گفتگو بر بام اندیشه / احمد راسخی لنگرودی - بخش اول

1394/7/13 ۰۹:۳۸

گفتگو بر بام اندیشه / احمد راسخی لنگرودی - بخش اول

کارکرد عقل، اندیشیدن است و اندیشه نخستین بار در کلام جلوه می‌کند؛ اما در قلمرو گفتگو و مباحثات کلامی جامه کمال به خود پوشیده و به مرز پختگی می‌رسد، و از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است لذا باید گفت: گفتگو جزء ذات انسان محسوب شده و مهمترین وجه مدنیت را تشکیل می‌دهد.

 

کارکرد عقل، اندیشیدن است و اندیشه نخستین بار در کلام جلوه می‌کند؛ اما در قلمرو گفتگو و مباحثات کلامی جامه کمال به خود پوشیده و به مرز پختگی می‌رسد، و از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است لذا باید گفت: گفتگو جزء ذات انسان محسوب شده و مهمترین وجه مدنیت را تشکیل می‌دهد.

گفتگو مواجهه‌ای است فکری که نقاب از چهره حقیقت برمی‌کشد و رفته رفته بر لایه‌های پنهان معرفت می‌افزاید. مادام که اندیشه‌ای در معرض گفتگو و کلامِ متقابل قرار نگیرد و آن اندیشه در برابر اندیشه دیگری زبان به گفتار نگشاید، مبهم، نارس و سترون است. اندیشه‌ای امکان بازتولید می‌یابد و در مسیر کمال و شفافیت جریان می‌گیرد که در میدان داد و ستدهای فکری فعالانه مشارکت نماید و توانمندی، اعتبار و ارزش خود را در قالب گفتگو بر کفه سنجش قرار دهد. در این صورت است که می‌توان استحکام آن اندیشه را به درستی آزمود و ارزش واقعی آن را سنجید و به میدان عمل عرضه کرد. اندیشه‌ها در بهترین حالت نیز نیاز به گفتگو دارند؛ زیرا همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز پای به عرصه هستی ننهاده‌اند. حتی بهترین اندیشه نیز از این آزمون مستغنی نیست و برای سخته و سنجیده‌شدن باید توان گفتگو مصروف دارد تا خود را پاسخگو نشان دهد.

گفتگو محل تقاطع یک عده راههای ارتباطی است که اندیشه‌های متفاوت و گاه متعارض را در خود جریان داده است. در این تقاطع این امکان را می‌توان یافت که طریق وصول به حقیقت بر ما آشکار شود و زمینه ورود بدان هموار گردد. در جریان گفتگوست که تصویری از سطح و عمق اندیشه‌ها به نمایش می‌رود، غثّ و سمین افکار، ضعفها و قوتهای آرای نظری و عرضه‌های فکری آشکار می‌گردد. میان عرضه‌های فکری که به دامن چالشهای گفتاری و چند و چون‌های زبانی ره سپرده‌اند و با اندامی کامل از درون دالانهای پر پیچ و خم مناظرات، در صورتی دلکش و خردبرانگیز، سر برآورده‌اند و آن دسته از عرضه‌های فکری که به دور از نقادی‌های گفتاری در اندامی نارس خودنمایی می‌کنند، فرق آشکاری است که در یک نظر خود را نشان می‌دهد. تفکر نارس به‌طور کامل مادام وصف کمال و پختگی به خود می‌گیرد و پرتوان و بنیه‌دار آماده عرضه می‌گردد که در کوره‌های داغ مباحثات کلامی قرار گیرد و صورت سرخ دارد. در این وقت است که می‌توان گفت این اندیشه بُنیه‌دار است و راهی برای خود در عالم حقیقت باز نموده است.

به نظر فردریک نیچه، آغاز حقیقت نه با یک تن که با دو تن انجام می‌گیرد. توصیف گادامر از فهم هرمنوتیکی با تحلیل پدیده گفتگو آغاز می‌شود؛ زیرا در نگاه او «فهم هرمنوتیکی نوعی مراوده معنوی و مرموز ارواح نیست، بلکه بیشتر نوعی مشارکت در معنایی مشترک است که مردمان در آن سهیم هستند.» (کوزنز هوی، دیوید، حلقه انتقادی، ادبیات، تاریخ و هرمنوتیک فلسفی، ترجمه مراد فرهادپور، ص۱۵۹) به زعم یاسپرس، مونولوگ یا تنها سخن‌گفتن، هر حقیقتی را دستخوش تردید قرار می‌دهد. از نظر او اندیشیدن بدون هم‌پیوندی و ارتباط ممکن نیست؛ زیرا منشأ حصول معرفت در هم‌پیوندی و ارتباط با دیگری است. عبارات او روشنگر این معناست: «ما نه در تنهایی، بلکه در هم‌پیوندی و ارتباط به منزله نقطه آغاز، تفلسف می‌کنیم. نقطه آغازی که برای رفتار ما به عنوان انسان در برابر انسان… ضروری است. تفلسف بدون هم‌پیوندی ممکن نیست. یک اندیشه از لحاظ فلسفی تا آن اندازه حقیقت دارد که جریان تفکر، انگیزة تحقق هم‌پیوندی می‌شود. حقیقت فلسفی سرچشمه و واقعیتش در هم‌پیوندی است. علت آن روشن است: تفلسف یک عمل اگزیستانس است که به نوبه خود تنها، در هم‌پیوندی ریشه دارد،… حقیقت فلسفی سرچشمه و واقعیتش در هم‌پیوندی است.» (بوخنسکی، فلسفه معاصر اروپایی، ترجمه شرف‌الدین خراسانی، نشر دانشگاه ملی، ص ۱۹۶، ۱۳۵۰)

اساساً تفکر و دیالوگ، در نظر کلی ربطی وثیق و نسبتی دوجانبه برقرار می‌دارند؛ تا آنجا که گویی از یک سرنوشت حکایت دارند. چنین می‌نماید که گفتگو عنصر ضروری و جزء لاینفک تفکر و اندیشه‌‌ورزی باشد. تفکر بدون دیالوگ، و دیالوگ بدون تفکر چندان راه به مقصود نمی‌برند؛ تا آنجا که شکل واقعی تفکر را گفتگو تشکیل می‌دهد و در اصل، نوعی یگانگی بین این دو دیده می‌شود. در جریان گفتگو، تعارض اندیشه‌ها و تناقضات موجود میان آنها خود را می‌نمایاند و این نمایاندن به نوعی، موجبات حرکت و سیر تفکر را فراهم می‌سازد. دیالوگ بیشترین سهم را در آگاهی انسان نسبت به نادانی خود ایفا می‌دارد. حصول این آگاهی که: من می‌دانم که همی نادانم. این آگاهی که عبارت معروف سقراط را در ذهن یادآور می‌شود، از طریق رد ادعاها و دفع اظهارات، و نیز تابیدن نور حقیقت از رهگذر رفت و برگشتهای کلامی حاصل می‌آید. وقوف بر نادانی خویش در جریان مناظره، بستر تفکر و اندیشه‌‌ورزی را بیش از پیش هموار می‌دارد و دستاوردهای نظری جدیدتری را به ارمغان می‌آورد.

آن‌ کس که اهل گفتگو نیست و به طور کلی از رفتن به ساحت دیالوگ پرهیز دارد، خود را از یک امتیاز بزرگ یعنی آموختن و تحصیل رهیافتهای جدید محروم داشته است. شاید او در این گمان غلط به سر می‌برد که خود کانون دانش است. اوست که چراغ حقیقت را در اختیار دارد و جاهلان را در کوره راهها یاریگر و مددکار می‌شود. غافل از آنکه کانون دانش حصار خویش و چراغ راه جهالتهای خود است.

گفتگو موجب بروز استعدادهای نهفته آدمی و خلاقیتهای فردی و گروهی می‌شود. در نظامهای دیکتاتوری و سرکوبگر، استعدادها و خلاقیتهای فردی و گروهی به کمترین مقدار خود تنزل می‌یابد. چراکه گفتگو بر پایه نگرشهای انتقادی استوار است که رابطه تنگاتنگی با نظامهای سیاسی و ساختار حکومتی پیدا می‌کند. در نظامی که آزادی سیاسی با موانع جدی روبروست، و اندیشه و کلام آزادی‌بخش، جملگی جرم محسوب می‌شود، نگرش انتقادی و نتیجتاً گفتگو جایگاهی ندارد. زندگی سیاسی، چنان‌که میشل فوکو می‌آموزد، «فقط در تبادل نظر و گفتگوی آزاد امکان‌پذیر است؛ زیرا آنجا که خشونت سیاسی حکمفرماست، بحث و گفتگو تعطیل است و بنابراین چیزی به نام فلسفه سیاسی وجود ندارد.»

نظامهای دیکتاتوری از آنجا که مشروعیت خود را نه از ناحیه خرد که از ناحیه قدرت کسب کرده‌اند، هیچ نوع گفتگویی را برنمی‌تابند. گفتگو در این نظامها مهجور و غریب می‌آید. زبان حال دیکتاتور این است که فقط من می‌گویم، تو نباید بگویی! در چنین نظامهایی از قضا؛ اگر گفتگویی هم صورت پذیرد به دلیل بیم از قدرت، حقیقت در حجاب مخفی می‌ماند و گفتگو به رضایت صاحبان قدرت می‌انجامد. به مصداق: «اگر خواهی که از من برخوردار باشی، سخن بر مراد من گوی، نه بر سلطنت علم خویش.» (نظامی عروضی سمرقندی، احمدبن عمربن، چهار مقاله، ص ۱۹، نشر دانشگاه تهران) طبیعی است که گفتگو در چنین شرایطی که حقیقت در حجاب می‌رود، تنها عنوان گفتگو را دارد، در واقع آنچه وجود دارد، تک‌گویی (مونولوگ) است و نه گفتگو (دیالوگ)، و البته آنجا که پای تک‌گویی در میان است، خبری از برابری بین انسانها و مقوله آزادی شنیده نمی‌شود. در آنجا انسانها نابرابر و طبقاتی‌اند؛ گویی اندک آدمیانی مجاز به گفتن‌اند و بسیار آدمیانی نیز غیر مجاز به گفتن!

در قالب مناظره و گفتگوست که ضعفها و قوّتها، راستی‌ها و ناراستی‌ها در معرض مشاهدات قرار می‌گیرد. چراکه غالب آنچه از پایان مناظرات حاصل می‌شود با آنچه در آغاز گفتگو به زبان جاری می‌شود ـ و به نوعی اعتقاد طرفین گفتگو را حکایت می‌نماید ـ متفاوت و گاه معارض است. این واقعیت نشان از آن دارد که فن مناظره آنچنان که سقراط می‌آموزد و در جای جای سیر معرفت‌یابی خود آن را دنبال می‌نماید، مولّد است و در روشنگری سهمی به‌سزا را حائز است و تنها در چنین رویکردی است که دیگر تک‌صدایی و صدای یک‌طرفه نخواهد بود و اندیشه‌ای خام به منزله اندیشه برتر جلوه نخواهد کرد. گفتگو این مفهوم را آشکارا به طرفین القا می‌کند که ما با هم برابریم. هر دو بالسّویه از حق گفتن برخورداریم. من به همان اندازه مجاز به گفتن هستم که تو مجاز به گفتنی. هیچ یک از ما حق تحمیل عقیده خود بر دیگری را ندارد. در گفتگو، این فرشته حقیقت است که طرفین را به تسلیم در برابر خود وامی‌دارد و نه خواست و اراده هر یک از طرفین سخن. گفتگو نشان از عقلانی‌کردن بحث دارد. «برای عقلانی کردن یک بحث به هر دو طرف نیاز است. هر دو طرف باید آماده باشند تا از یکدیگر بیاموزند. با کسی که بیشتر ترجیح می‌دهد شما را به گلوله ببندد، تا آن که در بحث با شما مجاب شود، نمی‌توان بحثی عقلانی راه انداخت.» (پوپر، کارل، ناکجاآباد و خشونت، به انتخاب و ترجمه خسرو ناقد، رحمان افشاری، ص۸۶)

گفتگو در تصحیح و یا واژگونی اعتقادات نخستین تواناست و این توانایی را دارد که روزنه ‌باز و گشوده‌ای از حقایق فراروی طرفین مناظره قرار دهد و طرفین را به نقطه‌ای رضایت‌بخش و هم‌افق هدایت نماید. آنچه پیش از گفتگو در اندیشه نمی‌آید و وجودش در ذهن انسانی خالی است، ممکن است در جریان گفتگو خود را بنمایاند و موضوع را در جریان دیگری هدایت نماید. هدایت اندیشة خود در شبکه گسترده گفتگو، ناخودآگاه این درک را به طرفین گفتگو می‌دهد که اندیشه و نگاه هر یک به موضوع روایت آخر و تصویر پایانی نیست؛ اندیشه‌‌ای دیگر و یا اندیشه‌های دیگری هم هست که بتواند در اطراف موضوع مورد بحث عرضه اندام کند و قامت استوار دارد. چرخة گفتگو همچنان که پیش می‌رود درکی دیگر و نو برای طرفین ایجاد می‌کند؛ این درک که: موضوع تماماً آن چیزی نیست که آنها نخست می‌اندیشیدند؛ زوایای دیگری هم هست که در اندیشه آغازین هیچ یک از طرفین دیده نشده است. گردش چرخه گفتگو همین‌طور امکان حصول درکهای جدیدتر و افقهای دیگری را برای طرفین گفتگو فراهم می‌آورد. حاصل کار، تحصیل معارف و سامانه‌های نوینی از حقایق است که پیش از جریان گفتگو، طرفین را پنهان بوده و در خلوت اندیشی دریافت نشده است.

باید دانست در گفتگو هدف پیروز شدن و غلبه یکی از طرفین بر طرف دیگر نیست. در گفتگو به مثابه مسابقه ورزشی برد و باخت، برنده و بازنده معنی و مفهومی ندارد. طرفین در جریان گفتگو نهایتاً با هم به نقطه‌ای روشن رهنمون می‌شوند. به عبارتی؛ «دیالوگ مکانیزمی است که می‌تواند حاصل جمع دو و دو را بیشتر از چهار کند.» (عضدانلو، حمید، سیاست، قدرت، عقلانیت، ص۲۲۵)گذشته از برقراری ارتباط بین طرفین گفتگو، آنچه بیش از همه از گفتگو انتظار می‌رود انکشاف واقع و گشودن افقهای جدید در خلال گفتگوست، و البته این سوخت استدلال و خوداندیشی است که ماشین گفتگو را به پیش می‌راند. در غیر این صورت چرخه گفتگو از کار افتاده و طرفین را به چالشی مهلک و قهرآمیز خواهد کشاند.

 

سایر نقشهای گفتگو

نقش تعیین‌کننده گفتگو و دیالوگ را نمی‌توان در انواع صحنه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی پنهان داشت. رایجترین داد و ستدهای گفتاری و دیرینه‌ترین نوع آن در صحنه‌هایی اجتماعی شناخته می‌شود. از دیرباز رسم بر این بوده و هست که بسیاری از منازعات و مشاجرات گروهی، در محدوده‌ای با توجه به نقش زبان در حل منازعات، در توسل به گفتگو پایان پذیرد و یا دست‌کم زمینه فروکاهیدن آن فراهم گردد. در حوزه‌های سیاسی نیز این مهم تداول عامه یافته و از اعتنای معتنابهی برخوردار است. چه بسیار از تنورهای داغ منازعات سیاسی، موجود در صحنه تاریخ، پس از سالها جنگ و ستیزها و کشت و کشتارها، در هوای گفتگو رنگ باخته و به تلی از خاکستر بدل شده‌اند و در فرجام نهایی دستان گشوده‌ای از مراودات در صحنه سیاسی پدیدار گشته و بیش از پیش پیوندی استوار برقرار نموده است.

بنیاد گفتگو در حوزه‌های نظری و استدلالی، بس ریشه‌دارتر و استوارتر از سایر حوزه‌هاست. در جای جای نظامهای مدرسی، حلقاتی از مباحثات و مناظرات را می‌توان جست. زبان مدرسی و تعلیمی، زبان گفتگو، بحث و مباحثه است. یک وارده ذهنی، آلوده به ابهام و اجمال در آستان داد و ستدهای کلامی صورت تفصیل و تشریح به خود می‌گیرد و در پرتو اشکالات و شبهات وارده، شفاف، بالنده و توانمند می‌شود. فهم در چنین افقی، یعنی سیر از اجمال به تفصیل، و یا از ابهام به وضوح، صورت می‌پذیرد.

امروزه نیز در حوزه فرهنگها و تمدنها، لطیفه گفتگو محل توجه و اعتنای جدی است، تا آنجا که جوامع فرهنگی در مسیر رشد و بالندگی، خود را نیازمند این اصل ضروری می‌بینند و داد و ستدهای کلامی را لازمه پویایی، رشد و غنای بیش از پیش خود می‌شمارند. گذشته از شرایط امروزین، در تاریخ گذشته، یونانیان بیشترین قومی محسوب می‌شدند که گفتگو را ارج می‌نهادند. آنان را در آن عصر عادت چنین بود که با گفتگو خود را مشغول می‌داشتند و بیش از حد متعارف با زبان مؤانست برقرار می‌نمودند، تا آنجا که سخن گفتن و مباحثه کلامی، هنر اصلی یونانیان محسوب می‌شد؛ به‌گونه‌ای که واژه‌ها برای ایشان تاثیری جادویی داشت و آن را صاحب نقشی فعال در حوزه معرفت قلمداد می‌نمودند. در پس یک واژه و یا یک عبارت چیزی از شناخت می‌دیدند که با توسل بدان می‌توان به وجهی از معرفت پی برد. از این‌رو هنر سخنوری در یونان باستان یکی از مهمترین و برجسته‌ترین هنرهایی است که مرسوم و متداول بود و بسیاری از اندیشه‌های فلسفی آن دوران در طریق پختگی این هنر را آزمودند.

 

سقراط فیلسوف گفتگو

بی‌تردید با حذف گفتگو و دیالکتیک اندیشه سقراط و افلاطون آنچنان که باید قدرت بروز و ظهور نمی‌یافت. در جریان گفتگوست که اندیشه سقراطیرافلاطونی و سایر اندیشه‌ها به سمت و سوی حقیقت رهنمون می‌شوند و با دنیای ایده‌ها دیدار تازه می‌نمایند. به طوری که می‌توان گفت حیات گفتگو به شکل علمی و آکادمیک در عرصه تاریخ اندیشه، نخستین بار در سنت و تفکر سقراطی شکل گرفت. هر چند زنون (Zenon) فیلسوف یونانی به معنای خاص این فن را بنیان‌گذاری کرده است که به دیالکتیک زنونی شناخته می‌شود، اما سقراط با نوعی هنرمندی به کارگیری آن را در حوزه معرفت‌یابی و حقیقت‌جویی وسعت بخشیده است. سقراط کلمات را آشکارکنندة اشیا و امور به شمار می‌آورد. در سنت او چنین متداول و مرسوم بود که یک اندیشه تحت نیروی گفتگو توان آزموده و در معرض گدازه‌های یک سلسله پرسشهای بنیادین، توان و مقاومتش سنجیده می‌شود. ثمره این رویداد همانی بود که نهایتاً مورد وفاق طرفین گفتگو قرار می‌گرفت و مایه اتحاد و اتفاقشان محسوب می‌گشت.

دیالکتیک در تفکر سقراطی در اصل، به معنی هنر پرسیدن درست و پاسخ دادن درست است، و هدف دیالکتیک از نظر وی همکاری دو تن به عنوان طرفین گفتگو برای ایضاح و روشن‌ساختن یک مطلب است. او بر این اعتقاد بود که معرفت در ژرفا و اعماق روح انسان نهفته است و باید از طریق گفتگو آن را در شخص کشف و آشکار نمود. او با کسی تعارف ندارد که آدمیان حامل حقایق‌اند. بر این اساس، بی‌وجه نیست که توصیه مکررش این است که: «خود را بشناس». در تلقی او شناخت خویشتن خویش، متضمن ظهور حقایق و انکشاف مفاهیم است. به همین‌رو وظیفه اصلی و تنها وظیفه خود را در جریان گفتگو، ایفای نقش «ماما» و روش پژوهشی خود را اصطلاحاً به «هنر مامایی» تشبیه می‌کرد. در واقع او مامای زایش معنوی روح مخاطب بود و مادرش مامای زایاندن فرزند. سقراط نقش خود را در جریان دیالوگ خطاب به تئایتتوس در قالب عباراتی چنین تشریح می‌دارد: «مگر نشنیده‌ای که من پسر ماما هستم و مادرم فنارته مامای معروف و محترمی بود؟ … و شنیده‌ای که من خود نیز پیشه مامایی دارم؟ پس بدان که من نیز ماما هستم؛ ولی این راز را به دیگران مگو؛ چه، هیچ‌کس نمی‌داند که چنین هنری دارم و چون از پیشه‌ام آگاه نیستند… ادعا می‌کنند که مردی شگفت‌انگیزم و همه را به تردید می‌اندازم و سرگردان می‌کنم!»

از این‌رو می‌توان گفت تمامی اندیشه‌های سقراط و به تبع او افلاطون، در جامه بلندی از گفتگو عرضه شده است. کشف مفاهیم نظری در نزد سقراط تنها در پرتو شعاع عملیاتی گفتگو دامن می‌گسترد. در نظر او فکر مادام جامه تحقق می‌پوشد و نمایشی از خود برپا می‌دارد که با کلام در‌آمیزد. در این منظر کلام بی‌فکر و فکر بی‌کلام هر یک فاقد اعتبار و شأنیت لازمند و فکری معتبر، استوار و مقرون به حقیقت شناخته می‌شود که از رهگذر کلام حاصل شده باشد. او از گفتار یک طرفه سخت بیزاری می‌جوید و آن را بزرگترین مانع بحث آزاد می‌شمرد. در تلقی وی، اندیشه پیوسته به واسطه گفتگو جریان می‌گیرد و طبیعتاً هنگامی از حرکت و جریان بازمی‌ایستد که خود را از حوزه کلامی محروم دارد. یکی از اهداف «سقراط از گفتگو این بود که خود و دیگران را به این مطلب توجه دهد که مهمترین مسائل زندگی معمایی حل نشده است، و الفاظ و مفهومهایی که هر کس از کودکی با کمال اعتماد و بدون نگرانی به کار می‌برد، در حقیقت شبکه‌ای از ابهام‌ها و تناقضهاست.» (گمپرتس، تئودور، متفکران یونانی، ج۲، ترجمه محمدحسن لطفی، ص۵۸۱، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی)

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: