اديان در خدمت انسان / امام موسی صدر

1394/1/29 ۱۱:۰۵

اديان در خدمت انسان / امام موسی صدر

متن سخنرانى امام موسى صدر، در تاريخ 19 فوريه 1975 (30 بهمن 1353)، در قالب خطبة موعظة آغاز روزه، در كليساى كبوشيين بيروت. در اين مراسم، كه بزرگان مسيحيت لبنان در آن شركت جستند، در بالاترين سطوح سياسى و دينىِ فرقه‌هاي مسيحى، و به عنوان نماد «گفتگو و تعايش» از امام صدر تجليل به عمل آمد. شارل حلو، رئيس‌جمهور اسبق لبنان، در اين باره مى‏گويد: «براى نخستين بار در تاريخ مسيحيت يك روحانى غيركاتوليك در يك كليساى كاتوليك و براى جمعى از مؤمنان در جايگاه موعظه سخن مى‏راند. اين اتفاق نه‏تنها اعجاب‏انگيز بلكه موجب تأمل و تفكر عميق و درازمدت است.» اقدام بعدى امام دعوت از بزرگان مسيحيت براى ايراد خطبه‏هاى نماز جمعه بود، اما به سبب جنگ داخلى اين برنامه تحقق نيافت.

 

         متن سخنرانى امام موسى صدر، در تاريخ 19 فوريه 1975 (30 بهمن 1353)، در قالب خطبة موعظة آغاز روزه، در كليساى كبوشيين بيروت. در اين مراسم، كه بزرگان مسيحيت لبنان در آن شركت جستند، در بالاترين سطوح سياسى و دينىِ فرقه‌هاي مسيحى، و به عنوان نماد «گفتگو و تعايش» از امام صدر تجليل به عمل آمد. شارل حلو، رئيس‌جمهور اسبق لبنان، در اين باره مى‏گويد: «براى نخستين بار در تاريخ مسيحيت يك روحانى غيركاتوليك در يك كليساى كاتوليك و براى جمعى از مؤمنان در جايگاه موعظه سخن مى‏راند. اين اتفاق نه‏تنها اعجاب‏انگيز بلكه موجب تأمل و تفكر عميق و درازمدت است.» اقدام بعدى امام دعوت از بزرگان مسيحيت براى ايراد خطبه‏هاى نماز جمعه بود، اما به سبب جنگ داخلى اين برنامه تحقق نيافت.              

         خدايا، تو را سپاس مى‏گوييم. پروردگارا، اى خداى ابراهيم و اسماعيل، خداى موسى و عيسى و محمد، خداى مستضعفان و همة آفريدگان.

         سپاس خدايى راست كه ترسيدگان را امان دهد، شايستگان را نجات دهد، مستضعفان را برترى دهد، مستكبران را فرونشانَد، شاهانى را نابود سازد، و ديگرانى را بر جايگاه آنان نشانَد. و سپاس خدايى را كه درهم‌كوبندة جبّاران، نابودكنندة ستمگران، دريابندة گريزندگان، انتقام‏گيرنده از سركشان و فريادرس دادخواهان است.  

         خدايا، تو را شكر مى‏گزاريم كه ما را به عنايتت موفق داشتى و به هدايتت گردآوردى و با مهرباني‌ات دل‌های ما را يكى كردى.       

         ما، هم‏اينك، در پيشگاه تو و در خانه‏اى از خانه‏هاى تو، در ايامِ روزه، به‏خاطر تو، گِرد آمده‏ايم. دل‌های ما به سوى تو پر مى‏كشد و خردهاى ما نور و هدايت را از تو مى‏گيرد. تو ما را فراخوانده‏اى تا در كنار يكديگر در خدمت به خلق گام برداريم و بر كلمة سواء براى خوشبختى بندگانت اتفاق كنيم. به سوى درگاهت روى آورده‏ايم و در محراب تو نماز گزارده‏ايم.     

         براى انسان گرد آمده‏ايم، انسانی که اديان براى او آمده‏اند، اديانى كه يكى بوده‏اند و هركدام ظهور ديگرى را بشارت مى‏داده است و يكديگر را تصديق مى‏كرده‏اند. خداوند، به‏واسطة اين اديان، مردم را از تاریکی‌ها به سوى نور بيرون كشيد و آنان را از اختلافاتِ ويرانگر نجات داد و پيمودن راه صلح و مسالمت آموخت.   

         اديان يكى بودند، زيرا در خدمتِ هدفى واحد بودند: دعوت به سوى خدا و خدمتِ انسان. و اين دو نمودهاى حقيقتى يگانه‏اند. و آنگاه كه اديان در پى خدمت به خويشتن برآمدند، ميانشان اختلاف بروز كرد. توجه هر دينى به خود آن‏قدر شد كه تقریباً به فراموشىِ هدفِ اصلى انجاميد. اختلافات شدت گرفت و رنج‌های انسان فزونى يافت.

         اديان يكى بودند و هدفى مشترك را پى مى‏گرفتند: جنگيدن در برابر خدايان زمينى و طاغوت‌ها و يارى مستضعفان و رنج‏ديدگان. و اين دو نيز نمودهاى حقيقتى يگانه‏اند. و چون اديان پيروز شدند و همراه با آن‌ها مستضعفان نيز پيروز شدند، طاغوت‌ها چهره عوض كردند و براى دستيابى به غنائم پيشى گرفتند و در پى حكم راندن به نام اديان برآمدند و سلاح دین را به دست گرفتند، و اين‏گونه بود كه رنج و محنت مظلومان مضاعف گشت و اديان دچار مصيبت و اختلاف شدند. هيچ نزاعى نيست مگر براى منافع سودجويان.            

         اديان يكى بودند، زيرا نقطة آغاز همة آن‌ها، يعنى خدا، يكي است؛ و هدف آن‌ها، يعنى انسان، يكي است؛ و بستر تحولات آن‌ها، يعنى جهان هستى، يكي است؛ و چون هدف را فراموش كرديم و از خدمت انسان دور شديم، خدا هم ما را به حال خود گذاشت و از ما دور شد و ما به راه‌های گوناگون رفتيم و به پاره‏هاى مختلف بدل گشتيم و جهان یکتا را تقسیم کردیم و در پى خدمت به منافع خاص خود برآمديم و معبودهاى ديگر، غير خدا، را برگزيديم و انسان را به نابودى كشانديم.               

         اينك به راه درست و انسانِ رنجديده بازگرديم، تا خدا نیز به ما بازآید و از عذابِ الهى نجات يابيم. براى خدمت به انسانِ مستضعفِ پاره‌پاره شده و رو به نابودى گردِ هم آييم، تا در همه‌چيز و درمورد خدا يكى شويم، و تا اديان همچنان يكى باشند. قرآن كريم مى‏فرمايد: «لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَآ آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُكُمْ.»             

         در اين لحظه، در كليسا، در ايام روزه، در مراسم وعظ دينى و بنا به دعوت مسئولان متعهد، حاضر شده‏ام. اينك خود را در میانة راه در كنار شما مى‏يابم: هم اندرزگو و هم اندرزپذير؛ با زبان خود سخن مى‏گويم و با قلب خود مى‏شنوم. تاريخ گواه ماست. بدان گوش فرامى‏دهيم. و تاريخ شنواى ما نيز هست. تاريخ گواه لبنان است: شهرِ دیدار، شهرِ انسان، وطنِ رنج‏ديدگان و پناهگاه ترسيدگان. در اين احوال و در اين افق بلند، مى‏توانيم شنواى پیام‌های اصيلِ آسمان باشيم، زيرا ما به سرچشمه‏ها نزديك شده‏ايم.    

         اين حضرت مسيح است كه فرياد مى‏زند: «هرگز هرگز! محبت خدا با دوست نداشتن انسان جمع نمى‏شود.» و صداى او در جان‌ها مى‏پيچد و ندايى ديگر از پيامبر رحمت اوج مى‏گيرد كه: «به من ايمان نياورده است كسى كه سير به بستر خواب رود، اما همسايه‏اش گرسنه باشد.» و هر دو صدا در بستر زمان هم‏آوا بوده‏اند، تا آنكه پژواك آن‌ها بر زبان پاپ بزرگ ظاهر مى‏شود كه به مناسبت روزه مى‏گويد: «مسيح و انسانِ فقير شخصى واحدند.» و در نامة معروفش به نام «پيشرفت ملل» براى كرامت انسان خشمگين مى‏شود و مانند مسيح در معبد مى‏گويد: «اين تجربة سترگى است كه با خشونت، اهانت‌هایی كه در حق كرامت انسانى روا داشته مى‏شود، پايان پذيرد» و باز مى‏گويد: «نظام‌های ستمگر منحط‌ترین نظام‌ها از نظر ارزش‌های انسانى‏اند، كه با سوء‌استفاده از جايگاه حكومت و پايمال كردن حقوق كارگران و شكستن پیمان‌ها پا گرفته‏اند.»

         آيا اين نداى پاك، با آنچه دربارة هدف در متون اسلامى آمده است، تفاوت دارد؟ «من ـ يعنى خدا ـ نزد شكسته‏دلان هستم؛ آنگاه كه مريضى را عيادت، فقيرى را يارى و حاجتِ نيازمندى را روا مى‏كنى، من نزد آنانم.»          

         اما دربارة وسيلة نيل به آن مقصود: خدا هر كوششى را براى به‏پا داشتن حق و هر فعالیتی را برای يارى ستمديده، تلاشى در راه خود و چونان نماز در محراب عبادتش دانسته است. او خود عهده‏دار يارى و نصرت است.

         از خلال اين گواهی‌ها به انسان برگرديم تا نيروهاى ويرانگر و متلاشى‏ساز انسان، اين عطية الهى، را بشناسيم؛ انسان، مخلوقى كه در صفات بر صورت خالقش آفريده شده است، خليفة خدا بر روى زمين، غايت هستى، آغاز و هدف جامعه و حركت‏آفرين تاريخ. این انسان برابر است با مجموع نيروها و توانایی‌هایش؛ نه از آن رو که فلسفه و فیزیک در قرن ما بر تبادل و امکان تبدیل ماده، هر ماده، به انرژی توافق کرده‌اند بلکه از آن رو که ادیان و تجربة علمی تأکید می‌کند که: «و أن لَیَسَ للإنسانِ إلّا ما سَعَی.»  براى انسان جز تلاش او چيزى نمى‏ماند و كارها جاودانه‏اند و اینکه ارزش انسان به شعاع‌ها و پرتوافکنی‌هایش در زمينه‏ها و افق‌های گوناگون است. از اين رو، هر قدر توانایی‌های انسان را محترم بداريم و از آن‌ها حفاظت کنیم، به همان اندازه او را تكريم و جاودانه كرده‏ايم.    

         اگر بُعد آسمانیِ ايمانْ به انسان درك و همّتى نامتناهى و آرزوهای نامتناهی مى‏دهد، او را در عین ناامیدی اميدوار نگه مى‏دارد، نگرانىِ او را برطرف مى‏كند، و او و ديگر انسان‌ها و او و ديگر موجودات را هماهنگ مى‏سازد، و اگر ایمان با اين بُعدش او را، هم از جلال و شكوهمندى و هم از جمال و زيبندگى بهره‏مند مى‏سازد، بُعد دیگر این ايمان مى‏كوشد كه از انسان صيانت كند و حفاظت از انسان را واجب می‌داند و تأكيد دارد كه ايمانِِِ بدون التزام به خدمتِ انسان ایمان نیست.         

         بايد همة نيروهاى انسان و نيروى همة انسان‌ها را حفظ كرد و توسعه داد. از اين روست كه اصل كمال‏طلبى، از اولين رسالت‌ها تا پيام اخير پاپ، مورد تأكيد بوده است: «پيشرفت و ترقي اصيل بايد كامل باشد، يعنى همة انسان‌‌ها و همة خصلت‌هاي انساني را به کمال برساند و اصلاح کند.» به همين جهت است كه مى‏بينيم، اديان سرقت را حرام دانسته‏اند، زیرا سرقت غصب کردن نیروهای انسان و دستاوردهاي این نیروهاست. این سرقت امروز به‏صورت استثمار و احتكار درآمده است و در پوشش پيشرفت صنعتى يا تأمين نيازهاى ساختگى و از طریق ابزارهای تولید بر انسان تحمیل می‌شود تا او اشتهای کاذبی احساس کند و بیشتر مصرف کند. امروزه، نيازها برخاسته از ذات انسان‌ها نيست، بلكه، به يارى تبليغاتِ وابسته به ابزارها و قدرت‌های توليدى خلق شده‏اند. و این‌گونه است که هر روز نیازی نو بر انسان تحمیل می‌شود و نیرو و توان او را به خود مشغول می‌کند. این نیازهای ساختگی مانع از آن می‌شود که انسان این توانایی‌ها را در راهی که خود می‌خواهد صرف کند. و اين‌گونه مى‏بينيم نيروهاى مختلفى كه مانع توانایی‌های انسان‏اند و آن‌ها را نابود يا پراكنده مى‏گردانند، تحولى عميق يافته‏اند. با اين حال، اساس و بنياد اين نيروهاى ويرانگر ثابت باقى مانده‏، هرچند كه شکل‌ها تغيير كرده و تحولاتْ فزونى يافته است.     

         مثلاً دين با دروغ و دورويى و نيز غرور و تكبر درافتاده است، و چون به‏صورت بنيادين به اين خصلت‌ها مى‏نگريم، ميزان تأثير منفى آن‌ها را بر توانایی‌های فرد و جامعه درک می‌کنیم. دروغ حقايق و نیروهای آمادة تبادل ميان انسان‌ها را دروغین می‌گرداند، نیروهایی که رشد انسان منوط به بخشش آن‌ها و پذیرش نیروهای دیگران است. دروغ این نیروها را واژگونه و ناشناخته مى‏گرداند، پس تبادل‌ها و توانایی‌ها مشوه و معطل مى‏مانند.             

         كبر و غرور توانایىِ انسان را متوقف و منجمد مى‏كند، زيرا آدمِ مغرور حس مى‏كند كه به مرتبة خودكفايى رسيده است، لذا از داد و ستد بازمى‏ايستد و از تكامل بازمى‏ماند و مردم نيز از اقتباس از او و كامل شدن به‌واسطة او دست مى‏كشند، و اين يعنى مرگ توانایی‌ها و ظرفیت‌ها. صفات هم‌ردیف دروغ و کبر و غرور نیز چنین است.            

         اما آزادى فضا و حال و هواى مناسب برای رشد نيروها و ظهور استعدادهای انسان است، اگر فرصت‌ها فراهم باشد. این آزادى همواره در معرض تجاوز قرار داشته است و به بهانه‏هاى مختلف از انسان‌ها سلب مى‏شده است. از آنجا که آزادی فضای مناسب برای رشد توانایی‌ها و استعدادهای انسان و مواهب انسان اصل و اساس همة توانایی‌هاست، نزاع‌ها و درگیری تلخ رخ داد. سلب آزادى از انسان، فرد و جامعه را به بندِ محدودیت‌های اعمال‌شده از جانب غاصبان آزادى مى‏كشد و، در نتيجه، انسان‌ها و جامعه به محدوديت و نقص در توانایی‌ها دچار مى‏شوند. آنگاه كه انسان بر این محدودیت‌ها می‌شورد و تلاش می‌کند و ما بنا به ايمانمان همراه ديگران مى‏كوشيم كه مانع سركشىِ اين نيروى تفرقه‌افکن و ويرانگر شويم، در حقيقت، بدون توجه به شکل و قالب نیروهای محدودکننده در طول تاریخ بشری، از توانايى و كرامت انسان دفاع مى‏كنيم.              

         قالب‌های سلب آزادى و تخریب توانایی‌ها در گذر زمان تغيير يافته است: گاهى به‏صورت استبداد، گاهى به‏صورت استعمار، گاه به‏صورت نظام ارباب و رعيتى، گاه به‏صورت تروريسم فكرى و ادعاى قیمومیت بر مردم و نابالغ انگاشتنِ قدرتِ فكرىِ آنان است و گاه به‏صورت استعمار نو و گاه به‏صورت تحميل مواضع بر افراد يا ملت‌ها از طریق فشارهاى اقتصادى و فرهنگى و فكرى است. سياستِ بی‌توجهی و محروم كردن برخى از مردم از فرصت‌ها، نگاه داشتنِ مردم در جهل و بى‏سوادى و محروم كردن مردم از بهداشت و فرصت‌های تحرك و توسعه، همه و همه، از شکل‌های مختلف سلب آزادى و در هم كوباندن توانمندىِ انسان است.            

         همين‏طور است تمام نيازهاى انسانى، که شهوت‌ می‌نامیم، اگر به قيمت ناديده گرفتن نيازهاى ديگرِ انسان تقويت ‏شوند. هر نيازى در انسان انگيزه‏ساز و حركت‏آفرين و عامل حرکت انسان است، ولى اگر به قيمت مغفول ماندن ديگر نيازها رشد يابد، فاجعه‏آفرين خواهد بود.

         و اين، منشأَ مسئوليتِ بزرگ ما در برابر قدرت و ثروت و جاه و مقام و ديگر امكانات بشری است. اگر ايمانى كه ميان خدا و انسان ارتباط و حضورى مستمر پديد مى‏آورد، مبنا و اساس تمدن جديد نباشد، با تمدنى شكننده روبه‏رو خواهيم شد. هنگامى كه تاريخ تمدن را مدّ نظر قرار مى‏دهيم، با رشد یک‌جانبه و یک بُعدی انسان در تمدن امروزی روبه‏رو مى‏شويم. سياست و مديريت و بازار و سازندگی رشدى ناهماهنگ مى‏يابد، چون بر پایة ایمان نبوده است، ایمانی که مایة اعتدال و همنوایی در راه خدمت به همه است. سیاست و مدیریت و بازار و سازندگی به استعمار و منازعات، بازاریابی‌های جديدِ فرصت‏طلبانه و حاكميتِ صلحِ مسلحانه و مقولاتى از اين دست منتهى مى‏شود، و زندگى انسان ميان جنگ‌های سرد و گرم و بین بستن زخم‌ها و صلح مسلح نوسان مى‏يابد.            

         حبّ ذات يا خويشتن‏خواهى كه مايه و پاية كمال‏خواهى انسان است، آنگاه كه به خودپرستى تبدیل شود، مشكل‏آفرين مى‏شود.   

         جنگ‌ها و تبعيض نژادى و تحقير ديگران و نزاع شديد در هسته‏هاى مختلف جامعة، از خانواده تا جامعة بين‏الملل، همه نزاع‌هایی هستند كه علتشان يكى و چند و چونشان متفاوت است. اين نزاع‌ها كه جزءِ بنيادين خلقت تلقى شده است، حاصل تبديل خويشتن‏خواهى به خويشتن‏پرستى است. انانيت و خودخواهىِ فرد در گروه نيز همين تأثير منفى را دارد. گروه‌ها و جوامع براى خدمت به انسان شكل گرفته‏اند. طبع انسان مدنى و اجتماعى است. انسان موجودى است با دو بعد شخصى و اجتماعى. وقتی خودپرستی به جامعه سرایت کند، مشكل انسان در صورت‌های مختلفى بروز مى‏كند: از خودخواهى فردى تا خودخواهى خانوادگى و خودخواهى قبيله‏اى تا خودخواهى فرقه‌‏اى و مذهبى، كه ارزش‌هاى آسمانى را به خصوصيات زمينى تبديل و دين و مذهب را از محتوايش تهى مى‏كند، و علوّ و مدارا را از بين مى‏برد، همان فرقه‏گرايى كه ارزش‌های والا را وسيلة سوداگرى قرار مى‏دهد و، سرانجام، به ملى‏گرايى خودخواهانه مى‏رسد.             

         وطن‏دوستى نيز، كه از شريف‏ترين نیازهای انسانى است، به نژادپرستى بدل می‌شود؛ تا جايى كه فردْ وطنش را، به جاى خدا، در مقام پرستش قرار مى‏دهد و حاضر مى‏شود عظمتِ وطنش را بر ويرانه‏هاى اوطان ديگران، و تمدنش را بر خرابه‏هاى تمدن‌های ديگر بنيان نهد، و سطح مردمش را به بهاى فقير شدن ديگر ملت‌ها بالا برد. نازيسم، كه جهان را چند بار به آتش كشيده است، نمونة آشكار نژادپرستى است. اين خودخواهی‌ها، در اصل، احساساتى سازنده بودند، اما به مرور و به دليل رشد ناهماهنگ، ويرانگر شدند. خويشتن‏خواهى و فاميل‌دوستی و قبيله‏دوستى و وطن‏خواهى و وابستگی‌های قومى، اگر در چارچوب مرزهاى درست خود باقى بمانند، گرایش‌های مثبت و سازنده‏اى در زندگى انسان‌ها خواهند بود.   

         اكنون به عنوانى كه براى اين سخنرانى برگزيده‏ايم، بازگرديم: «نیازمندی‌ها و توانمندی‌های انسان.»            

         جامعه‌ای که این انسان را در بر می‌گیرد باید به مثابة يك كل هماهنگ باشد و فرد نیز باید به مثابة يك فرد سازوار باشد. هر نيازى كه به هزينة ناديده انگاشتن ديگر نيازها تأمين و تقويت شود، وِزر و وَبال خواهد شد. هر فردی كه به بهاى ناديده انگاشتن حقوق ديگر افراد رشد كند، وزر و وبال خواهد شد. هر گروهى كه به بهاى ناديده انگاشتن حقوق ديگر گروه‌ها رشد كند، مصيبت خواهد آفريد.              

         اعتدال حاصل درک وضعیت دیگران است و باعث می‌شود که انسان درد دیگران را درد خود بداند. همین تفکر است که دعوت به روزه‌داری می‌کند. این اعتدال ضامنِ صحتِ رشدِ هماهنگِ فرد است و ضامنِ رشدِ هماهنگِ جوامع است.           

         لبنان، سرزمينِ ما؛ سرزمينى كه انسانِ آن اولين و آخرين سرماية آن است؛ انسانى كه عظمت لبنان را با تلاش و هجرت و انديشه و اقداماتش پديد آورده است؛ چنين انسانى را در اين كشور بايد صيانت كرد.          

         اگر كشورهاى ديگر، پس از انسان، سرمايه‏هاى ديگرى دارند، سرماية ما در لبنان، پس از انسان، باز همان انسان است. از اين رو، تلاش ما در لبنان، از عبادتگاه‌ها تا دانشگاه‌ها و ديگر مراكز، بايد صَرفِ صيانت از انسان در لبنان، همة انسان‌ها و همة ابعادِ انسان با توانمندی‌های مختلف و در مناطقِ مختلفِ لبنان گردد.            

         اگر بخواهيم از لبنان صيانت كنيم، اگر بخواهيم به اقناع حس ملى خود بپردازيم و اگر بخواهيم به حس دينى خود پاسخ دهيم، بايد انسانِ لبنان و همة توانایی‌هایش را پاس بداريم. در لبنان، ما شاهد محرومیت هستیم، محروميت در لبنان ناشى از سوءِ تدبير است و همگان در اين زمينه مسئول‏اند. و همان‌گونه که در سخنان مبارک شنیدیم، سخت‏گيرى در راه انسان، در حد نياز، به شرط هتك نشدن انسانيتِ انسان، مجاز است.               

         حضار گرامى، مناطقى كه ما و مردم لبنان در آن زندگى مى‏كنيم، چونان خود مردم لبنان، امانتى هستند در اختيار ما و مسئولان. جنوب و ديگر مناطق امانت‌هایی هستند كه بنا به فرمان خدا و خواست وطن بايد حفظ شوند. از اين رو، بايد آگاهانه به انديشه و عمل توجه کنیم. اشتباه در انديشه و اشتباه در عمل هر کدام دو خيانت در امانت در پی دارند: خيانتِ ارتكاب مستقیم فساد، و خيانتِ پايمال كردن فرصت ديگران و به هدر دادن اموال و حقوق عمومى. تفاوت گذاشتن به هر شکل و عنوانی که طرح شود باعث تفرقه است.              

         لبنان كشور انسان و انسانيت است كه واقعيت آن در قياس با دشمن آشكار مى‏شود، آنگاه كه مى‏بينيم دشمن جامعة نژادپرستانه‌ای ايجاد كرده است كه به كار ويرانى و تفرقه در همة ابعاد مالی و فرهنگى و سياسى و نظامى آن اشتغال دارد، تا جايى كه به خود گستاخىِ تحريف تاريخ و يهودى كردن شهر قدس و تخريب آثار تاريخى آن را مى‏دهد. بنابراين، وطنمان را، نه‏تنها به‏خاطر خدا و انسانِ آن، كه براى تمامىِ بشريت و براى نماياندن چهرة مبارزه‏گرِ حق، در برابر آن چهرة ديگر، بايد حفظ كنيم.       

         ما اينك خود را در برابر فرصتى طلايى يافته‏ايم، در برابر فصلى نو كه لبنان آغاز کرده است، و در برابر صحنه‏اى كه در تاريخ و در پهنة گيتى همتايى ندارد.               

         اى مردان و زنان مؤمن، بايد براى انسان، همة انسان‌ها، انسانمان در بيروت و جنوب و عكا و حومة بيروت و كرنتينا و حى‏السلم، با يكديگر همدل و همنوا شويم. اين انسان جزئى از اين فرصت، بخشى از اين حركت و به دور از هرگونه انزوا و طبقه‏بندى است. پس انسانِ لبنان را پاس مى‏داريم، تا نگاهبان اين كشور باشیم، کشوری كه امانت تاريخ و امانت خداوند است.       

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: