1392/4/31 ۱۲:۵۷
انقلاب ایران خود انقلاب گونهای در صنعت نشر کتاب ایران پدید آورده است. پس از هفت هشت ماه رونق عظیم (در طول پاییز و زمستان 1357) که باعث شد ــ به حساب سرانگشتی یک حاشیهنشین ــ ظرف یک سال به اندازۀ مجموع 25 سال پیش از آن کتاب به فروش برود به آنچنان کسادی و رکودی در بهار آزادی و نخستین تابستان جمهوری اسلامی رسیدهایم که نظیرش ــ باز به قول یکی از همکاران ــ ظرف ده سال گذشته دیده نشده است.
مجله آینده / مدیر : ایرج افشار انقلاب ایران خود انقلاب گونهای در صنعت نشر کتاب ایران پدید آورده است. پس از هفت هشت ماه رونق عظیم (در طول پاییز و زمستان 1357) که باعث شد ــ به حساب سرانگشتی یک حاشیهنشین ــ ظرف یک سال به اندازۀ مجموع 25 سال پیش از آن کتاب به فروش برود به آنچنان کسادی و رکودی در بهار آزادی و نخستین تابستان جمهوری اسلامی رسیدهایم که نظیرش ــ باز به قول یکی از همکاران ــ ظرف ده سال گذشته دیده نشده است. رونق و رکودی «بینظیر» ظرف مدتی کوتاهتر از یک سال! از اوج فروش نوبرانۀ کتابهای از بندرسته به حضیض حراج کتابهای باد کرده!
در همین چندماه پساز انقلاب با تعطیل یا توقف و یا کمکاری مؤسسات نشر دولتی بسیاری از مترجمان و مصححان نامی ناگهان گرفتار مشکلات مالی شدهاند و بسیاری از مؤلفان مشهور و صاحبان کتابهای مطلوب که با ناشران آزاد (بخش خصوصی) همکاری داشتند دفعتاً خود را بدون ناشر یافتهاند. استادان عالیقدر طاغوتی یا طاغوتی انگاشته هم که همه به سلک مترجمان و نویسندگان پیوستهاند. چنین وفور نعمتی (کثرت آثار تألیفی با ترجمۀ مالالعال) در حد خود در چند سال اخیر بینظیر بوده است.
در این میان، کسی که قصد میکند چشمانداز صنعت نشر را در یک نظر ارزیابی کند و راه آیندۀ آن را فضولتاً و جستارتاً باز شناسد کار شاقی را برعهده میگیرد و امید موفقیت او یقیناً ضعیف خواهد بود. نویسندۀ حاضر چند سال پیش فضولتاً و جسارتاً چنین کاری را برعهده گرفت و در شرایط آن زمان آنچه را در گوی بلورین دید تمایل بیش از حد مؤسسات دولتی به ایفای نقش در کار نشر کتاب بود. در این زمان همان نویسنده قلباً میل دارد پیشبینی قبلی خود را معکوس کند و آیندۀ درخشانی برای ناشران بخش خصوصی پیشبینی کند ولی راستش را بخواهید در شرایط سیال حاضر دستش پیش نمیرود و فعلاً ترجیح میدهد سکوت کند و در انتظار اظهارنظر صاحبنظران بماند.
در بررسی عوامل مختلفی که در کار نشر کتاب دخیل هستند آنچه دلگرم کننده است این است که این عوامل در حدی که برای ایجاد یک صنعت نشر فعال و پربار لازم است همه بالفعل در ایران امروز وجود دارند.
اشکال کار در روابط سالمی است که بایستی این عوامل را بهم پیوند دهد و از مجموعۀ آنها یک دستگاه منظم و مرتب استوار پدید آورد. برای روشنتر شدن موضوع خوب است این چند عامل را با هم تماشا کنیم: 1) بازار. از آخر شروع میکنم. چون بدون بازار، بدون انبوه خوانندگانی که حاضرند مواد خواندنی خود را (روزنامه، مجله، کتاب و غیره) به مبلغی هرچند ناچیز خریداری کنند بقیۀ کارها در مدتی کوتاه به انباشتن فراخترین انبارها خواهد انجامید و بعد به توقف، خوشبختانه این بازار امروز وجود دارد، با وجود خیل بیسوادها و بیپولها و بیتفاوتها، اجازه بدهید بدون برشمردن آمارهای معمول (محاسبۀ جمعیت باسواد و درآوردن سرجمع دانشجویان و دانشآموزان در کشور) این واقعیت را قبول کنیم. شاهد میخواهید؟ شنیدیم و شنیدید که در روزهای انقلاب تیراژ روزنامههای آزاد شده از مرز یک میلیون نسخه گذشت. یک شاهد دیگر: سرجمع نسخههای چاپ شده از آثار تنها یک نویسنده، شادروان دکتر علی شریعتی، به یک حساب سرانگشتی خیلی ساده (40 عنوان × 200 هزار نسخه) به هشت میلیون نسخه میرسد.
2) پدیدآورندگان آثار: نویسندگان، مترجمان، گردآورندگان، نقاشان، به تعداد کافی وجود دارند، یعنی به تعدادی که خوراک کافی برای گرداندن چرخهای یک صنعت نشر فعال و برای راضی نگاهداشتن انبوه خریداران تولید کنند. تجربیات و دستگرمیهای سه دهۀ اخیر در زمینۀ ترجمه باعث پدیدآمدن عدۀ قابل توجهی مترجم با تجربهشده است که با احاطه بر یک یا چند زبان خارجی و با تبحر کافی در زبان مادری نمونههای خوبی از ترجمه را ارائه میکنند، ترجمههایی که در حد متعادلی دقیق و در عین حال روان و سلیس هستند. با برچیدهشدن بساط «باژهسازی پادتازیک و فراپارسیک» دکتر کذایی در فرهنگستان زبان یقیناً از این پس ترجمههای مفهوم بیشتری خواهیم خواند.
و اما نویسندگان. هرچند بهترین نویسندگان معاصر مدتی است قلم در نیام کردهاند ولی این امیدواری وجود دارد که در شرایط تازه به نوشتن آثار جدید و نشر آثار مخفی مانده در گاوصندوقها تشویق شوند. اگر از رکود کنونی خارج شویم شرایط جدید اقتصادی نیز از هر لحاظ وسوسهانگیز خواهد بود. شنیدم یکی از دعواهای جالب عالم نشر در این روزهای اخیر مربوط به نویسندۀ آثار پرفروشی است که از سترگ ناشر خود یک میلیون و دویست هزار تومان بابت حقالتألیف کتابهایش طلبکاری میکند. تعطیل برنامهسازی در رادیو و تلویزیون هم به نوبۀ خود باعث آزاد شدن مقدار قابل ملاحظهای استعداد نویسندگی و ترجمه شده است.
3) ناشران. ناشران آزاد وجود دارند، از بزرگترین آنها که گروه امیرکبیر ــ جیبی ــ خوارزمی باشد تا نورسیدهترینشان که ممکن است هنوز حتی یک فروشگاه هم نداشته باشند. در گرماگرم داغی بازار کتابهای «پشت سفید» میگفتند حتی بساز و بفروشها هم قسمتی از سرمایۀ خود را توی کار نشر ریختهاند. در این میان چند ناشر نوپا بار خود را بستند و صاحب دفتر و فروشگاه و انبار شدند و حالا مرد میدان نشرند و هرگاه کتاب مناسبی بیابند سرمایۀ کافی برای طبع و نشر آن آماده دارند و یا اینکه حداقل میتوانند در مدت کوتاهی فراهم کنند. از رقابت با غولها هم نمیترسند.
وضع ناشران دولتی البته مبهم است و تا سیاست دولت در باب انتشارات روشن نشود تکلیف این مؤسسات روشن نخواهد شد. تعدادشان هم ماشاءالله کم نیست: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، بنیاد فرهنگ ایران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، انتشارات سروش، شرکت چاپ و نشر دانشنو، مؤسسۀ فرانکلین اسبق و غیره. تازه مؤسسات نشر دانشگاهی را برنشمردیم.
4) کتابپردازان: که مقصود خیل ویرایشگران، کپیادیتورها، نمونهخوانها و طراحان کتاب است، کارشناسانی که به امور مختلف تولید کتاب در مراحل چاپ و قبل از چاپ رسیدگی میکنند. این قبیل آدمها برای اولینبار در مؤسسۀ لعنتی فرانکلین به رموز کار آشنا شدند و از آنجا به مرور ایام به مؤسسات انتشاراتی دیگر راه یافتند و سنت دقت وسواسگونه و کمالجویی در کار کتاب را به جویندگان جوانتر از خود آموختند و امروز دیگر میتوانیم ادعا کنیم که قدر زحماتشان شناخته شده است و تعدادشان هم خوشبختانه از جمع انگشتان دو دست تجاوز میکند. حداقل سطح نمونهخوانی کتابها در سالهای اخیر ترقی قابل توجهی کرده است و از لحاظ تعداد غلط چاپی کتابهای امروز بسیاری از ناشران از بهترین کتابهای دهۀ 1320 و 1330 یک سر و گردن بالاتر است.
5) چاپخانهها: در ایام پیش از انقلاب رسم بر این بود که «تنگنا»ها را برشماریم و چارهجویی کنیم. مدیران جاهطلبی که مایل بودند سرجمع انتشاران سال به سال افزایش یابد نگران این تنگناها بودند و در آن ایام حروفچینی و صحافی را تنگناهای صنعت چاپ میدانستند. اما همانطور که بررسی یک گروه کارشناس انگلیسی نشان داد در ایران کمبود وسایل چاپ، حتی وسایل حروفچینی و صحافی وجود ندارد. اشکال در بیبرنامگی و استفادۀ کمتر از حداکثر از این وسایل است که ایجاد تنگنا میکند. هرگاه کتابهای درسی (که بزرگترین سفارش چاپی کشورند) طبق یک برنامۀ صحیح در طول دوازده ماه سال چاپ و صحافی شوند، در چاپخانهها علاوه بر چاپ کتابهای درسی و غیردرسی بازهم ظرفیت آزاد خواهیم داشت. ولی اگر نتوانیم به موقع تصمیم بگیریم و بعد حکم کنیم که کتابهای درسی باید ظرف شش ماه یا چهارماه چاپ و صحافی شوند طبیعی است که حتی با کار شبانهروزی هم کتابهای جدید به آغاز سال تحصیلی نخواهد رسید و در این میان چاپ انواع دیگر کتاب نیز متوقف خواهد شد.
در هرحال، امسال کتابهای درسی در چاپخانهها مزاحمتی برای ناشران کتابهای غیردرسی فراهم نکردهاند و با وجود کثرت روزنامهها و هفتنامههای جدید ظرفیت حروفچینی چاپخانهها با حروف دستی و با انواع ماشینهای سربیکلمهزنی و سطرزنی و با ماشینهای تحریر حافظهدار آیبیام و با دستگاههای کامپیوتری لاینوترون و با دستگاههای سادهتر مونو فتو کفایت کرده است. ظرفیت حروفچینی وجود دارد ولی البته گران است. بزرگترین چاپخانههای کشور ــ دو چاپخانۀ بزرگ شرکت افست، چاپخانۀ سپهر و چاپخانۀ سفارش شده و هنوز نصب نشدۀ شرکت دانشنو ــ با ماشینآلات بسیار پیشرفته و مجهزشان قادر به انجام کار تمیز در حجم زیاد هستند و حتی اگر حوصله کنند کار خیلی خوب و گاه عالی هم انجام میدهند. چاپخانههای کوچکتر هم اکثراً از عهدۀ چاپ کتابهای غیرمصور درحد پسند بازار برمیآیند. و نکتۀ آخر آنکه بالارفتن تیراژ نشریات باعث شده است که چاپ مسطح کم و بیش از صحنه خارج شود و جای خود را حتی برای چاپ اول به چاپ افست بدهد که اینهم خود باعث گرانتر تمام شدن کار میشود.
6) مصالح چاپ: کاغذ و مرکب و فیلم و رنگ و مقوا و کالیکو (گالینگور). همه هنوز وجود دارد و غیر از فیلم وزینگ و مقوا که از خارج وارد میشود بقیه ساخت طون است و به ناچار با کیفیت معمول محصولات وطنی تولید میشود که بماند. در این میان تنها وضع تولید کاغذ را قدری میشکافیم: کاغذ روزنامۀ مورد نیاز مطبوعات کشور از خارج وارد میشود. کارخانۀ کاغذسازی چوکا که در گیلان ساخته میشد و قرار بود کاغذ روزنامه تولید کند قبل از رسیدن به بهرهبرداری به علت رویدادهای سال گذشته تعطیل گردید. کاغذ سفید کتاب و دفترچه در کارخانۀ کاغذ پارس در هفت تپۀ خوزستان تولید میشود ــ از تفالۀ نیشکر (باگاس) و مقداری سلولز با الیاف بلند که از خارج وارد میشود. سرجمع این مواد به اضافۀ نیروی کار بعضاً ماهر و بعضاً غیرماهر شرکت و ماشینآلات انگلیسی آن کاغذی است با کیفیت متوسط که به بهای کیلویی در حدود 66 ریال (اقلاً 20 درصد گرانتر از کاغذ مشابه در بازار بینالمللی) با ضرر به بازار عرضه میشود. ظرفیت تولید کارخانه پساز توسعه، 110 هزار تن کاغذ در سال است ولی نشنیدهام که این کارخانه هنوز بیشتر از 60 هزار تن در سال تولید کرده باشد.
مسئلهای که در مورد کاغذ پارس وجود دارد، جدا از مرغوبیت کمتر از حد مطلوب آن که برای بیشتر کتابها مسئلۀ چندان حادی نیست گران بودن آن است. در حالی که همین قیمت گران و ممنوعیت واردات کاغذ هم شرکت را تا به حال به سود نرسانده. پس اگر مصلحت حکم میکند که به این شرکت کمک مالی بشود تا دخل و خرج بکند و یا حداقل ورشکست نشود این کمک را چه کسی باید بکند؟ خریداران کتاب که معادل 5/2 تا 3 برابر زیان شرکت را باید به کتابفروشان بپردازند تا مبلغ مورد نظریه دست شرکت برسد و یا دولت که میتواند عیناً اصل مبلغ مورد نیاز را به شرکت کمک کند و امکان پایین آوردن بهای کاغذ را به آن بدهد؟
به این ترتیب چند و چون این عوامل شگانه را دیدیم و از وجود آنها در کشور مطمئن شدیم. ولی همین موجود بدون آنها را دستکم نگیرید چون آسان به دست نیامده است. هستند کشورهایی در همین قارۀ آسیایی خودمان که اگر نویسنده و مترجم و ناشر دارند چاپخانه مجهز و کاغذ خوب ندارند و اگر بازار هم داشته باشند قدرت خرید ندارد. کتاب برد. از جماعت که دیگر هیچ. نخستین نسل ادیتورهایشان هنوز با نویسندگان و مترجمان عالیقدر در جنگ و جدالند. حالا ببینیم این عوامل را برای گرفتن بهترین نتیجه چگونه باید جفت و جور کنیم. و در واقع اقتراح ما از اینجا شروع میشود. اینجاست که خبرگان ونظریهپردازان و کارشناسان باید اظهارنظر کنند. درکشیدن خطوط رابطه بین این شش عامل است که به بیشترین مسائل و مشکلات برمیخوریم. من تنها سعی میکنم مسائل را هرچه روشنتر مطرح کنم.
سئوال اول: آیا صنعت نشرکتاب ایران باید تماماً ملی شود؟ یا برعکس بهتر است همۀ واحدهای آن به بخش خصوصی سپرده شود؟ و یا اینکه به حالت مخلوط فعلی باقی بماند؟ جان کلام و شاه بیت اقتراح همین جاست. نیروی محرک این صنعت چه خواهد بود؟ سود ناشر بخش خصوصی از سرمایهگذاریاش که باعث میشود کتاب را هرقدر گرانتر که بتواند و انصاف یا ضوابط قیمتگذاریاش اجازه بدهد به بیشترین تعداد نسخهای که فکر میکند میتواند بفروشد طبع و نشر کند؟ یا وظیفۀ رسمی و فرهنگی ناشر دولتی که معمولاً نگران دخل و خرج کار خود نیست، ارزان میفروشد و چون کتابی نایاب شد تمایل خاصی به تجدید چاپ آن ندارد؛ با بودجهای که باید صرف تجدید چاپ کتاب الف کند ترجیح میدهد کتاب ب را چاپ کند؛ بیشتر از آنکه نگران بازار باشد به گزارش آخر سالش میاندیشد.
همزیستی واحدهای نشر بخش خصوصی و بخش دولتی در کنار هم غیرممکن نیست ولی گاهی مسائلی هم پیش میآورد. مثلاً در موضوع حقالترجمهها و حقالتألیفیها، دولتیها اغلب دست به نقدترند و اجرتهای مقطوع را به نرخ بالاتری محاسبه و پرداخت میکنند. یا در موضوع قیمتگذاری که قیمتهای پایینتر نشریات دولتی (یا حزبی یا مسلکی یا مذهبی) اغلب تصور نادرستی از هزینههای واقعی طبع و نشر کتاب را در ذهن خوانندگان ایجاد میکند. در هر حال این سئوال را بدون توجه به چارچوب کلی نظام سیاسی ـ اجتماعی حاکم یا مطلوب نمیتوان پاسخ گفت. در کشورهای سوسیالیستی تمام کارهای انتشاراتی در دست مؤسسات و سازمانهای دولتی است. در کشورهای سرمایهداری برعکس تنها قسمت کوچکی از کارها را مؤسسات انتشارات دانشگاهی و واحدهای انتشارات وابسته به موزهها و بنیادها و مؤسسات تحقیق انجام میدهند. اصل کارها در دست ناشران بزرگ تجاری است. در جامعۀ اسلامی وضع ناشران چگونه باشد بهتر است؟ فراموش نکنیم که کتاب عامل مهمی در تحقق انقلاب حاضر بوده است و مؤسسات طبع و نشر اسلامی از دیرباز فعال بودهاند.
سئوال دوم: چگونه میتوان همۀ اشخاص و سازمانهای دستاندر کار را واقعاً و عملاً به حفظ حقوق مؤلفان و مصنفان و دیگر پدیدآورندگان آثار معتقد ساخت؟ حق مؤلف، یا حق مالکیت شخص بر اثری که به وجود میآورد چیز نامرئی غیرملموسی است که ظاهراً برای ما تصوری بیگانه است، زیرا با وجود تصویب قانون سال 1348 و قانون مکمل آن در مورد ترجمه و آثار صوتی هیچگونه تأثیری در اذهان برجای نگذاشته است. چه با وجود تصویب این دو قانون باز سارقان آثار، اشخاص عاقل و بالغ صدرصد درس خوانده و فهمیده به کار همیشگی خود مشغولند و به هیچوجه به روی مبارکشان نمیآورند که دارند کار خلافی میکنند. آثار نشر یافته، اگر همه شعری یا مقالهای در روزنامۀ دیروز باشد، که دیگر در حیطۀ مالکیت همگانیاند و انجام هر کاری با آن مجاز است: تقلید، تلخیص، تلفیق، و نقل با یا بدون ذکر مأخذ، در مورد آثار طولانیتر، مثلاً یک کتاب کامل وضع قدری فرق میکند ولی در اصل قضیه تفاوتی وجود ندارد. در اینجا آماتورها کنار میروند و حرفهایها وارد عمل میشوند. یک ترجمۀ تمام را از اول تا آخر به نام خودشان با چند تغییر کوچک عبارتی رونویسی میکنند و یا اینکه کتاب نویسندۀ حی و حاضری را مخفیانه افست میکنند. نویسندگان غایبآواره، دربندکشیده، یا درگذشته که دیگر حسابشان با کرامالکاتبین است. گروه افستکنندگان اغلب خودشان را به هیچ وجه گناهکار هم نمیدانند. میگویند بله ما افست کردیم، حقالتألیفش را هم میپردازیم. اینکه لازم بوده است قبل از افست کردن اجازه بگیرند و مطمئن شوند که حقوق نشر اثر قبلاً به ناشر دیگری واگذار نشده است و مقدار حقالتألیف را از قبل معین کنند ظاهراً برایشان تشریفات غیرلازمی بیش نیست. در دو سه ماه اخیر اقلاً سه مورد افستکردن غیرمجاز وجود داشت که کارش به شکایت به دادگستری کشید: یکی از مجلدات کتاب «فراماسونری» اسمعیل رابین، کتاب «هنزآشپزی» خانم رزا منتظمی وکتاب «پنجاه سال نفت» که حقوق نشر آن را خانوادۀ مرحوم مصطفی فاتح به ناشر دیگری واگذار کرده بودند. مؤسسات دولتی هم به همین ترتیب ولی با احساس قدرت بیشتری عمل میکنند. خودشان را به تشریفات دست و پاگیر به هیچوجه مقید نمیکنند و در کمال آزادی هرچه را مناسب بیابند نقل میکنند. قبلاً هماجازهاش را نمیگیرند. حتی اگر شاعری هم علناً در مطبوعات آنان را از چنین کاری منع کند بازهم نمیتواند مطمئن باشد که اثرش نقل نشود، حتی با حک و اصلاح، صاحبان آثار که میدانند شکایت کردن در موارد نقل غیرمجاز و سرقت ادبی به زحمت و دوندگیهایش نمیارزد اغلب به لعن و نفرین بسنده میکنند.
سئوال سوم: چطور میتوانیم از بازگشت سانسور جلوگیری کنیم؟ در آخرین ماههای حیات رژیم گذشته بود که ناشران و صاحبان چاپخانهها سد سانسور را شکستند و به قضیۀ گرفتن شمارۀ ثبت در دفتر مخصوص کتابخانۀ ملی که اسم محترمانۀ سانسور کتاب در ایران بود پایان دادند. پیش از آنها ناشران کتابهای پشت سفید و گروههای سیاسی مخفی چنین کرده بودند. و الان نزدیک به یک سال است که سانسور کتاب عملاً وجود نداشته است. البته، سانسور قبل از نشر وجود نداشته است ولی گروههای فشار مخصوصاً در شهرستانها به کار مشغول بودهاند و میکوشیدهاند به عرضۀ کتابهای دستچپی در کتابفروشیها پایان دهند. در یک مورد هم که رندی «توپ مرواری»، آن طنز بی پردۀ صادق هدایت را برای نخستینبار نشر داد، دادستانی فوراً وارد عمل شد و موجودی نسخههای کتاب را جمع کرد.
قانون اساسی جدید ایران چگونه اصل آزادی بیان را در مورد کتاب حفظ خواهد کرد؟ اگر به کشورهای دیگر بنگریم خواهیم دید که تنها در دموکراسیهای غربی یا به سبک غربی (مثل هندوستان و ژاپن) است که نشر کتاب (و در واقع همۀ نشریات) براستی آزاد است. در جوامع سوسیالیستی فقط کتابهایی نشر میشود که رژیم میپسندد. در هر حال فراموش نکنیم بین نظریه و عمل، بین آنچه در قانون اساسی بنویسیم و آنچه در عمل انجام دهیم میتواند فاصلۀ قابل توجهی وجود داشته باشد. در قانون اساسی قبل هم نوشته بودند ممیزی کتاب مجاز نیست ولی این ممیزی به شدیدترین و بچهگانهترین روش اعمال میشد.
سئوال چهارم: حقالتألیف منصانه چقدر است؟ این سئوال به هیچوجه کم اهمیت نیست چون به نحو حساسی حرکت آثار تألیف شده را به ناشر و بازگشت منافع مادی آن را از ناشر به صاحب اثر کنترل میکند. اگر حقالتألیف کافی باشد مؤلف تشویق میشود وقت صرف کند، مرخصی بگیرد و یا بکلی خانهنشین شود تا آثار مشابهی بیافریند و اگر ناکافی باشد زحمت آفرینش دوباره را به خود نمیدهد. بنابرین کارکرد صنعت نشر و ماهیت محصولش به حقالتألیف ارتباط پیدا میکند. اگر حقالتألیف بیش از اندازه باشد قیمت کتاب بالا میرود و به فروش آن لطمه میخورد.
حقالتألیف معمولاً درصدی از بهای تکفروشی کتاب است که از محل فروش آن به مؤلف پرداخت میشود. حقالتألیف معمول در کشورهای باختری در حدود ده درصد است. در ایران در آغاز حقالتألیف یا حقالترجمه در حدود ده درصد و یا گاه درهدرصد نسخههای تیراژ بود. بعد در ایامی که تیراژ چاپ اول هنوز معادل دو هزار نسخه بود مؤسسۀ انتشارات فرانکلین برای تشویق مؤلفان تصمیم گرفت حقالتألیف چاپ اول را به بیست درصد مجموع بهای تکفروشی نسخههای تیراژ افزایش دهد. و حقالتألیف نویسندگان صاحب نام از همینجا اوج گرفت و با وجودی که در این میان تیراژ بالا رفته است درصد حقالتألیف نه تنها پایین نیامده بلکه در رقابت دو مؤسسۀ بزرگ امیرکبیر و جاویدان حتی بالاتر هم رفته است. من در مورد یکی دو نویسنده رقم بیست و پنج درصد را شنیده بودم و اخیراً در یک مورد دیگر رقم باور نکردنی سیدرصد را شنیدم. کسی که حاضر میشود سیدرصد بهای تکفروشی مجموع نسخههای چاپ شده را به مؤلف بپردازد و این نکته را در قراردادی رسماً تعهد میکند یا حساب بلند نیست و یا اینکه ریگی به کفش دارد. برای اینکه تأثیر تغییرات درصد حقالتألیف را روی بهای تکفروشی مشاهده کنیم کتابی را فرض میکنیم در قطع وزیری که در 480 صفحه در پنجهزار نسخه چاپ شده باشد. هزینۀ چاپ و کاغذ و صحافی هر نسخۀ آن 260 ریال است. بهای آن را با احتساب 40 درصد هزینههای توزیع و فروش و دهدرصد حقالتألیف و سود بسیار مختصری برای ناشر فرضی آن 650 ریال تعیین میکنیم. حالا اگر با حفظ همان شرایط قبول کنیم 15 درصد به مؤلف بدهیم بهای کتاب را باید 750 ریال تعیین کنیم: برای پرداخت حقالتألیف 20 درصد به 880 ریال میرسیم. پرداخت 25 درصد ما را به 1030 ریال اوج میدهد و با 30 درصد به قله میرسیم، یعنی 1290 ریال و البته مدتی است با گرانفروشی خود از بازار بیرون رفتهایم.
سئوال پنجم: مشکل توزیع کتاب را چگونه حل کنیم؟ رؤیای ناشران کوچک همیشه این بوده است که کتابشان را به مؤسسۀ مطمئنی بدهند که در تهران و شهرستانها توزیع کند و بهای نسخهها را پس از وصول به ایشان بپردازد. ناشران بزرگ تابحال در این رؤیا سهیم نبودهاند و هرگاه فرصتی برای یک راهحل گروهی پیش آمده است به جمع نپیوستهاند چون یا فروشگاههای متعدد برای خود دست و پا کرده بودند و احساس میکردند احتیاجی به یک شبکۀ توزیع غیرخودی ندارند و یا اینکه تولید وتوزیع کتابهای درسی را در اختیار داشتند و با تکان دادن این چماق، کتابفروشیها و لوازمالتحریر *** شهرستانی را مجبور به خرید کتابهای خودشان میکردند.
ولی دراین چندماه بعداز انقلاب وضع عوض شده است و حتی بزرگترین ناشران هم نیاز به وجود یک سازمان مستقل توزیع نشریات را حس کردهاند، چرا که مدتی است پول ناشران از شهرستانها برنمیگردد. ظاهراً چارۀ کار تأسیس مؤسسهای است با انبار و تشکیلات حسابداری کافی که همۀ ناشران کتابهای خود را برای توزیع به آن *** و همۀ کتابفروشهای شهرستانی مجبور باشند از آن خرید کنند. گفته میشود همین اجبار آنها را خوش حساب خواهد کرد. سازمان توزیع در مراحل بعدی کار خود میتواند در مراکز استان انبارهای فرعی برپا کند و از آنجا دامنۀ کار را به شهرهای کوچکتر و روستاها بکشاند.
اما مسئله در قدم اول خود هنوز باقی است و معجزهای لازم است تا همۀ ناشران تکرو پایتخت سرانجام صادقانه و صمیمانه قبول کنند که مشکل توزیع را فقط با یک اقدام گروهی میتوانند حل کنند. ولی زنگوله را چه کسی به گردن گربه خواهد بست؟
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید