از بخارا تا كوردوبا: درنگی بر جایگاه ابن‌سینا در غرب / منوچهر دین‌پرست

1393/6/1 ۱۱:۱۲

از بخارا تا كوردوبا: درنگی بر جایگاه ابن‌سینا در غرب / منوچهر دین‌پرست

پیش از اینكه به تاثیر اندیشه و آرای این نابغه مسلمان بپردازم لازم است بپذیریم كه این سیاره خاكی در هزار سال گذشته كمتر از شمار انگشتان دستان، شاهد ذوالعلوم و ذوالفنون (Polymath) بوده كه یكی از آنان همانا فرزند بخاراست. اگر غیر از این باشد پس درك و برداشت ما از صفت «پلیمات» واژگون است. اعظم این صفت به عظمت بوعلی‌سیناست كه در قلمرو ریاضیات و طبیعیات به اندازه‌یی خبره بود كه در عرصه ماوراء الطبیعه به همان قدر حاذق. كندوكاو در فیزیك و غور در متافیزیك به گونه‌یی است كه حسین جوان می‌كوشد تا از این دو حوزه «هیبریدی» بسازد كه هم امانت عقل یونانی (لوگوس) را ارج نهد و هم میراث وحیانی را امین باشد.

 

پیش از اینكه به تاثیر اندیشه و آرای این نابغه مسلمان بپردازم لازم است بپذیریم كه این سیاره خاكی در هزار سال گذشته كمتر از شمار انگشتان دستان، شاهد ذوالعلوم و ذوالفنون (Polymath) بوده كه یكی از آنان همانا فرزند بخاراست. اگر غیر از این باشد پس درك و برداشت ما از صفت «پلیمات» واژگون است. اعظم این صفت به عظمت بوعلی‌سیناست كه در قلمرو ریاضیات و طبیعیات به اندازه‌یی خبره بود كه در عرصه ماوراء الطبیعه به همان قدر حاذق. كندوكاو در فیزیك و غور در متافیزیك به گونه‌یی است كه حسین جوان می‌كوشد تا از این دو حوزه «هیبریدی» بسازد كه هم امانت عقل یونانی (لوگوس) را ارج نهد و هم میراث وحیانی را امین باشد.

شاید چنانچه فلسفه افلاطون و باورهای نوافلاطونی نیز توسط سریانی‌ها اشتباها به عنوان اندیشه ارسطویی به عربی ترجمه نمی‌شد، به احتمالی این فیلسوف ایرانی هم «مشایی» نمی‌شد. با این حال غربی‌ها جایگاه این ذوالفنون ایرانی را در تاریخ علم (پزشكی و روانكاوی) بیش از تاریخ فلسفه ارج می‌نهند. علم البته تاریخ خطی و پیش رونده به معنای متعارف دارد اما مشكل بتوان پذیرفت كه فلسفه نیز همانند علم تاریخ خطی و پیش رونده داشته باشد. اگر كسی چنین ادعایی دارد باید نشان دهد كه فلسفه صوری (Speculative) چگونه و به چه اندازه همانند علم ریاضی یا فیزیك در طول زمان پیشرفت كرده و مبدا و مقصد آن فلسفه نظری كجاست. به همین سبب برایم مشكل است بوعلی سینا را از نظر فلسفی یك شخصیت «تاریخی» بشناسم.

از سوی دیگر، این نابغه بخارایی چنان به اساسی‌ترین پرسش‌ها در ذهن آدمی (از قبیل سرچشمه هستی و حیات، نقش پروردگار در سرنوشت موجودات، امكان پیوند خاكیان و ملكوتیان) می‌پردازد كه باید او را همزمان «حكیم» در رشته فلسفه و نیز فیلسوف در رشته «حكمت» شناخت. پیوند حكمت و فلسفه تقریبا شبیه نسبت عقل و خرد است؛ به بیانی دیگر، بوعلی‌سینا و فیلسوفان یونانی فلسفه را برای رسیدن به «حكمت» می‌اندیشیدند و حكمت را نیز برای لذت بردن از فلسفه می‌آموختند. البته در برهه كوچك از تاریخ یونان باستان، علم «منطق» پیش درآمدی بود برای گام نهادن در قلمرو فلسفه؛ گرچه افلاطون «هندسه» را پیش‌شرط فلسفه می‌دانست و بر تخته‌یی بر دیوار آكادمی آویخت «هر كه هندسه نمی‌داند وارد نشود.»

می‌توان نتیجه پیمودن در جاده فلسفه را رسیدن به مقام حكمت و «خشنودی» حاصل از این تلاش به حساب آورد. رسیدن به این مقام است كه «رمز عبور» در فلسفه ارسطویی یا عقلانیت یونانی به شمار می‌رود. بوعلی سینا در شناخت هیبرید عقل و وحی (فلسفه و علم كلام) و بررسی نقش و جایگاه این دو می‌كوشد كه خشنودی ارسطویی یونانی را به «رستگاری» در حیات دینداران نزدیك سازد. به بیان دیگر، او برخلاف یونانیان باستان، عقل را به تنهایی لازم و كافی برای رسیدن به این خوشبختی یا رستگاری شرط نمی‌داند بلكه پیش از آن، ایمان به «وحی» را شرط لازم می‌شناسد.

بوعلی‌سینا با وجودی كه آثاری در منطق، طب، اخلاق، فیزیك و متافیزیك دارد اما كوشش او در آشتی بین فلسفه یونان باستان و الهیات یا ارتباط بین واجب‌الوجود و ممكن‌الوجود (همزیستی و هماهنگی بین غور عقلانی و ایمان توحیدی) است كه نقش او را در غرب برجسته می‌سازد. بوعلی بیش از 400 رساله در موضوعات مختلف نوشته كه تنها 250 مطلب باقی مانده است و از این میان، 40 مقاله در علم طب و یكصد مطلب نیز درباره پرسش‌های فلسفی است.

بی‌گمان تاثیر آثار بوعلی‌سینا در رشته علم‌النفس (روانشناسی) غیرقابل انكار است ولی با این وجود در كتب روان‌شناختی كه امروزه در غرب منتشر می‌شوند از این نابغه ایرانی و نقش او در این علم چندان نام برده نمی‌شود. در دوران مدرسی (Scholastic) اروپا ابن‌سینا نخستین دانشمندی بود كه توانست در احوال، روحیات و روان شخص پژوهش كند؛ آثار او سپس از طریق بغداد، اسكندریه و قرطبه (كوردوا) در اندلس به لاتین ترجمه می‌شود و یهودیان اسپانیا و مراكش در نهضت ترجمه آثار اسلامی و یونانی از عربی به لاتین نقش عمده دارند. افزون بر این، سه فرقه مسیحی (دومینیكن، فرانسیسی و بندیكتی) كه عموما از زاهدان و راهبان عرفان غنوسی تشكیل شده‌اند در این نهضت ترجمه عربی به لاتین سهیم هستند و در انتشار آثار ترجمه شده ابن‌سینا در مدارس علمیه تازه تاسیس در شهرهای بزرگ اروپای مركزی و جنوبی نقش دارند. حوزه‌های علمیه‌یی كه سپس بر اثر فرآیند شهرنشینی به دانشگاه‌های معتبری در اروپا تبدیل می‌شوند.

میراث تركیبی اسلامی یونانی و همچنین آثار پزشكی ابوعلی سینا در سده چهاردم و پانزدهم میلادی در بسیاری از مدارس نوین علمی به ویژه در آكسفورد تدریس می‌شوند. البته بیشترین نقش در این میان بر عهده متكلم مشهور مسیحی «توماس آكویناس» است كه زحمات او بعدها سنگ بنای جنبش «رنسانس» و بیداری عقلانی اروپا می‌شود. سنت توماس آكویناس از برجسته‌ترین متكلمان غرب است كه به یاری آثار تركیبی ابن‌سینا توانسته است دكترین آفرینش هستی از نیستی (Ex nihilo) را تئوریزه كند. توماس آكویناس با تلفیق آرای یونانی و الهیات مسیحی (كه مشهور به براهین پنجگانه است) در زمینه اثبات واجب‌الوجود، در واقع نسبت به باورهای نسل‌های پیشین مسیحیان نوعی سنت‌شكنی كرده است. به بیان رساتر، تا قبل از زمان آكویناس مفهوم «فلسفی» آفرینش و معنی و تفسیر آن اصولا ریشه در الهیات مسیحی نداشت بلكه وی از طریق رساله «شفا» ابن‌سینا پی به دكترین آفرینش می‌برد. بوعلی سینا و توماس آكویناس در زمینه تئوری «قدیم» یا حادث بودن جهان یا در مبحث تكوین خلقت به طریق فیض و تجلی یا صدور (Emanation) در الهیات و حكمت توحیدی نقش بسزایی دارند. این دو همچنین در انتقال میراث هیبریدی یونانی توحیدی در خصوص ماهیت (Essence) هستی به اندیشمندان بزرگی از قبیل دكارت، اسپینوزا و لایبنیتس نیز نقش دارند. اندیشمندانی كه مانند ابن‌سینا این میراث تلفیقی را پاس نداشتند و كوشیدند (دانسته یا ندانسته) دو حوزه الهیات و فلسفه را از یكدیگر جدا كننده به گونه‌یی كه فیلسوفان دوران مدرن، دیگر از ابن‌سینا و آكویناس به عنوان دو «فیلسوف» در تاریخ نام نمی‌برند. در مقایسه سیر اندیشه یونانی در شرق و غرب به باورم ابن‌سینا را می‌توان به نوعی آغازگر یك برهه روشنگری (Enlightenment) اسلامی به حساب آورد كه كوشید اندیشه‌های یونان باستان را با الهیات اسلامی مماس سازد. برهه‌یی بسیار كوچك كه با این نابغه ایرانی آغاز می‌شود و با ابن‌رشد اندلسی به پایان می‌رسد. آنگاه نوبت به غزالی، ابن‌ میمون، فخر رازی و مولوی می‌رسد كه آنان را با فلسفه و استدلال و پای چوبین چه كار؟ از روشنگری شرق تا روشنگری غرب تفاوت از بوعلی تا ولتر است. یكی در «شفا» خدایش را می‌خواند و دیگری در «كاندید» از خدایش می‌گریزد. در روشنگری زودگذر شرق، ابن‌سینا بر توشه فلسفه و الهیات می‌افزاید، اما در روشنگری غرب این دو از یكدیگر جدا می‌شوند. با این حال بیش از 400 سال نام و آوازه و آثار این دانشمند ایرانی در سراسر اروپا منتشر می‌شود. غرب اینك به سراغ رساله علم‌النفس او رفته است تا در روانشناسی علمی (Cognitive) مدرن از دانش نفسانی این اعجوبه شرق بهره برد.

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: