تحلیل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تحولات جامعه اسلامی در عصر معاویه / داود فیرحی

1393/8/10 ۱۰:۲۱

تحلیل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تحولات جامعه اسلامی در عصر معاویه / داود فیرحی

اتفاقی در سال‌های صدر اسلام رخ داده كه باعث تولید دیدگاه‌ها و متن‌های خاصی شده است. در این بحث خود را متمركز می‌كنم به خطبه‌یی كه امام حسین (ع) در سال 60 هجری یعنی یك سال قبل از واقعه عاشورا و كربلا در مكه و در ایام حج ایراد كردند. این خطبه را امام حسین (ع) از امام علی(ع) نقل كرده‌اند و سندش جزو سلسله‌الذهب است، یعنی راوی آن معصوم است. بنابراین هم خطبه و هم واسطه‌هایش معصوم هستند. در این خطبه به مساله بسیار مهم امر به معروف و نهی از منكر توجه می‌كند.

 

 

اتفاقی در سال‌های صدر اسلام رخ داده كه باعث تولید دیدگاه‌ها و متن‌های خاصی شده است. در این بحث خود را متمركز می‌كنم به خطبه‌یی كه امام حسین (ع) در سال 60 هجری یعنی یك سال قبل از واقعه عاشورا و كربلا در مكه و در ایام حج ایراد كردند. این خطبه را امام حسین (ع) از امام علی(ع) نقل كرده‌اند و سندش جزو سلسله‌الذهب است، یعنی راوی آن معصوم است. بنابراین هم خطبه و هم واسطه‌هایش معصوم هستند. در این خطبه به مساله بسیار مهم امر به معروف و نهی از منكر توجه می‌كند.

ظاهرا در درون دولت اسلامی و در به تعبیر پزشكان DNA آن یك دگرگونی به وجود آمده بود و آگاهان جامعه احساس می‌كردند كه جامعه تحت فشار این تقابل‌ها و تخاصم‌های قبیله‌یی از ادبیات و آرمان‌های مذهبی پیامبر (ص) دور می‌شود. به این ترتیب امری تحت عنوان اندیشه اصلاح پدید آمد. این اندیشه اصلاح را كه خاندان اهل بیت (ع) رهبری كردند، به مفهوم امر به معروف و نهی از منكر گره خورده بود. وقتی دولت پیامبر (ص) مثل هر نظام سیاسی و اجتماعی و مذهبی، شكل گرفت و تمدن اسلامی شروع به تحول و تكامل یافت، انحراف در كمینش بود و امری نبود كه بتوان آن را انكار كرد. نشانه‌های این تحریف یعنی چرخیدن دوباره به آداب قبیله‌یی و سلطنت تقریبا در زمان خود پیامبر(ص) هم دیده می‌شد، اما به تدریج بعد از وفات ایشان این انحراف‌ها مشخص‌تر شد. از جمله این فاصله‌ها نگاهی است كه اهل بیت به مساله حكومت دارند. خطبه امام حسین (ع) در سال 60 از این زاویه است، یعنی توضیح می‌دهد كه تغییرات را نمی‌شود كنترل كرد و به اول بازگرداند، مگر اینكه مكانیزمی تحت عنوان امر به معروف و نهی از منكر را به كار بست.

اما به تدریج به دلایلی امر به معروف و نهی از منكر نه تنها نتوانست به اهرم نظارتی و بازدارنده قدرت بدل شود، بلكه خودش تبدیل به ابزار دولت برای كنترل شهروندان بدل شد. در حالی كه در اصل چنین نبود. امر به معروف و نهی از منكر از ابتدا دو وجه داشت: نخست نظارت مدنی بود، یعنی از سوی شهروندان به شهروندان صورت می‌گرفت و دوم نظارت سیاسی بود یعنی از سوی شهروندان به دولت صورت می‌گرفت. اما به تدریج این قسمت دوم در ادبیات اسلامی فلج شد، یعنی نظارت شهروندان به دولت اهمیتش را از دست داد و دولت اموی یاد گرفت كه چگونه ابزار نظارتی علیه دولت را به ابزار كنترل دولت علیه شهروندان به كار ببرد. 0یعنی فقه امر به معروف و نهی از منكر كه بعدها به كار افتاد، چنین بود. خطبه امام حسین (ع) دقیقا به موضوع نظارت شهروندان بر دولت توجه می‌كند و به همین دلیل بسیار حساس است. این خطبه را امام حسین(ع) در آخرین سال حیات معاویه بیان می‌كند. در نظام‌های استبدادی وقتی حاكم در آستانه مرگ و بیماری قرار می‌گیرد، گشایشی ایجاد می‌شود كه تحت آن زبان‌ها باز می‌شود. در این لحظه خطبه سال 60 امام حسین (ع) خوانده شده است.

 

جامعه اسلامی در پرتو اقتصاد سیاسی

بعد از تاسیس حكومت اسلامی و توسعه آن مفهوم خراج اهمیت می‌یابد. در آن زمان به واسطه فتوحات، حجم وسیع و غیر قابل باوری از پول‌ها در جامعه می‌چرخید. مرحوم محقق نایینی یكی از بزرگ‌ترین متفكران معاصر ما در تنبیه‌الامه یعنی 1327 قمری (1286 شمسی) یعنی بعد از مشروطه دولت اسلامی را به دو قسمت قبل از خراج و بعد از آن تقسیم می‌كند، یعنی از هجرت پیامبر (ص) تا حدود سال 17 هجری و بعد از آن. علت این تقسیم‌بندی آن است كه تا قبل از آن دولت اسلامی كه در مدینه بود، دو ویژگی اساسی داشت؛ نخست اینكه یك دولت شهر به تعبیر امروزی بود، یعنی كوچك بود. دولت كوچك سبك اداره خاصی دارد. ثانیا این دولت روی مشاركت مالی شهروندان بر پا شده بود و مالیات اداره این دولت را شهروندان پرداخت می‌كردند. وقتی كه مردم پول پرداخت می‌كنند، یعنی دولت به شهروندان نیازمند است. مثلا وقتی دو نفر از یكی از قبایل توسط مسلمانان كشته شدند، پیامبر (ص) نزد بنی نضیر رفت و گفت كه قبلا تعهد كرده بودیم هزینه حفظ شهر را به صورت شراكتی پرداخت كنیم. بنابراین از ایشان خواست كه در دیه این افراد مشاركت كنند. یعنی در چنین شرایطی مردمی كه پول می‌پرداختند، به همین دلیل می‌توانستند اراده خودشان را پیش ببرند. اما از وقتی كه خراج به دست دولت افتاد، دولت به منبع لایزالی از پول دسترسی پیدا كرد كه حداقل چندین برابر بیشتر از پول نفت كشورهای امروز خاورمیانه است. در چنین شرایطی دیگر دولت نیازمند مردم نیست و حتی به مردم دینارها را می‌داد. در نتیجه مردم یاد گرفته بودند به جای انتقاد از دولت به تعریف و تمجید آن بپردازند و آن را تحسین كنند. در نتیجه دولت تبدیل به مركز دایره شد و هر كس خودی‌تر و نزدیك‌تر بود، بیشتر امتیاز می‌گرفت و شهروندان درجه دوم و سوم و چهارم كمتر امتیاز می‌گرفتند. مردم عادی عاقلند و در این شرایط به نقد دولت نمی‌پردازند. این نكته نشان می‌دهد كه تحول عصری یا عمل اقتصادی چگونه دولت را بی‌نیاز از مردم كرد و چگونه روی احكام نظارتی امر به معروف و نهی از منكر اثر گذاشت.

مساله دیگر این است كه واژه خراج غیر از خمس و زكات است. در ادبیات اسلامی از خمس و زكات با عنوان صدقات یاد می‌كنند و معنایش این است كه در دارایی هر فردی فقرا و یتیمان نیز سهم دارند. اما خراج دست دولت بود كه سه منبع عمده بزرگ داشت: نخست زمین‌های مفتوح‌العنوه بود كه فقط یكی از آنها سواد كوفه بود كه بسیار آباد بود و دلیل سواد خواندنش (از ریشه سود به معنای سیاه) همین بود كه از فرط سبزی سیاه می‌نمود و زمین بایری وجود نداشت. همچنین بخشی از این زمین‌ها مربوط به ری بود. در نتیجه درآمد هنگفتی نصیب دولت می‌شد. بخش دیگری از آن از جزیه حاصل می‌شد. برخی اعراب تمایل نداشتند كه همه مسلمان شوند. حتی راغب بودند كه در دین خودشان باقی بمانند، زیرا از درآمد حاصل از جزیه درآمد گزافی به دولت می‌رسید. درآمد سوم كه خیلی مهم شد به خصوص در دوره خلیفه سوم و دولت اموی، پدیده خصوصی‌سازی بود. مرحوم نایینی به این نكته نیز اشاره می‌كند. این پدیده بدین صورت بود كه دولت یا خلیفه زمین‌ها را به ثروتمندان فروخت. به این معنا كه دولتی كه خیلی پول داشت، به نزدیكان خودش مثل زیاد پول می‌داد و ایشان خیلی ثروتمند شدند. این ثروت موجب هرزگی خانواده‌های اشراف شده بود. تاریخ نشان داده و اقتصاد هم تایید می‌كند كه وقتی پول هنگفتی دست كسی باشد، این پول می‌چرخد. از سوی دیگر دولت اموی نمی‌توانست این پول را در چرخه تولید خرج كند و بنابراین به مصرف صرف بدل می‌شد. در نتیجه خانواده‌های اشرافی پدید آمده بودند كه در آنها افرادی بودند كه تا چشم باز كرده بودند، نه مجاهدت دیده بودند و نه سبك زندگی عربی قبلی را و از ثروتی هنگفت بهره مند بودند. این افراد انتظار داشتند كه فقط مصرف كنند و به عیاشی و بداخلاقی‌ها می‌پرداختند. عمربن خطاب در عبارت مشهوری می‌گوید من كنار تنگه حره ایستاده‌ام و سعی می‌كنم بند لباس اعراب را ببندم تا دچار عیاشی نباشند! این عبارت نشانگر وضعیت زمانه است. در همین زمان ما شاهد اعتراضات ابوذر غفاری و دیگران به فضای فرهنگی هستیم. نتیجه آن بود كه در زمان عثمان اجازه داده شد كه این پول‌ها سرمایه‌گذاری شوند. یعنی زمین‌های زراعی كه دست دولت بود به ثروتمندان فروخته شد. یعنی چرخه‌یی به وجود آمد كه در آن دولت به خواص خودش پول زیادی داد و خواست با فروش زمین‌ها پول را از ایشان پس بگیرد، اما طبق قاعده تقسیم بار دیگر این پول را به ایشان باز می‌گرداند. یعنی در واقع عملا زمین‌ها از دست دولت در آمدند و پول‌ها هم دست گردان شدند. در نتیجه اشرافیت بالایی پدید آمد كه در داستان شورش مالك اشتر مشهود است. در این طبقه اشراف معاویه نماد بود. این طبقه اشراف خلیفه را پشتیبانی می‌كنند. در نتیجه شاهد یك شكاف طبقاتی میان اقلیت بسیار ثروتمند قریش و اكثریت بسیار فقیر غیر قریش هستیم. در نتیجه بسیاری از موالی و انصار و كسان دیگری از این نظم جدید اجتماعی خودشان را به سمت اهل بیت كشاندند و ایشان را ملجا اعتراضات خود قرار دادند. این اتفاقات نشان‌گر بستر و شرایط وقوع اعتراضات امام حسین (ع) هستند.

 

سیاستگذاری فرهنگی

در سال 40 هجری بحثی شكل گرفت و آن این بود كه معاویه ایده‌یی را طرح كرد كه شما به حكومت من تعرض نكنید و من آنچه از خوردنی و نوشیدنی لازم است، برای شما فراهم می‌كنم. این در ابتدای بحث است. اما دولت خیلی زود متوجه شد كه به این سادگی نمی‌توان جامعه را اداره كرد. بنابراین یك سیاستگذاری فرهنگی را آغاز كرد كه عبارت بود از تولید انبوه علمایی كه در جعل اخبار حضور دارند. یعنی اگرچه شروع دولت خصلتی سكولار دارد، اما به تدریج مذهب را در قالب دیدگاه‌های خودش تصرف كرد. امام حسین (ع) در خطبه می‌فرمایند: در هر شهری از این شهر حاكمان ظالم، بالای منبر سخنران قهاری است كه با پتك سخن سر مردم را می‌كوبد كه این گونه درست است و نظر مخالفین درست نیست و روی زمین به نفع مستبدان شاغر هست. (شاغر شتری است كه در زمینی می‌افتد و بدون اینكه نگهبانی باشد، در آن زمین هر كاری می‌خواهد می‌كند) یعنی امام حسین (ع) حاكمان اموی را به شترانی تشبیه می‌كند كه تمام زمین‌ها را خراب می‌كنند و هیچ نگهبانی وجود ندارد كه ایشان را كنترل كند و كسی نمی‌تواند جلوی ایشان را بگیرد. مساله فقط این نبود كه معاویه مسائل مالی مردم را تامین كند. بلكه در سال 60 با سیاست پیچیده فرهنگی توسعه یافته بنی‌امیه مواجه هستیم كه به مفسران رسمی دین بدل شدند و حامیان رسمی دولت نیز هستند. این واقعیتی خطرناك است. زیرا گاهی استبداد و دیكتاتوری عریان است. این عیان بودن باعث می‌شود كه همه به استبدادی بودن آن اذعان كنند. اما در سال 60 هجری اینچنین نبود و استبداد توجیهی دینی پیدا می‌كرد. در ادبیات جدید انگلیسی به آن «توجیه فرهنگی» (cultural justification) می‌گویند. همچنین امام (ع) می‌گوید دست‌های این حاكمان (كه از آنها با عنوان شاغر یا شتر سركش بی‌سرپرست یاد می‌كند) آن قدر آزاد بود كه هر كار می‌خواستند می‌كردند و مردم برای آنها مثل خول (یااسباب یعنی برده و كنیز) بودند. تعبیر خول به دو معنا در ادبیات روایی ما به كار رفته است: نخست انسان‌هایی كه كاركردشان شبیه چارپاست و از انسانیت‌شان چیزی باقی نمانده است، دوم به معنای برده و كنیز است كه اراده تصمیم‌گیری ندارند. امام حسین (ع) می‌فرماید: هیچ كسی نبود كه از دست درازی قریش به نوامیس مردم جلوگیری كند. این نشان‌دهنده اوج فاجعه است. ایشان همچنین می‌گوید: چه تعداد ستمگران حق‌ستیز بودند (یعنی آگاه بودند كه حقی هست اما آگاهانه با آن ستیز می‌كردند) و در مقابل چه آدم‌های ضعیفی بودند كه تن به زور داده بودند، فرمانروایانی كه همه‌جانبه حمایت می‌شدند، هم ابتدای خلقت را از یاد برده بودند و هم قیامت را. یعنی جامعه مذهبی بود، اما نه از خدا خبری بود و نه از بهشت و جهنم. بنابراین از سال 40 تا سال 60 هجری دگردیسی مهمی در دولت شكل می‌گیرد و دولت از سلطه سخت افزاری به سوی توسعه نرم افزارهای فرهنگی عبور می‌كند و خودش را مستقر می‌كند و كسی نمی‌تواند مخالفت كند. ضمن آنكه معاویه با كمال پررویی به امام حسین (ع) نامه می‌نویسد و می‌گوید شما به برخی از مفاد عهدتان در صلح امام حسن (ع) وفا نكردید! یعنی معاویه آن قدر در موضع قدرت هست كه می‌تواند چنین حرفی را بیان كند. این امر نشان‌گر تحولاتی است كه موجب شده قدرت از بیرون به ذهن‌ها بنشیند. وقتی ذهن مردم به قدرت خو كند، هیچ نسیم آزادی به وجود نمی‌آید. این سلطه بر ذهن‌ها در سال‌های پایانی دوران معاویه مسجل شده بود و این در ادبیات حضرت امام حسین(ع) نیز خود را نشان می‌داد.

 

افشاگری: چرا صدای تان كوبنده نیست؟

البته ممكن است گفته شود كه بدیل و آلترنانتیوی كه امام (ع) در برابر حكومت معاویه مطرح می‌كرد، چه بود؟ وقتی خطبه امام حسین (ع) و سبك بیانی و كرداری ایشان را تحلیل می‌كنیم، می‌بینیم كه در آن یك سبك یا استراتژی اساسی تحت عنوان «افشاء» وجود دارد. بخش عظیمی از مردم در این دوره حاضر بودند كه فرهنگ‌شان سركوب شده بود. اینها سنت پیامبر (ص) را شنیده بودند و قرآن می‌خواندند و می‌دانستند كه شرایط در عصر پیامبر (ص) چطور بوده است. از سوی دیگر یك فرهنگ اشرافی را می‌دیدند كه غالب بود. نوع خطبه‌های حضرت امام حسین (ع) را وقتی تحلیل كالبدشناسانه (anatomic) می‌كنیم، می‌بینیم كه یك سخنی در آنها غالب و آشكار است. او می‌گوید شما اگر آن چه هست را عیان كنید، دیگر نیازی به آلترناتیو و جایگزین ندارید، ‌چون جایگزین هست. جمله بسیار مهمی از حضرت (ع) هست كه خطاب به علما می‌گوید به منزلت شما نمی‌آید كه وقتی عملی صورت می‌گیرد، شما عتاب نمی‌كنید. ایشان معتقدند كه اگر شما به عمل بد عتاب كنید، افشا می‌شود و همین كه افشا شود، عیبش معلوم می‌شود و دیگر نیازی به جایگزین نیست، زیرا جایگزین سر جایش هست. بعدا حضرت جمله مهمی را می‌افزاید و می‌گوید: شما ادهان می‌كنید. ادهان از «دهن» (به ضم دال) به معنای روغن مالی پدیده می‌آید، یعنی شما كاری می‌كنید كه این دروغ‌ها به راحتی در حلقوم مستضعفین فرو رود. در حالی كه ایشان می‌گوید اگر این روغن كاری برداشته شود و قدرت زبر دیده شود، در نتیجه عیب آن نیز مشخص می‌شود. در نتیجه حضرت (ع) به دنبال ارایه آلترناتیو نیست، بلكه معتقد است كه آلترناتیو هست، فقط پوشیده هست و باید حجاب از آن برداشته شود تا چشم‌ها آنها را ببیند. كل نصیحت خطبه‌های امام (ع) چنین است و مدام اصرار می‌كند كه بصیرت داشته باشید و اعتراض كنید.

این شبیه سخن اقتصاددان‌ها هست كه می‌گویند پول در جامعه هست و فقط باید چشم اقتصادی داشت تا آن را دید. یا هنرمندان می‌گویند كه قواعد هنری در زندگی پیرامون هست و فقط باید به آن توجه شود كه در ادبیات اسلامی به آن عنایت كردن گفته می‌شود و در ادبیات انگلیسی به آن attention on event (توجه كردن به رویداد) گفته می‌شود. بعدا حضرت (ع) از واژه تقرئون بهره می‌گیرد و می‌گوید فریاد بزنید تا مردم تكان بخورند. ایشان به عالمان می‌گویند چرا صدایتان كوبنده نیست تا این حجاب رفع شود.

استاد اندیشه سیاسی در اسلام دانشگاه تهران

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: