اندرزنامه‌های کهن ایرانی / پروفسور هانری فوشه کور - بخش دوم

1394/7/8 ۰۹:۲۶

اندرزنامه‌های کهن ایرانی / پروفسور هانری فوشه کور - بخش دوم

ترجمه محمد علی امیرمعزی: در متون کهن فارسی و عربی از اندرزنامه‌های ایرانی متعددی یاد شده است که یکی از آنها اندرزهای اردشیر است. آنچه در پی می‌آید، بخشی تلخیص‌شده از کتاب اخلاقیات (نشر دانشگاهی) است که ذیل مقوله اندرز اردشیر، مطالب زیر را آورده است.

 

 

ترجمه محمد علی امیرمعزی: در متون کهن فارسی و عربی از اندرزنامه‌های ایرانی متعددی یاد شده است که یکی از آنها اندرزهای اردشیر است. آنچه در پی می‌آید، بخشی تلخیص‌شده از کتاب اخلاقیات (نشر دانشگاهی) است که ذیل مقوله اندرز اردشیر، مطالب زیر را آورده است.

صحنه‌پردازی نامة تنسر از این قرار است: جُشنسَف (پادشاه طبرستان و دیلم) از تنسر حکیم زاهد، نظرخواهی کرده است. تنسر مشاور پدر جُشنسَف ـ پادشاه پیشین ـ نیز بود. مسأله این است که اردشیر (شاه ایران) بدون جنگ‌طلبی، از جشنسف خواسته است تا حکومت طبرستان را به وی تسلیم کند؛ اما پادشاه طبرستان رفتار اردشیر را برخلاف رسوم متداول می‌داند و از تسلیم سر باز می‌زند. مقصود از نامة‌ تنسر این است که با پاسخگویی به یک‌یک پرسشهای جشنسف به او بقبولاند تا به جای جنگ، اردشیر را با توضیح و استدلال متقاعد کند. این امر جز از عهدة‌ تنسر بر نمی‌آید؛ زیرا که وی نه تنها زاهد و آزاد از تعلقات دنیوی است، بلکه مشاور خردمند شاه و پیشوای مذهبی نیز هست. تنسر خود تبلور پاسخ است. مرکز ثقل توضیحات او آنجاست که خود را حامی دو برادر همزاد یعنی «دین» و «دولت» معرفی می‌کند: «حیرت مکن که عشق من به برقراری نظم در جهان، به مقصود استوارکردن پایه‌های دین است؛ زیرا که دین و دولت از یک شکم زاده‌اند و هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد. قوّت و ضعف یکی، قوّت و ضعف دیگری است و تندرستی و بیماری این، باعث تندرستی و بیماری آن است.»(ص۵۳)

 

پیوستگی دین و دولت

الف) محتوای نامه، در زیر پوششهای ادبی، شامل همان مضامین است که در عهد اردشیر آمده است. مضمون نخست، همان اتحاد و پیوستگی دین و دولت است؛ اتحادی که قوام جامعه و رفتار اجتماعی انسان بر آن استوار است. این مضمون بنیادی بر سراسر دورة ساسانی حکمفرما بوده و بدون آنکه در اصل آن خللی وارد شود، در فرهنگ ایرانی قرون اولیة‌ هجری نیز رسوخ کرده است. نامة تنسر به ذکر این مضمون قناعت نکرده است. نویسنده با معرفی اردشیر به‌ عنوان برقرارکنندة‌ قانون باستان، قدرت‌طلبی وی را توجیه کرده است:

نخستین اعتراض جُشنسف این است که اردشیر «سنت» را رعایت نکرده است. پاسخ چنین آمده که: پس از حملة اسکندر، قانون باستان به فراموشی سپرده شد. عهد قدیم بر «عدل» استوار بود و عهد حاضر پایه بر «قهر» دارد. همه چیز با سوزاندن «کتاب دین»، به دست اسکندر در اصطخر، به باد رفت. اکنون اردشیر با در نظر گرفتن رفتار درست، در پی «احیای عدل و دین» بر آمده است. در اینجا متن نامه به تعریف محتوای دین نپرداخته و تنها به تشریح «آنچه ملازم دین است» اکتفا کرده است: شناخت نسب، سنن باستانی و سیرة بزرگان. آیین اردشیر نیز در مقدمة خود از این اشخاص یاد کرده است. بنابراین فرمانروا در کار تجدید عهد باستان راه درستی در پیش گرفته است؛ زیرا که در برقراری دین و دنیا می‌کوشد.

از آنجا که اردشیر با وفق دادن دین و دنیا، جامعه را بازسازی کرده، طبیعی است که وحدت و یکپارچگی حکفرما شود و بنابراین جشنسف در ازای تسلیم خویش، باید قدرت را از اردشیر دریافت کند؛ زیرا که اکنون دیگر زیردست اوست. دیگر شجره‌نامة مشترک نشانة برابری نیست و آنچه برتری اردشیر را به اثبات می‌رساند، مجموعة فضایل و کوشش خستگی‌ناپذیر اوست که در عرض چهارده سال کشوری را پس از چهار قرن ویرانی، آباد کرده است. این موضوع تمامی نامه با یک مضمون اساسی پایان گرفته است: مضمون موفقیت، یعنی آبادانی کشور به وسیلة‌ فرمانروا.

 

طبقه‌بندی چهارگانة اجتماعی

ب) دومین موضوع اصلی نامة تنسر، طبقه‌بندی چهارگانة اجتماعی است. پادشاه پس از یکپارچه کردن کشور باید آن را از درون تقسیم بندی کند؛ زیرا نگاه‌داشتن هر فرد در طبقة خاص خود، جزئی از حکومت است. بخش بزرگی از نامه (ص۵۷ تا ۵۹) به توصیف چهار طبقة اجتماعی و تقسیمات فرعی آنها «بنا به دستور کتب دینی» اختصاص یافته است: اهل دین، جنگجویان، دبیران‌ و تولید‌کنندگان. در نامه آمده است که اردشیر به این ترتیب نظام باستانی را برقرار کرده است. در بطن هر طبقه چندین نفر مأمور سرشماری افراد و تنظیم درآمد آنان هستند. عده‌ای دیگر مأمور آموزش حرفه‌ای خاصی از زمان کودکی به افراد هستند تا ایشان بتوانند در آینده به آسانی تأمین معاش کنند و به آنان که آمادگی جنگی دارند، آموزش نظامی و تعلیم فنون رزمی داده می‌شود(ص۶۰ تا ۶۱).

نظام،‌ مشخصة‌ شاه و بی‌نظمی مشخصة مردم است؛ زیرا که مردم از جایگاه خود در بطن هر یک از چهار طبقه یا هر یک از «جوارح» جامعه بی‌خبرند. شرّ اجتماعی که از فساد خانوادگی آغاز می‌شود، ریشه در اختلاط طبقه‌ها دارد و از این‌جاست که پادشاه برای افراد بلندمرتبه نشانه‌های ظاهری معین می‌کند تا بتوان آنان را از عوام تشخیص داد (ص۶۵). مرتبة هر کس در اسناد بایگانی محفوظ است و قواعد دقیقی وضع شده‌اند تا مانع از بده و بستان زن و مال میان طبقات بالا و پایین مردم باشند. فرمانروا نظام جامعه است و از وظایف ویژة او وضع قوانین برای استمرار حقوق ارثی در هر خانواده است (ص۶۷ـ ۶۸) سپاهیان و اشراف‌زادگان دو طبقة ممتاز جامعه‌اند؛ زیرا که ضامن زندگی آرام مردمند. هیچ‌ کس را حق تغییر طبقه نیست؛ اما تنسر در مورد شخص با فضیلت سزاوار، ‌احتمال تغییر طبقه اجتماعی را ناممکن ندانسته است.(ص۵۷)

 

مجازات

ج)سومین موضوع مبسوط «نامه تنسر» مجازات است. در اینجا مجازات یکی از اعمال سیاسی اصلی پادشاه در قبال زیردستان به حساب آمده است. وی برقرار کننده نظام باستان است و باید که بی‌نظمی را، حتی در صورت لزوم با خونریزی، سرکوب کند (ص۵۹ـ۶۰).

خطا ممکن است در برابر خدا، فرمانروا و یا انسانی دیگر باشد، در دو صورت اول،‌گاه مجازات مرگ پیش‌بینی شده است (ص۶۱تا۶۳، ۶۸ تا۶۹: موارد مجازات جادوگران، مرتدان و راهزنان). قطع عضو جایز شمرده نشده است (جز در برخی از موارد) به طور کلی «سیاست» شاه (ص۶۳) باید نزد همه زیردستان، برانگیزندة امید و بیم هر دو باشد. (ص۶۳تا۶۴)

 

جانشینی

د) جانشینی پادشاه، چهارمین موضوع اصلی نامه تنسر است. اصول تصمیم‌گیری فرمانروا در اینجا همانهاست که در عهد اردشیر آمده است. هیچ کس نباید از هویت جانشین شاه باخبر باشد، والا دربار دستخوش دسیسه و توطئه بسیار خواهد شد (چنان که داریوش گرفتار این بلا شد. داستان داریوش به تفصیل در نامه آمده است). شاه باید این راز را تنها با موبد موبدان، نخست‌وزیر، و سپهسالار، جداگانه در میان گذارد. در صورت بروز شک و تردید،‌ پیشنهاد راه حل با موبد موبدان است (ص۷۳ تا ۸۹)

 

موضوعات دیگر

هـ) نامه تنسر به اجمال به چند موضوع دیگر نیز که ضروری به نظر می‌رسیده‌اند، پرداخته است. این موضوعات در متون دیگر نیز آمده‌اند و همه جا جزو سنت اردشیر شمرده شده‌اند.

هـ .۱) اطرافیان شاه باید افرادی قابل اعتماد باشند. حضور مأموران اطلاعات (منهیان و جاسوسان) برای خبر دادن اوضاع واقعی کشور ضروری است (ص۷۱تا۷۲). از وظایف اصلی شاه، آگاهی از نحوه زندگی شاهزادگان و اشراف‌زادگان است(ص۷۰).

هـ .۲) آرامش جهان در تعادل چهار منطقة زمین نهفته است: منطقه ترک نشین،‌ منطقه روم شرقی تا مصر، ‌منطقه سیاهپوست نشین و بالاخره کشور ایران که به عنوان منطقه ممتاز زمین دانسته شده، و در مقایسه با دیگر مناطق به «سر، ناف، کوهان و شکم شتر» تشبیه شده است(ص۸۹تا۹۲). تاریخ نشان داده است که ایران هرگز کشوری مهاجم نبوده(ص۹۰ تا۹۱) و تنها در پی گرفتن حق خود بوده است. جنگی که مقصود از آن عقب‌نشاندن مهاجم و یا احقاق حق سروری است، عادلانه تلقی شده است.

هـ .۳) نامه تنسر با نظریه‌ای درباره کارهای اردشیر خاتمه یافته است. نتیجه اخلاقی از این قرار است که انسان در زندگی باید به یک اندازه به سرنوشت و کوشش شخصی خود متکی باشد (ص۹۴ تا ۹۷)

 

آیین اردشیر

در این متن، برخلاف دو سند قبلی که درباره رفتار شخصی شاه تألیف شده بودند، قواعد مربوط به زیردستان او آورده شده است. از اطلاعاتی که ابن ندیم به دست می‌دهد (فهرست، ۷۴۱) می‌توان دریافت که به دستور اردشیر کتابی شامل سخنان حکما در مورد «تدبیر»‌ تألیف شده بود. بنا بر سنت زرتشتی، کتابی در دین بهی در خزانه شاهی موجود بود و نسخه‌هایی از آن را در مناطق مختلف پخش کرده بودند و یک نسخه را در دژ اسناد بایگانی نگاه می‌داشتند. در ادبیات فارسی طبعاً چنین انگاشته شده که اندرز‌نامه‌های بزرگان در کتابخانه شاهی محفوظ بودند.

در «آیین» آمده است که اردشیر کتابی برای زمان صلح تدوین کرده بود که شامل سنت کتبی محفوظ در خزانه شاهی بزرگمردان بود. به این ترتیب می‌توان پنداشت که آیین اردشیر نوعی خودآموز قواعد رفتاری اشراف‌زادگان در زمان صلح بود. از آنجا که متن خطاب به طبقه اجتماعی قدرتمند و استواری نوشته شده است، می‌توان آن را متعلق به ایران قرون ششم و هفتم میلادی دانست. با وجود افزوده‌های ناقلان و مترجمان،‌ محتوای اصلی‌متن را می‌توان بهترین آیین زندگی بزرگ‌زادگان صاحب مرتبه این دوره به حساب آورد.

مقصود از این نوشته، حفظ آسایش است. به این منظور اردشیر روش تنظیم و تدبیر زندگی اطرافیان خویش را بازگو کرده است تا بزرگ‌زادگان در رسیدگی به امور اطرافیان خود از او پیروی کنند و به این ترتیب از دربار گرفته تا محیط زندگی ساده‌ترین بزرگزاده، تقلید از برتر، باعث استقرار نظام شود: «چون که شاه امور اطرافیان خویش را تدبیر کند، هر آن کس که اطرافیانی دارد، چنین خواهد کرد.» پایه اقتصادی این زنجیره تقلید در بند ۸ به روشنی بازگو شده است: «وابستگی غنی‌تر به فقیرتر براساس ابتدایی‌ترین اصل اربابی و رعیتی، یعنی دستگیری غنی از فقیر و مدیون شدن فقیر به غنی است.»

پس آسایش، نتیجة نظم است: نظم زمانی کارهای روزانه (بند۱)، نظم در اوقات غذاخوری و تفریح (بندهای ۴و۵)، مراعات نشانه‌های ظاهری طبقه اجتماعی (بندهای ۲، ۳، ۶)، برقراری روابط بالادست و زیردست (بند۸)، و بالاخره قواعد تنبیه زن و فرزند و زیردست.

قسمت‌هایی از آیین اردشیر بسط برخی از نکات عهد و نامه تنسر است: ساعات روز را باید به چهار بخش تقسیم کرد مراعات این تقسیم‌بندی ضروری است؛ زیرا که تنظیم زمان آسایش کامل را به همراه دارد. قطعه نامه تنسر در مورد طرز لباس پوشیدن در اینجا بسط داده شده است. اصل طبقه‌بندی چهارگانه اجتماعی موضوع بند سوم آیین اردشیر است. در بند ۹، مطالب نامه تنسر، در مورد زیردست آورده شده است: «زیردست را باید میان بیم و امید نگه داشت و از قطع عضو او پرهیز کرد؛ زیرا که این کیفر تأمین معاش را ناممکن می‌سازد.» قسمت‌های دیگر آیین در جای دیگر نیامده‌اند؛ زیرا تنها به زیردستان شاه اختصاص دارند. در سطح کل جامعه، اصل بالادست و زیردست به روشنی بیان شده است: «آن‌که کمتر دارد، به آن‌که بیشتر دارد، وابسته است و به این ترتیب تحمل بار بی‌چیزان تقسیم شده است و تنها بر دوش شاه سنگینی نمی‌کند. ۱۱ در سطح زندگی خانوادگی، قواعد تنبیه (سیاست) برای تنظیم رابطه‌ بزرگ‌زاده با زن و فرزند و زیردست برشمرده شده است. به این ترتیب، «آیین اردشیر» جنبه‌های دیگری از سنت اخلاقی و سیاسی منسوب به اردشیر را بازگو کرده و در بند ۱۰، این پادشاه نمونه را ستوده است.

 

دومین آیین اردشیر

فردوسی بخش مربوط به حکمت اردشیر را با متن بلندی آغاز کرده که در آن رفتار شاه با زیردستان مختلف توصیف شده است. این متن نوعی رساله‌ اداری است و به احتمال قوی ابن‌ندیم، آنجا که از قواعد اردشیر در امر تدبیر سخن گفته (فهرست، ص۷۴۱)، به این آیین نظر داشته است. منبع این متن جزوه کوتاهی است در بیان آنچه اردشیر قاعدة تدبیر کشور قرار داده بوده و در «نهایه» آمده است. این کتابچه بدون تردید ملهم از سنت اداری ساسانی است؛ اما به عقیده گرینیاسکی مجموعه‌ای است از قواعد باستانی که دانشمندی متعلق به محافل شعوبیه آن را به منظور بزرگداشت رسوم ایرانی در محیط عربی جمع‌آوری کرده است. آوردن این آیین تحت نام اردشیر، نوعی اعتراف به اصل ساسانی آن است.

فردوسی در بازنویسی متن منقول «نهایه» هرجا که ممکن بوده، بر جنبه‌های اخلاقی رفتار شاه تأکید کرده است. گذشته از نتیجه‌گیری شخصی شاعر (خواهش از سلطان محمود، شاهنامه، حکایت اردشیر، ابیات ۴۲۶ تا ۴۲۸)،‌ متن از شش بخش تشکیل شده است: استخدام، آموزش و تقسیم سپاه، گزینش منشیان درباری، احکام رفتار والیان در مناطق مختلف، رفتار و اندرزهای شاه به هنگام لشکرکشی، استقبال از سفیر پادشاه کشور بیگانه، نقش جاسوسان شاه در کمک‌رسانی به نیازمندان و ساختن مدارس، بخشهای ۶ و به‌ویژه ۳ و ۴ حاوی نکات اخلاقی است، به‌خصوص خطاب به سپاهیان در میدان جنگ و سردار سپاه در برابر دشمن. این نکات در ادبیات فارسی دوره مورد نظر ما بسیار متداول بوده‌اند و منظور ما در اینجا رساندن قدمت آنها بوده است.

 

خطبه اردشیر در برابر بزرگان کشور

اردشیر پس از پیروزی در جنگهای بسیار، یکپارچگی و آرامش را برای ایران به ارمغان آورده و اکنون در برابر بزرگان مملکت به سخن گفتن ایستاده است. ادبیات، این صحنه‌پردازی قراردادی را برای مجموعه‌ای از اندرزهای منسوب به اردشیر حفظ کرده است. «نهایه» و به تبع آن فردوسی (و بی‌گمان منبع او) از آن استفاده کرده‌اند. شاعر ایرانی خطوط اصلی متن عربی نهایه را برگرفته است؛ یعنی به طور کلی، تقسیم‌بندی قطعات خطبه، غیر از چند نقص،‌ مراعات شده، اما محتوا و جزئیات در شاهنامه به کلی تغییر کرده‌اند. روایت «نهایه» غنی و کاملتر است و روایت فردوسی را باید با آن مقایسه کرد.

متن عربی با طبقه‌بندی چهارگانه اجتماع به وسیله اردشیر آغاز شده و پایان گرفته است. توصیف این طبقه‌بندی پیش از خطبه و توجیه آن پس از خطبه آمده است. فردوسی در فصل مربوط به اردشیر هیچ سخنی از آن به میان نیاورده و می‌توان پنداشت که شاعر متونی را که در آنها طبقه‌بندی چهارگانه اهمیت بسیار داشته (عهد، نامه تنسر و یا آیین‌)، نمی‌شناخته است. اما «نهایه»‌ از این طبقه‌بندی یاد کرده و پیداست که فردوسی تعمداً آن را از قلم انداخته است و این، خود مهمترین نقص در مقایسه‌ شاهنامه با نهایه است و نشانه آن است که ادبیات فارسی کوششی در بازسازی منابع قدیمی نداشته و تنها آنچه را با زمانه هماهنگ بوده، از این منابع برمی‌گزیده و آنچه را که ممکن نبوده بتوان به‌عنوان سرمشق به جامعه‌ای با سلسله مراتبی به کلی دگرگون شده ارائه داد، کنار می‌گذاشته است.

خطبه اردشیر در متن عربی از سه بخش تشکیل شده است: بخش نخست بر ستایش خداوند متمرکز شده است و با اندرز اردشیر به سردار سپاه در دومین آیین اردشیر کاملاً هماهنگ است: «هنگام پیروزی روی سوی خدا کن؛ زیرا که بی‌گمان اوست که تو را هدایت می‌کند.» فردوسی این‌گونه روحیه شاهانه را اساسی تلقی می‌کرده و از اینجاست که گناه جمشید را غرور او و اینکه پیروزی را محصول کار خود دانسته، قلمداد کرده است. از دیدگاه سیاسی نیز این روحیه از آن پادشاهانی بوده است که پیروزی را نشانه تأیید الهی می‌دانسته‌اند.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: