آیت معرفت/ آیت‌الله حاج شیخ حسین عرب . استاد حوزه و دانشگاه

1393/6/16 ۰۹:۴۱

آیت معرفت/ آیت‌الله حاج شیخ حسین عرب . استاد حوزه و دانشگاه

یک مرام اعتقادی را وقتی می‌توان <مکتب> نامید که از یک جهان‌بینی قوی و جامع و فراگیر و روشن برخوردار باشد و نیز دارای یک ایدئولوژی مستحکم و کارآمد که پاسخگوی نیازهای واقعی انسان در عرصه عمل بوده و تأمین کننده سعادت حقیقی آدمیان آن هم سعادت معقول نه سعادت موهوم باشد.و آن‌گاه رنگ ابدیت و مانایی را به خود خواهد گرفت که با گذشت شب و روز و تابش آفتاب سوزان تاریخ، دچار کهنگی و رنگ باختگی نگردد.مکتب عالی تشیع که امامان شیعه علیهم‌السلام پاسدار و حافظ آن بوده‌اند، از این ویژگی‌های اساسی برخوردار بوده و هست. مطالعه و بررسی و تحقیق در مشی فکری و اعتقادی و عملی ائمه اطهار و از جمله امام هشتم حضرت علی ابن موسی‌الرضا علیه‌السلام بویژه در اندیشه‌های اساسی مربوط به خدا، جهان و انسان این ادعا را به خوبی اثبات می‌کند. در مقاله حاضر قدری در باب ارزش اندیشه‌های فلسفی و برخی مطالب مربوط به آن بویژه از منظر سخنان امام هشتم علیه‌السلام بحث خواهیم کرد.

 

شأن اندیشه‌های فلسفی در سخنان امام رضا علیه‌السلام

یک مرام اعتقادی را وقتی می‌توان  <مکتب> نامید که از یک جهان‌بینی قوی و جامع و فراگیر و روشن برخوردار باشد و نیز دارای یک ایدئولوژی مستحکم و کارآمد که پاسخگوی نیازهای واقعی انسان در عرصه عمل بوده و تأمین کننده سعادت حقیقی آدمیان آن هم سعادت معقول نه سعادت موهوم باشد.و آن‌گاه رنگ ابدیت و مانایی را به خود خواهد گرفت که با گذشت شب و روز و تابش آفتاب سوزان تاریخ، دچار کهنگی و رنگ باختگی نگردد.مکتب عالی تشیع که امامان شیعه علیهم‌السلام پاسدار و حافظ آن بوده‌اند، از این ویژگی‌های اساسی برخوردار بوده و هست. مطالعه و بررسی و تحقیق در مشی فکری و اعتقادی و عملی ائمه اطهار و از جمله امام هشتم حضرت علی ابن موسی‌الرضا علیه‌السلام بویژه در اندیشه‌های اساسی مربوط به خدا، جهان و انسان این ادعا را به خوبی اثبات می‌کند. در مقاله حاضر قدری در باب ارزش اندیشه‌های فلسفی و برخی مطالب مربوط به آن بویژه از منظر سخنان امام هشتم علیه‌السلام بحث خواهیم کرد.

 

 فطرت، خاستگاه اندیشه‌های فلسفی انسان

بی‌تناسب نیست به این نکته اشاره کنیم که فلسفه و اندیشه‌های فلسفی در ایران مخالفانی داشته و حتی در طی دهه‌های اخیر نیز ستیز با فلسفه ادامه دارد. فعلاً مجال بررسی این برخورد و ستیز نیست، فقط به یک نکته اشاره می‌کنیم و آن اینکه عمده استدلال مخالفان فلسفه این بوده و هست که فلسفه دارای سابقه بیرونی و از یونان وارد جهان اسلام شده است. این دلیل جواب‌های نقضی و حلی فراوانی دارد که بررسی همه آنها درخور نوشتن کتابی است (که راقم سطور درصدد نوشتن آن است). در اینجا فقط به اشاره‌ای در مورد جواب‌های نقضی و حلی اکتفا می‌کنیم.

اما جواب‌های نقضی این است:علوم فراوان دیگری نیز از یونان و غیر آن وارد جهان اسلام شده است و نقض دیگر اینکه اخبار و گزارش از واقعیت هستی و قواعد آن فرقی ندارد که گوینده آن چه کسی باشد. آیا شما در قواعد مسلم ریاضی مانند جدول ضرب که 2 هزار و 600 سال پیش توسط دانشمند و فیلسوف و ریاضیدان یونانی (فیثاغورث) کشف شده است، تا به حال تأمل کرده‌اید یا آنچه که مربوط به جهان جسم و طبیعت مانند حرکت زمین یا قانون جاذبه عمومی که از کشف آن کمتر از 400 سال می‌گذرد، تا به حال درنگ کرده‌اید که گوینده چه کسی بوده است و تا به حال کسی با این استدلال که چون از آن سوی مرزهای اسلامی آمده است پس باید کنار گذاشته شوند؟ آنچه برآمده از ذهن بشر است و علوم بشری خوانده می‌شوند، با قواعد مسلم و بدیهیات قابل بررسی و تحقیق و کشف حق یا باطل بودن آن است، آنچه حق و مطابق با واقع باشد، پذیرفته می‌شود و آنچه مطابق با واقعیت نباشد، کنار گذاشته می‌شود. در مورد اندیشه‌های فلسفی که سابقه‌ای در تمدن‌های دیگر دارد، قاعده همین است اما جواب‌های حلی این است که:

اولاً خود انسان موجودی جست‌وجوگر و پرسش کننده آفریده شده است. ساختار و شاکله آدمی پرسشگری است. نشانه سلامت و فعالیت فطرت انسان سؤال‌ها و پرسش‌های اوست. انسان اگر پرسش نداشته باشد، نشانه خمود و بیماری ذهنی او می‌باشد و نکته جالب توجه این است که همواره قرآن و پیشوایان دینی و از جمله علی ابن موسی الرضا علیه‌السلام تشویق به تقویت و بالندگی روح اندیشه و پرسشگری انسان در ابعاد مختلف هستی داشته‌اند و جالب‌تر اینکه قرآن و ائمه اطهار ارتباط معنوی انسان با خدا را وقتی دارای ارزش می‌دانستند که همراه با تفکر و اندیشه باشد. عبادت‌های رسمی مانند نماز و روزه را بدون اندیشه و تفکر فاقد ارزش شمرده‌اند و از همه جالب‌تر اینکه عبادت برتر را خود اندیشه محسوب داشته‌اند. اجازه دهید به برخی از آیات و روایات در اینجا بپردازیم:

ان فی خلق السموات و الارض واختلاف الیل و النهار لایات الاولی الالباب الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار.

(آل عمران/ 191- 190)

در آفرینش آسمان‌ها و زمین و رفت و آمد شب و روز، نشانه‌هایی برای خردمندان است. آنان که خدا را در حالی که ایستاده و نشسته و در حالی که بر پهلو آرمیده‌اند، یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند و می‌گویند خدایا اینها را بیهوده نیافریده‌ای. پاک و منزهی پس ما را از عذاب دوزخ نجات بخش.

در این آیات ملاحظه می‌فرمایید که مسأله ذکر و عبادت خداوند آن هم به طور دائمی در حال ایستاده و نشسته و در حالی که بر پهلو آرمیده‌اند، مطرح شده است. اما جالب است که خداوند قبل و بعد از آن مسأله اندیشه و تفکر را مطرح نموده است یعنی از تفکر به ذکر و عبادت و از عبادت و ذکر نیز کار انسان به اندیشه می‌انجامد. نکته بسیار زیبا و درخور توجه در این آیات این است که در تفکر اول در باب خلقت آسمان‌ها و زمین آدمی به خدا و ذکر و نیایش او می‌رسد، پس این آسمان‌ها و زمین دارای مبدأ و آفریدگاری هستند و از رهگذر این اندیشه آزاد در خلقت آسمان‌ها و زمین و نه به طور جبری و قهر و تحکم، خود تسلیم خدا شده و به ذکر و نیایش با او می‌پردازد و در اندیشه دوم که پس از مرحله عبادت و نیایش و ارتباط با مبد‌أ است، آدمی به این اندیشه می‌رسد که پس این جهان برآمده از حکمت و قدرت خداوند هیچ و پوچ و بی‌هدف نیست و مجموعه‌ای هدفدار است لذا در این اندیشه دوم به معاد و جهان ابدی می‌رسد و از درگاه خداوند می‌طلبد که خدایا مرا از آتش دوزخ باز دار.

انسان در اندیشه اول خدا و مبدأ و در اندیشه دوم معاد را می‌شناسد. پس عبادت و نیایش صحیح از نظر این آیات آن است که قبل و بعد از آن و همراه آن، اندیشه و تفکر باشد و از طریق آن اندیشه آدمی با مبدأ و معاد خود و جهان آشنا شود.

حضرت علی ابن موسی‌الرضا علیه‌السلام می‌فرماید: لیست‌ العبادئ  کثرئ الصلائ و الصیام و انما العبادئ التفکر فی امرالله عزوجل.

(تحف‌العقول/ 442)

عبادت فراوانی نماز و روزه نیست بلکه عبادت اندیشه در امر خدای والاست.

و نیز از سخنان آن حضرت در تفسیر آیه شریفه: و من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخرئ اعمی. (اسراء/ 72)

یعنی هرکس در این دنیا نابینا باشد، در جهان آخرت نیز نابینا خواهد بود.

چنین است که فرموده‌اند یعنی: اعمی عن الحقائق الموجودئ. (توحید صدوق/ 438)

یعنی مراد از این نابینایی این است که کسی در این جهان حقایق این جهان را نبیند، در آن جهان نیز نابینا حاضر خواهد شد.

نتیجه اینکه اگر انسان به طور فطری پرسشگر آفریده شده است و نیز قرآن و پیشوایان دینی تلاش و تشویق پیگیر خود را بر تحریک حس کاوشگری و پرسشگری انسان قرار داده‌اند تا آنجا که برترین عبادت، اندیشه محسوب شده است و نابینا کسی است که از حقایق جهان درک درستی نداشته باشد، معلوم است که بخش عمده‌ای از پرسش‌های انسان، همان پرسش‌های کلی درباره خدا، جهان، انسان و نظام حاکم بر جهان است که همان پرسشگری فلسفی محسوب می‌شود. توضیح مطلب در قالب یک مثال ساده چنین است که انسان درباره هر چیزی که با آن روبه‌رو است و با آن سر و کار دارد، پرسش‌های متفاوتی دارد. مثلاً درباره کتابی که در دست شما است، گاهی می‌خواهید از جسم و جنس آن بدانید. این کاغذ چگونه درست شده است؟ از چوب است یا غیر آن؟ این مربوط به دانش طبیعی و تجربی است و این گونه پرسش‌ها بوده و هست که علوم تجربی را تولید و بالنده نموده است. پرسش دیگر درباره حجم و اندازه این کتاب است. این پرسش ریاضی است و فلسفه ریاضی را تولید نموده است. اما گاهی درباره صفات کلی این کتاب که درباره موجودات دیگر نیز عیناً همان پرسش‌ها مطرحند به ذهن می‌آید. آیا این کتاب حادث است یا قدیم؟ واجب‌الوجود است یا ممکن‌الوجود؟ علت است یا معلول؟ بالفعل است یا بالقوه یا هردو، از دو حیث ازلی و ابدی است؟ یا زائل شدنی؟ این گونه پرسش‌ها که درباره هر موجودی می‌تواند مطرح شوند، از خداوند متعال گرفته تا کوچک‌ترین موجودات همه پرسش‌های فلسفی هستند و جواب آن از هرکجا و از سوی هرکس که باشد، فلسفه نامیده می‌شود.

نکته دیگری که در این مجال باید به آن توجه کرد، این است که ائمه اطهار بویژه امام هشتم علیه‌السلام که فرصت بیشتری پیدا کردند تا با منکرین دین و خدا وارد مناظره و احتجاج شوند، جواب‌هایی که به آنان می‌دادند و بدون شک طرف‌های مناظره محکوم این جواب‌ها و مجاب می‌گردیدند، نه از این نظر بود که آنان امامان ما را به امامت پذیرفته بودند؛ روشن است که آنان هنوز در این مناظره بر سر اصل وجود خدا با پیشوایان شیعه بحث می‌کردند. پس پذیرش مناظره و پذیرش جواب از منظر پذیرش منصب امامت برای پیشوایان دینی شیعه نبوده است و به هیچ روی جنبه تعبدی نداشته است، بلکه بر اساس مناظره آزاد و پیروزی منطق عقلی و فلسفی که بر اساس براهین محض فلسفی و عقلی و منطقی شکل گرفته بود صورت می‌پذیرفت. از این بحث روشن شد که خاستگاه فلسفه در حقیقت فطرت انسان است و لذا همیشه و در همه جا فلسفه و پرسش‌های فلسفی وجود داشته و فلسفه اختصاص به یونان نداشته است. از نظر تاریخی فلسفه در ایران، چین، هند، مصر و اسکندریه و نقاط دیگر جهان وجود داشته است. البته از نظر تاریخی، فلسفه یونان به عربی ترجمه شد.

اگر فلسفه یونان هم نبود باز ما باید فلسفه می‌داشتیم، همین فلسفه موجود را می‌داشتیم زیرا منشأ فلسفه و پرسش‌های فلسفی خود انسان است نه آب و خاک مخصوص. بویژه که در متن دین و آیات و روایات وارده از پیشوایان دینی مضامینی درباره خدا و جهان و انسان رسیده که کاملاً محتوای فلسفی داشته و باید بر اساس اندیشه عمیق فلسفی تجزیه و تحلیل شوند.

 

 خدا محوریِ اندیشه‌های دینی و فلسفی

موضوع فلسفه الهی هستی‌شناسی کلی است. شناخت وجود و هستی و احوال آن به طور عموم برترین مدل هستی شناسی که محل اتفاق فلسفه و آموزه‌های وحیانی و ولایی است، هستی‌شناسی از بالاست. یعنی شناخت هستی کامل که تمام کمالات را بالذات در خود جمع  کرده و سریان هستی برای دیگر موجودات از او ناشی می‌شود و طی نمودن مراحل و منازل شناخت او و اینکه آدمی به آن وجود مطلق لایزال یقین داشته باشد و البته خود یقین گوهر کمیاب و دیریابی است که امام هشتم علیه‌السلام فرموده‌اند: الیقین فوق التقوی بدرجئ و لم یقسم بین الناس شیء اقل من الیقین. (فلسفه الهی از منظر امام رضا علیه‌السلام آیت‌الله جوادی آملی/ 23) مرتبه یقین یک درجه برتر از تقواست و هیچ چیز میان مردم کمتر از یقین تقسیم نشده است.

خود یقین دارای درجات مختلف است که می‌توان آن را به یقین علمی (از راه تجربه و حس) و یقین عقلی (از راه استدلالات عقلی) و یقین عرفانی (از راه ریاضت و شهود) تقسیم کرد. باید از مرحله حس و عقل گذشته و به باور قلبی تبدیل شود. گاهی حتی ممکن است علاوه بر تسلیم حس، عقل نیز در برابر حقیقتی تسلیم شده باشد اما به باور قلبی تبدیل نشده باشد.

حضرت امام خمینی قدس سره در برخی از آثارشان برای تقریب به ذهن در مورد تفاوت مرحله تسلیم عقلی و باور قلبی از این مثال بهره گرفته‌اند: کسی که از دنیا رفته است و بر فرض بناست فردا مراسم تشییع و خاکسپاری او برگزار شود تمام انسان‌های عاقل پذیرفته‌اند که او به موجود بی حرکت و بی آزاری که کوچک‌ترین اثری از او صادر نمی‌شود، تبدیل شده است. اگر به برخی از آن انسان‌ها بگویند شما از سر شب تا اذان صبح کنار تابوت او مخصوصاً در یک اتاقی که تاریک است بخوابید، خیلی‌ها دچار توهم شده و ممکن است بترسند و از پذیرش این پیشنهاد خودداری کنند و برخی نیز شاید با صراحت بگویند ما می‌ترسیم. اما آن مرد غسال که سال‌ها با مردگان سر و کار داشته است، این امر را یک مسأله ساده تلقی می‌کند و بدون هیچ ترس و وحشتی پیشنهاد را پذیرفته و بی هیچ دغدغه و نگرانی در کنار تابوت آن شخص متوفی می‌خوابد. او علاوه بر اینکه عقلش تسلیم شده است، قلبش نیز باور کرده است و برای او تبدیل به یک یقین عمیق شده است که از آن میت کاری ساخته نیست هیچ توهم ذهنی برای او پیش نمی‌آید و در کمال آرامش در اتاقی که تابوت آن بنده خدا قرار دارد، به استراحت می‌پردازد.

کوشش نهایی یک انسان خداجو باید این باشد که از تسلیم علم و عقل گذشته و درباره خدا و قبر و قیامت به مرحله باور قلبی نائل آید. البته این سخن به معنای کم ارزش بودن علم و عقل نیست، بلکه منظور این است یقین شهودی بالاتر و مستحکم‌تر است. مهم‌ترین فلسفه عبادت و نیایش نیز کسب این مراحل مختلف یقین و بویژه یقین شهودی است.

مردان شب و به تعبیر حافظ مرغان سحر قوی‌تر و مستحکم‌تر از دیگران، خدا و صفات جمال و جلال او را می‌شناسند آنجا که می‌گوید:

عارف از پرتو می‌راز نهانی دانست/ گوهر هرکس از این لعل توانی دانست

شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس/ که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست

ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی/ ترسم این نکته به تحقیق نتانی دانست

منظور حافظ از مجموعه گل ذات جامع جمیع صفات جمال و جلال خداوند است.

 

 انسان آیت بزرگ معرفت

مهم‌ترین رهیافت <خداشناسی یقین محور> این است که انسان باور کند تنها یک موجود مستقل کامل وجود دارد و آن خداوند متعال است. همه عالم هستی یکپارچه عین فقر و وابستگی به او هستند. اگر انسان درباره خود و جهان به چنین معرفت و علمی دست یافت بزرگ‌ترین کمال خویش را تحصیل نموده است و حکمت ناب دینی و بویژه شیعی و نتیجه مبارک آن همین است.

امام هشتم علیه‌السلام می‌فرمایند: هرگاه به بدن خود نگاه می‌کنم، نیک درمی‌یابم که نمی‌توانم در طول و عرض آن دخالت کنم، چیزی را کم و زیاد کنم و نمی‌توانم امور ناخوشایند را از آن دور سازم و سودمندی‌ها را به سمت آن بکشانم. پس می‌فهمم که این ساختمان با این ساختار، سازنده‌ای دارد و به وجود او اعتراف می‌کنم. افزون بر آنکه حرکت آسمان‌ها و ایجاد ابرها و حرکت بادها و جریان خورشید و ماه و ستارگان و دیگر آیات عجیب و روشن را در سایه قدرت او می‌بینم و به خوبی می‌فهمم که همه این امور پدیدآورنده، حسابگر و فرمانروایی دارد. (توحید صدوق/251)

 قرآن و عترت و برهان و عرفان همه بر سلب استقلال انسان و جهان اتفاق دارند و کوشش همه بر این است که آن را به انسان از راه آموزه‌های مخصوص بباورانند که حقیقت جز این نیست.

و انسان رستگار از نگاه امام هشتم علیه‌السلام کسی است که به رشد و تعالی و کشف انرژی نهفته خویش و فعال نمودن آنها پرداخته و حکمت نظری و عملی خویش را به کمال رساند. که آن حضرت چنین فرموده‌اند:

من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر و من خاف امن ومن اعتبر ابصر ومن ابصر فهم و من فهم علمه و صدیق الجاهله فی تعب... و افضل العقل معرفئ الانسان نفسه. (علی ابن موسی علیه‌السلام آیت‌الله جوادی آملی/ 197)

هرکس حسابگر خود باشد، سود کرده و هرکس از خود غافل شود، زیان نموده و هرکس بترسد ایمن شده و هرکس عبرت گیرد بینا شده و هرکس بینا شود فهمیده و هرکس فهمید دانسته است. دوست نادان در زحمت است و برترین خرد این است که انسان خود را بشناسد.

روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: