنجار و اسفناكی در معرض دیدار جهانگردان كنجكاو بوده باشد. در این زمان كه پاره ای از ملت های نو بنیاد حتی مواریث تاریخی و مسلم دیگران را هم ربوده و به خود می بندند، جبر زمان و مصالح عمومی ملك و ملت چنین تقاضا می كند كه محض  استفاده از نام پر افتخار وی با كمك و همكاری هنرهای زیبای كشور زمینه و طرح ساختمان آرامگاه آبرومندی كه در خور شئون تاریخی ملت ایران بوده باشد فراهم گردد تا اگر مقابر تاریخی دیگران مانند پادشاهان بابری هندوستان به واسطه عظمت و زیبایی بنا  شهره‌ی جهان گشته، هم چون ساختمان های عالی بقاع باشكوه اكبر در سكندره و جهانگیر ـ معاصر و هم پیمان شاه عباس در لاهور ـ و یا تاج محل در آگره كه باعث شهرت و اهمیت آن سرزمین می باشد، آرامگاه شاه عباس كبیر نیز براثر شخصیت بزرگ و تاریخی او قطعاً جالب و مورد توجه جهانیان قرار گیرد.

هم چنانكه در زمان سلطنتش هم پایتخت زیبای او بهترین جایگاه امن و امان و مهد رفاه و خوشگذارنی‌های جهان گردان و سوداگران و هنرمندان ملل بیگانه بود. و او كه در عصر خود از حیث جاه و منزلت و نیك نامی سرآمد پادشاهان قاره‌ی وسیع آسیا شمرده می شد به گواهی  دوست و دشمن یكی از عجایب روزگار و واجد صفات عالی جهان‌داری و خصال ممتاز فرمانروائی بوده بطوریكه در ایام سلطنت خود كشور آشفته درهم و برهمی را نیرومند و توانا ساخته و غرق در افتخارات  تاریخی نمود. و حتی آقا محمد خان قاجار با بغض و كینه ای كه به پادشاهان گذشته داشته می گوید:

«اگر شاه عباس سلطان میشد، نادر لشگركش و من وزیر عالم را مسخر می كردیم  »

هم چنین دانشمندان و خاور شناسانی كه در تاریخ و تمدن ایران صاحب نظرند جملگی در این باره با سرجان ملكم هم آوازند كه «شاه عباس بیش از جمیع سلاطین ما تقدم در باره رفاهیت مملكت سعی كرد و الحق پادشاهی بود دلیر و كریم ـ عاقل و حكیم ». گوستاولوبون در جاییكه آثار بزرگ و تاریخی ملل اسلامی را مورد تحقیق قرار داده می گوید:«بسیاری از عمارات بناهای  مهم ایران در زمان سلطنت شاه عباس ساخته شده و او در حالیكه خیلی از قطعات مملكتی را از چنگال تركان بیرون كشید افتخارات قدیم این مملكت را هم تجدید نمود كه تا یك قرن بعد از خودش هم باقی ماند.»

و نیز پروفسور براون در تاریخ ادبیات می نویسد:

«شاه عباس در مدت سلطنتش كه 43 سال قمری است به اتفاق جمیع مورخین مملكت ایران را به درجه‌ای از قدرت و آبادی و شوكت رسانید  كه در اعصار اسلامی بآن نائل نشده بود. »

سر پرس كاكس هم در تاریخ ایران او را هم‌دوش با داریوش شمرده و این نظریه شاردن جهان گرد دقیق فرانسوی را در باره وی تكرار می كند:

«وقتی كه این پادشاه بزرگ بدرود حیات گفت ترقی و پیشرفت ایران متوقف گردید.»

چون شهرت و اهمیت تاریخی شاه عباس كبیر به قدر كفایت محرز و مسلم می باشد، ما را از ادامه سخن در این باره بی نیاز می سازد، بنابراین اكنون به بررسی علل گمنام ماندن آرامگاه چنین شخصیت بزرگ و جهانی می پردازیم، تا منشأ شایعات تردید آمیزی هم كه در اطراف مدفن وی پیدا شده به دست آید. و سپس نیز مدارك موثق و معتبری كه حاكی است مدفن اول و آخر شاه عباس در محل و مكان همین قبر حاضر واقع در امامزاده حبیب بن موسی كاشان بوده و هست به نظر پژوهندگان گرامی می رسد.

جنبش پر شور و هیجان زادگان شیخ صفوی و قیام مسلحانه شاه  اسماعیل اول علاوه بر خواهش سلطنت و فرمانروائی بر كشور پهناور ایران كه به واسطه نداشتن حكومت نیرومند مركزی گرفتار پراكندگی و بی‌سروسامانی‌ها شده بود انگیزه روانی نیرومندی دیگری هم داشت كه آن هم تعصب شدید مذهبی و داعیه ارشاد و كشف و كرامت و مزایای عرفانی و روحانی موروثی خاندان شیخ صفی بود. از این جهت پیروانشان آنها را مرشد كامل و پیشوای واجب‌الطاعه شناخته و با ایمانی راسخ و بآنان گرویدند بطوریكه صوفیان دلاور و مریدان شاه اسماعیل با عشق و اراده ای شگفت انگیز در ركاب او شمشیر زده و با جان بازیهای خود راه پیشرفت و دست یابی او را به تاج و تخت سلطنت هموار نمودند. اما این كامیابی و پیروزی كه از نیروی تعصب شدید مذهبی بدست آمده بود و عكس‌العملهایی هم كه از بغض و عناد لجوجانه و كینه جویی های وحشیانه برای دو طرف متخاصم در پشت سر داشت و گاهی بكارهای شرم آور و غیر انسانی می انجامید. مثلاً رفتار ناروایی را كه با جسد كشته و كاسه سر بریده شیك خوان اوزبك نمودند باعث آن گردیده اوزبك‌ها نیز قهراً در هر فرصت و پیش آمدی با شدت و لجاجت انتقام جویی كنند همچون اعمال شاقه و رفتار ناجوانمردانه‌ای كه در حق زن و بچه و اسرای بی گناه ایرانی روا میداشتند. چنانكه در قتل عام و سیل خونی كه موقع استیلای بر خراسان در سال دهم سلطنت شاه عباس در آستانه مشهد جاری ساختند صفه شاه طهماسب را زیر و رو كرده استخوانهای مدفونین آنجا را بیرون آورده مورد نهایت خواری و اهانت قرار دادند بطوریكه شاه عباس برای بر طرف كردن آثار سوء آن پیش آمد از افكار مردم به تدارك نمایش و صحنه سازی دیگری پرداخت بدین ترتیب كه جنازه‌ای را به‌اسم استخوانهای شاه طهماسب با سرو صدا و تشریفات فراوانی از مشهد به اصفهان و از آنجا به عتبات فرستاد و چنانكه محقق فقید عباس اقبال ضمن مقاله‌ای كه در شماره دوم مجله یادگار مینویسد:

 

«شاه عباس برای آنكه مردم در باب بردن استخوانهای شاه طهماسب بدست اوزبكان در شبهه بمانند انبار دار مخصوص خود را به آن مأموریت فرستاد و آن نقل و انتقال ساختگی را فراهم آورد. داستان دفن كردن مخفیانه جسد شاه طهماسب و حفر چند قبر برای او در ابتدای كار در ضریح حضرت رضا همه بهمین قصد ساخته شده است.»

شایعه حفر چندین گور برای شاه طهماسب كه سالها پس از مرگ او آنهم محض فراهم ساختن زمینه چنان نمایش مصلحت آمیز ساخته شده بود بعدها بطوری بالا گرفت و توسعه یافت كه گویی یكی از شعارهای مربوط به در گذشتگان آن سلسله گردید تا جاییكه نه تنها در باب مدفن شاه عباس كبیر بلكه درباره اعقاب وی هم این شایعه بكم و زیاد رواج داشته و ورد زبانها بوده است.

از آن‌جمله درباره شاه صفی كه قبر او در قم میباشد كتاب خلد برین پس از بیان در گذشت وی در عمارت دولتخانه كاشان می نویسد:

«اركان دولت بعد از تجهیز و تفكین نعش او را به رسم آیین سلاطین بر دوش كشیده گریان و نالان بدار المؤمنین قم روانه گردانیدند و در جوار مزار فایض الانوار مدفون نمودند.» با این حال مؤلف كتاب قصص خاقانی تألیف سال 1073 هجری می نویسد:

 

«در باب تعیین محل دفن آن پادشاه امراء ایران بساط كنگاش گستردند. رأیها بر آن قرار گرفت كه چند نعش نقل به اماكن مشرفه نمایند و فردای آن روز سه نعش را تجهیز نموده یكی را به سمت نجف اشرف و یكی را به جانب مشهد و دیگری را ببلده دار المؤمنین قم. ظاهرش آنكه در قم مدفون شد.»

همچنین راجع به شاه عباس دوم كه در آرامگاه مخصوصی در قم (كه بگفته تاورنیه فرانسوی، شاه عباس در حیاتش برای خود ساخته بود) به خاك سپرده شد باز هم شایعه مزبور بر زبانها جاری بوده از جمله مصحح چاپ دوم سفرنامه تاورنیه در حاشیه كتاب بدون ذكر مأخذی توضیح داده كه:

«جنازه شاه عباس دوم را به مشهد بردند.»

و نیز شاردن فرانسوی پس از شرح و وصف مفصلی كه از تزیینات و تشریفات شاهانه آرامگاه شاه صفی و شاه عباس دوم در قم می‌دهد اثاثه زرین و اسباب گرانبهای آنرا می شمارد تا جاییكه می گوید قریب به هشتاد درصد از بودجه كل عوائد آستانه قم به مصرف این دو آرامگاه می رسد باز هم بر اثر شایعات آن ایام می گوید: «معهذا من گمان نمی كنم كه اجساد آنها در همین مزار مدفون باشد زیرا رسم پادشاهان این كشور آن است كه مدفون حقیقی خود را مكتوم بدارند به همین جهت هنگام تدفین اجساد سلاطین معمولاً شش تا دوازده دستگاه تابوت به اسم پادشاه معرفی می كنند  …»

بدین ترتیب معلوم می شود از زمانیكه شایعه خالی از حقیقت مذكور درباره قبر شاه طهماسب به دستور شاه عباس كبیر ساخته و به دهان مردم انداخته شد دیگر از میان نرفته و بلكه روزبروز آن را بزرگتر نمودند و نسبت به اخلاف وی هم ادامه یافت تا جاییكه تعداد نعش های ساختگی را در افواه به دوازده تابوت هم رسانیدند در حالیكه مدفن و محل قبر هر یك از آنها هم طبق مدارك موثق معلوم و معین شده بود.

           

اما چگونگی دفن و كفن شاه عباس كبیر و مدفن حقیقی او

پس از آنكه شاه عباس در مازندران زندگانی را بدرود گفت اركان دولت جنازه‌اش را برداشته روانه پایتخت شدند و بگفته اسكندر‌بیك منشی مخصوص شاه عباس در تاریخ عالم آرای عباسی:

«چون بدار‌المؤمنین كاشان رسیدند خلایق آن دیار با دیده های گریان و دلهای نالان و كسوت سیاه و حال تباه به استقبال شتافته چون به نعش مقدس رسیدند سینه‌ها چاك كرده به ناله و افغان درآمده خاك بر سر افشاندن آغاز نهادند … الحاصل آن جنازه را در پشت مشهد بیرون كاشان كه مدفون امام زاده عالی‌قدریست موسوم به امام زاده حبیب بن موسی به امانت گذاشتند كه انشاءالله بیكی از اماكن مشرفه و آستانهای متبركه نقل شود. حافظان خوش الحان تعیین فرمودند كه روز و شب تا بام شمعدانها افروخته دارند و جهت اطعام حفاظ و خدمه مزار كثیرالانوار و فقراء و مساكین اقسام حلاوه و اطعمه الوان و مایحتاج سر انجام داده. مهدی قلی بیك زیاداغلی قاجار را كه از میر‌زاده‌های طایفه مذكور و صوفیان و صوفی زادگان این دودمان است با چند نفر دیگر به انجام خدمات تربت مقدس منور تعیین نموده بعد از انجام این امور كوچ كرده …»

بار دیگر كه اسكندر بیك منشی مخصوص شاه عباس در این باب گفتگو نموده در آغاز كتاب دیگر خود به نام «ذیل عالم آرای عباسی» گفته سابق خود را چنین تكرار می كند:

«… چون بكاشان رسیدند نعش مطهر را در آستانه فایض الانوار امام زاده حبیب بن موسی گذاشته سه روز به لوازم تعزیه و سوگواری پرداخته بعد از اطعام فقراء و تعیین خدمه و حفاظ و غیرها كوچ كرده …»

و لیكن از مجموع قرائن و منابع پراكنده دیگر چنین بر می آید كه شاه عباس خود وصیت كرده بود كه پس از مرگ جسدش را در مزار حبیب بن موسی در كاشان دفن نمایند و همچنین از وصایای دیگر او كه تاورنیه فرانسوی هم می نویسد این بود كه قبرش باید گمنام و بدون تجمل و تشریفات شاهانه باشد. اما نظر به اینكه در آن هنگام شاه صفی جانشین وی در اصفهان بوده و همراهان جنازه دسترسی به او نداشتند تا عقیده و دستورات او را در این باره جویا شوند از این جهت نعش را كه به كاشان آوردند در محلی كه متوفی وصیت كرده بود به عنوان امانت در سردابه ی وسیعی گذاشتند كه بعدها اگر شاه صفی فكر دیگری در سر داشت نقل و انتقال آن جنازه خالی از اشكال بوده باشد. ولی همین كه شاه صفی وصیت جد خود را تصویب نمود و اجازه داد آنگاه نعش را در همان سردابه ای كه امانت گذارده بودند و در یكی از سه قبری كه در كف دخمه كنده شده بود به خاك سپردند. و دیگر آنكه نظر به وصیت دیگر شاه متوفی كه مایل بوده قبرش گمنام باشد از این جهت اسباب و وسائل تجلیل و احترام و تشریفاتی هم كه برای آنجا فراهم ساخته بودند بر چیده شد و برطرف نمودند و حتی سنگ بزرگ و گرانبهائی هم كه از دورترین نقاط كشور برای آن مزار آورده بودند بدون نوشتن هیچگونه نام و نشانی بر روی آن قبر گذاشته شد. از طرفی هم برای ظاهر سازی و اقناع مردمی كه یكباره موقوف كردن كلیه مراسم تجلیل و وسائل احترام مقبره شاهنشاه محبوبشان برای آنها قابل تحمل نبود، بگفته گوینده تاریخ منظوم صفویه چنین وانمود كرده و شهرت دادند، كه به امر شاه صفی شبانه دور از دیدگان مردم نعش شاه عباس به یكی از اماكن مشرفه فرستاده شده است:

پس از چند روز آمد از اصفهان                              رقم از صفی شاه رضوان مكان

كه در طوس یا كربلا یا نجف                               شـود قـبـر جـدم بـرای شــرف

و لیكن به نحوی كه باشد نهان                               كه شد در كجا قبر گیتی نشان

سه محفل نمودند در خفیه بار                                 كه هریك رود جانب یك دیار

شبی قبر خاقان گیتی ستان                                       یكی شد از آن آستانها نهان

از اشعار سست این منظومه چنین بر می آید كه در این باره لااقل صحنه سازی صوری هم به عمل نیامده و جنازه ساختگی هم در كار نبوده بلكه برای رفع نگرانیهای مردم فقط به حرف برگذار شده است زیرا بطوریكه توضیح خواهیم داد پس از چند ماه شاه صفی خود برای زیارت تربت جدش به همین آرامگاه او در كاشان آمده و احترامات لازمه را بجا آورده است.

و اینك محض اقناع پژوهندگان دقیق و رفع هر گونه تردید و توهم به پاره ای از دلائل و مدارك معتبر این موضوع تاریخی اشاره می شود:

1ـ آقای آندره گدار مدیر كل پیشین اداره باستان شناسی و موزه ایران باستان در نتیجه بررسی و تحقیقات خود از منابع ایرانی و خارجی در این باره در صفحه 106 جزوه دوم از جلد اول نشریه های فرانسه (آثار ایران) می نویسد:

«پس از آنكه شاه عباس در سال 1038 هجری (1629 میلادی) در فرح آباد مازندران بدرود حیات گفت جسدش را بر حسب وصیتی كه نموده بود به كاشان برده در مزار حبیب بن موسی كه از اجداد دودمان صفویه است به خاك سپردند».

و نیز جای دیگر در حاشیه صفحه 315 جزوه دوم از جلد دوم (آثار ایران) هم درباره مزار حبیب بن موسی چنین گوید:

«قبر شاه عباس اول بزرگترین شاهنشاه دودمان صفوی در جوار این امام زاده می باشد شاه عباس كه خود را از اولاد و اخلاف حبیب بن موسی میدانسته وصیت كرده بود او را در كنار مزار جدش دفن كنند.

همچنین در زیر نویس گراور سنگ قبر شاه عباس بطوریكه در عكس آن ملاحظه می شود محل قبر را نیز به همین نام معرفی و تصریح نموده است.»

توضیح آنكه: این سنگ گرانبها و كمیاب بنا بگفته آندره گدار متعلق به معادن قفقازیه بوده است و دارای 92/1 متر طول در 60 سانتی متر عرض و 56 سانتی متر ارتفاع می باشد.

در پیشانی سنگ فقط نوشته شده «كل شیئی هالك الا وجهه اله الحكیم و الیه ترجعون». و بر كتیبه ی دور سنگ هم آیه الكرسی با امضای محمد المحلاتی و عمل مباركشاه كنده شده نمودار است. بقیه متن سطوح پنج‌گانه سنگ صاف و صیقلی می باشد.

 

2ـ مدارك قطعی دیگری كه مجال هیچگونه شك و شبهه ای را در این موضوع باقی نمیگذارد آخرین اطلاعیه ایست كه به قلم اسكندر بیك منشی، درباره مدفن شاه عباس ضمن سوانح اواخر نخستین سال سلطنت شاه صفی هنگام مسافرت او به كاشان در كتاب «ذیل عالم آرای عباسی» بدین عبارت ذكر شده است:

«به تاریخ روز سه شنبه 23 محرم الحرام از دار‌السلطنه اصفهان بیرون آمدند و از راه تاج آباد و نطنز روانه شدند چون بدار‌المؤمنین كاشان رسیدند … به زیارت مدفن شریف حضرت گیتی ستان جنت آشیان مشرف گشته جهت ترویج روح آن حضرت بختمات كلام حضرت ملك علام و اطعام فقرا و مساكین و خیرات و تصدقات اقدام فرمودند و از تربت مقدس و روح مطهرش استمداد همت فرموده لوای جهان‌گشا بصوب مقصد افروختند …».

از این سند معتبر و بیان رسای اسكندربیك چنین برمی‌آید كه نه ماه پس از درگذشت شاه عباس و به خاك سپردن او اكنون دیگر نه اینكه موضوع امانت گذاشتن و یا نقل و انتقال جنازه‌اش مطرح نیست و بكلی منتفی گشته بلكه آرامگاه وی را هم در كاشان به عنوان «زیارت مدفن شریف حضرت گیتی ستان» و همچنین «تربت مقدس» یاد می كند و بدیهی است كه این عناوین و عبارات صریح جز به مزار و مدفن دائمی اموات اطلاق نمی گردد.

وانگهی همان عمل انجام یافته یعنی بدوش كشیدن نعش از مازندران تا كاشان مخصوصاً با عبور از شاهزاده عبدالعظیم و شهر قم كه مدفن امام زادگان واجب التعظیم می باشد خود دلیل واضح و كافی برای اجرا كردن وصیت متوفی است.

 

3ـ دلیل دیگر آنكه به غیر از همین قبر معین و مشخص در حبیب بن موسی در هیچ كجای دیگر قبر كه منسوب و حتی مظنون به این باشد كه قبر شاه عباس بوده وجود ندارد. و در هیچ كتاب و مأخذ معتبری هم دیده نشده كه تاریخ یا چگونگی انتقال جسد او از كاشان به جایی دیگر نوشته و تصریح شده باشد. و هر جا هم چنین عنوانی به میان آمده بدون ذكر مأخذ و سند و بلكه با شك و تردید و از جمله شایعات افواهی بوده است مانند تذكره آتشكده آذر یا كتاب دانشمندان آذربایجان كه با ابهام و اجمال نوشته اند:

«شاه عباس در مازندران وفات كرد و در نجف اشرف مدفون است.»

در صورتیكه هیچگونه اثری از قبر شاه عباس در نجف اشرف وجود نداشته و ندارد  چنانكه شاه صفی كه در سال سوم سلطنتش (سال 1041) به نجف رفته در شرح مسافرت او كه اسكندربیك منشی در تاریخ «ذیل عالم آرای عباسی» نوشته نام و نشانی از مدفن شاه عباس در میان نیست در حالیكه هنگام مسافرت او به كاشان مطابق شرحی كه ذكر شد به زیارت مدفن و تربت جد خود شتافته و مراسم احترام را بجا آورده بود. دلیل واضح دیگر آنكه، اسكندربیك منشی كه نقل و انتقال صوری نعش منسوب به شاه طهماسب را با شرح و بسط تمام نوشته و حتی درباره جنازه سلطان محمد خدا‌بنده كه ابتدا در مزار شاهزاده حسین قزوین به خاك رفته بود در تاریخ عالم آرا می نویسد:

«بعد از مدتی از آنجا نقل بعتبات عالیات شد». بدیهی است كه هرگاه نقل و انتقالی هم برای نعش شاه عباس از كاشان به محل دیگری پیش آمده بود به طریق اولی در كتاب «ذیل عالم آرای عباسی» كه وقایع پنج سال بعد از فوت شاه عباس را هم نگاشته است لابد اشاره ای می نمود.

ناگفته نماند كه در زمان سلطنت رضا شاه هنگامیكه وزارت فرهنگ دست بكار جمع آوری آثار تاریخی ایران برای انتقال آنها به موزه ایران باستان گردید از امام زاده حبیب بن موسی كاشان نیز محراب كاشی مینایی دارای تاریخ 668 هجری با لوحه كاشی برجسته روی قبر كه تاریخ آن هم 670 و كار علی بن محمد بن ابی طاهر بود برداشته شد كه اكنون در موزه ایران باستان از آنها نگاهداری می شود اما كاشی های برجسته مینایی و نوشته دار دو طرف قبر هنوز هم در جای خود هست و این یگانه اثر باقی مانده خاندان ابی طاهر می باشد كه در كاشان و مكان اولیه خود بجا مانده است. در همان ایام سردابه زیر قبر شاه عباس نیز گشوده شد در كف سردابه كه در محوطه نسبتاً وسیعی با آجر ساخته شده آثار سه قبر دیده می شود و روی قبر میانه كه می گویند قبر شاه عباس است با 73 قطعه كاشی لعابی الوان قدیمی پوشیده شده كه آنها را از آنجا كنده و بیرون آوردند. و نیز داخل این دخمه اشیاء كم بها و ناچیزی هم از قبیل كلاه خود و اسلحه پراكنده بوده و بطوری كه از آثار و علائم بر می آید اشیاء دیگری هم در آنجا بوده است كه قبلاً مورد تجاوز و دستبرد دیگران قرار گرفته است.

در اینجا بی‌مناسبت نیست كه پاره ای از جهات و مناسباتی هم كه باعث دلبستگی و اظهار علاقه شاه عباس به كاشان و مردم آن بوده اشاره‌ای بشود.

قبل از هر انگیزه و علتی سوابق تاریخی و جنبه های مذهبی آن شهر را كه از قدیم الایام بزرگترین كانون تشیع ایران بوده باید در نظر گرفت، چنانكه علامه دهخدا در شرح حال شاه اسماعیل می نویسد:

 

«كاشان كه همیشه حص حصین شیعیان بوده شاه اسماعیل را با وجوه و سرور بی پایان پذیرائی كرد …». و از این راه طبعاً یك سلسله روابط حساس و معنوی میان مردم لطیف طبع و صنعتگر آن دیار با شهریار دادگستر صفوی كه از شدت تعصب در شیعه گری خود را «كلب آستان علی» می خواند به وجود آمده بود. بطوریكه بعد از اصفهان كه پایتختش بود به هیچ شهر و دیاری مانند كاشان اظهار دلبستگی نمی نمود و این علاقه را به وسیله مسافرتهای پی در پی و توقف های طولانی خود در آن شهر و در میان مردم و همچنین ساختمانها و آبادانی‌های فراوانی كه در آنجا كرده بود آشكار می‌ساخت.

 

مخصوصاً جشنهای مفصل و شاهانه ای كه در میدانهای عمومی و نزهتگاههای خارج شهر بر پا می گردید آنچنان پرشور و هیجان انگیز بود كه نمایندگان دولت های بیگانه را به شگفت آورده هر یك از آنها درباره احساسات پر جوش و خروش شاه و مردم در سفر نامه‌های خود شرح و بسط های زیاد داده‌اند.

           

شاه عباس در مدت اقامت خود در این شهر با طبقات مختلف مردم در نهایت بی ریائی و آزاد منشی نشست و برخاست می نمود. چنانكه یكبار مدت سه شبانه روز در خانه حكیم ركنای مسیح مهمان شاعر بوده همچنانكه مردم نیز با آزادی و بی پروایی با او مواجه گشته و گفتگو می نمودند از جمله پس از كشتن صفی میرزا فرزندش، با آنكه سپرده بود كسی نام او را نزد پدر به زبان نیاورد وقتی كه بكاشان رفت روزی او با ملایر علی كاشی شاعر كه مردی راستگو و بی پروا بود روبرو شد. شاعر اسب شاه را نگاهداشت  و با كمال گستاخی گفت. چرا پادشاه‌زاده ما را كشتی؟ به از خود از حسد نمی‌توانستی دید و این بیت كه مصرع دومش تاریخ كشته شدن صفی میرزاست بر بدیهه گفت:

            هر كه فرزند جگر گوشه خود را بكشد                                                                                                                        

             (ثانی حارث) بی (رحم) بود تاریخش        

خلاصه آنكه شرح و تفصیل برخی از محافل عمومی و خصوصی شاه عباس در كاشان و نوازشهای شاهانه او از گویندگان و هنرمندان و دادرسی‌ها، تخفیف های مالیاتی و دستگیری های او از بینوایان آن دیار علاوه بر آنچه در سفرنامه‌های بیگانگان ذكر شده در پاره ای از آثار و نسخ خطی مانند روزنامه ملا جلال منجم و تاریخ نقاوه الاثار و گلستان هنر و تذكره های شعرا و غیره و روی سنگ نبشته های مساجد قدیمی كاشان بقدری زیاد و مفصل می باشد كه اگر در یكجا جمع آوری شود كتاب پر حجمی را فراهم می سازد. بنابر دلائلی كه به اختصار ذكر شد اكنون بطور قطع و با یقین كامل می توان گفت كه مدفن حقیقی شاه عباس كبیر معلوم و معین بوده و همان قبر معروفی است كه در مزار حبیب بن موسی واقع در پشت مشهد كاشان با سنگ سیاه بزرگ و گرانبهائی مشخص میباشد ولاغیر 1.

 

در پایان این گفتار نظر به اینكه ممكن است در حال حاضر بودجه و اعتبار مكفی برای احداث بنای یادبود مجلل و باشكوهی در آرامگاه شاه عباس كبیر موجود و در دسترس نباشد علیهذا پیشنهاد می شود كه به وسیله گشودن حساب صندوق خاصی به نام هزینه و مصارف آرامگاه شاه عباس كبیر با اعانه و كمك های عمومی تحت نظر یك یا چند تن از اعضاء انجمن آثار ملی نخستین قدم این كار نیك برداشته شود تا با پشتیبانی احساسات ملی و كمك مردم حق شناس ایران سرانجام پذیرد.

 

پی نوشت:

1 ـ پاره ای از مأخذ مهم این مقاله: تاریخ ایران تألیف سرجان ملكم ـ تاریخ ادبیات ایران تألیف پروفسور ادوارد براون ـ تاریخ عالم آرای عباسی ـ ذیل عالم آرای عباسی ـ تاریخ ایران تألیف سرپرسی كاكس ـ تاریخ شاه اسماعیل صفوی ـ تذكره آتشكده آذر ـ سال دوم مجله یادگار ـ لغت نامه دهخدا جلد اسماعیل ـ سفرنامه تاورنیه ـ سیاحت‌نامه شاردن ـ سفرنامه برادران شرلی ـ زندگانی شاه عباس اول پنج جلد ـ دانشمندان آذربایجان ـ نشریه‌های فرانسه آثار ایران ـ مجله هلال پاكستان ـ تاریخ اكبر نامه.

نسخ خطی : قصص خاقانی، خلد برین، تاریخ عباس یا روزنامه جلال الدین محمد منجم شاه عباس. تاریخ نقاوه الاثار. تاریخ منظوم صفویه.

 

منبع: مجله هنر و مردم، دوره 3،‌ ش. 24 (مهر43)

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: