1393/8/21 ۰۸:۱۶
تعزیه در آغاز عبارت بود از چند واقعه (اپیزود) پیوسته سست و نارسا همراه با تکخوانیهای رثایی طولانی و متعاقباً چند محادثه (یا گفتگو). به ندرت، عملی نمایشی به این نقشهای قرائتی یا سرایشی کاملاً ابتدایی به طور مستقیم منضم بود. در واقع بازیگران سطور مربوط به خودشان را از روی نسخهای میخواندند که پهنایش در حدود 5 و درازایش نزدیک به 20 سانتیمتر و در دستشان بود. این سنت ادامه یافت و حتی امروز نیز معمول است. شاید این امر تا حدودی بیانگر نهی شدن مسلمانان از نمایش عناصر زنده باشد؛ نسخه یا نوشته مزبور به منزله قائل شدن مرزی بود تا بازیگر واقعاً تبدیل به فردی که مطرح میسازد، نشود. از این جهت، عمل مزبور به استفاده از صورتک (نقاب) در تئاتر یونان شباهت دارد. اهمیت نمایش به مراتب بیش از متن بود. با این همه، این شکل از هنر، ظرف یک سده، مجموعهای از چندصد مجلس طولانی را پدید آورد.
طرح تکیه، تأثیر متقابل نمایشی میان بازیگر و تماشاگر را که خاص مراسم سنتی محرم بود، حفظ کرد و فزونی بخشید. وقایع اصلی نمایش بر سکویی بلند و بدون پرده در وسط این بنا رخ میداد. گرد این سکو راه باریک و مدوری بود که تعزیهخوانها برای نشان دادن طرحهای کوچک (وقایع فرعی) و نیز سفرها، گذشت زمان و تغییر صحنه از آن استفاده میکردند. در اطراف این راه که شامل جایگاه مسطح تماشاگران نیز میشد، اغلب سکوهای فرعی و کوچکی نیز ساخته میشد. بعضی از صحنههای مهم را بر این سکوها بازی میکردند و هر از گاه، بازیگران از این سکوهای کمکی به گفتگو میپرداختند یا بازیگران سکوی اصلی درگیر میشدند.
علاوه بر اینها، دو راهرو یا بیشتر نیز در محل تماشاگران وجود داشت که از سکوی اصلی به پشت تکیه راه میبرد. این راهروها راه ورود قاصدان لشکرها و دستههای شامل اسب و شتر و ارابه بود. زد و خوردها و جنگهای تن به تن معمولاً در پشت سر تماشاگران و بیرون از چهارچوب تکیه در میگرفت. گاهی اوقات بازیگران برای رسیدن به صحنه اصلی، بدون تعارف و با شور و حرارت از میان تماشاگران میگذشتند. تکیه در واقع انگارهای بود از دشت کربلا و رسم بر این بود که تعزیهخوانها در مجالس مربوط به کشتار کربلا، در مقام نمادی از شهیدان در محاصره اشقیا، هیچگاه صحنه اصلی نمایش را ترک نمیکردند. بدینسان اگر گفته آید که «تکیه» نوعی سنگر برای شیعیان بود، چندان گزافه نیست.
از دیگر مجالس تعزیه که پیشتر فقط در استانهای شمال ایران در خلال روزهای پنجم و دهم محرم به عنوان مقدمه شهادت حسین(ع) بازی میشد، «تعزیه عروسی قاسم» بود که خود تأثیر متقابل پویای تماشاگر و بازیگر را در تکایای ایرانی به وضوح نشان میدهد. قاسم فرزند برادر بزرگتر امام حسین است كه اندکی پس از شهادت پدرش شهید شد. آرزوی حسن(ع) آن بود که قاسم با فاطمه، دختر حسین(ع)، ازدواج کند. قاسم و فاطمه هر دو از محاصره شدگان کربلا هستند و هنوز نوجوان؛ اما حسین که آگاه از مرگ نزدیک آنهاست، تصمیم میگیرد به وصیت برادرش جامه عمل بپوشاند و فرمان به ازدواج آنها میدهد.
درست در همین میان که علیاکبر یکه و تنها در حال نبرد با لشکر اشقیاست (نبردی که نمایش داده نمیشود، بلکه فقط از آن صحبت میشود) بازیگران و تماشاگران وسایل عروسی را بر صحنه اصلی و اطراف آن مهیا میسازند. سرانجام حجله رنگارنگ عروسی را وارد صحنه میسازند و عروس و داماد را از میان راهروهای باریک به طرف آن هدایت میکنند. نوای عروسی ورود آنها را همراهی میکند. با شور و هلهله، میان حاضران کلوچه و شیرینی پخش میگردد. به ناگاه از پشت سر حضار، اسب علیاکبر پیدا میشود بدون سوار. از این نشان شهادت علیاکبر، همه مردم داخل تکیه به سوگ مینشینند.
قاسم صحنه اصلی را واگذاشته، به میدان جنگ پشت سر تماشاگران میشتابد. لحظهای بعد پیشاپیش عدهای که نعش علیاکبر را روی سپرهایی حمل میکنند، به صحنه اصلی باز میگردد. از آنجا که در کشورهای مسلمان مرسوم است همه مردم در مراسم تشییع شرکت جویند، تمامی حاضران به پا میخیزند و سوگواری میکنند و آن عده از حاضران که نمیتوانند به اندازه کافی به نعش نزدیک شوند، دستان خود را با اشارات و حرکات نمادین به طرف نعش دراز میکنند.
سرانجام نعش بر صحنه اصلی، روبروی حجلهگاه قرار داده میشود. در طرفی از صحنه، مراسم عزا با گوشههایی از غمنوا همراهی میشود؛ تماشاگران موی میپریشند و بر سینه میزنند و در طرف دیگر صحنه، مراسم عروسی با همراهی نوای سرورانگیز ادامه مییابد. صداها متنافرند، حاضران از طرفی به طرف دیگر میروند و مویه به خنده تبدیل میشود. درست در هنگامی که قاسم مهیای رفتن به حجله میگردد، به میدان جنگ فرا خوانده میشود. در میدان، نخست بر پسران سرکردگان لشکر اشقیا یورش میبرد، که آنها در برابرش به وضع تمسخرآمیزی میگریزند. عاقبت او که باید با لشکریان بیشمار دشمن بجنگد، شهید میشود.
معروفترین و مجللترین تعزیهخانههای سده نوزدهم «تکیه دولت» یا تماشاخانه سلطنتی تهران بود که ساختش در 1304 هجری آغاز شد. به تشویق و پشتیبانی ناصرالدینشاه (حكومت: 1848ـ 1896م) تعزیه به اوج خود رسید.
بنا به گزارش بعضی از مسافران خارجی، شکوه چشمگیر و کثرت عمل نمایشی تعزیه حتی اپراهای شهرهای بزرگ را نیز تحتالشعاع قرار داد. ساموئل بنجامین ـ فرستاده سیاسی امریکا ـ که در مراسم سوگواری ماه محرم حضور یافته بود، از تکیه دولت چنین شرح گویا و زندهای دارد:
«... مرا به روز پنجم تعزیه دعوت کرده بودند. تا قریب ظهر به تکیه رسیدیم. چون از کالسکه پیاده شدیم، بنای بزرگ مدوری را مانند آمفیتئاتر ورونا دیدیم که تمام از آجر و به طرز محکمی ساخته شده است. فراشان در جلوی ما مردم را به چپ و راست کنار میزدند و برای ما راه باز میکردند تا اینکه به در بزرگ تکیه رسیدیم. بعد به دهلیز باریک و طاقداری داخل شدیم و از میان جمعیت راهی برای خود باز کرده، بلکه از میزان همان جمعیت رانده، رسیدیم به پلهها و آخرالامر به یک پرده گلدوزی رسیدیم و چون پرده را بلند کردیم در طاقنمای ظهیرالدوله (داماد شاه) وارد شدم. این طاقنما دو قسمت و یکی بلندتر از دیگری بود. من به طاقنمای پست که در جلو واقع شده بود رفتم. میزبان من در دست چپ خود روی تشک مخمل گلدوزی مرا دعوت به جلوس کرد. دیوارهای طاقنما از آجر ساده بود ولی شالهای کشمیری قیمتی بر آن کشیده و زمین را از قالیهای ممتاز مفروش ساخته بودند ...
چون به دایره وسیع تکیه نگاه کردم، حالتی به من دست داد که فیالحقیقه عجیب بود. داخل بنا تقریباً 200 پا قطر و 80 پا ارتفاع داشت. روی تکیه چوببستی به طرز طاق زده با آهن آنها را به یکدیگر وصل نموده، چادری رویش کشیدهاند تا داخل از بارش و آفتاب محفوظ باشد. از وسط طاق چلچراغ بزرگی آویخته بود و چهار چراغ الکتریک در آن میسوخت ...
به زودی دیدم که در مقابل تماشای جمعیت، تفاصیل معماری عظمتی ندارد. تمام دایره تکیه به استثنای راه تنگی که برای بالا رفتن بر سکوی میانی باقی گذاردهاند، پر بود از هزاران زن (تخمیناً چهار هزار زن) كه همه روی زمین چهارزانو نشسته بودند و زمین قدری شیب دارد تا آنها که در عقب نشستهاند، بتوانند مجلس تعزیه را ببینند ...مکرر در طاقنما شربت و قلیان آوردند و برای من سیگار حاضر کردند... اما همین که تعزیه شروع شد، قلیان و شربت ممنوع گردید.»
تعزیه، مانند دیگر یادکردهای محرم، عملی دستهجمعی بود. هر کس به قدر وسع و توان خود کمک میکرد. مردان گرانترین وسایل خود ( مثلاً بلور، چراغ، آینه، ظروف چینی و پردههای قالیچهنما) را میآوردند تا دیوارهای تکیه را زینت بدهند. حتی کمبهاترین چیزها را میپذیرفتند؛ زیرا اهدا یا به عاریت دادن آنها وقف به حساب میآمد. ورزشکاران زورخانهها مشتاقانه قدرت و توان خود را برای ساختن تکیه مصروف میداشتند. زنان به تهیه شربت و خوراک میپرداختند. اشرافزادههای خردسال میان تماشاگران، اعم از دارا و ندار، به نشانه تشنگی شهیدان کربلا آب و شربت پخش میکردند. هر چند ثروتمندان برای خود جایگاه مجلل ویژهای داشتند، اما بنا به روح اخوت اسلامی اگر جایی خالی در میانشان بود، فقرا میتوانستند در آنجا بنشینند.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید