1393/5/28 ۱۲:۱۱
سین شاهحسینی متولد1306 در محله سرچشمه تهران است. وی از اعضای موسس تشکیلات سربازان نهضتملی و شاخه جوانان آن محسوب میشود. نخستین فعالیت او در کنار پدرش و در جلسات شیخزینالعابدین شاهحسینی صورت میگیرد و همراهی پدر باعث آشنایی او با سیاست میشود. این فعالیتها مصادف میشود با تشکیل «سازمان نظارت بر آزادی انتخابات» توسط دکترمصدق و نمایندگانی مانند حسین مکی، حائریزاده و بقایی در مجلس پانزدهم.
مریم قربانیفر: حسین شاهحسینی متولد1306 در محله سرچشمه تهران است. وی از اعضای موسس تشکیلات سربازان نهضتملی و شاخه جوانان آن محسوب میشود. نخستین فعالیت او در کنار پدرش و در جلسات شیخزینالعابدین شاهحسینی صورت میگیرد و همراهی پدر باعث آشنایی او با سیاست میشود. این فعالیتها مصادف میشود با تشکیل «سازمان نظارت بر آزادی انتخابات» توسط دکترمصدق و نمایندگانی مانند حسین مکی، حائریزاده و بقایی در مجلس پانزدهم. بعد از آن، عمده فعالیت او بهعنوان سمپات حزب زحمتکشان در حمایت از ملیون میگذرد و با تشکیل جبهه ملی ادامه تلاشهای شاهحسینی در این سازمان صرف میشود. وی در دولت موقت، معاون رییسجمهور و رییس کمیته ملی المپیک بود که این سمت را تا دولت شهید رجایی نیز حفظ میکند. سالروز کودتای 28مرداد بهانهای شد که در یکی از کوچهپسکوچههای خیابان شریعتی به دیدن او برویم و در خانه وی بازگردیم به سالهای دهههای 30 و40. اینبار از او خواستیم نه از کودتا و شرایط آن و نه از 28مرداد که؛ از جامعه آنروز برایمان بگوید؛ از روزهای پیش از کودتا تا احوال مصدق پس از کودتا.
***
در جریان ملیشدن صنعت نفت از میان روحانیون آنزمان تنها یک نام شنیده میشود و مدام تکرار میشود؛ «کاشانی» وضعیت جامعه روحانیت آنروزگار چگونه بود و سایر روحانیون در این ماجرا چه سهمی داشتند؟
ببینید روحانیت بعد از شهریور1320 وضعیت عجیب و پیچیدهای را تجربه میکرد شاید برای درک موقعیت جامعه روحانیت باید شرایط آن دوران را نیز توصیف کنیم. نتیجه اتفاقات شهریور1320 ضعیفشدن جامعه روحانیت در ایران بود. ممنوعیتهای بسیار زیاد و شدید که برای روحانیت در آن سالها وجود داشت، غیرقابل تصور بود. حتی در این حد که نمیتوانستند در مراسم روضه یا در مراسم ختم شرکت کنند.
این اتفاقات بعد از دوران رضاخان نیز وجود داشت؟
تا شهریور1320 واقعا شرایط بدی بود. سرکوب جامعه روحانیت وجود داشت و این فضا تا قبل از سال1321 نیز تغییر نکرد. از سویی تعدادی از بخشهای روحانیت با رضاخان همکاری کرده بودند و این خود بیشتر باعث تضعیف جایگاه روحانیت شده بود، قدرت در دست همان بخش از روحانیتی بود که همسو با قدرت بود و شاید حتی به ظاهر عوض شده بود اما پسر که به جای پدر آمده بود همان رویه را داشت، فقط ضعیفتر و کم قدرتتر از پدر وگرنه از نظر تفکر تفاوتی وجود نداشت. دستهایی مثل صدرالاشراف بودند که هم با رضاشاه و هم محمدرضاشاه همکاری میکردند دستهایی بودند مانند مدرس که همکاری نکردند و مخالفت هم میکردند، این دسته بیشتر مطرود و منکوب یا حتی کشته شدند. روحانیت در جامعه نفوذ داشت و نمونه این نفوذ در دوران قاجاریه بوده است که حتی پادشاه از روحانیت، مشروعیت میگرفت و رضاشاه با علم به این ماجرا سعی در منکوبکردن روحانیت داشت. مثلا ایجاد دانشگاههای معقول و منقول.
ببینید قبل از کودتای 28مرداد مبارزاتی بود بهعنوان مجالس چهاردهم و پانزدهم که بخشی از روحانیت با قوام و حزب وی همکاری میکردند که اگر این همکاری نبود شاید وضعیت آیتالله کاشانی بسیار بدتر هم میشد چرا که کاشانی بود که در برابر این حضور و همراهی روحانیت با قوام ایستاد و خود این روحانیون نیز چندان بیقدرت و بدون همراهی مردم نبودند.
برگردیم به کودتای 28مرداد، ببینید یکسال قبل از کودتا، مردم در 30تیر1331 به خیابان میآیند و حتی کشته میدهند. در این حالت که مردم به خیابان آمده بودند شرایط مبارزه در آن زمان به چه شکلی بوده است؟
جامعه ما همواره بهعنوان جامعه مذهبی مبارزه میکرد و حتی مدرنشدن جامعه نیز نتوانست در این روند تغییر ایجاد کند. حتی رضاشاه با همه توانی که برای مدرنیزهکردن حداقل ساختارهای زیربنایی کشور انجام میداد از این رویکرد گریزی نداشت. رضاشاه زمانی که به سفر ترکیه رفت و آتاتورک رویه او را دید، سعی کرد نمونه آن را پیاده کند اما حقیقت این است که ریشههای مذهبی قوی اجازه نمیداد در این روند تغییر ایجاد شود و حقیقت این است که اتفاقات رویداده در آن شرایط، جدا از نگاه مذهبی و بخشی از روحانیت مستقل نمیتوانست باشد. از سویی طبقه تحصیلکرده و روشنفکر در آن زمان به چنین قدرتی نرسیده بود که بتواند بر تودههای مردم اثر بگذارد. تودههای ملت رویکرد مذهبی داشتند و به رهبران مذهبی بیشتر گرایش پیدا میکردند. ببینید در آن زمان تولیدکنندگان ما طبقه کشاورزان بودند که قدرتمندان برای اعمال نظرات خود به دنبال این بودند که این طبقه را استثمار کنند و در اینجا رویکرد جامعه، رفتن به سمت مذهب و رهبران مذهبی بود.
شما گفتید که روشنفکران در جامعه آن روز نقشی نداشتند اما میبینیم که مردم در این جامعه بهدنبال مصدق حرکت میکنند؟
ببینید بخشی از آن، همان جامعه مذهبی است. اینکه آیتالله کاشانی حرفی را میزند که بخشی از طبقه روشنفکران هم میزد دلیل این بسیج عمومی بود و در حقیقت نفوذ او بود که توده را وارد این ماجرا کرد.
یعنی شما تاثیر این حضور جامعه را در حضور آیتالله کاشانی میبینید؟
بله، بدون تردید، تاثیر و نقش اساسیای داشت و نمیشود این نقش را ندیده گرفت. اینکه مدام دو گروه سعی میکنند در اتفاقات سال1331 نقش مصدق یا کاشانی را پررنگتر کنند ظلم به این دو است چون هر دو آنان موثر و مهم بودند. ببینید روشنفکران ما هنوز آنچنان در کنار هم متحد ظاهر نمیشوند اما تودههای مذهبی متحد و کنارهم در عرصه حاضر میشدند و نتیجه این بود که تکیه این فشار بر روی این مردم بود. اما شما میبینید که در زمان کودتای 28مرداد یا روزها و ماههای بعد از آن با اینکه فاصله زمانی زیادی با 30تیر1331 ندارد ما دیگر شاهد آن صفوف منسجم نیستیم. اینبار این فشار بهگونه دیگری بود. دانشگاه تعطیل میشد یا بازار واکنش نشان میداد.
قبل از کودتا دانشگاه یا بازار چه میکردند؟ آیا آنها هم حرکت خاصی انجام میدادند؟
نه، حقیقت این است که بعد از کودتا، موثرترین حرکات از سوی دانشگاه دیده میشود. در زمان ملیشدن صنعت نفت این خواسته چنان خواسته ملی – میهنیای بود که دیگر بحث دانشگاه و بازار مطرح نبود، همه جامعه بهدنبال رسیدن به این خط بودند. از سویی اگر نگاهی به تاریخ بیندازید میبینیم که پیش از حوادث 30تیر، تازه حزب زحمتکشان تهران تشکیل شده بود مثلا بعد از اتفاقات شهریور1320 تازه حزب ایران یا حزب مردم ایران تشکیل شده حتی خود احزاب هم قدرت چندانی ندارند که بتوانند تاثیرگذار باشند و همچنان همین جلسات سیاسی در مساجد برگزار میشود. مسجد مروی، مسجدشاه، مسجد حاجابوالفتحی و... پایگاههای جلسات سیاسی هستند و همچنان خانواده روحانیت است که جلسات را اداره میکنند.
به هر حال 25 تا 28 مرداد1332 کشور ملتهب است و جامعه در نابسامانی بهسر میبرد و بنا به گفته خود شما دانشگاه در 16آذر و بعد از کودتا وارد این درگیری میشود، بازار هم که تحتنفوذ روحانیت است و تنها با آیتالله کاشانی مواجه هستیم. خوب این جامعه که سال قبل آنگونه وارد عمل شده چرا اینبار وارد نمیشود؟
ببینید در آستانه کودتای 28مرداد روحانیت دو پاره میشود. در این میان روحانیتی پیدا میشود مثل سیدابوالقاسم کاشانی که طرف دیگر میایستد و حرفش هم بیشتر از سوی مردم شنیده میشود و روحانیت سیاسی محسوب میشود. ببینید بین این دو دسته از روحانیت ما یک مدل دیگر را هم میبینیم که با هیچکدام از دو دسته سروکاری ندارد. جامعه علمیه تهران در این دسته است. من به صراحت اینجا میگویم که این جنبش به کاشانی احتیاج داشت، بدون کاشانی نمیشد اینگونه تودههای مردم را به صحنه آورد. دانشگاه ما در آن روزگار چنین کششی نداشت که بتواند در جامعه تاثیرگذار و نفوذی داشته باشد.
کاشانی که یکسال قبل کفنپوش به خیابان آمده و با این توصیفات شما هر چه در توانش بوده، انجام داده است ناگهان از جنبش ملیشدن نفت راهش را جدا میکند. چه اختلاف عمیقی به وجود میآید که بین مصدق و کاشانی چنین جداییای میافتد؟
شاید بتوان دلیل آن را توقعات دانست که به نظر مصدق نابجا بود. فقط آیتالله کاشانی نبود که این اتفاق در موردش میافتد اعضای دیگری مثل مکی، بقایی و مظفریزاده نیز از مصدق جدا میشوند. شرایط تغییر کرده و خواستهها نیز تغییر کرده و مصدق گاه بهشدت در مقابل درخواستهای غیرقانونی میایستد و خب همین افراد جداشده نیز سعی در تحریک آیتالله کاشانی دارند. من اکنون هم اعتقاد دارم که کاشانی خودش هیچوقت توقعی نداشته، قبل از این اختلافات هم همینطور بود اما از یک جایی پای اطرافیان باز میشود و دولت هم در مقابل این توقعات میایستد. من صراحتا تصور میکنم عوامل خارج و شاه از اتحاد مصدق و کاشانی ضرر میدیدند و در این تحریکات برای جدایی مصدق و کاشانی نقش داشتند. در مراسمی در دزاشیب، منزل آقای گرامی حقیقتا فکر میکنم این اختلافات تمام شده بود اما آقایان دوباره وارد شدند و دخالتهایی انجام دادند که منجر شد مشکلات تازه به وجود بیاید. مثل دخالت در انتصابات. مثالی میزنم در مورد تولیت موقوفات قم که اختلافی به وجود آمد و آن این بود که این تولیت از دست دربار خارج شود و تا اینجا مشکلی نبود اما وقتی گفته شد در اختیار دکترشروین قرار بگیرد، اختلاف به وجود آمد.
وضعیت احزاب در آن زمان به چه شکلی بود؟
به مفهوم واقعی هیچگاه نتوانستیم حزب تاسیس کنیم، حتی حزب توده. در همان زمان ما حزب ایران را داریم که سال1323 تشکیل شده است و گروهی تحصیلکرده بهویژه از فرانسه به ایران بازمیگردند و این حزب را تاسیس میکنند. احزاب حقیقتا نه پایگاه اجتماعی داشتند و نه قدرت چندانی. حزب دیگر، خداپرستان سوسیالیست بودند که به نوعی منشعب از توده محسوب میشد. این گروه معتقد بودند هم سوسیالیست هستند و هم خداپرست حقیقتا حزب موثری پیش از سال1329 وجود نداشت. روزنامه بود یا جلسات سیاسی برگزار میشد به این شکل که مثلا فلانروز و فلان تاریخ، فلان آقا در مسجد مروی سخنرانی دارند و همانجا جمع میشدند و سخنرانی میکردند. غیر از این تنها حزب توده بود که یک روند و انسجامی داشت و غیر از آن نه حزب خداپرستان سوسیالیست، نه حزب سوسیالیستها متعلق به خلیل، نه حزب ایران یا بعدتر حزب زحمتکشان بقایی یا مجمع مسلمانان مبارز که با دکترشمس قناتآبادی همکاری میکرد، تاثیر و کارکردی نداشت.
دکترمصدق در همان برهه احساس نمیکرد لازم است که حزبی ایجاد کند و دارای پایگاه اجتماعی منسجمی باشد؟
دکترمصدق معتقد بود که حزب باید از پایین شکل بگیرد و به بالا برسد نه این که دستوری عمل شود. مصدق اعتقادی به حزبی که آنگونه تشکیل شود نداشت. مصدق بعدها در سال40 که در حصر آن نامه را برای دانشجویان ایرانی جبهه ملی مقیم آمریکا مینویسد نشان میدهد که به چگونه حزبی معتقد است. در همان نامه ایشان تاکید میکند عدهای از شخصیتهای سیاسی و اصناف و جوانان که سابقه خدمت و کار اجتماعی دارند شروع کنند برای رشد و بالارفتن نه اینکه حزب از بالا تشکیل شود. نه این مدل که حالا تعدادی دور هم جمع شدهاند و اساسنامه و تشکیلاتی درست میکنند و از بقیه میخواهند بیایند با اساسنامه و تشکیلات آنان کار کنند. دکترمصدق به نوعی تصور داشت که ایرانیها به صورت جبههای میتوانند کار کنند نه در قالب حزب.
جبهه ملی اول هیچگاه کارکرد حزبی پیدا کرد؟
اساسنامهای قرار بود نوشته شود که دکترفاطمی و دکترمکی مسوول نوشتن آن شدند اما فرصتی پیدا نشد و روند سرعت اتفاقات بهگونهای بود که در آن 28ماه چنان با مخالفتها و کارشکنیها مواجه بود که اصلا فرصتی دست نداد. ببینید در انتخابات بیستم قرار شد جبهه ملی شرکت کند. این اولین انتخابات بعد از کودتا بود که جبهه ملی قرار شد در آن حاضر شود و خواستند برای نامزدهای انتخاباتی تصمیم بگیرند. گفتند که وزرای دکترمصدق باشند، نمایندگان مجلس دوران دکترمصدق هم حضور داشته باشند. بحث درگرفت در مورد نامزدهای تهران که باید 12نفر باشند و من نظرم این بود که ابراهیم کریمآبادی مدیر روزنامه اصناف حضورش در فهرست ضرورت دارد، چراکه ایشان شاید از حزب نیست اما پدر وی رییس اتحادیه صنف قهوهداران تهران است و در تهران دوهزارو500قهوهخانه دایر است و ابراهیم کریمآبادی به دلیل حضور پدر و از سویی تحصیلکرده حقوق بودن و نزدیکیای که به جبهه ملی دارد، خودش تعداد بالایی رای کلاسه دارد. یعنی میخواهم تاکید کنم که حتی حزب یا جبههها نیز همچنان وابسته به اصناف مهم جامعه است و بدون آنان نمیتوانست هیچ تاثیری داشته باشد.
اولین انتخاباتی که پس از کودتا در آن جبهه ملی رای داد و حاضر شد، کدام مجلس بود؟
مجلس هجدهم بود. یعنی دو مجلس بعد از کودتا و مجلس بیستم که در زمان امینی برگزار شد، فهرست داشتیم و فهرست ارایه دادیم.
فکر میکنید راهی بود که کودتا اتفاق نیفتد یا از آن جلوگیری شود؟ آیا دکترمصدق راهی داشت برای اینکه اوضاع را کنترل کند؟
نه اصلا. چون تصمیم قطعی علیه دکترمصدق گرفته شده بود و از سویی انسجام در این سمت وجود نداشت و از سویی نیروهای مذهبی نسبت به دکترمصدق خوشبینی را از دست داده بودند و با خیانت حزب توده از 25 تا 28 مرداد، عملا دیگر کودتا برگشتناپذیر شده بود. حتی وقتی بخش اول کودتا روز 25بهمن تا حدی خنثی میشود اما با عدم خروج کاردار آمریکا و ادامهدادن تلاش برای کودتا، دیگر امکان بازگشت وجود نداشت. کودتای 28مرداد1332 و اتفاقات 30تیر1331 دو روی یک سکه بودند. کودتای 28مرداد علیه اندیشههای مصدق بوده که این تفکر ملیخواهی و ملیگرایانه بمیرد و دیگر رشد نکند. اگر دقت کنید میبینید که همواره انگلیسیها سعی میکردند ملیگرایی را در کشورها ریشهکن کنند. میشود به گونهای گفت که 30تیر، دربار و سلطنت به تنهایی وارد شد و در 28مرداد، عوامل خارجی و سلطنت با هم ورود کردند. ببینید روزهای آخر به این نتیجه رسیده بودیم که شرایط دیگر قابل کنترل نیست. زمانیکه دکتربقایی جدا شد، زمانی که دوستان سابق تبدیل به دشمنان جدید شدند و مابین دکترمصدق و آیتالله کاشانی قرار گرفتند عملا فضا برای ما که در میان ماجرا بودیم دیگر واقعا سخت بود. اتفاقا زمانی خطر بیشتر شد که دکترمصدق وارد سیاست داخلی شد. ببینید این بخش مغفولمانده ماجراست که دیده نشده است. اینکه مصدق در حال اصلاحات داخلی بود که ناگهان زیر فشار قرار گرفت. اینکه بسیاری از آنان که میخواستند مصدق برود با اصلاحات داخلی دکترمصدق در سیاست داخلی مشکل داشتند. من متاسفم که تلاش ملت ایران و راهی که میتوانست به روند خوبی هم در سیاست خارجی و هم در سیاست داخلی منجر شود اینگونه عقیم باقی ماند.
روزنامه شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید