تأمین اجتماعى در ایران باستان / دكتر ایرج وامقى - بخش اول

1393/5/15 ۰۸:۱۵

تأمین اجتماعى در ایران باستان / دكتر ایرج وامقى - بخش اول

در سال 1312 هنگام خاكبردارى از تخت جمشید، در گوشه شمال غربى صفّه، اتاقى پیدا شد كه درِ آن تیغه شده بود، گویا در همان روزگاران. در این اتاق تعداد فراوانى الواح گلى كشف شد كه بر روى آنها و در تمام اطراف هر یك، نوشته‌‏هایى به خط میخى دیده می‌‏شد و پس از مطالعات اولیه معلوم شد خط و زبان آنها ایلامى است. در آن زمان تنها مركز ایلام شناسى جهان، دانشگاه شیكاگو بود. متخصصان برجسته كه یكى پروفسور برستد (Breasted) بود كه متأسفانه در همان اوان در گذشته بود و دیگرى پروفسور كامرون.

 

 

در سال 1312 هنگام خاكبردارى از تخت جمشید، در گوشه شمال غربى صفّه، اتاقى پیدا شد كه درِ آن تیغه شده بود، گویا در همان روزگاران. در این اتاق تعداد فراوانى الواح گلى كشف شد كه بر روى آنها و در تمام اطراف هر یك، نوشته‌‏هایى به خط میخى دیده می‌‏شد و پس از مطالعات اولیه معلوم شد خط و زبان آنها ایلامى است. در آن زمان تنها مركز ایلام شناسى جهان، دانشگاه شیكاگو بود. متخصصان برجسته كه یكى پروفسور برستد (Breasted) بود كه متأسفانه در همان اوان در گذشته بود و دیگرى پروفسور كامرون.

لازم به ذكر است كه اساساً حفریات تخت جمشید، طبق قراردادى به مؤسسه شرقى همین دانشگاه واگذار شده بود. چندى بعد در محلى كه امروز به‌‏ طور قطع محل خزانه و حسابدارى تخت جمشید تشخیص داده شده است، تعداد 75 لوح دیگر به دست آمد. دو سال بعد، یعنى در سال 1314 با توافقى كه با دولت ایران به عمل آمد، این الواح را در صندوقهایى با كشتى به آمریكا فرستادند و در آنجا مورد مطالعه و بررسى دانشمندان قرار گرفت و اكنون كه این سطور نوشته می‌‏شود، در زمینه ترجمه این الواح دو كتاب موجود است كه نخستین آنها ثمره زحمات و كوششهاى پروفسور كامرون بر روى الواح خزانه تخت جمشید و دیگرى حاصل مطالعات و بررسی‌‏هاى عمیق و همه‌‏جانبه پروفسور‌هالك است بر روى الواح باروى تخت جمشید.

در كتاب دكتر كامرون «الواح خزانه تخت جمشید»، جمعاً 85 لوح، ترجمه و به‌‏چاپ رسیده است، به همراه مقدمه‌‏اى در 82 صفحه، كه طى آن در ده بخش به تمام مسائل و جنبه‌‏هاى مربوط به الواح پرداخته و در پایان نشانه‌‏هاى الفباى ایلامى نیز آورده است.

 

كارگران حقوق‌‏بگیر

اینك به گزارش وضع كارگران حقوق‌‏بگیر در این 85 لوح می‌‏پردازیم. نخست باید گفت بیشتر كارگران، ایرانى و ظاهراً اهل محل هستند؛ كارگرانى كه از سایر نقاط امپراتورى هخامنشى آمده‌‏اند، به ‌‏طور واضح معرفى شده‌‏اند؛ مثلاً در نخستین لوح این مجموعه یك كارگر مصرى كه درودگر یا نجار بوده و نیز سرپرستى صد نفر كارگر را به‌‏عهده داشته است، دستمزد پنج ماه خود را یك جا دریافت داشته، حقوق ماهیانه او 5/6 شِكِل (Shekel) بوده است.

نكته جالب كه در تمامى این الواح به چشم می‌‏خورد، این است كه كارگر می‌‏توانسته نصف حقوق دریافتى خود را به صورت جنس دریافت كند و نیز بهاى جنسى كه دریافت می‌‏كرده، به صراحت در هر متن ذكر می‌‏شده و می‌‏توان ادعا كرد كه نخستین تأمینى كه براى كارگر در نظر گرفته شده، همین است كه هیچ ‌‏كس نگرانى از این بابت نداشته كه جنسى را گرانتر بخرد و درنتیجه قدرت خریدش به نسبت به دستمزدى كه دریافت می‌‏كرده، همیشه ثابت می‌‏مانده است.

نكته دیگر حائز اهمیت این است كه احتمال دارد مبلغ نقدى دریافتى، نصف دستمزد واقعى كارگر بوده ونیم دیگر را جنس می‌‏گرفته است.

نكته سوم اینكه در این متنها به ندرت به حقوق یك ماهه برمی‌‏خوریم؛ یعنى حقوقها ماه به ماه پرداخت نمی‌‏شده، ما به حقوقهاى دوماهه، سه ماهه، چهارماهه و حتى دوازده ماهه برمی‌‏خوریم. براى نمونه در لوح شماره 23 دو نفر كارگر، كه كارشان ساختن درهاى آهنى بوده، مزد دوازده ماه كار خود را از فروردین تا اسفند یا بنا بر تقویم هخامنشى، از «ادوكانى» تا «ویخته» یكجا دریافت كرده‌‏اند. اگر درنظر بگیریم كه عده زیادى از كارگران قطعاً و نه احتمالاً زن و بچه هم داشته‌‏اند، نمی‌‏توان پذیرفت كه آنها دوازده ماه گرسنگى را تحمل می‌‏كرده‌‏اند تا پدر خانواده در پایان سال حقوق خود را دریافت دارد. می‌‏توان در اینجا چند فرض را مطرح كرد:

نخست: كارگران كه بیشتر محلى هستند، از روستاهاى نزدیك و دور حتى از شیراز به تخت جمشید براى كار می‌‏آمدند. زنان در خانه خود و با فرزندان زندگى می‌‏كردند و احتمالاً قطعه زمینى داشتند و چارپایانى كه خوراكشان را تأمین می‌‏كرد. شاید زنان و دختران، به كارهاى دستى نیز می‌‏پرداختند و از فروش آنها درآمدى داشتند كه كمك خرج زندگى آنها می‌‏شد. هنوز چه در ایران و چه در بسیارى از نقاط جهان، می‌‏توان پدرانى را یافت كه در نقطه‌‏اى دور از زادگاه خود به كار مشغولند و هرچندماه یك بار به خانواده خود سرمی‌‏زنند و دستمزد مدت كار خود را براى خانواده خود می‌‏برند.

 

مرخصى بدون حقوق

پیداست كه می‌‏توان بلافاصله این احتمال را هم مطرح كرد كه كسانى كه دستمزد سه یا چهار ماه كار خود را دریافت می‌‏دارند، ترك كارشان ممكن است براى سركشى به خانواده باشد و این را باید یك نوع مرخصى بدون حقوق تلقى كرد كه پس از گذراندن روزها یا هفته‌‏هایى، بار دیگر به سر كار خود بازمی‌‏گردند. معلوم است كسانى كه مزد یك ساله را یكجا دریافت كرده‌‏اند، متأهل نبوده‌‏اند.

دوم: باتوجه به اینكه كارگران براى تأمین معاش و خورد وخوراك روزانه خود نیاز به پول داشته‌‏اند، معقول نیست تصور كنیم در تمام مدت سه یا چهارماه یا بیشتر یا كمتر كه دستمزدى نگرفته‌‏اند، احتیاجى به خوراك و مسكن و حتى لباس نداشته‌‏اند. بنابراین می‌‏توان به ‌‏طور قطع اظهارنظر كرد كه این مسائل كلاً به عهده كارفرما بوده است.

می‌‏توان بر مطالب فوق بیمارى را نیز اضافه نمود و نیز صدمات احتمالى ناشى از كارهاى سخت و سنگینى كه باتوجه به ساختمان عظیم تخت جمشید، می‌‏توان انتظار داشت. من تصور می‌‏كنم كه ما با یك نوع هر نوعى كه بشود پذیرفت، كم یا زیاد پانسیون و بیمه سر وكار داریم بدین معنى كه در طول كار، لباس و مسكن و خورد و خوراك كارگران را «صاحب كار» یا «كارفرما» عهده‌‏دار بوده و در مواقع بیمارى و تصادفات و صدمات نیز در همان جا و به‌‏ صورت رایگان تحت درمان قرار می‌‏گرفته است.

باتوجه به سازمان ادارى بی‌‏نظیر هخامنشیان چه پیش از آنها و چه پس از آنها وحتى در بسیارى از نقاط جهان امروز به ‌‏‌‏‌‏هیچ ‌‏‌‏وجه چنین امرى بعید نمی‌‏نماید.

 

كارگران غیرمحلى

نكته‌‏اى كه در اینجا لازم به یادآورى است، حضور كارگران غیرمحلى و حتى غیرایرانى در اینجاست؛ كارگرانى كه از سایر متصرفات ایران هخامنشى آمده‌‏اند و در زمان ترك كار، مزد خود را دریافت كرده‌‏اند. این كارگران، از نظر دستمزد به هیچ وجه با دیگر كارگران تفاوتى ندارند و در این الواح، از این ایالتها كارگرانى معرفى شده‌‏اند: مصر، سوریه، كاریه، یونان.

چنان كه پیش از این گفتیم، در نخستین لوح این مجموعه، یك نجار یا درودگر مصرى را داریم كه درعین حال، سرپرستى صد كارگر قطعاً نجار را نیز عهده‌‏دار بوده. این استادكار پس از پنج ماه، كار خود را ترك كرده و ناچار به وطن خود بازگشته. بنابراین دستمزد این مدت را یكجا دریافت نموده است.

در اینجا بد نیست براى نشان دادن نظم بی‌‏مانند سازمان ادارى هخامنشى، عین حواله پرداخت حقوق این مصرى كه چند سطر بیشتر نیست، آورده شود. «بردكاما (مسئول مستقیم كارگر) به شاكا (كه او هم مسئول پرداخت دستمزدها و به عبارت دیگر، حسابدار بوده) گزارش می‌‏دهد:

سه كُرشه و دو شكل و نیم نقره به هر دكاما نام او، یك درودگر مصرى [و نیز] سرپرست صد [نفر] كارگر مزدور پارسه [نام اصلى تخت جمشید] كه وهوكا مسئول [آنها] است، بپردازید. [معادل پولى] یك گوسفند سه شكِل، یك كوزه [شراب] یك [شكل]، براى ماههاى آبان، آذر، دى، بهمن و اسفند، روى هم پنج ماه سال 32 [داریوش]. یك مرد در ماه شش و نیم (5/6) شكل دریافت می‌‏كند. [لوح] را هیپى روكا نوشت و از مردوكا رسید گرفت.

بدین طریق به نظر می‌‏رسد كارگران در تمام مدت كار، مخارجى نداشته‌‏اند و كارفرما متكلف هزینه زندگى آنها بوده است.

 

یك لوح استثنایى

در اینجا لازم است به یك لوح استثنایى نیز اشاره كنیم. در لوح شماره 21 كتاب كامرون، دستور پرداخت دستمزد كسانى كه به عنوان تنظیم‌كننده حسابها در خزانه تخت جمشید مشغول بوده‌‏اند، بابت چهارماه (یعنى ماههاى 9، 10، 11، 12 آذر تا پایان اسفند) صادر شده است. نكته جالب در این لوح استثنایى این است كه تاریخ این دستور ماه دهم (دى ماه) است؛ یعنى این كارگران در ماه دوم، دستمزد خود را تا پایان ماه چهارم دریافت كرده‌‏اند.

می‌‏توان چنین استنتاج كرد كه این كارگران كه ده نفرند، به هر دلیلى كه تصور كنیم، نیازمند پول بوده‌‏اند و خزانه‌‏دارى تخت‌جمشید پیشاپیش حقوق ماههاى آینده آنها را به صورت مساعده یا پیش‌‏پرداخت و براى رفع نیازشان به آنها پرداخت كرده است. مساعده دادن به كارگر را می‌‏توان یكى از مهمترین مظاهر تأمین اجتماعى در بیست‌‏وپنج قرن پیش در جهان تلقى كرد. می‌‏توان ادعا كرد كه همین یك لوح، نشان‌‏دهنده عمق توجه دستگاه دولت به زندگى مردم ـ حتى یك كارگر روزمزد ـ است كه نه تنها بی‌‏‌‏سابقه بلكه حتى تا قرنها پس از آن، نیز بدون لاحقه باقى مانده است.

 

نكات دیگر

در میان این الواح 85 گانه نكات فراوانى می‌‏توان یافت كه نمی‌‏توان به همه آنها پرداخت مگر فهرست‌‏وار، و من سعى می‌‏كنم نكات آن را در كمال اختصار نقل كنم:

كارگران تنها مردان نیستند، بلكه در میان آنها زن، پسر و دختر نیز كم نیست. چند نكته را باید متذكر شد: به نظر می‌‏رسد سن قانونى در ایران باستان پانزده سالگى بوده است. چنان كه در دین زرتشت نیز پسران و دختران تا این سن هنوز «اهل دین» شناخته نمی‌‏شوند و تنها پس از انجام مراسمى در هنگام رسیدن به سن بلوغ دینى، یعنى پانزده ساله شدن، به جرگه اهل دین درمی‌‏آیند. بنابراین و باتوجه كارهایى كه دختران و پسران در آن شركت دارند، می‌‏توان سن آنها را بین 15 و 18 سال تعیین نمود؛ مثلاً براى نمونه در این الواح دختران در این مشاغل شركت دارند: طلاكارى (37)، تهیه ماءالشعیر (46)، تهیه شراب (36)، ساختن زره (52)، كار روى مس (54)، نگهدارى گوسفندان (61)، صنعتگرى (69 و 70).

هیچ ‌‏یك از این كارها را نمی‌‏توان به «دختربچه»‌ها محول كرد. البته در تمام این گونه مشاغل، دستمزد پسران بیش از دختران است و نیز چنین است دستمزد مردان در مقایسه با زنان.

در لوح 48 شش پسر در خدمت یك بانوى احتمالاً متشخص و دربارى، به كار حسابدارى مشغول بوده‌‏اند و دستمزد ماهیانه نسبتاً خوبى دریافت می‌‏كرده‌‏اند. به ‌‏طور قطع باید گفت این پسران، باسواد بوده‌‏اند. البته در این الواح به حسابداران متعددى برمی‌‏خوریم؛ ولى این یكى نشان می‌‏دهد كه به عكس تصور بسیارى، سواد به هیچ وجه در انحصار طبقه یا گروه خاصى نبوده.

نكته‌‏اى كه حتى از این كار جالب‌‏تر است، برابرى دستمزد همین نوجوانان حسابدار و باسواد با یك خركچى نوجوان است (لوح 47). درا ین لوح یازده پسر یا نوجوان حواله دستمزد خود را گرفته‌‏اند. دستمزد اینان و دستمزد حسابداران نوجوان برابر و ماهیانه 5/3 شكل نقره است.

تقریباً در همه كارى، زنان كارگر نیز حضور دارند و در الواح از آنها سخن رفته است؛ ولى چنان كه گفته شد، دستمزد آنها معمولاً از دستمزد مردان كمتر است و در همه جا از پسران بیشتر.

پس از این خواهیم دید كه در «الواح باروى تخت جمشید» دستمزد زنان و مردان برابر است و حتى گاه بیشتر و در برخى از كارگاهها زنان سمت سرپرستى و ریاست بر مردان را هم برعهده دارند. زنان را در این الواح در مشاغل طلاكار، كار در خزانه، متصدى مالیات، صنعتگر مس كار، چوپان، زره‌‏ساز، شرابگیر به كار مشغولند.

در لوح دیگرى (69) تعداد 924 كارگر، مزد ده روز كار خود را گرفته اند. این كارگران، صنعتگر یا پیشه ور بودند. متن لوح نشان می‌‏دهد كه این عده براى انجام یك كار ضرورى، از جایى دیگر براى مدت محدودى (ده روز) فرستاده شده‌‏اند. در لوح آمده كه اینها را «پاتی‌‏ناشا» فرستاده است. دستمزد این مدت كار این گروه به نسبت به سایر دستمزدها بالاست.

فرض بر این است كه این كارگران و صنعتگران را از مكانى كه احتمالاً به تخت جمشید نزدیك بوده، براى انجام یك كار فورى و ضرورى و بسیار سنگین به تخت جمشید آورده و پس از انجام كار، به سر كار اصلى خود برگردانده‌‏اند. تعداد فراوان اینها باید به چه منظورى بوده باشد؟ حتى می‌‏توان گفت دستمزد بالاى این ده روز حالت پاداش دارد، نه حقوق.

 

پاداش

اكنون كه صحبت از پاداش شد، لازم است از پولى كه به 113 نفر چوپان داده شده است یاد كنیم. در صدر لوح شماره 5 آمده است «به فرمان داریوش» و به هر یك از این چوپانان مبلغ هشت كرشه (برابر با هشتاد شكل نقره) پرداخت شده است.

هیچ توضیح دیگرى در آنجا نیامده، این لوح از این جهت بی‌‏سابقه است كه نه دستمزد و حقوق است و نه بین شبانان تفاوتى از نظر دریافت پول قائل شده‌اند. با این پول هر شبان می‌‏توانست براى خود 26 گوسفند بخرد و دو شكل هم زیاد بیاورد. تقریباً می‌‏توان یقین كرد كه این پرداخت یك نوع پاداش یا به مناسبت خاصى بوده و چون فرمان آن از سوى شخص داریوش صادر شده، نشان دهنده عمق توجه داریوش، حتى به زندگى شبانان بوده است.

تاریخ لوح معلوم نیست، كامرون احتمال می‌‏دهد كه پس از سال 30 حكومت داریوش نوشته شده است. البته در یك لوح دیگر نیز از پرداختى نظیر این پرداخت ‌‏‌‏‌‏و به كلى غیرقابل توجیه داریم. در لوح شماره 4 به سیزده نفر، كه نام یك یك آنها آمده پولهایى پرداخت شده: به چهار نفر، هر یك 600 شكل، به سه نفر هر یك 500 و به دو نفر هر یك 300 و به چهار نفر هر یك 200 شكل داده شده است.

روزنامه اطلاعات

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: