نقد و تحلیل روایت آبراهامیان از كودتای ٢٨ مرداد

1394/7/14 ۰۹:۵۰

نقد و تحلیل روایت آبراهامیان از كودتای ٢٨ مرداد

یرواند آبراهامیان، پژوهشگر ارمنی-ایرانی به معنای دقیق كلمه یك مورخ دانشگاهی با رویكرد سیاسی مشخص است و ابایی ندارد كه در یادداشت سپاسگزاری یكی از آثارش صراحتا خود را «سوسیال دموكرات» بخواند. آبراهامیان در سال ١٣١٩ در ایران به دنیا آمده و در سال ١٣٢٩ به بریتانیا مهاجرت كرده و تحصیلاتش را در رشته تاریخ تا مقطع كارشناسی ارشد در دانشگاه آكسفورد ادامه داده است.

 

 

محسن آزموده: یرواند آبراهامیان، پژوهشگر ارمنی-ایرانی به معنای دقیق كلمه یك مورخ دانشگاهی با رویكرد سیاسی مشخص است و ابایی ندارد كه در یادداشت سپاسگزاری یكی از آثارش صراحتا خود را «سوسیال دموكرات» بخواند. آبراهامیان در سال ١٣١٩ در ایران به دنیا آمده و در سال ١٣٢٩ به بریتانیا مهاجرت كرده و تحصیلاتش را در رشته تاریخ تا مقطع كارشناسی ارشد در دانشگاه آكسفورد ادامه داده است. آبراهامیان دكترای خود را در این رشته در سال ١٣٤٨ از دانشگاه كلمبیا اخذ كرده است. او در دانشگاه شهر نیویورك (CUNY) تدریس می‌كند و استاد تاریخ كالج باروك است. او همچنین در دانشگاه پرینستون، دانشگاه نیویورك و دانشگاه آكسفورد تدریس كرده است. شهرت آبراهامیان در ایران اما به واسطه كتاب مهم و مرجعش درباره تاریخ معاصر یعنی «ایران بین دو انقلاب» است كه با دو ترجمه احمد گل‌محمدی و محمد ابراهیم فتاحی (نشر نی) و كاظم فیروزمند و محسن مدیرشانه‌چی و حسن شمس‌آوری (نشر مركز) شناخته شده است. البته آبراهامیان آثار دیگری نیز به زبان انگلیسی دارد كه برخی در خارج از ایران (مثل اعترافات شكنجه‌شدگان با ترجمه رضا شریفیها در نشر باران) منتشر شده است. در سال‌های اخیر نیز دو كتاب جدیدتر او یعنی تاریخ ایران مدرن (٢٠٠٨) و كودتا؛ ٢٨ مرداد، سازمان سیا و ریشه‌های روابط ایران و امریكا در عصر مدرن (با ترجمه‌های متفاوت) به فارسی منتشر شده است. كتاب كودتا البته از منظر علاقه‌مندان به تاریخ اثر مهم‌تر و بحث‌برانگیزتری است چراكه در این كتاب آبراهامیان درباره مساله جنجال‌برانگیز نفت و نهضت ملی صریحا اعلام موضع كرده و دیدگاه خود را بیان كرده است. اخیرا كریم سلیمانی استاد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی در نشستی در ساختمان آرشیو ملی ایران وابسته به سازمان اسناد و كتابخانه ملی ایران در نشستی به نقد و بررسی این كتاب پرداخته است كه گزارشی از آن از نظر می‌گذرد:

 

كتاب ویلبر سناریوی هالیوودی نیست

كریم سلیمانی در آغاز بر اهمیت كتاب آبراهامیان تاكید كرد و گفت: آبراهامیان برای بحث خود از دو آرشیو بزرگ امریكا و بریتانیا بهره گرفته است. علاوه بر آن به آثار مهمی كه ترجمه شده به خصوص كتاب ویلبر، مورخ سازمان سیا رجوع كرده است كه مورخان قدیمی‌تر به آن دسترسی نداشته‌اند. برخی كتاب ویلبر را زیر سوال برده‌اند، مثل داریوش بایندر كه كتاب كرمیت روزولت را مثل یك سناریوی هالیوودی می‌خواند. اما وقتی به سرنوشت ویلبر نگاه می‌كنیم، می‌بینیم كه یك استاد ممتاز تاریخ و باستان‌شناسی بوده و در كنار آن جاسوس حرفه‌ای بوده است. بعد از اینكه كرمیت روزولت با اجازه سازمان سیا كتابش را منتشر می‌كند، ویلبر هم این تقاضا را از سازمان سیا می‌كند و آنها كم‌لطفی می‌كنند و آن را در چهار صفحه خلاصه می‌كنند، در حالی كه ویلبر برای خودش و كارهایش شأن بالایی قایل بود و به همین خاطر نسخه اصلی را كه در سال ١٣٣٣ تنظیم كرده بود، به دوستانش می‌دهد و می‌خواهد كه بعد از مرگش آن را منتشر كنند و آنها این كتاب را به نیویورك‌تایمز و سایر نشریات می‌دهند. با توجه به این سرنوشت می‌بینیم كه كتاب ویلبر سناریوی هالیوودی نیست، بلكه اگر از منظر روانشناسی قدرت هم بنگریم، می‌بینیم كه ساختن سناریو كار چهره‌های ضعیف است.

وی تاكید كرد: آبراهامیان با كمك اسناد آرشیوی نشان می‌دهد كه كودتا طرحی بود كه از ششم مرداد ١٣٣١ یعنی چند روز بعد از قیام سی تیر كلید می‌خورد و چند ماه قبل از ٢٨ مرداد به امضای وزرای خارجه امریكا و بریتانیا می‌رسد. در این اسناد آمده كه باید به شاه نقش بدهیم تا كودتا به نام او باشد. این اسناد بر گزارش ویلبر منطبق است و نمی‌توان آنها را انكار كرد.

 

مساله كنترل بود

این استاد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی در ادامه به دو مساله اصلی كتاب كودتا كه در پیشگفتار بیان شده اشاره كرد و در تشریح مساله اول گفت: مساله اول این است كه آیا بریتانیا و امریكا از روی حسن نیت وارد مذاكره شدند؟ بسیاری از مورخان حتی مورخان نزدیك به مصدق می‌گفتند او یك دندگی كرده است و نتوانسته مصالحه كند. آبراهامیان در پاسخ می‌گوید این طور نیست، زیرا اساسا مصالحه دست‌نیافتنی بود زیرا بریتانیا و امریكا مایل نبودند دست از كنترل نفت بردارند. كنترل به مفهوم دقیق كلمه یعنی نظارت داشتن بر میادین نفتی، اكتشاف، استخراج، پالایش و صادرات به جهان و در نتیجه تاثیرگذاری در قیمت‌های جهانی نفت است. مصدق و ایرانیان از كنترل مفهومی برابر حاكمیت ملی را می‌فهمیدند و در نتیجه حاضر نبودند آن را از دست بدهند. آنها كنترل را جزو حقوق ملی ایرانیان می‌دانستند. آبراهامیان در طول كتاب می‌كوشد غربی‌ها از جمله امریكایی‌ها فقط با مصدق بازی می‌كردند و می‌خواستند زمان بخرند. تا الان مورخانی چون گازیروفسكی نشان داده كه مواضع دوگانه امریكا در آن زمان همه را بر این داشت كه دست‌كم تا زمانی كه ترومن سر كار بود، امریكایی‌ها با ایرانیان همدل بودند ولی آیزنهاور كه رییس‌جمهور تندروی جمهوریخواه بود، با همكاری چرچیل با مصدق مخالف بودند. آبراهامیان با اسناد نشان می‌دهد كه امریكا در دوره ترومن دو دوزه بازی می‌كردند، یعنی در ظاهر سخاوتمندانه رفتار می‌كردند ولی پشت پرده به انگلیسی‌ها می‌گفتند كه صددرصد با آنها هستند و حتی یك جا مك گی، معاون وزیر خارجه امریكا می‌گوید باید كله ایرانی‌ها را بكوبیم. در هیچ كتابی پیش از این به این نتیجه نرسیده بودیم كه نوعی همسانی میان مواضع دموكرات‌های دوره ترومن و جمهوریخواهان دوره آیزنهاور باشد.

 

جنگ سرد بهانه بود

سلیمانی مساله دوم كتاب را این خواند كه آیا كودتا در چارچوب جنگ سرد و جدال میان بلوك شرق و غرب رخ داد؟ و در توضیح آن گفت: متفقین به روسیه شوروی خیلی كمك كردند، اما بعد از آنكه ارتش سرخ وارد اروپای شرقی شد، در یالتا قراردادی بستند و جهان را تقسیم كردند. از اینجا به بعد ترومن و آیزنهاور گفتند كه ما نمی‌توانیم به استالین اعتماد كنیم، تا سال ١٩٦٩ كه نیكسون آمد و در سال‌های ١٩٧١ و ١٩٧٢ جنگ سرد به یك همزیستی مسالمت‌آمیز بدل شد. این دوران جنگ سردی بود كه جنگی ایدئولوژیك میان دنیای سرمایه‌داری و دنیای كمونیستی رخ داده است. عمده مورخان بر این باورند كه امریكا از ترس اینكه حزب توده بر ایران تسلط پیدا نكند، از بریتانیا حمایت كرد، اما آبراهامیان به خوبی نشان می‌دهد كه اصلا چنین نبود. حیرت‌انگیز است كه در سه روز ٢٥ و ٢٦ و ٢٧ مرداد ١٣٣٢ و روز چهارم كه كودتاست، شاهد كوچك‌ترین موضع‌گیری از جانب روس‌ها به نفع دولت مصدق نیستیم بلكه با جسارت تمام بیش از ١١ تن طلای طلب ایرانی‌ها را نیز پرداخت نكردند و درست زمانی كه زاهدی سر كار آمد، تمام طلاها را پس دادند. از سوی دیگر در تحریم كشنده‌ای كه ایران گرفتار آن بود، وقتی ژاپن اعلام كرد با ٣٠ درصد تخفیف حاضر است نفت از ایران بخرد، روسیه هیاتی به ژاپن فرستاد و به آنها اعلام كرد كه ما به شما ٣٠ درصد تخفیف می‌دهیم و از ما نفت بخرید و باز مصدق را ناكام گذاشتند. بنابراین در آن فضا جنگ سرد و نزاع میان شرق و غرب مطرح نبود، بلكه آبراهامیان نشان می‌دهد كه درگیری اصلی میان امپریالیسم و ناسیونالیسم نوخاسته یا میان جهان اول و جهان سوم مطرح بود، یا جنگ میان جهان توسعه‌یافته و تولید‌كننده و پیشرفته و جهان مصرف‌كننده مطرح بود.

 

اعتصابات توده‌ای‌ها مهم بود

این استاد تاریخ در ادامه به تشریح مباحث كتاب پرداخت و گفت: نویسنده با یك ذهن نظری بسیار قوی چیدمان بجایی از حوادث گذشته ارایه می‌كند. در دوره حسین علاء قبل از نخست‌وزیری مصدق كه ٧ تا ١٢ اردیبهشت سال ١٣٣٠ بود، یك سری اعتصابات نفتی در ایران رخ می‌دهد. اشاره به این موضوع نیز یكی از ویژگی‌های این كتاب است كه كمتر محققی به اهمیت اعتصابات نفتی پرداخته است. واقعیت این است كه ما اهل تاریخ هر كار كنیم از پس‌زمینه‌های ایدئولوژیك نمی‌توانیم دست بكشیم. علت كم‌لطفی به این اعتصابات آن است كه حزب توده در آنها نقش موثری داشت. البته حزب توده ٢٢ هزار عضو رسمی داشت، اما تعداد هوادارانش بسیار زیاد بودند و این همه این هواداران تناسبی به لحاظ ایدئولوژیك با حزب نداشتند و شعارهای جذاب حزب آنها را جلب كرده بود و حاضر بودند با شعارهای حزب به خیابان‌ها بیایند و اعتصاب و تظاهرات كنند. یكی از این تظاهرات‌های بزرگ در سال ١٣٢٥ در كرمانشاه اتفاق افتاد كه در آن چندین نفر كشته شدند (حدودا ١٢ نفر) و در آن كارگران نفتی توانستند به بسیاری از خواسته‌های رفاهی‌شان برسند. مبارزات ملی شدن صنعت نفت مجددا فضایی ایجاد كرد و بار دیگر فعالیت‌های كارگری شروع شد كه اوج این فعالیت‌ها بین ٢٥ تا ٢٩ فروردین سال ١٣٣٠ یعنی دو هفته پیش از نخست وزیر مصدق رخ می‌دهد. آبراهامیان نشان می‌دهد كه این اعتصابات به روی كار آمدن مصدق بسیار كمك كرد زیرا كشور را فلج كرده بود. آبراهامیان تاكید می‌كند هنوز بهترین اثر فارسی در این زمینه كتاب مصطفی فاتح (٥٠ سال نفت ایران) است و بقیه مورخان این نكته را یا ندیدند یا به آن اشاره‌ای نكردند، در حالی این نكته اهمیت نفت را نشان می‌دهد و در آن روزگار جمال امامی، رییس مجلس از پیشنهاد نخست وزیری مصدق در روز ٩ اردیبهشت همزمان با استعفای حسین علاء حمایت می‌كند و بلافاصله نیز این پیشنهاد پذیرفته می‌شود، مصدق نیز از شرایط استفاده می‌كند و دو شرط می‌گذارد كه با قید این شروط نخست‌وزیری مصدق پذیرفته می‌شود.

 

مصدق كارشكنی نكرد

وی مساله مهم دیگری كه «اكثر مورخان فریب آن را خوردند»، ماموریت مصدق در سازمان ملل خواند و گفت: وقتی بریتانیا در دادگاه لاهه موفق نمی‌شود، به سازمان ملل شكایت می‌كند و در مهرماه ١٣٣٠ مساله را به شورای امنیت ارجاع می‌دهد، اما در آنجا نیز موفق نمی‌شود قطعنامه‌ای به تصویب برساند و مصدق باز از همان استدلالی استفاده می‌كند كه در دادگاه لاهه عنوان كرده بود و می‌گوید من با یك شركت خصوصی مواجه هستم اما كشور بریتانیا كشتی‌های جنگی خود را به دریاهای ما آورده‌اند و شهر آبادان را تهدید به تسخیر و بمباران كرده‌اند. او می‌گوید: اگر ایران كشتی‌اش را به دریای انگلیس ببرد، خودش را مقصر خواهد دانست كه صلح و امنیت جهانی را تهدید كرده است. به این دلیل در شورای امنیت نیز بریتانیا راه به جایی نبرد و مصدق از دعوت ترومن استفاده می‌كند و از نیویورك به واشنگتن می‌رود و در آنجا ضمن پرداختن به معالجات مذاكرات طولانی با ترومن و مك گی، معاون وزارت خارجه و آچسن، وزیر خارجه امریكا دارد. طرحی به تصویب می‌رسد كه بسیاری از مورخان و حتی دوستداران مصدق بر اساس آن او را متهم می‌كنند كه اگر یك‌دندگی نمی‌كرد، می‌توانست به غرب مصالحه كند و جلوی كودتا را بگیرد. آبراهامیان اما به درستی بر اساس اسناد امریكایی‌ها و بریتانیایی‌ها نشان می‌دهد كه این مصدق نبود كه در این مصالحه كارشكنی كرد. اكثر آثار منتشر شده به جزییات این طرح اشاره نمی‌كنند و فقط كلی به آن اشاره می‌كنند.

وی تاكید كرد: قرار بود كه پالایشگاه كرمانشاه در تصرف ایران باشد، ایران اداره همه منابع نفتی را به عهده داشته باشد و كنترل اكتشاف و تولید و حمل و نقل در اختیار ایران باشد، یعنی بخشی از كنترل در اختیار ایران باشد. در مقابل ایران پالایشگاه آبادان به یك شركت غیرانگلیسی (ترجیحا هلندی) می‌فروخت. مصدق می‌دانست (ما هم می‌دانیم) این شركت همان داچ شل است كه بخش عمده‌ای از سهام آن متعلق به انگلیس است. با وجود این مصدق پذیرفت كه پالایشگاه آبادان به فروش برسد و مقادیری از فروش به انگلیسی‌ها به عنوان غرامت اختصاص یابد. همچنین قرار شد، یك هیات‌مدیره شامل سه ایرانی و چهار غیرایرانی تشكیل شود. مصدق تا این اندازه كوتاه آمد. در این زمان آچسن وزیر امور خارجه امریكا در پاریس است، آنتونی ایدن، وزیر امور خارجه انگلیس هم نزد اوست و با هم شام می‌خورند و مك گی می‌گوید ما در وزارت خارجه نشسته‌ایم و منتظریم تا آچسن از ضیافت شام بازگردد. آچسن بعد از ضیافت شام پشت تلفن می‌گوید ایدن پذیرای پیشنهاد ما نیست. او می‌گوید با این سخن گویا دنیا بر سر ما خراب شد. جالب است كه آنتونی ایدن ضمن تشكر از امریكایی‌ها از آنها می‌خواهد كه دیگر دنبال مذاكره نباشند. یعنی انگلیسی‌ها خیلی زود مذاكرات را به بن‌بست رساندند. كتاب از جهت روشن كردن این موضوع بسیار منحصر به فرد است. مك‌گی می‌گوید وقتی رفتم خبر را به مصدق برسانم، پیرمرد گفت آمده‌ای مرا به خانه ببری؟ به او گفتم بله، اما متاسفم نتوانستم پل ارتباطی بین شما و بریتانیا باشم. او می‌گوید مصدق بدون هیچ گونه اتهام‌زنی متقابل آن را پذیرفت. در حالی كه شپرد، سفیر انگلیس یعنی متمدن‌ترین مملكت دنیا در تهران مصدق به عنوان یك چهره سیاسی منتخب ملت را «فردی احمق با پاهای كج كه مثل اسب كالسكه راه می‌رود و مثل خرس پایش را روی زمین می‌كشد» توصیف می‌كند و به او سخنانی ناروا می‌زند. از این نوع بیانات بسیار زشت و زننده فراوان هست. اما مصدق در تمام طول این دوران هرگز توهین نمی‌كند.

 

اختیارات مصدق آرزوی هر انقلابی بود

سلیمانی بحث بعدی را مجلس هفدهم خواند و گفت: یكی از اهداف مصدق اصلاح قانون انتخابات است كه موفق نمی‌شود و با همان قانون قبلی این انتخابات را برگزار می‌كند در نتیجه خوانین، بزرگان ایلات، درباریان و... انتخاب می‌شوند، در آن زمان اكثر استانداران ایران نظامیان بودند و اینها در انتخابات اعمال نفوذ می‌كردند. این فرصت مغتنمی برای انگلیسی‌ها و امریكایی‌ها بود تا از طریق مجلس هفدهم مصدق را ساقط كنند. نخستین گرایش به كودتا نیز اتفاقا در ٧ خرداد ١٣٣١ در اسناد انگلیسی دیده می‌شود. یعنی از ١٧ اردیبهشت تا ٧ خرداد به فاصله دو، سه هفته این موضوع مطرح می‌شود كه شاید تنها راه‌حل برای بركناری مصدق كودتا باشد. به صراحت در اسناد آمده كه حسن امامی از انگلیسی‌ها پول می‌گرفت تا بخشی از نمایندگان مجلس هفدهم را بخرد و در نهایت اسناد نشان می‌دهد كه یك‌سوم نمایندگان این مجلس از بریتانیا حقوق می‌گرفتند. به همین خاطر مصدق در این مجلس به مشكلات اساسی برخورد و دید كه این مجلس دست و پای او را بسته است و به همین خاطر در بهار ١٣٣١ تقاضای اختیارات فوق‌العاده كرد. شاه نمی‌پذیرد و مصدق در ٢٥ تیر ١٣٣١ استعفا می‌دهد كه قوام‌السلطنه سر كار می‌آید و او نیز با یك قیام ملی بركنار می‌شود و در روز ٣٠ تیر مصدق به قدرت برمی‌گردد. بعد از آن مصدق بسیار قدرتمند ظاهر می‌شود و كابینه‌اش را اصلاح می‌كند و وزرای نزدیك به دربار را كنار می‌گذارد و برای ریاست ستاد از محمدتقی ریاحی از افسران معتمدش استفاده می‌كند و ١٥ درصد از بودجه مجلس كم می‌كند و ١٣٥ نفر از افسران ارشد را كه اطلاع داشت نقش داشته‌اند بركنار كند. حتی برای دربار بودجه تعیین می‌كند و دسترسی شاه را به وزرای خارجی محدود می‌كند و مادر و خواهر دوقلوی شاه (اشرف) كه مركز توطئه بودند را تبعید می‌كند و ابوالقاسم امیری را به سمت وزارت دربار برمی‌گزیند و حسن امامی را كه با انگلیسی‌ها بود بركنار می‌كند و اختیارات شش ماده‌ای را برقرار می‌كند. این استاد تاریخ در ادامه به این اختیارات شش ماده‌ای اشاره كرد و گفت: من با احسان نراقی كه از بستگان آیت‌الله كاشانی بود، مصاحبه‌ای كردم، او می‌گفت مصدق با این اختیارات قوانینی را به تصویب رساند كه آرزوی هر دولت انقلابی است. كسانی كه به دلیل تقاضای این اختیارات فوق‌العاده به مصدق لقب دیكتاتوری دادند، سخنی از اصل این اختیارات نمی‌آورند. یكی از قوانینی كه مصدق با این اختیارات به تصویب رساند اعطای حق رای به زنان بود، دیگری افزایش شمار نمایندگان شهری بود. این امر سبب كاهش نفوذ خوانین و روسای ایلات می‌شد و آرای آزادانه واقعی‌تر می‌شد. مصدق همچنین قید كرده بود كه در شوراهای روستایی و شهری باید افراد با سواد وارد شورا شوند. تقویت مطبوعات و استقلال دیوان عالی از دیگر قوانین بود. پوشش بهداشتی برای كارگران كارخانجات و وضع مالیات دو درصدی بر املاك بزرگ از دیگر قوانین است. همچنین دوره سنا كه شش ساله شده بود، مثل مجلس شورای ملی دو ساله شد. این مواردی از قوانینی بود كه تصویب شده بود و ابدا نمی‌توان آنها را دیكتاتورانه خواند.

 

شاه تاج و تخت خود را مدیون غرب می‌خواند

بعد از آنكه سفارت انگلستان و سفارت امریكا به این نتیجه می‌رسند كه نمی‌توان با مصدق كنار آمد، در شش مرداد ١٣٣١ با هم جلسه می‌گذارند و به این نتیجه می‌رسند كه كودتا علیه مصدق باید صورت پذیرد و این را به اداره جنگ انگلیس در لندن ارسال می‌كنند و در ١٣ مرداد همان سال اداره جنگ به وابسته نظامی‌اش در تهران می‌نویسد كه بگردید و یك ژنرال نجیب مثل مصر پیدا بكنید كه بتواند مصدق را كنار بزند. وابسته نظامی اسم چهار ژنرال را می‌آورد: زاهدی، حسن ارفع، محمد شاهبختی و عبدالحسین حجازی كه قاتل كارگران نفتی در ١٣٢٥ در خوزستان بود و بسیار وفادار به شاه بود. وابسته نظامی بریتانیا می‌گوید هیچ یك از این افراد اعتبار چندانی در نیروهای مسلح ندارند، كودتا باید به نام شاه صورت پذیرد. از این روز به بعد تمام اسناد به نام كودتا صادر می‌شود. خود شاه هم در خاطراتش می‌گوید كه چند هفته پیش از خروج از كشور به من پیشنهاد داده بودند و من به آنها گفتم باید صورت قانونی داشته باشد، یعنی فرمان عزل را من صادر كنم. بعد از كودتا نیز كه شاه برمی‌گردد، وقتی كرمیت روزولت كارگردان كودتا نزد او می‌رود، شاه به گریه می‌گوید من تاج و تختم را مدیون شما هستم. شاه همچنین به هندرسون سفیر امریكا در همان روزها می‌گوید این معجزه‌ای كه در ایران اتفاق افتاد، حاصل دوستی من با غرب است.

 

آبراهامیان ضعف حزب توده را نمی‌بیند

سلیمانی در بخش پایانی بحث خود نقد خود به كتاب آبراهامیان را بیان كرد و گفت: نقد من به كتاب آبراهامیان این است كه نقاط ضعف حزب توده را نمی‌بیند. در سال ١٣٣٠ یعنی سال اول نخست‌وزیری مصدق ١٧ تظاهرات كشنده و مهلك در تهران اتفاق افتاد كه ١٤ تای آنها را حزب توده برگزار كرد و یكی از آنها به ١٦ كشته منجر شد. در واقع حزب توده یكی از عوامل بی‌ثبات‌كننده بود و این بهانه را به نیروهای خارجی داد كه اگر ما نیاییم، كمونیست‌ها می‌آیند. در این سه روز نیز تا توانست شعار جمهوری دموكراتیك سر داد. در ٢٨ مرداد همه این نیروها به خانه‌شان رفتند. فریدون كشاورز كه از سران كمیته مركزی است و این كمیته را متهم می‌كند، در جلسه با كیانوری بود و می‌گوید همه اعضای كمیته مركزی از كیانوری خواستند كه از سازمان نظامی افسران كه حدود ٧٠٠ نفر در اختیار داشتند و حتی امكانات نظامی داشتند، بخواهد به میدان بیاید. كشاورز می‌گوید وقتی كیانوری جوابی برای این بحث نداشت گفت و با مصدق تماس می‌گیرم و به اتاقی دیگر رفت. بعد از ساعتی آمد و گفت مصدق گفته نگران نباشید، ‌من بر اوضاع مسلطم. در زمانی كه هر دقیقه نیروهای اوباش در حال جمع شدن بودند، كیانوری بعد از یك ساعت آمد و گفت مصدق اجازه نداد. كشاورز می‌گوید من نمی‌دانم كیانوری با چه كسی صحبت كرد، آیا واقعا با مصدق صحبت كرد یا با سفارت روسیه شوروی. او می‌گوید وقتی ما به او بار دیگر فشار آوردیم، بعد از دو، سه ساعت گفت بار دیگر با مصدق تماس می‌گیرم و وقتی تماس گرفت، گفت مصدق گفته كار از كار گذشته است و از هیچ كس كاری برنمی‌آید، خودتان می‌دانید. كیانوری توضیح می‌دهد كه ما برای اینكه نیروهای‌مان را به كشتن ندهیم، به آنها دستور دادیم به خانه‌های‌شان برگردند. از او پرسیدند تو چگونه با مصدق تلفنی ارتباط برقرار كرده‌ای؟ گفت از طریق همسرم (مریم فیروز) كه قوم و خویش مصدق و همسر او است، با او ارتباط برقرار می‌كنم. بابك امیرخسروی از كسانی كه عضو حزب توده است و كتابی با عنوان نظر از درون حزب توده را نوشته این نكته را فاش می‌كند و مریم فیروز نیز در خاطراتش نوشته كه من آن روز و در همان زمان كه كیانوری مدعی است با او تماس گرفته، در میدان بهارستان بودم و ساعت ١٠ و به منزل مهندس قاسمی رفتم و چون دیدم اوباش در حال جمع شدن هستند، با منزل دكتر مصدق تماس گرفتم و موضوع را به همسر دكتر مصدق گفتم. این تنها تماسی است كه مریم فیروز گرفته و آن هم ربطی به جلسه هیات اجرایی نداشته است. بنابراین كیانوری حقیقت ماجرا را نمی‌گفته چون تنها كانال ارتباطی همسرش بوده و همسرش هم در دسترس نبوده است. بنابراین فریدون كشاورز حدس می‌زند كه كیانوری از سیاست‌های شوروی حمایت می‌كرده است. تا سقوط مصدق از شوروی هیچ موضع‌گیری علیه امریكا و انگلیس نمی‌بینیم. متاسفانه آبراهامیان این نكات را نمی‌بیند. پلونوم وسیع چهارم را كه در سال ١٣٣٦ چهار سال بعد از كودتا توسط خود حزب توده تنظیم شد و به نقد مواضع حزب رخ داد نیز آبراهامیان نمی‌بیند. نقطه ضعف كتاب همین نكته است. بدتر از همه آخرین جلسه ملاقات هندرسون با مصدق در عصر روز ٢٧ مرداد است. هندرسون مصدق را می‌بیند و با او صحبت می‌كند. آبراهامیان می‌گوید هندرسون در این ساعت مصدق را تهدید كرد كه اگر الان دستور ندهی نیروها از كف خیابان جمع شوند، ما دولت تو را به رسمیت نمی‌شناسیم. اصلا ندیده‌ام كسی در برابر مصدق جرات كند چنین آمرانه حرف بزند و آن سندی را كه ایشان ارجاع داده دیده‌ام. كتاب« اسناد سخن می‌گویند» دوجلدی است و آقای دكتر احمدعلی رجایی آن را ترجمه كرده است. این كتاب اسناد سفارت امریكا در تهران مربوط به این دوره است. اگر سندی را كه آبراهامیان ارجاع داده ملاحظه كنید، حیرت می‌كنید. این مربوط به سندهای ٣٤٦ و ٣٤٧ است. در این اسناد شاهدیم كه هندرسون با حالت انفعالی در برابر پیرمرد قرار گرفته است و در آخر صحبت نیز هندرسون گزارش می‌دهد كه وقتی می‌خواستم بیایم، مصدق به من گفت اگر من و همه اعضای جبهه ملی زیر تانك‌های امریكایی و انگلیسی‌ها هم نابود شویم، باز ما ایستادیم. من ابروهایم را به حالت ناراحتی بالا انداختم و مصدق شدیدا از ته جان خندید. این روایت چگونه با روایت تهدید همخوان می‌شود؟! چطور می‌شود مصدق لرزان به رییس ستادش تماس بگیرد و بگوید سریع توده‌ای‌ها را از كف خیابان جمع كن؟!‌آبراهامیان همین حرف را بهانه قرار می‌دهد برای اینكه بگوید چرا توده فردا به كمك نهضت نیامد. در حالی كه در میان اسنادی كه آبراهامیان به آنها ارجاع می‌دهد، این یكی نیست. او این سند را ندیده است. در آن زمان هندرسون و كرمیت روزولت نیز شایع كردند كه هندرسون امشب مصدق را تهدید كرده و اهن و تلب كرده‌اند. این تهدید هندرسون به خاطرات بعضی از دوستان مصدق نیز نفوذ كرد. اما الان كه اسناد منتشر شده است و از حالت محرمانه خارج شده، می‌فهمیم كه نه‌تنها تهدیدی در كار نبوده است، بلكه اتفاقا این مصدق بوده كه حالت آمرانه به هندرسون داشته است، زیرا كودتا در واقع در روز ٢٧ مرداد شكست خورده بوده است و سند قبل نیز این نكته را نشان می‌دهد كه به رییس‌جمهور امریكا درست در روز ١٨ آگوست ١٩٥٣ یعنی ٢٧ مرداد ١٣٣٢ اعلام شده كه كودتا شكست خورده است و مصدق پیروز این ماجراست و ما از این به بعد باید خودمان را به مصدق بچسبانیم.

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: