1393/12/3 ۰۹:۴۴
صد سال هم خیلی طولانی است و هم خیلی نزدیك و آشنا. هیبت این اسم و آن یاد آنقدری گیراست كه انگار هنوز هم بیشتر مردم شهر در همین روزگار با قهرمان مشروطه زندگی میكنند. برای تبریزیها «ستارخان» قهرمانی افسانهیی نیست و مثل یك عضو قدیمی از خانواده كه حالا سالهاست ترك دنیا گفته، به یادش هستند. درست مثل یك فامیل ِ آشنای دور كه همه فقط به قهرمانیاش ایمان دارند.
سحر فكردار: صد سال هم خیلی طولانی است و هم خیلی نزدیك و آشنا. هیبت این اسم و آن یاد آنقدری گیراست كه انگار هنوز هم بیشتر مردم شهر در همین روزگار با قهرمان مشروطه زندگی میكنند. برای تبریزیها «ستارخان» قهرمانی افسانهیی نیست و مثل یك عضو قدیمی از خانواده كه حالا سالهاست ترك دنیا گفته، به یادش هستند. درست مثل یك فامیل ِ آشنای دور كه همه فقط به قهرمانیاش ایمان دارند.
حالا صد سالی میشود كه ستارخان دور از تبریز به خواب ابدی رفته و فقط نشانههایی هرچند كوچك ولی پراهمیت از خود به یادگار گذاشته است. اگر تاریخ را همیشه با تكههای به جا مانده در خشت و خانههای قدیمی ورق میزنند، برای گفتن از ستارخان نیاز به بهانه نیست انگار كه این طور در ذهنها حك شد یادش.
برای لمس زندگی فیزیكی او چیز زیادی به جا نمانده و شاید اگر سال ٨٧ همت مردم محله امیرخیز تبریز نبود حالا حتی خانهاش هم در غفلت سازمان میراث فرهنگی به یك ساختمان مدرن تبدیل میشد. ولی مردم محله همت كردند و با نوشتن نامهای از نگرانی خود برای تخریب خانه گفتند و بالاخره مسوولان را مجاب به بازسازی خانه ستارخان كردند.
كوی امیرخیز از محلههای بسیار قدیمی و با اصالت تبریز است كه هنوز هم بافت سنتی و قدیمی خود را حفظ كرده و در كوچههایش زندگی با تمام جزییاتش جریان دارد. خانههایی هم اندازه و هم سطح، دكانهای كوچك با پیرمردهایی كه اگر ازشان نشانی خانه سردار را بپرسی با دقت تمام برایت نقشه راه را نشان میدهند. خانه سردار در كوچهیی به نام خودش قرار دارد، خانهیی كه پس از بازسازی تا امروز با كاربری دفتر حقوق بشر اسلامی در شمالغرب از آن استفاده میشود. ستارخان قبل از وارد شدن به جریانات مشروطه و همكاری با انجمن غیبی، در همین محله امیرخیز در كار خرید و فروش اسب بود.
كالبد موجود این خانه متعلق به دوران پهلوی و آجركاریهای اجرا شده در نمای شمالی خانه از ویژگیهای خاص معماری آن است البته بنای اصلی، متعلق به دوره قاجار، خانهیی با حیاطهای اندرونی و بیرونی بوده است.
ولی فرق اساسی این خانه تاریخی با دیگر نمونههای مشابه آن در اینجاست كه خانه ستارخان بیشتر از اینكه ارزش معماری داشته باشد به دلیل تعلق به سردار ملی قابل اهمیت است.
از خانه بازسازی شده و زیبای ستارخان كه بیرون میآیم بیشتر دلم میگیرد از اینكه سردار با وجود داشتن چنین خانهیی با همسایهها و مردمانی آشنا چه بیرحمانه سالهای آخر زندگی خود را در خانهیی كوچك و اجارهیی در تهران به سر كرد و در غربت چشم بست.
خانه كوی امیرخیز در عصر جنبش مشروطه یعنی از اواخر حكومت ناصرالدین شاه تا زمان حكومت سه ساله محمدعلی شاه محل سازماندهی و ستاد فرماندهی مبارزان مشروطه خواه و جنگهای ضد استعماری ستارخان و نیروهای او علیه استعمار روس بود. این خانه پس از عزیمت ستارخان و باقرخان به تهران در غربت ماند. پس از یورش دوم روسها به تبریز در جریان شكست مشروطه، خانه یا ستاد فرماندهی انقلابیون مشروطهخواه توسط اشغالگران به توپ بسته شد.
ولی در تبریز یك خانه دیگر هم پیدا میشود كه یادآور سردار ملی و مشروطه باشد. خانهیی كه خیلی شناخته شدهتر از خانه خود سردار است و امروز به یكی از نقاط مهم گردشگری تبریز تبدیل شده است. «خانه مشروطه»، با معماری سبك قجری خود، بسیاری از نشانههای مشروطه را در خود حفظ كرده و امروز كاربری موزه دارد.
جز مجسمه پیكر سردار و چند نقاشی از او كه همه اینها قدمت چندانی ندارند، تنها یك یادگار از او كه به عنوان گرانبهاترین شیء این خانه از آن یاد میشود، وجود دارد. «اسلحه كمری ستارخان» كه یك قبضه تپانچه ماوزر ١٠ تیر روسی است، به همراه غلاف چرمی آن توسط یدالله خان سردارملی پسر ستارخان به گنجینه مشروطیت تبریز اهدا شده است.
اینها تمام داشتههای مادی ستارخان را در تبریز شكل میدهد. این نشانههای مادی و فیزیكی آنقدر كوچك و فراموش شدنی هستند كه شاید خیلی از تبریزیها اصلا از نفس وجودشان در این شهر اطلاعی نداشته باشند و كمتر كسی از نشانی خانه سردار با خبر باشد. ولی یاد سردار بعد از صد سال به این داشتهها زنده نمانده و چیزی عمیقتر اسم و رسم او را مثل جزیی جدا نشدنی از خاك تبریز خیلی آرام و بیصدا ریشه دوانده است.
هر چند مثل خیلی دیگر از جاهای تاریخ كه مردم فراموششان میكنند، امروز هم مردمان كمی از اقدامات و خدمات ستارخان در جنبش مشروطه خواهی آگاهی داشته باشند و فقط تا جایی میدانند كه این دو اسم به یكدیگر گره خورده است.
با تمام اینها رسم مردانگی و شجاعتی كه ستارخان از خود به یادگار گذاشت به تمام یادبودهای مادی مانده از او میچربد و این میراث معنوی را شاید طی این سالها در دورههای مختلف تاریخی در رفتار و اقدامات مردمان آذربایجان بتوان دید. این شجاعت ماندگار و صلابت اصلیترین میراث به جا مانده از سردار است كه در هیچ موزه و سنگ نوشتهیی نمیتوان به آن دست یافت.
شاید به همین دلیل است كه در طی این سالها القابی مثل اول غیرتمند آذربایجان، رییس جمیع مجاهدان تبریز، سردار جان نثار، باغبان باغ وطن، سردار وطن پرست، فدایی جانسپار، مدافع مطلومین، مرد رشید و جانباز، مجسمه غیرت، مجاهد پاكباز و... به او سنجاق شده و با اینچنین اندیشهیی به اقدامات ستارخان نگاه میشود. ستارخان انگار معنای همین القاب را به عنوان میراث معنوی خود برای نسلهای بعدی به یادگار گذاشته است. سردار ملی كسی كه میگفت«تسلیم نشوید! تن به بردگی ندهید! مانند سنگ، مانند آهن و فولاد باشید!»
دكتر محمدحسن پدرام، یكی از پژوهشگران حوزه مشروطه میگوید: «ملت ایران دارای استعداد ذاتی است و روحی زوالناپذیر دارد و از همین نطفه است كه تاریخ ایران همواره مردانی بزرگ و سیاستمداران سترگ را به خود دیده است ولی همه آنها مانند الماس زیر خاكروبهها پنهان شدهاند یا اگر دست به اصلاحاتی زدهاند، جان خود را روی آن گذارده و بهدیار نیستی روانه شدهاند.»
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید