1393/9/4 ۰۸:۴۲
نظر موافقان و مخالفان اتانازی استدلال موافقان مرگ آسان ۱٫ خودمختاری: خودمختاری یعنی حق افراد برای تصمیمگیری درباره زندگی خود که در قالب احترام به خودمختاری بیمار صورت بندی می شود.
نظر موافقان و مخالفان اتانازی
استدلال موافقان مرگ آسان
۱٫ خودمختاری: خودمختاری یعنی حق افراد برای تصمیمگیری درباره زندگی خود که در قالب احترام به خودمختاری بیمار صورت بندی می شود.
۲٫ اصل ترحم: یکی از مهمترین اصول اخلاقی میگوید ما وظیفه داریم که هم باعث رنج و درد بیشتر نشویم و هم رنج و درد را کاهش دهیم.
۳٫ اصالت فایده: از بانیان این مکتب میتوان از جان استوارت میل و جرمی (ژرمی) بنتام نام برد. بنتام به سادگی میگفت که اخلاق عبارت است از دستیابی به حداکثر مقدار خوشبختی. طرفداران این نظریه معتقدند: کسانی که مرگشان حتمی است، ولی میتوان با انجام اقدامات پزشکی حیاتشان را طولانیتر نمود، به خاطر مسائل اقتصادی از دارو یا غذا محروم شوند تا بمیرند، چون این افراد از نظر اجتماعی سودمند نیستند (الستیر ۱۳۷۲: ۷۴ـ۷۳).
۴٫مرگ شرافتمندانه: «مرگ خوب»، «مرگ شرافتمندانه» از جمله عباراتی هستند که در بحث از مرگ آسان زیاد شنیده میشوند. مصلحت مریض که البته آن هم به اعتقاد این گروه با آزادی اراده و حق مرگ و راحتی بیمار و ناسازگار بودن ادامه زندگی با زندگی شرافتمندانه همسو است؛ به بیان دیگر تجویز مرگ در شرایط سخت یعنی احترام به حق انتخاب، حق ذاتی انسان، حق آسایش مریض و تساوی حیات و مرگ در زمان سخت.
۵٫ باری بر دوش جامعه: اکثر پزشکان آمریکایی برای توجیه مرگ آسان بیشتر مایلند مواردی را ملاحظه کنند که در آن بیمار نگران این است که باری بر دوش جامعه باشد.
۶٫ ارزش ذاتی زندگی: این رویکرد در دفاع از مرگ آسان چنین میگوید که احترام برای ارزش ذاتی زندگی، چنانچه به درستی فهمیده شود، زندگی را در نتیجه شکلی که فرد صاحب زندگی بدان میدهد، ضرورتاً معنادار و ارزشمند میکند و این قدرت شکلدهی به زندگی باید شامل قدرت کنترل پایان زندگی نیز باشد.
استدلال مخالفان مرگ آسان
۱٫ القای وظیفه مردن به بیمار: یکی از روانشناسان آمستردام میگوید: من اغلب با بیمارانی مواجه میشوم که با پافشاری بستگان بیحوصله و خسته خود به قتل ترحمآمیز روی میآورند (عباسی ۱۳۸۳ ج ۴: ۹۰).
۲٫ درمانهای تسکینی: به اعتقاد برخی از مخالفان مرگ آسان، در روزگار ما، با پیشرفتهای روزافزون دانش پزشکی، برای از بین بردن دردهای غیرقابل تحمل، دیگر نیازی به مردن نیست. در واقع میتوان با استفاده از درمانهای تسکینی و آرامبخشهای مؤثر، درد بیماران را تا حد زیادی ساکت نمود؛ پس دیگر نیازی به اجرای مرگ آسان نیست.
۳٫ کیفیت زندگی: ارتقای کیفیت زندگی در پایان زندگی بسیار مهمتر از مسأله اتانازی است. در حقیقت ما به جای اینکه در فکر کشتن یک بیمار رنجور رو به مرگ باشیم، باید بکوشیم تا کیفیت زندگی او را از لحاظ جسمی و روحی افزایش دهیم.
۴٫ درخواست موقت و پایدار: ما همیشه دلایل و شواهد کافی و مطمئنی نداریم که برایمان اثبات کند که درخواست یک بیمار رو به مرگ برای مردن، یک خواست پایدار و واقعی است. مشخص است که درخواست کسی برای مردن یک خواست همیشگی نیست.
۵٫ شیب لغزان: استدلال دیگری که در مقابل اخلاقی بودن مرگ آسان به کار میرود، استدلال شیب لغزنده است و قانونی ساختن قتل ترحمآمیز ما را در سراشیبی اخلاق قرار خواهد داد تا به طور بیرحمانهای قتل را در مورد بچههای ناقص الخلقه یا بزرگسالان ناتوان و… نیز تصویب کنیم (بسامی۱۳۸۸: ۷۵). گامهای نخست برداشته شده بر روی یک شیب لغزنده گامهای سنگدلانه بعدی را در پی دارد (مظاهری تهرانی۱۳۸۶: ۴۲ـ۴۱). وقتی تصمیمی برای پایان دادن به زندگی یک شخص به هر دلیلی اتخاذ شد، پس از آن انسان بر روی شیب لغزندهای حرکت خواهد کرد که خیلی آسان خواهد بود (حجت زاده۱۳۸۴: ۹۹).
۶٫ بی اعتمادی به پزشکان: اعتراض دیگری که بر مرگ آسان وارد شده، این است که اعمال مرگ آسان به دست پزشکان موجب میشود که آنان در مواجهه با وظایف خود، که مهمترین آنها همان محافظت از سلامت انسانهاست، دچار تعارض شوند. از سوی دیگر این امر ممکن است به صداقت بین بیمار و پزشک لطمه وارد کند.
۷٫ قداست زندگی: زندگی مقدس و منزه است و هیچ چیزی حتی درد و رنج غیرقابل تحمل نمیتواند گرفتنش را توجیه کند. بر اساس اصل قداست حیات، انسان موجودی ملکوتی است و باید حرمت و کرامت این موجود برگزیده حفظ شود. قانونی شدن و رایج شدن مرگ آسان این قداست را کم رنگ خواهد کرد (مظاهری تهرانی۱۳۸۶: ۷۴).
اتانازی در فقه
اتانازى داراى فرضهاى مختلفی است که احکام تکلیفى و وضعى متفاوتى بر آنها مترتب مىشود. این موضوع اقسام مختلفى دارد که به طور مختصر به آنها اشاره مىشود و سپس به تکتک آنها پرداخته خواهد شد.
اقسام مسأله: قاتل یا همان مقتول است یا غیر مقتول و در صورتى که قاتل و مقتول دو نفر باشند، مقتول یا قبل از قتل، حیات مستقرّ دارد یا ندارد؛ در صورتى که حیات مستقر داشته باشد، قتل یا با اذن مقتول انجام گرفته است یا بدون اذن او. در هر صورت فوت شخص یا به سبب فعل انجام دادن کارى محقق شده است یا به سبب عدم فعل.
فرض اول: چنانچه قاتل همان مقتول باشد. گر چه به ظاهر، عنوان قتل از روى ترحّم شامل این مورد نمىشود؛ زیرا عنوان اقتضا مىکند که قاتل و مقتول دو نفر باشند تا عنوان ترحم صدق کند، ولى ملاک مسأله در این صورت هم وجود دارد. برای مثال: مریضى روى تخت بیمارستان خوابیده و اکسیژن به دستگاه تنفسى او وصل است که اگر قطع شود مىمیرد. چنین شخصى از درمان مأیوس است و مىداند که خواهد مرد و براى کوتاه کردن مدت احتضار و رهایى از سختى بیمارى، جریان اکسیژن را از دستگاه تنفسىاش قطع مىکند. در این صورت بدون شک عنوان انتحار صدق خواهد کرد؛ ولى آیا صرف زجر کشیدن مریض مىتواند مجوّز اقدام او براى خودکشى باشد؟
دلیلى بر جایز بودن این کار وجود ندارد و لااقل در آن شک داریم. بنابراین، عمومات و اطلاقات حرمت قتل نفس شامل این مورد شده و حرمت آن ثابت مىشود.
فرض دوم: چنانچه قاتل و مقتول دو نفر باشند و مقتول داراى حیات مستقر باشد و قتل با اذن مقتول و با فعل ایجابى انجام گرفته باشد. در فرض مذکور باید گفت که چون مقتول حیات مستقر دارد، بنابراین با از بین بردن حیات او قتل صدق مىکند و چون قتل با قصد و همراه با فعل ایجابى (ایجادى) انجام گرفته است، از این رو قتل را هم مىتوان قطعاً به فاعل نسبت داد؛ ولى چون قتل با اذن مقتول انجام شده، لذا جرم بودن یا جرم نبودن قتل جاى بحث دارد.
مثال: شخصى از بیمارى لاعلاجى رنج مىبرد و مرگش هم نزدیک نیست و ادراک و حرکت و نطق اختیارى نیز دارد (یعنى داراى حیات مستقر است)؛ ولى از شدت رنج از پزشک یا فرد دیگرى مىخواهد که با تزریق یک ماده سمى کشنده سریعاً به حیاتش پایان دهد تا از سختى و رنج بیمارى رهایى یابد. آیا درخواست او مىتواند مجوّز قتل باشد؟ و آیا رضایت مقتول، جرم بودن این قتل را از بین مىبرد؟
همانگونه که از خود سؤال پیداست، جواب را باید از دو جهت حکم تکلیفى و حکم وضعى پیگیرى کرد. ابتدا حکم دیه و قصاص را بررسی میکنیم و بعد به فرضهای بعدی اتانازی خواهیم پرداخت.
حکم دیه و قصاص در اسلام
نظر فقهای امامیه
در فقه غنی شیعه اجتهاد پویا برای مواجهه مؤثر با مشکلات و پیچیدگیهای جدید فردی و اجتماعی رسالت و کاربرد مهم و وسیعی دارد. در موضوع اتانازی، نخست آن را از دو جهت حکم تکلیفی و وضعی بررسی میکنیم و برای روشن شدن موضوع ابتدا حکم و حق را توضیح میدهیم:
حکم: در لغت به معنى دستور و امر آمر است و در اصطلاح به صورتهاى مختلفى مورد تعریف قرار گرفته است (محقق داماد ۱۴۰۶،ج۲: ۲۸۶).به هر یک از مقرراتی که شارع مقدس برای موضوعات مختلف وضع کرده، حکم گویند (گرجی۱۳۷۲ ج۱: ۲۸۰) حکم دارای تقسیماتی به شرح زیر است: الف) حکم تکلیفی، وضعی؛ ب) اقتضایی، انشایی، فعلی، تنجیزی؛ ج) واقعی اولی، واقعی ثانوی، ظاهری؛ د. مولوی و ارشادی (ولایی۱۳۷۴: ۱۹۳ـ۱۹۲).
حق: سلطه یا توانایی خاص است که نسبت به چیزی یا کسی اعتبار شده و مقتضای این سلطه آن است که صاحب حق میتواند در آن چیز یا کس تصرفی نموده یا بهرهای بگیرد (گرجی۱۳۷۲ ج۱: ۲۷۹؛ محقق داماد۱۴۰۶ ج۲: ۲۸۴).
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید