1393/6/16 ۰۹:۴۴
محمدرضا بهشتی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، در نشست عصر روز سهشنبه 11شهریور مرکز فرهنگی شهر کتاب، با عنوان «بازتاب اندیشههای فلسفی در آثار هنری» به طرح موضوعاتی در اینباره پرداخت. بیمقدمه و قبل از هرچیز باید گفت «پراکندهگویی» نه مختص این نشست که خاص هر برنامه دیگری از این قبیل است که قرار است در یک زمان نهایتا دوساعته، چنین عنوانی کلی را حتی در حد پیشکشیدن مقدمات بحث دربرگیرد. کسی چیزی میگوید و دیگرانی هم یادداشتش میکنند تا خواننده غایب در آن نشست، از «آنچه گذشت» بینصیب نماند. مفروض بود که دستکم اینبار، از پیش گزارش را از ریختوروی انداخت و سپس نوشت، برای هر آنکه قصد خواندنش را دارد و لازم بود در جملهای معترضه میافزود: «این گزارش احتمالا نسبت به هرگزارش دیگری از این دست، کموکسری ندارد. پس یافتن «نفس» نوشتن این گزارش برعهده همه آن دیگران.»
سقراط؛ سیرن دانا
رضا باقرزادهمقدم: محمدرضا بهشتی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، در نشست عصر روز سهشنبه 11شهریور مرکز فرهنگی شهر کتاب، با عنوان «بازتاب اندیشههای فلسفی در آثار هنری» به طرح موضوعاتی در اینباره پرداخت. بیمقدمه و قبل از هرچیز باید گفت «پراکندهگویی» نه مختص این نشست که خاص هر برنامه دیگری از این قبیل است که قرار است در یک زمان نهایتا دوساعته، چنین عنوانی کلی را حتی در حد پیشکشیدن مقدمات بحث دربرگیرد. کسی چیزی میگوید و دیگرانی هم یادداشتش میکنند تا خواننده غایب در آن نشست، از «آنچه گذشت» بینصیب نماند. مفروض بود که دستکم اینبار، از پیش گزارش را از ریختوروی انداخت و سپس نوشت، برای هر آنکه قصد خواندنش را دارد و لازم بود در جملهای معترضه میافزود: «این گزارش احتمالا نسبت به هرگزارش دیگری از این دست، کموکسری ندارد. پس یافتن «نفس» نوشتن این گزارش برعهده همه آن دیگران.»
در ابتدای این نشست، محمدرضا بهشتی، راجعبه چگونگی علاقهمندیاش به مباحث مربوط به فلسفه هنر گفت: «اولین برخورد من با این مبحث، به دوره تحصیلیام در آلمان برمیگردد. در یک دوره کلاس شرکت کردم و متوجه شدم این شاخه از فلسفه هم شاخهای قابلملاحظه است. روزی در یک کتابفروشی به کتابی از دلوز راجعبه سینما برخوردم که یکسر از منظری فلسفی با سینما طرف بود. برایم بسیار جالب بود و در همان کتابفروشی چندصفحهای از کتاب خواندم. دومین ایستگاه این ماجرا، مربوط به دورهای است که در فرهنگستان هنر، مشغول به کار بودم و مدیریت گروه فلسفه و حکمت آن را برعهده داشتم. در آنجا کارهای خوبی انجام گرفت که آن هم مزید بر علت شد. آنجا به نظرم رسید که چه نسبتی میتواند میان آثار هنری و اندیشه فلسفی برقرار باشد؟»
او در ادامه، در جهت تبیین نسبت میان آثار هنری و اندیشه فلسفی افزود: «دوگونه رابطه میان ایندو میتوان لحاظ کرد؛ نخست، آثار هنری به منزله موضوعاتی برای تامل و تفسیر فلسفی. یعنی همانطور که فلسفه مسایلی را به عنوان موضوع، در دایره مشاهدات قرار میدهد و پرسش فلسفی درباره آن مطرح میکند، آثار هنری هم میتوانند برای فلسفه موضوع باشند و دوم اینکه، آندسته از آثار هنری را بررسی کنیم که در پسزمینهشان میتوان اندیشه فلسفی یکدوره را مورد کندوکاو قرار داد.»
این مدرس فلسفه دانشگاه تهران در ادامه افزود: «در نسبت نخست، اثر هنری را از آن لحاظ که یک اثر هنری است، مورد مطالعه فلسفی قرار میدهیم. به این معنی که چگونه اثری را میبینیم و در آن تامل فلسفی میکنیم یا چگونه متنهایی را میخوانیم و در آنها مطالعه فلسفی میکنیم.»
بهشتی «پدیده فهم» را ماجرای غریبی دانست و افزود: «واقعا چگونه میشود که ما میفهمیم؟ سخنانی میشنویم - مثل همین حالا که من با شما حرف میزنم - و مفاهمهای شکل میگیرد که واقعا اعجابآور است. اعجاز زبان بالاترین اعجاز است و اگر قرار باشد پیامبری معجزهای داشته باشد، معجزهاش باید زبان باشد. این اعجاز از زندهکردن مردگان بالاتر و مهمتر است. چگونه میشود که ما کتابی را میخوانیم و آن را درک میکنیم؟ ابتدا کلمات و پس از آن جملهها و پاراگرافها و صفحهها. ما با یک چرخش هرمنوتیکی در کلمات و پاراگرافهای یک اثر آن را فهم میکنیم. اما همانطور که با گفتار شفاهی سروکار داریم، همانگونه که با متن مواجهیم، با آثار هنری هم طرف هستیم. از بابتی باید به این نکته نیز اذعان کرد که ممکن است موضوعی را در یک دوره بهگونهای بفهمیم و در دورهای دیگر، بهگونهای دیگر. باید تمایز اساسی میان History of generation و History of reception قایل شد. آثار هنری فاخر آنها هستند که برای تفاسیر نوبهنو، امکان بیشتری در اختیارمان میگذارند.»
او در ادامه افزود: «بحث امروز مربوط به بخش دوم است؛ بهخصوص آنکه در دورههای مختلف با هنرمندانی سروکار داریم که اهل اندیشه فلسفیاند و تنها به واسطه آثار هنری حرف زدهاند. برای آنها هنر صرفا یکی از واسطههایی بوده است که میتوانستند با آن اندیشههایشان را منتقل کنند.»
مدیر سابق گروه فلسفه و حکمت فرهنگستان هنر، در ادامه گفتههایش به سهدسته از آثار هنری که بازتاب اندیشههای فلسفی در آنها مشهودتر است، اشاره کرد:
«1- آندسته از آثار هنری که در آن خود فلسفه به نمایش درآمده و فلسفه، خودش موضوع است.
2- آندسته از آثاری که شامل چهره فیلسوف و فیلسوفان است و تفاوتها و طرز نگرشهای متفاوتشان در آنها نمایش داده میشود. 3- آندسته از آثاری که دربرگیرنده موضوعات فلسفی است. برای مثال، در رابطه با حقیقت و پیدایش جهان، آثار هنری زیادی داریم و میتوان دید که نگرش فلسفی درباره این موضوعات چگونه بازنماینده شدهاند.»
بهشتی در ادامه گفت: «وقتی ما با کتابی فلسفی سروکار داریم که شامل سرفصلها و موضوعات گوناگون است، میتوانیم استدلالهایی از آن استخراج کنیم، اما مثلا از یک سردیس، چه میخواهیم بفهمیم؟ زبان سخن آن با ما چیست؟ آیا از یک اثر انضمامی هنری، میتوان انتظار سخن داشت؟»
او در ادامه، جهت هرگونه اظهار نظر و ورود به مباحث اینچنینی مربوط به مکان و زمانی مشخص، از ضرورت آشنایی با فرهنگ مناطق مختلف، در دورههای تاریخی متفاوت، یاد کرد و گفت: «خود من، مشغول به کارهایی مربوط به عهد باستان، در مغربزمین بودهام، یعنی در حیطهای که گمان میکنم مقداری با آن آشنایی دارم. چگونه میخواهید سراغ فرهنگ یونان بروید، حال آنکه «ایلیاد و اودیسه» را نخوانده باشید، نمایشنامههای آیسخولوس را نخوانده باشید، یا بروید سراغ قرون وسطی، بیآنکه که کتاب مقدس را مطالعه کرده باشید، بدون آشنایی با قرآن سراغ فرهنگ اسلامی بروید و بیآنکه از «اوپانیشادها» چیزی بدانیم، فرهنگ هند را بکاویم؟»
در ادامه این نشست، بهشتی با ارایه اسلایدهایی از سردیسها و مجسمههایی که بیشتر چهره سقراط و بعضا فیلسوفانی دیگر را از عهد باستان تا به امروز، بازنمایی کردهاند، به بررسی اندیشههای فلسفی در آنها پرداخت؛ سردیس سقراط در واتیکان که از قدیمیترین آثاری است که چهره سقراط را بازنمایی میکند، با قدی کوتاه، سری کممو، بینی پهن گوشتی و چشمهایی که انگار مردمک ندارد؛ تندیسی در موزه بریتانیای لندن و سقراطی که ردا بر تن دارد؛ تندیسی از پاریسیپیوس رواقی در موزه لوور، با دست راستی بالاآمده که انگار در حال شمارش براهین است؛ تندیسی از دیوگنس کلبیمسلک، با لباسهایی وارفته بر تن، چراغی به دست و سگی در کنارش؛ تصویری دیگر از خطیبی سوفیست، مربوط به عهد باستان، در موزه بریتانیای لندن و سردیسهایی از سیرنها- از ساتیرها- که شبیه سقراط هستند.
بهشتی با مدنظر قراردادن این سردیسها و تندیسها، به بررسی ویژگیهایی از فلسفه سقراط و مشخصا تفاوتها و تمایزهایش، از مجسمههای سوفیستها اشاره کرد و سقراط را بهمثابه فیگور یک فیلوسوفوس و خرمگسی که در آگورا (میدان شهر) آتن جوانان را از راه بهدر میبرد و نگاه پر از حیرت او در این مجسمهها که انگار زاده همان تفکر فلسفی است که معتقد است به اینکه: «فلسفه با تحیر آغاز میشود»، با سوفیستهایی که به یاری رتوریک (خطابه) فقط در پی به کرسینشاندن حرفشان و تکنیکهایی برای تفوق بر جمعند و داناییشان انگار تملکشان است، قیاس کرد. بهشتی با بیان این گفته آلکیپیادس که «سقراط، سیرنی داناست» و اشاره به سردیسهای بسیاری از سیرنهایی که شبیه سقراطند و بخشهایی از «ضیافت» افلاطون، بر وجوه دیونیزوسی سقراط اشاره کرد؛ آن وجوهی که در نسبت با وجوه آپولونی سقراط، ناچیز گمارده میشود.
روزنامه شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید