تعلیم و تربیت اسلامی / شهید دکتر محمد جواد باهنر - بخش دوم و پایانی

1394/6/8 ۰۹:۵۹

تعلیم و تربیت اسلامی / شهید دکتر محمد جواد باهنر - بخش دوم و پایانی

اشاره: در بخش نخست این نوشتار، در ذیل عنوان «معیارهای اصلی اخلاق از نظر اسلام»، از «رعایت عزت، کرامت و ارجمندی انسان» سخن به میان آمد و اینکه آدمی در جریان خودسازی و حرکت نفسانی خود برخی کارها را با کرامت و ارجمندی و مقام انسانی خویش سازگار می‌یابد و برخی کارها او را پست و زبون می‌کند؛ همچون حسد. اینک ادامه بحث:

 

 

اشاره: در بخش نخست این نوشتار، در ذیل عنوان «معیارهای اصلی اخلاق از نظر اسلام»، از «رعایت عزت، کرامت و ارجمندی انسان» سخن به میان آمد و اینکه آدمی در جریان خودسازی و حرکت نفسانی خود برخی کارها را با کرامت و ارجمندی و مقام انسانی خویش سازگار می‌یابد و برخی کارها او را پست و زبون می‌کند؛ همچون حسد. اینک ادامه بحث:

***

همین‌گونه است صفت بُخل؛ یعنی اینکه کسی چندان به ثروتش وابسته باشد که حاضر نشود آن را در راه رفاه زندگی خود و خانواده‌اش یا در راه خدمت به خلق مصرف کند. پیداست که چنین انسانی اسیر و زبون مال و منال خویش است و با این خصلت در خود احساس پستی و حقارت می‌کند. پس می‌بینیم که احساس کرامت و بزرگواری احساس صادقی است در انسان، ما در یک سلسله کارها از قبیل احسان و گذشت و عفاف و استقامت، در خود شرافت و عزّت و بزرگواری احساس می‌کنیم و در یک سلسله کارهای دیگر نظیر دروغ و ریا و چاپلوسی و حسد و بخل، احساس زبونی. این حالتی است که آدمی در خود می‌یابد، بی‌آنکه تابع آداب و عادات محیط یا تلقین این و آن باشد. اسلام چنین خصلت‌هایی را به‌شدت نکوهش و از آن نهی می‌کند.

صفاتی مانند گذشت و فداکاری مایه کرامت نفس و نشانه علوّ همت و عظمت روح است. چون انسان فداکار انسانی است که بر خویشتن مسلط است و شخصیتی چنان والا دارد که می‌تواند از آنچه مورد علاقه شخص اوست، به خاطر دیگران یا به خاطر هدفش بگذرد.

«تواضع» به معنی احترام گذاردن به دیگران، از پوسته خود درآمدن و ارزشهای دیگران را هم به حساب آوردن، نه به معنی خودباختگی و زبونی در برابر زورمندان، نیز یک خُلق بزرگوارانه و مایه کرامت انسان است؛ انسانی که چندان بر خویشتن مسلط است که گرفتار غرور و خودبینی نیست، بلکه با واقع‌بینی فضیلت دیگران را هم می‌بیند و به آن ارج و احترام می‌گذارد.

این خصلت‌‌ها که پایه و مایه بزرگواری نفس است، بخشی از اخلاق پاک اسلامی به شمار می‌رود. از این نمونه‌‌ها در دو قطب مثبت و منفی فراوان داریم و شاید بتوانیم کلیه مسائل را تا حدودی به اصل «کرامت انسان» مربوط بدانیم و به همین جهت است که پیغمبر بزرگوار اسلام(ص) رسالت اخلاقی و انسان‌سازی خود را در تکمیل مکارم اخلاق و مایه‌های بزرگواری انسان خلاصه کرده است.

 

۲٫ تقرّب به خدا:

کار پسندیده، آن است که انسان را به خدا نزدیک سازد؛ یعنی او را دارای صفات کمالی کند که در خدا سراغ داریم: خدا داناست، تواناست، کاردان است و از روی حساب کار می‌کند، عادل است، مهربان است، بخشنده است و همه از خوان نعمتش برخوردارند، نیکان را دوست می‌دارد و از بدان و ستمگران بیزار است و…

انسان به هر مقدار که از این صفات کمال الهی برخوردار باشد، به همان اندازه به خدا تقرب می‌یابد و به او نزدیک می‌شود. اگر این صفات در انسان به‌صورت خلق و خوی در آید، یعنی به آنها عادت کند و چنان شود که این کمالات از درون او بجوشد، در این صورت می‌توان گفت او به «اخلاق اسلامی»‌ خو گرفته است. رسول گرامی(ص) می‌فرماید: «تخلّقوا باخلاق ‌الله: به اخلاق الهی خو بگیرید و خداگونه شوید.»

اینهاست دو ملاک و معیار اصیل اخلاق اسلامی. انسان اسلام ـ صرف‌نظر از هرگونه سود که در یک کار یا یک خلق و خوی برای خود یا دیگران بیابد، و صرف‌نظر از هر نوع زیان که در یک کار یا خلق و خوی برای خود یا دیگران ببیند ـ همواره در پی آن است که بداند آیا این کار یا این خصلت با کرامت و ارج انسانی او سازگار است و به او در راه تقرب و سیر به سوی حق کمک می‌کند یا نه؟ هر کار یا خصلت و خوی را که در جهت کرامت او باشد و بر ارج انسانی او بیفزاید و او را به خدا نزدیکتر کند، کار و خصلتی روا و پسندیده می‌شناسد، و هر کار یا خصلت و خوی را که بر کرامت انسانی او آسیبی وارد کند و او را در راه تقرب به حق ناتوان گرداند، کار و خصلتی ناروا و ناپسند می‌شمرد و از آن می‌پرهیزد. در عین حال، می‌داند که با رعایت همین دو معیار اصیل اخلاق اسلامی، خود بخود انسانی بار می‌آید هشیار، آگاه، پرشور، تلاشگر در راه بالاترین مصالح و منافع واقعی خود و کوشا در راه مصالح و منافع واقعی همة انسانهای دیگر.

 

تهذیب نفس

اصول تربیتی اسلامی در پی تزکیة‌ آدمی، یعنی پیراستن جان او از آلودگیهاست؛ پیراستنی که درجهت سازندگی باشد. البته مبارزه با آفت کار آسانی نیست، مخصوصاً اگر ریشه دوانده و به‌صورت عادت درآمده باشد. اما در انسان تغییر عادت نیز امری محال نیست، بلکه ممکن و عملی است؛ منتها باید همة این نیروها را در او بسیج کرد و همة شرایط محیطی را برایش آماده ساخت.

آگاهی و تصمیم: قبل از هرچیز باید از خود انسان و از جان و درونش مدد گرفت. برای اصلاح نفس و بارآوردن آن، دو چیز اهمیت دارد: یکی بینش صحیح، بینشی که خواست او را دگرگون کند؛ و دیگر ارادة قوی و آهنین. باید به ارادة آدمی پرداخت و در او جوششی درونی پدید آورد تا بتواند تصمیم بگیرد و دگرگونیها به‌وجود آورد. اگر ارادة قوی با بینش صحیح همراه باشد، حرکت اصلاحی آغاز می‌شود. به گفتة قرآن: «خداوند وضع مردم را تغییر نمی‌دهد تا خود در آنچه در خویشتن دارند، تغییر دهند.»۱

به همین جهت اسلام به خود آگاهی و ارادة قوی نقش مهمی درکار اصلاح نفس می‌دهد. حضرت صادق(ع) فرمود: «تو خود طبیب خویشتنی، دردت را می‌شناسی و درمانت را هم. اکنون تا چه حد حاضری برای خود به پا خیزی و به خویشتن برسی؟» و نیز فرمود: «آن کس که چه در هنگام شوق، چه در هنگام ترس، چه در حال هوس، چه در حال خشم و چه در حال خشنود خویشتن‌دار باشد، خدا بدنش را بر آتش دوزخ حرام می‌کند.»۲ انسان خویشتن‌دار که در هر حال بتواند درست فکر کند و درست تصمیم بگیرد و در برابر احساس برافروختة میل و شهوت زودگذر یا عادتی که در او ریشه کرده است تسلیم نشود، می‌تواند از آفتها محفوظ بماند و از آتش برهد.

اسلام نمی‌گوید صرفاً تلقین کنید یا چشم و گوش بسته کسی را به کار خیری وادارید، می‌گوید کاری کنید که خودآگاهی انسان جرقه زند، از درون بجوشدو تصمیم بگیرد؛ کاری کنید که زنگارها زدوده شود، جهل و زبونی باقی نماند، سرمایة درونی بشکفد و به «خود» انسان استقلال و شخصیتی داده شود که بتواند خوب فکر کند و خوب تصمیم بگیرد. حضرت صادق(ع) فرمود: «هر کس که نه از خود واعظی برای خویشتن دارد و نه از همنشین ارشادکننده‌ای برخوردار است، دشمن بر گردنش سوار خواهد شد.»۳ پس آزادی و عزت آدمی در گرو «انتقاد از خود» و داشتن اندرزگر درونی است.

قرآن به «نفس لوّامه»، یعنی آن انتقادگر درونی که اگر کارش را خوب انجام دهد راه خودسازی را برای انسان هموار می‌سازد، سوگند یاد می‌کند و می‌گوید: «لا اُقسم بیوم القیامه. و لا اُقسم بالنّفس اللوّامه:۴سوگند به روز رستاخیز، و سوگند به نفس انتقادگر.» آیات دیگری که در زمینة خودسازی آمده نیز نشان می‌‌دهد که از نظر این کتاب الهی انتقاد از خود یکی از پایه‌های اساسی خودسازی است. اسلام می‌‌خواهد احساسات و عواطف انسانی در اختیار او باشد و در خدمت او. در این روایت دقت کنید که امام صادق(ع) می‌فرماید: «قلب خود را به‌صورت همدم نیکوکار و فرزند باوفایی درآور و علم و آگاهیت را به‌صورت پدری که قلب از آن پیروی کند، و آلودگیهای نفسانی را دشمنی بشمار که با آن مبارزه می‌کند.»

تقوا: چنین انسانی دارای «تقوا»، یعنی «پروا»ست. او «بند و بار» دارد؛ بند و باری که عشق به حق و حقیقت بر او نهاده است. او در عین «آزادگی» کامل، «بندة حق» است، و همین «بندگی حق» و «عبودیت» اوست که ضامن حفظ آزادی و آزادگی او از بندگی و بردگی دیگران است. او با هرکار و هر صحنه که روبرو شود، نخست به این نکته می‌اندیشد که آیا این کار با رضای حق سازگار است و مایة خشم او نیست؟ او نارضایتی و خشم هرکس دیگر را می‌تواند تحمل کند، ولی نارضایتی و خشم حق برایش قابل تحمل نیست. از هر کاری که بیم آن رود مایة‌ نارضایی و خشم او شود «می‌پرهیزد». این «پرهیز» و «پروا» و بند و بار داشتن، «تقوا»ست.

انسان با تقوا را نه با تهدید می‌توان تسلیم کرد و به گناه و زبونی کشاند، نه با تطمیع، تطمیع به زر یا شهوت یا ریاست. نقش تقوا چنان حساس است که قرآن آن را تنها ملاک و معیار ارزشیابی انسانها شمرده است: «گرامی‌ترین شما انسانها نزد خدا، کسی است که تقوای بیشتری داشته باشد.»۵ آیات و روایات اسلامی دربارة تقوا فراوان است و اینک برای نمونه، ترجمة قسمتی از خطبة معروف حضرت علی(ع) را که بنا به درخواست «همام» یکی از یاران پاکدلش در زمینة تقوا ایراد فرمود، می‌آوریم:

«… پرهیزگاران اهل فضیلت‌ها هستند، گفتارشان راست است و لباسشان متوسط، راه رفتنشان با فروتنی است. از آنچه خدا برایشان حرام کرده است، چشم می‌پوشند، گوش خود را بر شنیدن دانش سودمندی می‌گمارند، در هنگام گرفتاری و مصیبت بدان‌گونه امیدوارند که در هنگام رفاه و آسودگی، … خدا چندان در اعماق جانشان بزرگ جلوه کرده است که هر چیز دیگر در نظرشان ناچیز است…

انسان پرهیزگار در دینداری پایدار و نیرومند و در عین نرمش، دوراندیش است، ایمانش محکم و با یقین همراه است. به دانش‌اندوزی شوق می‌ورزد،… در حال بی‌نیازی میانه‌رو است. در عبادت خدا خشوع دارد، حتی در حال تنگدستی هم آراسته است، در سختی شکیباست، در جستجوی روزی حلال است و در راه هدایت پرنشاط، از طمع سخت می‌پرهیزد،… خواهشهای ناروا در او مرده و خشم خود را فروخورده است، به او امید خیر می‌رود اما از شرش همه در امانند، … ناسزا نمی‌گوید، گفتاری نرم و ملایم دارد، کار ناپسند از او دیده نمی‌شود و آنچه دیده می‌شود، همه پسندیده است؛ در اضطرابها آرامش خود را ازدست نمی‌دهد، در آسایش سپاسگزار است، اگر کسی را دوست داشته باشد، به خاطر او به گناه نمی‌افتد،… با نامگذاریهای زشت و نسبت‌های ناروا دیگران را ناراحت نمی‌کند، به همسایه آسیب نمی‌رساند، خودش را به زحمت می‌اندازد اما مردم از دست او در آسایش‌اند، خود را به خاطر سعادت آخرت به رنج و تلاش می‌اندازد، اما مردم را از دست خود آسوده می‌گذارد، اگر از کسی دوری می‌کند، به خاطر وارستگی است و اگر به کسی نزدیک می‌شود، برای مهر و محبت است. نه دوری‌اش از روی تکبر و خودفروشی است و نه نزدیک شدنش به خاطر فریب و دغل…»۶

تقویت اراده: انسان در حرکت تکاملی خود قبل از هر چیز باید از درون خویش نیرو بگیرد. شکفتگی نیروهای درونیِ یک انسان به دو چیز بستگی فراوان دارد: قدرت اراده، و خودآگاهی و روشن‌بینی.

برای تقویت اراده باید از ورزشها و تمرینهای مناسب استفاده کرد. یکی از نقشهای ارزنده و مؤثّر تکالیفی که در هر مکتب و مرام برعهدة انسانها گذارده شده، همین است که آنها را به صورت افرادی متعهد درمی‌آورد و در آنها نوعی عادت ریشه‌دار به رعایت اصول و ضوابط درست زندگی پدید می‌آورد که پشتوانة ارزنده‌ای برای ارادة آنهاست تا در برابر خودخواهی‌ها، هوسرانی‌ها و گرایش به بی‌بندوباری مقاومت کنند و تسلیم نشوند. در اسلام نیز خواندن نمازهای روزانه در پنج وقت و مراقبت از پاکی لباس و بدن و غصبی‌نبودن لباس و مکان و رعایت قبله و وقت و غیره، یا روزه‌داری و داشتن برنامه‌ای مخصوص در مدت یک ماه به آدمی احساس مسئولیّت، عادت به نظم در زندگی و نیروی پایداری می‌دهد.

رابطة روزه با تقویت اراده: بر همة مردان و زنان مسلمان که واجد شرایط تکلیف باشند و مسافر و بیمار یا پیر و از کارافتاده و مانند آن نباشند، واجب است که در ماه رمضان روزه بگیرند؛ یعنی هر روز از سپیده‌دم تا شامگاه از خوردن و آشامیدن، آمیزش جنسی و دیگر مبطلات روزه خودداری کنند. این پایداری در برابر قسمتی از خواستهای نفسانی، به صورت تحمل گرسنگی و تشنگی و مقاومت در برابر نیاز جنسی، باعث برانگیختن و بیدارکردن نیروهای ناشکفتة درونی در راه مهارکردن خویشتن می‌شود تا در برخورد با عوامل طغیان هوس و شهوت یا خودخواهی و غضب، بر خود مسلط باشد و تسلیم عوامل انحراف نگردد. برای به دست آوردن این قدرت مقاومت، باید در مواردی با خواستها و لذات نفس درافتاد تا کم کم برای آدمی زمینة مقاومت را فراهم سازد. روزه می‌تواند بدین‌منظور کمک شایانی کند و آدمی را مقاوم بار آورد. قرآن از این نقش خلاّق روزه چنین یاد می‌کند: «ای مردم با ایمان، روزه بر شما واجب شد، همان گونه که بر پیشینیان شما واجب شده بود، باشد که بر اثر روزه، تقوا پیشه سازید»۷ و در برابر گناهان و لغزشها پایدار باشید.

 

توبه، بازگشت به راه حق

انسان گناهکار با گناه آلوده می‌شود و آمادة سقوط و پستی می‌گردد؛ ولی همین انسان گناهکار می‌تواند با گناه و خطای خویش به مبارزه برخیزد. این خود اوست که باید بر ترک آن تصمیم بگیرد و در خویشتن دگرگونی به وجود آورد. در وجود آدمی قدرت بازگشت به راه حق، پاکی و صفا وجود دارد، خدا نیز راه بازگشت را به روی او بازگذارده و هیچ گاه انسان گناهکار را از درگاه خود محروم نساخته است، این دعوت مهرپرور خدا همیشه هست که: «بگو ای بندگان من که [بر اثر کارهای ناروا] به خود ستم کرده‌اید، از رحمت خدا ناامید نباشید. خدا همة گناهانی را که [از روی غفلت] انجام داده‌اید [و اینک از آن به راستی بازگشت کرده‌اید] می‌آمرزد. به راستی که خدا آمرزشگر و مهربان است.»۸ دعوت به توبه و امکان آن مایة امید است؛ امیدی حرکت‌آفرین که آدمی را به سوی بازگشت و اصلاح هر چه زودتر خویش تحریک کند، نه امیدی تنبلی‌زا و سست‌کننده. برخی چنین می‌انگارند که چون راه توبه باز است، آدمی می‌تواند تا هر مدت که بخواهد در گناه غوطه‌ور بماند تا سرانجام فرصتی برای توبه پیدا کند. اگر چنین باشد، وعدة پذیرش توبه در واقع کمکی است به ادامة گناه و غرق‌شدن در آن. غافل از اینکه آدمی هرچه بیشتر به گناه عادت کند، قدرت تصمیم‌گیری در او ضعیف‌تر می‌شود و روحش تاریکتر و آلوده‌تر می‌گردد و در نتیجه اصلاً فکر بازگشت در او می‌میرد. وانگهی، از کجا معلوم که فرصتی برای بازگشت بماند؟ چون اجل هیچ کس روشن نیست و کسی چه می‌داند تا کی زنده خواهد بود و در آینده در چه شرایطی قرار خواهد گرفت.

توبة واقعی این است که انسان به راستی از کاری که کرده است، شرمنده و پشیمان شود و درصدد درمان خود باشد. این درمان باید هر چه زودتر عملی شود، عیناً مانند بیماری که گرفتار مسمومیت یا حملة نوعی میکروب شده است و باید از درمانی که برای مبارزه با مسمومیت وجود دارد یا دارویی که برای مبارزه با میکروب آماده شده است، هر چه زودتر استفاده کند تا از خطر مرگ جلوگیری شود. والا اگر بیمار با اطمینان به اینکه یک نوع راه درمان وجود دارد امروز و فردا کند، معلوم است که بیماری‌اش ریشه‌دار می‌گردد و کار بدانجا می‌کشد که دیگر هیچ نوع درمانی به حال او سودمند واقع نمی‌شود.رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: «هر دردی درمانی دارد، و درمان گناهان توبه است.»۹حضرت صادق(ع) فرمود: «همین که بندة مؤمنی گناهی کرد، خدا به او هفت ساعت مهلت می‌دهد. اگر آمرزش طلبید و توبه کرد، این گناه بر او نوشته نمی‌شود و اگر این ساعتها سرآمد و بازگشت نکرد، این زشتکاری به نام او ثبت خواهد شد.۱۰

از پیامبر اکرم(ص) سؤال شد: «بندگان خوب پروردگار چه کسانی هستند؟» فرمود: «آنان که وقتی کار نیکی می‌کنند، خوشحال می‌شوند؛ اگر کار بدی کنند، آمرزش می‌خواهند و توبه می‌کنند؛ اگر کسی به آنها خدمتی کرد، سپاسگزاری می‌کنند؛ اگر گرفتار شدند، صبر می‌کنند و اگر بر کسی خشم گرفتند، از او درمی‌گذرند.»۱۱

احساس پشیمانی در برابر گناه نشانة آن است که در آدمی هنوز ایمان وجود دارد؛ چون در برابر کارهای خوب و بد بی‌اعتنا نیست: از کار نیک به وجد می‌آید و از کار ناپسند نگران و ناراحت می‌شود. در این صورت روشن است که در ریشة جانش مایه‌ای و کششی وجود دارد که می‌تواند سرمایة اصلاح او باشد. حضرت صادق(ع) فرمود: «هر کس از کار نیک خود شادمان و خوشحال گردد و از کار بد دل‌آزرده و ناراحت، چنین کسی مؤمن است.»۱۲

همین وجدان بیدار، انگیزه‌ای است برای به راه آوردن آدمی و جلوگیری از بی‌بندوبار شدن او. حضرت علی(ع) می‌فرماید: «پشیمانی از کار بد، آدمی را وامی‌دارد تا آن کار را ترک کند.»۱۳ امام صادق(ع) فرموده است: «هیچ بندة خدایی نیست که گناهی انجام دهد و جدّاً پشیمان شود، جز اینکه خدا او را می‌آمرزد پیش از آنکه استغفار کند.»

گاهی از این حالت شرمندگی وجدانی به «حیا» تعبیر می‌کنند؛ حیایی که اسلام آن را موجب کمال آدمی می‌داند. امام سجاد(ع) فرمود: «چهار چیز است که اگر در کسی باشد، ایمانش کامل و گناهش پاک می‌شود: به تعهدی که در برابر مردم کرده است، وفادار باشد؛ زبانش با مردم راستگو باشد؛ از هر کار که پیش خدا و مردم زشت است، حیا کند؛ با خانواده‌اش خوشخو و خوش‌رفتار باشد.»۱۴

در روایات اسلامی از زبور حضرت داوود(ع) چنین نقل شده است که خداوند فرمود: «ای داوود، به آنچه می‌گویم، گوش کن که حق می‌گویم: هر کس پیش من آید و از نافرمانیهایی که از من کرده است شرمنده باشد و حیا کند، او را می‌آمرزم و بر آنان که گناهانشان را حفظ کرده‌اند، فراموشی می‌افکنم.»۱۵به همین دلیل، هر چه آدمی از تظاهر به گناه خودداری کند، بار گناهش سبکتر است؛ زیرا هم نشانة آن است که او نوعی شرم و حیا از کار زشت دارد و هم با گناه پنهان خود مایة شیوع گناهان در بین دیگران نشده است.

البته پشیمانی از گناه باید واقعی باشد، بدان‌گونه که آدمی را مصمم به ترک گناه کند. امام باقر(ع) فرمود: «آن کس که از گناه خویش توبه کند، مانند کسی است که گناه نکرده باشد؛ اما آن کس که استغفار کند ولی باز هم از گناه خود دست برندارد، همانند کسی است که خود را مسخره کند.» و نیز از امام صادق(ع) دربارة تفسیر آیة «یا ایها الذین امنوا توبوا الی الله توبه نصوحا…»۱۶ سؤال کردند، فرمود: «توبة نصوح آن است که کسی از گناه خویش توبه کند و دیگر مرتکب آن نشود.»۱۷

 

پی‌نوشتها:

۱٫ رعد،۱۱٫رر ۲٫ بحار، ج ۷۱، ص۳۵۸٫رر ۳٫ بحار، ج ۷۴، ص ۱۸۷٫رر ۴٫ قیامت، ۱ و ۲٫رر ۵٫ «… ان اکرمکم عندالله اتقیکم..» (حجرات، ۱۳).رر ۶٫ قسمتی از خطبة ۱۸۵٫رر ۷٫ بقره،۱۸۳٫رر۸٫ زمر،۵۳رر ۹٫مستدرک الوسائل، ج۱، ص۳۸۷٫رر ۱۰٫کافی، ج۲، ص۴۳۷٫رر ۱۱٫ بحار، ج۶۰، ص۳۰۵رر ۱۲٫ همان، ج۶۷، ص۳۵۰٫رر ۱۳٫ مستدرک الوسائل، ج۲، ص۳۴۶٫رر ۱۴٫ بحار، ج۶۷، ص۲۹۶٫رر ۱۵٫ امالی طوسی، ج۱، ص۱۰۵٫رر ۱۶٫تحریم، ۸٫رر ۱۷٫ بحار، ج۶، ص۱۶۹٫

روزنامه اطلاعات

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: