بردگى در اسلام / استاد شهید آیت‌الله مرتضى مطهرى - بخش دوم

1393/11/5 ۰۷:۴۷

بردگى در اسلام / استاد شهید آیت‌الله مرتضى مطهرى - بخش دوم

اسلام نظر خاصى در مورد کسانى که پرستش غیر خدا را مى‏کنند، دارد و براى آنها هیچ حقى قائل نیست و مى‏گوید باید اسلام وتوحید را به آنها عرضه کرد، اگر پذیرفتند که بسیار خوب، و اگر نپذیرفتند باید با آنها جنگید، اگر مغلوب شدند اسیر جنگى و احیاناً برده‏ مى‏شوند.

 

 

اسلام نظر خاصى در مورد کسانى که پرستش غیر خدا را مى‏کنند، دارد و براى آنها هیچ حقى قائل نیست و مى‏گوید باید اسلام وتوحید را به آنها عرضه کرد، اگر پذیرفتند که بسیار خوب، و اگر نپذیرفتند باید با آنها جنگید، اگر مغلوب شدند اسیر جنگى و احیاناً برده‏ مى‏شوند.

در مورد ادیان آسمانى وضع طور دیگرى است و باید طبق ‏معاهداتى با آنها صلح برقرار کرد مگر آنکه جنگ از طرف آنها شروع‏ بشود و جنبه دفاعى داشته باشد و اگر در جنگ اسیر شدند، باز همین‏حکم را پیدا مى‏کنند. اینکه در قرآن هست که «فامّا منّاً بعدُ و امّا فداءً حتّىتضع الحربُ اوزارها»۳ راجع به اسیران جنگى است. آن وقت است که‏حاکم و ولىّ امر مسلمین باید مصلحت وقت را در نظر بگیرد، ببیند صلاح‏است که منّت بگذارد و جوانمردى کند و آنها را آزاد کند و یا آنکه فدا بگیرد؛ یعنى چیزى از آنها بگیرد و آزاد کند، مثل امروز که اسیران را مبادله مى‏کنند یا پولى مى‏گیرند و آزاد مى‏کنند و یا آنکه به عنوان یک ‏انسان مملوک و برده نگه دارند.

پس در اسلام موجبى که براى برده‏گیرى هست، با آن نظر فلسفى که‏گفته شد، فرق دارد. ممکن است از یک ملت متمدن هم برده گرفته شود؛ ولى این حکم در مورد یک ملتى که حتى در حال توحش زندگى مى‏کند، اما محارب با اسلام نیست، اجرا نمى‏شود.

ولى در این مورد هم آیا خلاف اخلاق نیست که حتى با دشمن‏چنین رفتار نمایند و آیا خلاف حیثیت بشر نیست؟ خود قرآن هم چنین‏دستورى را دارد که: «و لا یجرمنّکُم شنئانُ قومٍ على الّا تعدلوا اعدلوا هُواقربُ للتّقوى».۴ توصیه مى‏کند که احساسات بغض‏آلودى که راجع به یک ‏قوم دارید که در مورد قوم کفار و مشرکین بود، شما را وادار نکند که ‏عدالت نکنید، بلکه عدالت کنید که به تقوا نزدیکتر است. قرآن در حالى‏که دستور مى‏دهد که با دشمن هم نباید از عدالت خارج شد، معهذا بردگى‏و بندگى آنها را تجویز مى‏کند.

 

ریشه آزادى انسان

ابتدا باید راجع به آزادى بحث کنیم. اینکه مى‏گویند بشر آزاد آفریده ‏شده است و هیچ چیز نمى‏تواند مانع آزادى او بشود، چگونه است؟ آزادى که آنها مى‏گویند، یک آزادى اعم است که قدر مسلّم آن آزادى از نظر مالکیت و مملوکیت است. اصلاً ریشه این آزادى چیست؟ اگر همین‏سؤالى که راجع به نظر ارسطو گفته شد، از ما بکنند چه باید گفت؟ چرا حیوانات آزاد آفریده نشده‏اند؟ مگر در پیشانى آنها نوشته شده است که‏حیوان آزاد آفریده نشده و انسان آزاد آفریده شده است؟ چه تفاوتى‏دارند، روى چه ریشه و اساسى؟ اگر ظلم به جاندار جایز نیست، آیاجاندار اگر انسان یا غیر انسان باشد، فرق مى‏کند؟ اگر ظلم است، بر غیرانسان هم نباید جایز باشد و اگر ظلم نیست، مرز عدالت و ظلم کجاست؟و از این بالاتر کشتن حیوانات است که هندیها جایز نمى‏دانند و غیرهندیها، تمام دنیا، حیواناتى را که گوشت آنها خوراکى است، ذبح مى‏کنند.روزى میلیونها گوسفند کشته مى‏شود صداى کسى در نمى‏آید؛ ولى چند نفر در ویتنام کشته مى‏شوند، صداى همه بلند مى‏شود. البته چنین هم باید باشد. باید گوسفند تولید کرد تا کشته بشود. همین طور چقدر گاو کشته‏ مى‏شود، چقدر مرغ کشته مى‏شود، انواع مرغها، چقدر شتر کشته‏ مى‏شود. آنها که گوشت خوک مى‏خورند، چقدر خوک مى‏کشند. آیا اینها ظلم نیست؟ آیا حق حیات از مختصات بشر است؟ فقط بشر حق حیات‏ دارد؟ حیوانات هم زنده هستند و حق زندگى دارند. این تفاوت و تبعیض‏چه موجبى دارد؟

به نظر مى‏رسد که اساساً نه حیات حق طبیعى بشر است و نه آزادى،و این فکر از اساس دروغ است. پس آیا اصولاً حق طبیعى وجود ندارد؟چرا، حق طبیعى وجود دارد، ولى مربوط به حیات و آزادى نیست، روى ‏اساس دیگرى است که آزادى و حیات از آن منشعب مى‏شود. ما مى‏گوییم حق طبیعى حقى است که در طبیعت داده شده و باید از طبیعت ‏استنباط کرد. ببینیم طبیعت چه داده است و طبیعت و خلقت چه مسیرى‏را طى مى‏کنند و اگر ما مسیر طبیعت را حق دانستیم، این حرف [یعنى‏حق طبیعى] درست است و اگر گفتیم اصلاً مسیر طبیعت نادرست است واصولاً در طبیعت حق وجود ندارد، همه این حرفها دنبال کارش مى‏رود. اگر در دنیا حق طبیعى باشد، باید از خود خلقت گرفته شود.

 

اختلاف موجودات در استعداد پیشرفت و تکامل

در خلقت، موجودات از نظر استعداد براى پیشرفت و تکامل در نظام کلى ‏مختلف‏اند؛ بعضى از موجودات داراى استعدادى هستند و بعضى داراى ‏آن استعداد نیستند. آنها که داراى استعداد هستند، باز با هم تفاوت دارند؛ مثلاً در همین موجودات زمینى و همین تقسیم‏بندى که از قدیم کرده‏اند و هنوز هم درست است که موجودات را به جماد و نبات و حیوان تقسیم‏کرده‏اند، مى‏بینیم در نبات استعدادى وجود دارد که در جماد نیست، درحیوان استعدادى وجود دارد که در نبات نیست و در انسان استعدادى ‏وجود دارد که در حیوان نیست؛ یعنى اینها درجاتشان بعضى فوق بعض‏دیگر است. اگر جمادى تبدیل به گیاه شود، مسیر تکامل را طى کرده‏ است و اگر نباتى به جماد تبدیل شود، حالت انحطاط اوست و اگر گیاهى ‏تبدیل به حیوانى شود، ولو اینکه به صورت غذا براى آن حیوان در بیاید، در مسیر تکامل قرار گرفته. اگر حیوانى تبدیل به انسان شود به هرشکلى، مسیر تکاملى خلقت را پیموده است و اگر انسانى غذاى حیوانى ‏واقع شود، مسیر تکاملى خلقت نیست و برخلاف مسیر اصلى خلقت ‏است.

 

حق طبیعى یا حق پیشرفت و تکامل

آن که در عالم خلقت وجود دارد، حق یعنى استحقاق تکامل وپیشرفت است؛ حق طبیعى یعنى حق پیشرفت و تکامل. حق مال تکامل‏است؛ یعنى هر موجودى که استعداد پیشرفت دارد، اگر جلوى پیشرفتش‏را بگیریم، او را از حقش یعنى از استحقاقش محروم کرده‏ایم. حق و استحقاق یکى است. بچه‏اى که استعداد دارد که درس بخواند و پیش‏برود، این استحقاق در او هست. اگر انسان در مقابل او سد بشود، نگذارد درس بخواند، او را از یک حق محروم کرده‏اند؛ ولى یک بچه گوسفند استعداد درس خواندن ندارد و اگر به مدرسه نرود، او را از یک حق‏ محروم نکرده‏اند. اگر حقى در طبیعت وجود دارد و ما هم معتقدیم که ‏وجود دارد، همان استحقاق براى پیشرفت است و حقى که نباید جلوى ‏آن را گرفت و جلوگیرى از آن ظلم است، حق پیشرفت است.

مى‏گویند: انسان آفریده شده که زنده باشد. انسان آفریده نشده است‏که تنها زنده باشد؛ انسان آفریده شده که [زنده باشد تا] پیش برود. آن‏پیشرفت برایش حق است. اگر زندگى براى انسان پیشرفت نباشد و بلکه ‏برعکس، امیدى به پیشرفت هم نباشد، تنزل و انحطاط باشد، این حیات ‏هیچ گونه ارزشى ندارد. پس حیات ارزش مطلق ندارد.

آنگاه «آزاد» یعنى چه؟ آیا انسان باید آزاد باشد؟ بله، باید آزاد باشد؛ اما در چه چیز باید آزاد باشد؟ آزادى هم از این نظر عین حیات ‏است؛ انسان باید آزاد باشد تا استعدادهاى تکاملى خود را به فعلیت ‏برساند. نقطه مقابل آزادى یعنى سد در مقابل اینکه او از استعدادهاى‏ خدادادى‏اش استفاده کند. هر عملى که مانع بشود انسان استعدادهاى‏خدادادى خود را به فعلیت برساند و سد در مقابل آن استعدادها باشد، سد در مقابل آزادى است و هر عملى که این گونه نباشد؛ یعنى مانع بروزاستعداد او نباشد، این عمل با آزادى او منافات ندارد. مى‏گویند بشر باید آزاد باشد، یعنى به میل خودش واگذار شود. آدم ‏آزاد آفریده شده که به میل خود رفتار کند (تفسیر اروپایى مطلب این‏است)؛ ولى طبق این اساس که ما گفتیم، این طور نیست. انسان آزادآفریده شده است؛ ولى یک مسیر تکاملى، هم در خلقت و هم در طبیعت‏تعیین شده، او باید در این خط سیر آزاد باشد و هر چیز که برخلاف این‏خط سیر باشد، خلاف آزادى است؛ ولى اگر بخواهد برخلاف مسیرتکاملى خود حرکت کند، اگر ما از او سلب آزادى و حتى مجبورش هم ‏بکنیم، خلاف آزادى نیست. در مورد آزادى عقیده این حرف مى‏آید.

 

مسئله آزادى عقیده

اگر ما آزادى را این طور تعبیر کنیم که اصلاً بشر آزاد آفریده شده که ‏هرچه دلش بخواهد بپذیرد، پس هر عقیده‏اى براى خودش پیدا کرد ما باید به آن احترام بگذاریم چون آزاد آفریده شده و انسان است و از نظرحیثیت انسانى هرچه براى خودش انتخاب کند، آزاد است و عقیده‏اش‏چون خودش براى خودش انتخاب کرده، محترم است.

ولى اگر این طور که ما تعریف کردیم قبول کنیم، مى‏گوییم او باید عقیده‏اى که وى را جلو مى‏برد، براى خودش انتخاب کند؛ اما اگر عقیده‏اى‏و رسمى براى خود انتخاب کند که دست خودش را ببندد و با انتخاب‏خویش زنجیر براى دست و پاى خود انتخاب کرده است، ما نباید این‏اسارت را که او براى خودش انتخاب کرده محترم بداریم، بلکه باید بگوییم اصولاً چنین حقى به تو داده نشده و على‏رغم میل تو، من این ‏زنجیر را از دست و پاى تو برمى‏دارم و تو را آزاد مى‏کنم به معناى واقعى، اگرچه داد و فریادت به آسمان برود.

پس ما باید ببینیم که آیا بردگى با این مفهوم آزادى که حق طبیعى‏انسان است منافات دارد یا ندارد؟ یعنى آیا این مالکیت و مملوکیت‏باعث مى‏شود که برده از مسیر انسانیت خود عقب بماند، که در این‏صورت قطعاً ظلم است؛ و یا همین مالکیت و مملوکیت، او را در مسیرى‏ قرار مى‏دهد که همان مسیر انسانى خودش است؟ اگر این طور باشد، پس‏آن قضیه که این عمل ظلم و خلاف عدالت است، وجود نخواهد داشت. این بحث کلى و فلسفى مطلب، و مطالب دیگرى هست که باید گفته‏شود.

 

پی‌نوشتها:

۳ـ محمد  ۴٫ ۴ـ مائده  ۲٫

روزنامه اطلاعات

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: