1393/6/10 ۱۰:۴۴
امیل دورکیم دین را بر اساس «تمایز میان مقدس و نامقدس» تعریف میکند. به عقیده دورکیم دین عبارت است از: «نظام یکپارچهای از باورداشتها و عملکردهای مرتبط با چیزهای مقدس؛ یعنی چیزهایی که از چیزهای دیگر جدا انگاشته میشوند و در زمره محارم به شمار میآیند. این باورداشتها و عملکردها، همه کسانی را که به آنها پایبندند، در یک اجتماع اخلاقی واحد همبسته میکند.» (دورکیم، امیل (1383) «صور ابتدایی حیات دینی» ترجمه باقر پرهام، تهران: نشر مرکز)
دورکیم «امر مقدس» را امری میداند که از سایر چیزها جدا نگه داشته میشود؛ امری که حرمت و احترام ویژهای دارد و میان آن و چیزهای دیگر مرز و فاصلهای هست. صِرفِ این «مرزگذاری» ساختار خاصی به جهان میبخشد و جهان را به دو بخش تقسیم میکند؛یکی مقدس، محترم و مهم و دیگری نامقدس، معمولی و نامهم. معنا از خلال همین مرزگذاری زاییده میشود. این مرزگذاری به «چیزها» (اشیا) محدود نمیماند و خود را به همه امور تسری میدهد: اعتقادها، رفتارها، انسانها، زمانها و مکانها. در رویارویی با امر مقدس، هر چیزی جایگاهی مییابد، اهمیتی پیدا میکند و معنایی به خود میگیرد. تمایز میان مقدس و نامقدس موجب میشود هر حرکتی در جهان مناسبتی پیدا کند. جهان مرزگذاری شده نسبت به بودنِ انسان و بروزات وجودی او (عقایدش، رفتارهایش، احساساتش و...) لااقتضا نیست. این تمایز، به جهان جهتگیری خاصی میبخشد؛ جهتی به سوی قدسیت. همهچیز باید به یک سمت مشخص حرکت کنند: «انا الیه راجعون». این مرزگذاری، به هستی سلسله مراتب میبخشد. چیزهایی فراتر و چیزهایی فروترند. باید از فروترها پرهیز کرد و رو به سوی فراترها داشت. در پرتو چنین مرزگذاری است که جهان از تودهای بیشکل، یکدست، لااقتضا و خنثی خارج میشود و به جایگاه تفکیک خوب از بدو حق از باطل تبدیل میشود.
یک. دین مرکزگذار
دینها در ساختاربخشی به جهان، آن را «نشانگذاری» میکنند. دین، برای هر ساحتی از وجود انسان، مرکزی تعیین میکند. «معبدها»، مکان را نشانگذاری میکنند؛ «مناسبتها» زمان را؛ «عبادتها» رفتار را و «مناسک گزار»زندگینامههای فردی را نشانهدار میکنند. به این ترتیب دین هستی انسانی را «نشانگذاری»، و به تعبیری «مرکزگذاری» میکند و به این ترتیب جهان را ساختاربندی میکند و به آن معنایی خاص میبخشد. جهان مرکزگذاری شده، جهانی است تثبیت شده و دارای سلسلهمراتب.
«معبد»: نشانگذاری مکان
«معبد»، صرف «عبادتگاه» نیست. معبد، هر مکانی است که واجد قدسیت دینی باشد. مسجدها، حسینیهها، نمازخانهها، تکیهها و امامزادهها مثالهایی از معبد هستند. معبد ممکن است دائمی باشد، مانند مسجد و ممکن است موقت برپا شود، مانند تکیه. «معبد» مهمترین مرکزگذار مکانی دینی است.
مرزگذاری میان مکان قدسی و مکان ناقدسی چگونه انجام میشود؟ طبق توضیح دورکیم قدسیت یک چیز به معنای مجزا نگه داشتن آن از چیزهای دیگر است. امر قدسی امری است که نتوان به حریم آن تعرض کرد. امر قدسی، پاکیای دارد ورای معمول. صرف وارد شدن یا دست زدن به آن موجب بیحرمتی است. برای وارد شدن به حریم قدسی باید پاک بود. «پاک شدن» آداب تشرف ورود به معبد است. «آداب تشرف» به مثابه مرزی است که میان مکان مقدس و مکان نامقدس کشیده میشود. حایلی است که مکان مقدس را از اطراف خود مجزا میکند. تنها پس از انجام این آداب است که فرد از ساحت ناسوتی ناقدسی خارج میشود و واجد قدسیتی میشود که مجوز ورودش به مکان قدسی است.
بجز آداب تشرف، عناصر دیگری نیز وجود دارند که مکان مقدس را از اطراف خود مجزا میکنند. معبدها معمولاً معماری خاص خود را دارند. به عنوان نمونه، معماری مسجد مختص این مکان است. در میان عنصرهای مختلف معماری، محراب و مناره شاخصترند. نوع کاشیکاریها و نقش و نگارها و حتی ابعاد شبستان و ارتفاع سقف، عنصرهای دیگر معماری مسجد هستند. نتیجه ترکیب عنصرهای مختلف در معماری مسجد آن است که فضای مسجد از فضای زندگی روزمره مجزا میشود. با ورود به مسجد گویی از دروازه زمان گذر کرده باشیم، ناگهان وارد ساحتی متفاوت میشویم که ما را به انفکاک از ساحت زندگی روزمره وادار میکند. فضای درون مسجد فضایی است متفاوت از فضای زندگی معمول روزانه.
بجز «آداب تشرف» و «معماری» عنصر دیگری که مکان مقدس را از مکان نامقدس مجزا میکند، نوع رفتار است. «رفتار» را هم میتوان بخشی از عناصر سازنده فضای درونی مسجد دانست. سکوت، طمأنینه، عبادت، پاکی و بیداری رفتارهای مختص مسجد است. همگی این رفتارها بخشی از عناصر فضایی مسجد را تشکیل میدهند و همگی شکل و گونهای متفاوت با فضای بیرون از مسجد دارند. به این ترتیب ترکیب آداب تشرف، عناصر معماری و نوع رفتار، مسجد را به عنوان مکان مقدس، از مکانهای نامقدس مجزا میکند و به آن در محدوده مکانی اطراف خود مرکزیت میبخشد.
در روایت دینی برای هر محدوده مکانی، «معبد» چونان مرکزی است که بقیه محدوده، خود را در نسبتاش با آن معنا میکند. بسیاری از شهرهای جهان حول مکانهای مقدس شکل گرفتهاند. در یک ساختمان، نمازخانه؛در یک محله، مسجد؛ و در شهر، مسجد جامع شهر مرکز قدسی مکاناند. در بیشتر کشورهای مسلمان یک شهر مذهبی هست که مرکز قدسی کشور است و مسجدالحرام برای مسلمانان مرکز قدسی زمین است.
نشانهای مقدس، به هستی جهت میبخشند. در حضور نشانهای مقدس، هستی «سویی» به سمت آنها پیدا میکند. معبدها، آدمیان را به «سوی» خود فرامیخوانند. این فراخوانی به صریحترین شکل در وجود «زیارتگاه»ها دیده میشود و به صراحت در کلام دینداران به بیان درمیآید، آنجا که مؤمنان از «طلبیدن» سخن میگویند. زیارتگاه، مؤمن را به سوی خود «میطلبد» (یا «فرامیخواند»).
دو. بحران مرکزیت
معمول است که دنیای مدرن را دنیایی «مرکززدوده» میدانند. اجزای جهان مدرن، شأنهای متفاوت ندارند. سلسلهمراتب فرو میریزد. مرزها و محدودهها از میان میروند. تابویی در کار نیست. جهان تودهای یکدست، یکنواخت و بیشکل است؛ یکدستی و یکنواختیای که گاه به نام «برابری» ستایش میشود. این تصویر از جهان مدرن، کامل نیست. جهان مدرن، جهان «بحران مرکزیت» است اما نه «فقدان مرکزیت». جهان مدرن، جهان چندگانگی مرکزها و سیالیت مرکزها است.
برخلاف جهان دینی که در آن مکان مرکز مشخصی دارد و همه مرکزها در سازگاری با هم کلیتی یکپارچه را شکل میدهند، در دنیای مدرن مرکزها متعدد و چندپارهاند. هیچ «مرکز مرکزی» در کار نیست. مرکزهای متعددی هستند که برخی کاملاً به هم بیربط و برخی با هم در تضاد و رقابتاند. علاوه بر آن، جهان مدرن، جهان سیالیت مرکزها است. مرکزهای مدرن در حال فروریزی و بازسازی مداوم هستند.
«صنعت توریسم» تعیینکننده مرکزیت مکانی جهان امروزی است: برج ایفل، لاسوگاس، بازماندههای آکروپولیس، جزایر آنتالیا و اخیراً جنگلهای مالزی. اینها نمونههایی از مرکزهای جهانی هستند. مرکزیتهای محلیتری هم میتوان تصور کرد: از کنسرتهای موسیقی و سالنهای سینما تا کافیشاپها.
به عنوان نمونه به «کافیشاپ» توجه کنیم: دکوراسیون داخلی کافیشاپها معمولاً با دکوراسیونهای داخلی مکانهای متداول زندگی روزمره تفاوت دارند. این دکورها به طور واضحی نامعمول و نامتعارف هستند. مشخصاً به نحوی طراحی شدهاند که خود را از زندگی روزمره مجزا کنند. نورپردازیهای کمرنگ و خاص؛ استفاده از المانهای حجمی نامعمول؛ تابلوهایی روی دیوارها که جای دیگری نمیتوان دید؛ سرویسهای غذاخوری با شکلهای غیرعادی؛ خوراکهای کافیشاپ معمولاً نوشیدنی یا چیزهایی از جنس تنقلات است، نه «غذا» به معنای متداولش که برای سیر شدن خورده میشود و نه حتی نوشابه به معنای متداولش که برای رفع عطش میخورند. خوراکی که در کافیشاپ خورده میشود، بخشی از مناسک کافیشاپ نشینی است نه غذا خوردن به معنای عادی. حتی عنوان خوراکها غیرعادی و ناآشنا است. خلاصه آن که کافیشاپ مکانی است برای کنده شدن از زندگی روزمره. یک مرکز مدرن در میان مرکزهای متعدد دنیای مدرن.
مرکزیت مکانی در دوران مدرن با ترکیبی از زیبایی، جذابیت، تفریح و پول درآمیخته است. «زیارت» به «توریسم» تبدیل شده و در کشاکش رقابت دستاندرکاران این صنعت، هر زمان «مرکز توریستی» تازهای با جذابیتهای متفاوت ساخته میشود؛ مرکزهای چندپارهای که مدام جای خود را با مرکزهای دیگری عوض میکنند. حتی مرکزهای دینی به ابژههای صنعت توریسم تبدیل میشود.
باوجود همه اینها، تفکیک جمعناپذیر زیستجهانها به دینی و مدرن واقعیت ندارد. دقیقتر آنکه این دو زیستجهان در واقعیت زیسته خود نافی یکدیگر نبودهاند. زیارتگاهها از گذشتهها نقش تفریحگاه نیز داشتهاند و تفریحگاههای غیرمذهبی از گذشتهها در کنار زیارتگاهها مقصد سفرهای گردشی بودهاند. هنوز نیز چنین است. وجود مرکزهای توریستی، مرکزهای مذهبی را از میان نبرده است. عبادت و فراغت به عنوان دو مرکز دینی و نادینی در رفتار، الزاماً با هم در تضاد نیستند. مرکززدودگی دنیای مدرن، الزاماً معنای نادینداری نمیدهد.
*مدیر گروه جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید