دکتر محمد معین از نگاه ایرج افشار / محمود فاضلی

1394/5/10 ۰۹:۲۳

دکتر محمد معین از نگاه ایرج افشار / محمود فاضلی

بی شک دکتر محمد معین (9/2/1297 – 13/4/1350) استاد زبان فارسی و پدیدآورنده فرهنگ معین از فضلای بزرگ ایران معاصر است. وی پس از پایان تحصیلات مقدماتی برای ادامه تحصیل در دارالفنون به تهران آمد و به تحصیل در دانشکده ادبیات پرداخت. در سال 1313 با نوشتن پایان‌نامه‌ای به زبان فرانسه در مورد شاعر فرانسوی «لوکنت دولیل» و در حالی که فقط 16 سال سن داشت در رشته ادبیات و فلسفه به اخذ مدرک کارشناسی نایل شد. در 1314 به ریاست دانشسرای مقدماتی اهواز برگزیده شد و این در حالی بود که وی تنها 17 سالگی را می‌گذرانید. در سال 1321 با نوشتن رساله «مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی» به زبان فرانسه اولین کسی بود که در ایران به اخذ درجه دکترای ادبیات نائل می‌آمد. از چند دانشگاه خارجی درجه دکترای افتخاری داشت و عضو فرهنگستان ایران شد که ریاستش با ذکاءالملک فروغی بود. ریاست کمیسیون ادبیات سمینار جهانی تاریخ و فرهنگ ایران را بر عهده داشت. در سمینار بین‌المللی (سومر) دانشگاه هاروارد و کمیته مجموعه کتیبه‌های ایران و کمیته تالیف فرهنگ پهلوی و انجمن خاورشناسان پاریس و انجمن فلسفی عضویت داشت.

 

 

 

به مناسبت چهل و چهارمین سالگرد درگذشت محمد معین

ناز بر فلک و فخر برستاره می‌کرد

بی شک دکتر محمد معین (9/2/1297 – 13/4/1350) استاد زبان فارسی و پدیدآورنده فرهنگ معین از فضلای بزرگ ایران معاصر است. وی پس از پایان تحصیلات مقدماتی برای ادامه تحصیل در دارالفنون به تهران آمد و به تحصیل در دانشکده ادبیات پرداخت. در سال 1313 با نوشتن پایان‌نامه‌ای به زبان فرانسه در مورد شاعر فرانسوی «لوکنت دولیل» و در حالی که فقط 16 سال سن داشت در رشته ادبیات و فلسفه به اخذ مدرک کارشناسی نایل شد. در 1314 به ریاست دانشسرای مقدماتی اهواز برگزیده شد و این در حالی بود که وی تنها 17 سالگی را می‌گذرانید. در سال 1321 با نوشتن رساله «مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی» به زبان فرانسه اولین کسی بود که در ایران به اخذ درجه دکترای ادبیات نائل می‌آمد. از چند دانشگاه خارجی درجه دکترای افتخاری داشت و عضو فرهنگستان ایران شد که ریاستش با ذکاءالملک فروغی بود. ریاست کمیسیون ادبیات سمینار جهانی تاریخ و فرهنگ ایران را بر عهده داشت. در سمینار بین‌المللی (سومر) دانشگاه هاروارد و کمیته مجموعه کتیبه‌های ایران و کمیته تالیف فرهنگ پهلوی و انجمن خاورشناسان پاریس و انجمن فلسفی عضویت داشت.

آشنایی و علاقه دکتر معین با فرهنگ لغت نامه نویسی، اگر چه از دوران نوجوانی شکل گرفته بود، اما دیدار با سرپرست گروه باستان شناسی از کشور فرانسه، این علاقه را به عمل تبدیل کرد. دکتر معین، نخست به تصحیح لغت نامه برهان قاطع پرداخت و علاوه بر تحقیق در آن، به حاشیه نویسی و تکمیل آن مبادرت ورزید و این کتاب را به پنج جلد عرضه نمود. دومین گام برجسته و مهم وی تهیه فرهنگ فارسی بود. بیش از یک میلیون فیش مطالعه در کتاب خانه‌های دنیا، بررسی دقیق فرهنگ‌های معتبر جهانی و حاصل تلاش بیست ساله معین و همکاری چهارصد نفر از دانشجویانش باعث شد تا فرهنگ فارسی معین در شش جلد عرضه گردد که از منابع معتبر واژگان زبان فارسی است. وی با مجموعه شش جلدی یاد شده خدمتی بزرگ به جامعه ادبی نمود. فرهنگ معین با یک روش ابتکاری و بهره گیری از فرهنگ‌های مختلف تهیه گردید.

از دیگر فعالیت‌های مهم او همکاری با علامه علی اکبر دهخدا ، ادیب، لغت شناس، سیاستمدار و شاعر ایرانی بود. تأسیس «سازمان لغت نامه» در منزل دهخدا و دعوت از استادان و دانش پژوهان برای همکاری، باعث شد تا دکتر معین نیز معرفی شود و با تشویق اساتید برجسته، این همکاری آغاز گردید. عملکرد وی در ارائه کتاب برهان قاطع، دهخدا را مطمئن ساخت که فردی مناسب و مستعد را برای مجموعه خود یافته است. توانایی دکتر معین، آن چنان دهخدا را شیفته ساخت که با آغاز بیماری‌اش، نظارت و بررسی مجلدات بعدی لغت‌نامه را بر عهده او گذاشت و در نوشته‌ای به ورثه، وصیت نمود که تمامی فیش‌های چاپ نشده لغت‌نامه را به «عزیزترین دوست» وی یعنی دکتر معین بدهند. دکتر معین حدود ده سال با دهخدا و همین مدت پس از وی با «سازمان لغت‌نامه» همکاری مؤثری داشت. وی همچنین طبق وصیت نیما یوشیج بررسی آثار او را برعهده گرفت. دکتر معین که سرآمد فضلای ایران معاصر بود به زبان‌های فرانسه، انگلیسی، عربی و آلمانی تسلط کامل داشت و زبان‌های پهلوی اوستایی و فارسی باستان و بعضی لهجه‌های محلی را خوب می‌دانست.

معین به واسطه پژوهش‌ها و تحقیقاتش، موفق به کسب مدال‌ها و نشان‌هایی شده بود که برای ارج نهادن و قدردانی از ارزش وی به او اعطا می‌شد. مدال‌هایی چون جایزه عالی آکادمی ادبیات فرانسه، نشان درجه دوم سپاس در سال 1327، نشان هنر و ادبیات دولت فرانسه، نشان آکادمیک از رئیس جمهور فرانسه، نشان لژیون دونور، نشان درجه دوم علمی در سال‌های 1316 و 1321 و...، به عنوان تقدیر و تحسین از جایگاه علمی و ادبی معین اهدا گردید. معین با تسلط علمی خود در کنفرانس اسلامی لاهور، کنگره خاور شناسان، کنگره جهانی ایران شناسان، کنفرانس میراث مشترک فرهنگی و... شرکت می‌جست. معین حدود 23 جلد کتاب تالیف کرد. در آذر 1345 دکتر محمد معین دچار سکته مغزی شد و حدود پنج سال در حال اغما بسر برد. معالجات در ایران و خارج نیز به نتیجه‌ای نرسید و سرانجام در تیر ماه 1350 آرامشی ابدی یافت ودر آستانه اشرفیه گیلان به خاک سپرده شد.

ایرج افشار که خاطرات سفرش به ژاپن را در چند شماره نشریه یغما (1) منتشر کرده است در وصف دکتر معین چنین می‌نویسد: (2) «آنقدر که به یاد دارم مرگ قطعی» محمد معین در یکی از روزهای تیر سال 1350 روی داد. پیش از آن مدت قریب به پنج سال انسانی بود نه زنده نه مرده! هیچ نمی‌دانیم که در این مدت دراز پنج سال چه بر او گذشت؟ آیا از آلام جسمی و عجیبی که بر او می‌گذشت خبری داشت؟ آیا به مانند یک انسان بیمار دشواری زنده ماندن را حس می‌کرد؟ آیا از دیدن خویشان خسته خویش روانش می‌خست؟ و آیاهایی دیگر که طب هم جوابگو نبود.

        زندگی معین سراسر با سختی و سخت گوشی گذشت و عبرت آموز بود. دوران جوانیش بی یاور بود. در فراگرفتن دانش رنج برخور هموار کرد. بسیار کوشا و تازه جوی دقیقه یاب بود. چون بالیده شد و به فنون ادب آراسته آمد و در دانشگاه تهران میدان خدمت براو گشاده بود تیزگام شد. به ذوق و شوقی که در نهادش بود راه‌هایی جدید به جانب تحقیق پوئید. از نامورشدن دراین وادی فراخ خرسند بود.

        نخستین ایران بود که توانست درجه دکتری ادبیات فارسی بگیرد و از همراهان خود پیش افتد. پس از آن دست از کار نکشید. چه دلیرتر شده بود و در کار خود پویاتر واستوارتر. می‌دیدی که دوستان همسن و همکارش در پهنه سیاست و اجتماع و احراز از مقامات ادارای و کشوری به نام رسیده‌اند و در طلب نان بیشتر به هر در می‌روند و آینده‌ای روشن‌تر را در افق‌های تاریکی سیاست و جامعه جستجو می‌کنند. اما او دل بدان خوش کرده بود که بخواند و بنویسد و آنچه تازه می‌یابد بر برگه‌ای کوچک یادداشت کند. برگه دانها را بپا کند و هرچند یکبار از دسته‌ای از آنها مقاله بپردازد.

نوشته‌ای مفید و بدیع عرضه کند. نهال تشنه شوق و نامجویی را از آب نهاد خویش سرسبزی دهد. چون به رنج و تعب و بی‌مدد و محبت بدین تخت بلند برآمده بود. با دوستان که می‌نشست یله می‌داد و در «مبل» دراز می‌شد و سنگین صحبت می‌کرد. ناز بر فلک و فخر برستاره می‌کرد. ناچار دوستان می‌گفتند معین«عصا قورت» داده است. ولی معین به شوق علم جویی زنده بود. حیاتش آکنده بود بدین فضیلت. معین هیچگاه دنیای پرنگارخود پرداخته خود را رها نکرد. روزی که برخاک افتاد و جهان تیره بر او چیره شد در همان اندیشه بود که سی سال پیش از آن بود.

دوران حیات علمی معین ثمربخش واثرزای بود. او مقالات و کتب متعدد انتشار داد و ولی آثارش از زمانی که با روش تحقیق اروپایی انس گرفت و مخصوصا از موقعی که برنوشته های خارجی دست یافت موجب انعطاف نظر ایران شناسان بدو شد. معین پیشرفت خود را در راه تحقیق و دانش بیش از هر کس مدیون ابراهیم پور داود (3) و علی اکبر دهخدا می‌دانست. پورداود به مناسبت آنکه معین به فرهنگ و زبان پیش اسلامی ایران علاقه مند بود او را بسیار می‌نواخت و نگاهبانی می‌کرد. البته همشهری بودن (که هر دو از رشت بودند) این پیوند را محکمتر کرده بود. معین به دانشمندان بزرگ احترام می‌گذارد و طالب همنشینی و آشنایی با آنان بود. با مرحوم تقی زاده نیز مانوس بود و اطمینان و علاقه او را به خود جلب کرد تا آنجا که تقی زاده کلیه یادداشت‌های ذی قیمت خود را که طی سی سال در باره اسماعیلیه جمع کرده بود در اختیار معین گذارد. معین به محضر مرحوم قزوینی نیز آمد و شد داشت.

البته به مناسبت آنکه در کار تدوین لغتنامه با مرحوم دهخدا همکاری کرد بیش از هر کسی با او مانوس شده بود. دهخدا هم به موقع مرگ چون کسی را امین‌تر و لایق‌تر و دلسوزتر از معین نیافت وصیت کرد که معین به کار لغتنامه بپردازد. معین شیفته کار بود و مخصوصا به کار لغت علاقه مندی مخصوص داشت. الحق در این زمینه تبحر و بصیرتی پیدا کرد. توانست همزمان با ادامه انتشار لغتنامه به تصحیح و نشر برهان قاطع و نیز تالیف فرهنگی به نام خود بپردازد. معین در طریق تحقیق بیش از هرکسی متاثر از پورداود بود. بیشتر از او پیروی می‌کرد.

        ایرج افشار در همین بخش خاطراتش از یکی از سفرهای مشترکش با معین چنین یاد می‌کند:«به یادآوردم ایامی را که با معین به هنگام دو کنگره شرق شناسی همسفر بودم. یکبارسفر آلمان بود. از آنجا هم به سوئیس رفتیم. چند روزی دو نفری در کوهستانهای آن مملکت سیر و سفر داشتیم. بار دیگر سفر مسکو بود، در معیت پورداود. معین چون پروانه برگرد پورداود می‌چرخید. چه حقا پورداود شمع جمع ما بود. پورداود خوش محضر و آرام و نجیب بود. از تهران به مسکو و از مسکو به فنلاند و سوئد و آلمان سه نفری همراه بودیم. معین همه جا آموزنده بود و آموزگار. هروقت از او پرسشی می‌شد هرچه می‌دانست می‌آموخت و هروقت مطلبی تازه می‌شنید فوری بر روی «فیش» یادداشت می‌کرد و می‌آموخت».

 

پانوشت‌ها:

1- مجله یغما، مجلهٔ ادبی و تاریخی و تحقیقی است که طی سالهای 1327 تا 1357 به‌صورت ماهانه و در 64 صفحه به مدیریت و سردبیری حبیب مظاهری در تهران منتشر می‌شد. از مجلهٔ یغما در مدت 31 سال جمعاً 366 شماره انتشار یافت. این مجلهٔ از مهم‌ترین منابع ادبی ایران در فاصله سال‌های فوق می‌باشد و مجموعه‌ای از آثار بزرگ‌ترین محققان معاصر ایران است.

2- قلم اندازهای سفر ژاپون، ایرج افشار، نشریه یغما، سال 25 شماره هفتم، مهر 1351 شماره مسلسل 289.

3- ابراهیم پورداود ایران‌شناس معاصر، اوستاشناس، نخستین مترجم فارسی اوستا و استاد فرهنگ ایران بود. برای آشنایی بیشتر با مرحوم پورداود نگاه کنید به مقاله «دکتر ابراهیم پورداود که بود و چه کرد»، دکتر اصغر دادبه، مرکز دایره المعرف بزرگ اسلامی، 26/8/1392، http://www.cgie.org.ir/fa/article/6815

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: