آن نیک‌مرد روزگار از راه رسید

1394/4/8 ۰۹:۵۲

آن نیک‌مرد روزگار از راه رسید

در سپیده‌دم روز پنجم خرداد ١٣٠٢ خورشیدی، بسیاری از مردم تربت حیدریه هنگامی‌که خواب بودند، زیر بارش باران و آوار زلزله در همان حال به خوابی همیشگی رفتند. زلزله آنها را با باران و خاک و آجر زیر زمین دفن کرد. آنها هم که زنده ماندند تا مدت‌ها اثرات زلزله را بر روح و جان خود و شهرشان تاب می‌آوردند.

 

 

هنگامی‌که زلزله، خواب مردم تربت‌حیدریه را همیشگی کرد

در سپیده‌دم روز پنجم خرداد ١٣٠٢ خورشیدی، بسیاری از مردم تربت حیدریه هنگامی‌که خواب بودند، زیر بارش باران و آوار زلزله در همان حال به خوابی همیشگی رفتند. زلزله آنها را با باران و خاک و آجر زیر زمین دفن کرد. آنها هم که زنده ماندند تا مدت‌ها اثرات زلزله را بر روح و جان خود و شهرشان تاب می‌آوردند. پس از زلزله، سیل هم جریان یافت و مشکلات چندین برابر شد. گویی همه چیز با بیدار شدن غول خفته زیر زمین، دست به دست هم داده بود تا روزگار مردم را تلخ و تار کند. مردمان شهری که در این مقطع زمانی، زیر فشارهایی دیگر ازجمله استبداد قدرت حاکم و تنگ‌دستی مالی بود، با وقوع زلزله، سختی‌هایی دیگر را پیش‌روی خویش دیدند. چهره تربت‌حیدریه در آن روزگار کاملا بحران‌زده بود. ساکنان آن‌جا روزهایی غمبار را در تاریخ خود از سر گذراندند. بدتر آن‌که مأموران دولتی از گرفتن مالیات از مردم زلزله‌زده چشم نپوشیدند. فشارها تا بدانجا پیش رفت که مردم در تلگرافخانه متحصن و خواستار آن شدند که وضع‌شان تغییر یابد و فشارهای مالی برداشته شود. در این میانه روزگار تلخ اما مردم خود به یاری هم شتافتند.

 

وقتی کاج درخت لرزید و یاریگری‌ها آغاز شد

این زلزله به نام زلزله کاج درخت، منطقه‌ای در غرب تربت‌حیدریه، معروف شده است. قدرت این زلزله را ٨/٥ درجه در مقیاس ریشتر تخمین زده‌اند. قدرت تخریب زلزله به اندازه‌ای بود که ٨١٨ نفر جان باختند. برخی، تعداد تلفات را بیش از این دانسته‌اند. زلزله، جریان آب‌های زیرزمینی را تغییر داد و موجب شد مردم بعضی از روستاها محل زندگی خود را ترک کنند. برخی روستاها بدین ترتیب متروکه شد. کمک‌ها از تهران و ازسوی معلمان مشهد و جمعیتی در بوشهر و دیگر نقاط ایران به سوی تربت‌حیدریه روانه شد. کمک‌های خارجی نیز از راه رسید. اوضاع آن روزهای تربت‌حیدریه را با خواندن متن سندی در موسسه مطالعات تاریخ معاصر بهتر می‌توان دریافت «ديشب و امروز ٤-٣ مرتبه زلزله شد... از طرف حکومت و رئيس‌التجار و امين‌التجار و سايرين... براي بردن اجساد و دفن و کفن آنها اقداماتي انجام شد... امروز تعدادي عمله، چند نفر غسال و غساله و مقداري آذوقه و چندين توپ پارچه براي کفن از طرف حکومت به‌اتفاق مأمورين مخصوص به‌خارج شهر فرستاده شد حالت عمومي خيلي بد و بهت غريبي حکمفرماست، دکاکين تعطيل، تمام زن و مرد در باغات اطراف پراکنده‌اند. هيچ‌يک از ابنيه شهر قابل سکونت نيست تمام بايد از بنياد برداشته شود. ثانيا ساختمانهاي قراء اطراف منهدم، تمام سکنه، اموال و مواشي تلف شده، زراعتشان به‌واسطه عدم‌صاحب و سرپرست از ميان خواهد رفت... به‌واسطه عفونت و فساد ... تمام اطراف آن نواحي تعفن نموده هرگاه با نهايت دقت و سرعت وسايل حفظ‌الصحه کاملا پوشيده نشود و حتي قرنطينه در اطراف گذاشته نشود قطعا با گرمي هوا و تزايد روزافزون آن بروز ناخوشي‌هاي مزمنه حتمي است».

چهره‌ای روحانی و نیک‌نفس که سال‌ها مردم او را می‌شناختند و گرامی‌اش می‌داشتند در این میانه به کمک زلزله‌زدگان آمد. ملاعباس تربتی، زاده روستای کاریزک از توابع تربت‌حیدریه، پس از نماز صبح و وقوع زلزله با دعا به قلب مردم آرامش بخشید و با شنیدن اخبار تلخ زلزله و ویرانی روستاها برای کمک اقدام کرد. او آنگونه که در کتاب «فضیلت‌های فراموش شده» روایت شده است، در خیابان‌های تربت‌حیدریه به تجار و کسبه می‌گفت «چلوار، متقال و كرباس هر چه داريد، با سدر و كافور براى مردگان و خوراك و پوشاك براى زنده‌ها زود بفرستيد». ملاعباس به روستاهای شمال شهر که از آسیب زلزله دور بودند پیام می‌فرستاد تا مردان با بیل و کلنگ و غذا خود را به شهر برسانند. خودش نیز ظهرگاهان روز نخست زلزله، به روستاهای زلزله‌زده رفت. در هوای گرم و فضای بو گرفته، مناظر آسیب‌دیده روستاها دلخراش‌تر و غمبارتر به نظر می‌رسید. مردمی‌که برای کمک آمده بودند با انجام کمک‌هایشان به خانه بازگشتند تا پس از گذر شب، روز بعد کار را از سر بگیرند. ملاعباس تربتی اما سه شبانه‌روز همراه و همدل با زلزله‌زدگان سر کرد.

این تربت‌حیدریه‌ای خوشنام، برای سازماندهی کمک‌های مردم، آنها را براساس توانایی و حرفه‌شان به دسته‌هایی تقسیم کرد. دسته نخست، مامور بیرون آوردن اجساد شدند. به آنها توصیه می‌کرد مراقب باشند تا اگر کسی زیر انبوه خاک زنده است، آسیب نبیند و اگر جان باخته، پیکرش زخمی‌تر نشود. عده‌ای هم مسئول کندن قبر شدند. ملاعباس آداب و احکامی را در این‌باره به آنها یادآور شد. بعضی دیگر مسئولیت یافتند کفن را برای جان‌باختگان تهیه کنند. ملاعباس برای این کار هم به آنها آموزش‌هایی داد. عده‌ای دیگر در این میان، غسل‌مردگان را برعهده گرفتند.

غسالخانه‌هایی در روستاهای زلزله‌زده بر پا شده بود که آخوند تربتی آنها را کنترل می‌کرد و بر جنازه‌هایشان نماز می‌خواند. او حتی در دلداری بازماندگان زلزله نیز سهیم بود و بر زخم‌های دل‌های مردم مرهم می‌نهاد. یکی از شاهدان آن روزها می‌گوید «حاج آخوند در آن سه شبانه‌روز، نه غذا خورد و نه خوابيد. همه آن فضا از عفونت (اجساد) چنان بود كه كسى تاب نمى‌آورد به همين جهت، مردم دسته‌دسته مى‌آمدند و مى‌رفتند. اما او تمام اين سه شبانه‌روز همه كارها (بيرون آوردن جنازه‌ها، انجام غسل، تكفين، اقامه نماز و تدفين) را به خوبى سامان داد».

با رسیدن اخبار تربت‌حیدریه به تهران، مسئولان سیاسی کشور از آخوند عباس تربتی برای اقدامات خیرخواهانه‌اش قدردانی کردند. اما او این مهم را از واجبات عینی می‌دانست که انجام ندادن‌شان گناه به شمار می‌آمد. اقدامات این نیک‌مرد را در زلزله تربت‌حیدریه، با اقدامات یک سازمان دولتی برابر دانسته‌اند. آخوند تربتی حتی کمک‌های آمریکایی‌ها را نپذیرفت و این کمک‌ها توسط کمیسیون دولت برای ساخت بیمارستانی مصرف شد. مردم تربت حیدریه بدین‌سان زلزله ‌سال ١٣٠٢ را به گونه‌ای از سر گذراندند و یاری‌گرانه و همدلانه در کنار هم از شدت دردهایشان کاستند تا این شهر شرقی ایران، باری دیگر زندگی را با یاد همه کسان و چیزهای از دست رفته، از سر بگیرد.

روزنامه شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: