زرین‌کوب در کتاب مشهورش درباره شیخ صفی‌الدین اردبیلی چه می‌گوید؟

1393/8/14 ۱۱:۳۳

  زرین‌کوب در کتاب مشهورش درباره شیخ صفی‌الدین اردبیلی چه می‌گوید؟

دکتر عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب «جستجو در تصوف ایران» می‌نویسد: «تسنن شیخ صفی و اخلاف و اجداد او، از اظهار محبت و تکریم فوق‌العاده در حق اهل بیت رسول خالی نبود و سیادت خود وی و مبالغه‌اش در تعظیم و تکریم آل پیغمبر، هیچ یک با تسنن وی منافات نداشت.»

به مناسبت سالگروز درگذشت شیخ صفی‌الدین اردبیلی

دکتر عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب «جستجو در تصوف ایران» می‌نویسد: «تسنن شیخ صفی و اخلاف و اجداد او، از اظهار محبت و تکریم فوق‌العاده در حق اهل بیت رسول خالی نبود و سیادت خود وی و مبالغه‌اش در تعظیم و تکریم آل پیغمبر، هیچ یک با تسنن وی منافات نداشت.»

صفى‌الدين ابوالفتح اسحاق، ملقب به «شمس‌الدين» و معروف به «شيخ صفى»، عارف و شاعر قرن هشتم هجرى قمرى است. شیخ صفی‌الدین اردبیلی (۷۱۳ - ۶۳۱ خورشیدی برابر ۷۳۵ - ۶۵۰ قمری) نیای بزرگ دودمان صفویان از سادات بومی اردبیل ایران و هشتمین نسل از تبار فیروزشاه زرین‌کلاه (فیروزشاه از سادات بومی کردستان ایران بود که در منطقه مغان به‌سر می‌برد) زبان مادری شیخ صفی‌الدین زبان آذری بود و اشعاری به این زبان در کتاب «صفوةالصفا و  سلسلةالنسب» سروده ‌است.

نسب او را با نوزده واسطه به امام موسى كاظم (ع)، امام هفتم شيعيان دوازده امامى، رسانده‌اند. در  کتاب ريحانةالادب، صفاتى چون «برهان الاصفياء»، «قطب الاقطاب» و «شيخ العارفين» براى او ذكر شده است. صفی‌الدین در سال ۶۵۰ قمری در محیط انزوای خانواده و در صفای زندگی روستایی به دنیا آمد. در عین اشتغال به مقدمات علوم رسمی، تمایلی به زهد و ریاضت یافت و به روزه‌داری و شب زنده‌داری پرداخت. گاه اوقات خویش را در مقابر اولیاء به‌سر می‌برد و گاه رویاها و مکاشفات صوفیانه می‌دید و گاه در کوه سبلان برای آن چه وی آن را «ملاقات مردان خدا» می‌خواند، می‌رفت و در آن حال، از آب و خاک آن کوه چیزی به تبرک همراه می‌آورد.

این که از علوم رسمی چه اندازه بهره داشت معلوم نیست اما از اقوال و احوالش، آشنایی کافی با علوم شرعی داشت. به هرحال آن گونه که از قول مؤلف «عالم آرای عباسی» برمی‌آید «مدتی به اکتساب فضایل و کمالات صوری پرداخت» و این کمالات او لامحاله، آن اندازه بود که قرآن را حفظ کرد، در فرایض و سنن وقوف تمام یافت چنان‌که از لغات عربی، فارسی، ترکی و مغولی هم بهره‌مند شد و به قول مؤلف «روضات الجنان» از اشعار و نکات و لطایف نیز بهره‌های بسیاری برد.

 

توجه ایلخانان مغول به عارف نامی عهد اولجایتو

در دایره‌المعارف تشیع جلد دوم آمده است: «او فرزند مردى زارع بود و در روستاى كلخوران، واقع در شمال غربى اردبيل، زاده شد. به جز مدتى كه به فارس و گيلان سفر كرد، تا پايان عمر در همان روستا ساكن بود. شيخ صفى در كودكى توجه خاصى به امور مذهبى نشان می‌داد. در جوانى قرآن را حفظ كرد و ضمن تحصيل علوم مقدماتى به زهد و رياضت پرداخت و به مشاهده ظهورات غيبيه و عوالم غيرمرئيه توفيق يافت. گاهى در مزار شيخ فرج اردبيلى و گاهى در مرقد شيخ ابوسعيد اردبيلى به عبادت مشغول می‌شد. (اثرآفرينان، ذيل «شيخ صفى»؛ دايرةالمعارف تشيع، ذيل «شيخ صفى»؛ لغتنامه، همان جا؛ حكيميان، ج 2، ص 91).

شيخ صفى از عارفان نامى عهد اولجايتو و پسرش، ابوسعيد بهادرخان ايلخانى، بود كه با مريدان خود در آن ايام در كلخوران، در اطراف مقبره پدر خود، می‌زيست. شيخ صفى، به سبب مقام بلند عرفانى خود، همواره از توجه ايلخانان مغول برخوردار بود. وى در دستگاه غازانخان به اعتبار مُراد مقتدر خود، شيخ زاهد، قرب و منزلتى داشت. خواجه رشيدالدين فضل‌الله همدانى وزير به او احترام می‌گذاشت و هر ساله براى مخارج خانوار او نقد و جنس فراوان می‌فرستاد. خواجه رشيدالدين در مكتوبى به پسر خود، اميراحمد حاكم اردبيل، توصيه كرده است كه در معامله خود با مردم اردبيل چنان كند كه شيخ صفی‌الدين از او راضى و شاكر باشد (ابن بزاز، ص 3، 7).

 

ولایتی و روایت او از شیخ صفی‌الدین اردبیلی

دکتر علی اکبر ولایتی در کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران(جلد اول، بخش دوم)» درباره تالیفات شیخ صفی آورده است: «از شيخ صفى كتاب مستقلى برجاى نمانده است، ولى مطالعه باب چهارم از كتاب ابن بزاز، كه به تفسيرهاى عرفانى صفی‌الدين اردبيلى از آيات قرآنى و احاديث نبوى اختصاص دارد، نشان می‌دهد كه او، گذشته از سياستمدارى و زعامت و مرشديت، مردى صاحب كرامات عاليه، مفسر قرآن، عالم، فاضل و شاعر بوده است. وى در اين تفسيرها به اشعار سنايى، عطار، عراقى، مولوى و سعدى استشهاد می‌كند.»

كتابى به نام «قُرّاء مجموعه» را نيز به شيخ نسبت داده‌اند. شيخ صفى به لهجه گيلانى و زبان رايج فارسى شعر می‌سرود كه از اشعار او چند بيتى به جای مانده است (دايرةالمعارف فارسى، همانجا، لغت نامه، همانجا)

 

داستانی از ابن بزار اردبیلی درباره شیخ صفی

در زمان خویش به او احترام ویژ‌ه‌ای می‌گذاشتند و مردم آن سامان او را به نام پیر و رهنما پذیرا بودند. از او دیوانی به زبان آذری در دست است. شیخ صفی همزمان با الجایتو ایلخان مغول می‌زیست و سلطان محمد الجاتیو (معروف به خدابنده) با وی با حرمت تمام سلوک می‌کرد. ابن بزار اردبيلي كه كتابي در ترجمه احوال و اقوال و كرامات او نوشته و پژوهشگران آن را مأخذي معتبر مي‌شمارند، مي‌نويسد: «این ایلخان مغول، وقتی بنای شهر سلطانیه خویش را تمام کرد، در ضمنِ سایر مراسم و تشریفات، مشایخ و علماء عصر را هم در آنجا به مهمانی خواند. چون طعام پیش آوردند، شیخ صفی‌الدین اردبیلی و شیخ علاءالدوله سمنانی در دو جانب سلطان نشسته بودند. شیخ صفی‌الدین غذایی نخورد، اما شیخ علاءالدوله ابایی نکرد. سلطان پرسید که اگر طعام ما حرام بود؛ شیخ علاءالدوله چرا خورد؟ صفی‌الدین جواب داد شیخ علاءالدوله دریاست؛ دریا را هیچ چیز نمی‌آلاید. شیخ علاءالدوله هم گفت: شیخ صفی شاهبازست، به هر طعمه‌ای میل نمی‌کند. این روایت که در آثار صوفیه تا حدی به تواتر نقل شده ‌است، حرمت شیخ را در نزد بزرگان عصر خویش نشان می‌دهد.»

در آخرین روزهای بیماری، در اثر ضعف شدید، تقریبا از سخن گفتن هم بازماند. فقط آهسته قرآن می‌خواند و آخرین سخنش این بود: «صلو علیه و سلموا تسلیما» روز دوشنبه دوازهم محرم سنه ۷۳۵ قمری، بعد از نماز صبح، در سن هشتاد و پنج سالگی وفات یافت و روز بعد به وقت نماز ظهر، در مجاورت خلوت خانقاه خویش دفن شد. هنگام وفات وی، پسرش شیخ صدرالدین موسی، در مسافرت بود و زن شیخ هم که در ایام بیماری از شیخ مراقبت می‌کرد، چند هفته بعد از شوهر وفات یافت.

 

زرین‌کوب در کتاب مشهورش درباره شیخ صفی چه نوشته است؟

بیشتر مورخان، اجداد وی را سنی شافعی مذهب و هاشمی تبار مهاجر از حجاز به کردستان ایران دانسته‌اند. دکتر عبدالحسین زرین‌کوب محقق و مورخ فقید هم، در کتاب مشهورش «جستجو در تصوف ایران» با استناد به منابع تاریخی متعدد و گوناگون، وی را سنی مذهب می‌داند. زرین‌کوب می‌نویسد: «مذهب خود او (شیخ صفی الدین) تسنن و شافعی مذهب بود و با آن که بعضی اقوال و اشعار منقول او، از اتکا بر محبت و مهر علی حاکی است، این محبت علی با تسنن وی که در تاریخ ها از جمله حتی در «احسن التواریخ» بدان اشارت هست، مغایرت ندارد. در مکتوبی هم که عبیدالله خان ازبک به شاه طهماسب صفوی (سال ۹۳۶ هجری) می‌نویسد، گفته می‌شود که «پدر کلان شما، جناب مرحوم شیخ صفی مردی عزیز اهل سنت و جماعت بوده ‌است.»

زرین‌کوب در جای دیگری از این کتاب می‌نویسد: «در هر حال سیادت شیخ صفی ظاهرا محل انکار نیست، اما تشیع او محل تردید است؛ بلکه تسنن او که از مقالات و سخنان خودش بر می‌آید، امری است که وجود نام ابوبکر و عمر در انساب خاندانش نیز آن را تائید می‌کند و بعید است که آن را بتوان حمل بر کتمان و تقیه کرد. با این همه تسنن شیخ صفی و اخلاف و اجداد او، از اظهار محبت و تکریم فوق‌العاده در حق اهل بیت رسول خالی نبود و سیادت خود وی و مبالغه‌اش در تعظیم و تکریم آل پیغمبر، هیچ یک با تسنن وی منافات نداشت.»

شیخ صفی در سال 735 هجری قمری، فوت شده و آرامگاهش در نزدیکی خانقاه و محل سکونت وی است. بناهای این مجموعه، از زیباترین آثار تاریخی اسلامی ایران در عصر صفوی بوده و یکی از آثار باستانی مهم کشور به شمار می‌رود. این بنا در سال 735 هجری قمری از سوی شیخ صدرالدین موسی فرزند شیخ صفی بنا شده و در طول زمان و به ویژه در دوران حکومت صفوی مورد احترام شاهان صفوی بوده است.

خبرگزاری ایبنا

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: