حکیم توس، حقوق عمومی و آیین شهریاری / محمدصالح نقره كار- بخش اول

1393/5/5 ۰۷:۵۴

حکیم توس، حقوق عمومی و آیین شهریاری / محمدصالح نقره كار- بخش اول

تنظیم، بهسازی و اصلاح رابطه مردم و حکمرانان، موضوع اصلی تتبع و تحقیق بسیاری از نخبگان و فرزانگان تاریخ کهن و معاصر بوده است. کتابهای فراوانی در قالبهای گونا‌گون این هدف را دنبال نموده‌اند. اینکه زمامداران چه کنند که خرسندی و خیر مردمان تأمین شود و ظلم متروک گردد و عدالت و آزادی رونق ببیند، یک دغدغه اساسی در تاریخ اندیشه بوده است. علمی که امروزه از آن به عنوان «حقوق عمومی» نام برده می‌شود و متکفل تنظیم رابطه بین ملت و دولت است، پیشینه‌ای به امتداد دغدغه‌های حکیمان ایران زمین دارد و تحقیقاً باید گفت که وارداتی نیست و ریشه‌های عمیق و وسیعی در تراث کهن ما دارد. هر چند با فترتهایی به رکود گراییده، اما زمینه‌هایش در متون کهن تاریخی ما قابل مشاهده است.

 

 

 

1. مهار قدرت و انقیاد بر مقتضای داد

تنظیم، بهسازی و اصلاح رابطه مردم و حکمرانان، موضوع اصلی تتبع و تحقیق بسیاری از نخبگان و فرزانگان تاریخ کهن و معاصر بوده است. کتابهای فراوانی در قالبهای گونا‌گون این هدف را دنبال نموده‌اند. اینکه زمامداران چه کنند که خرسندی و خیر مردمان تأمین شود و ظلم متروک گردد و عدالت و آزادی رونق ببیند، یک دغدغه اساسی در تاریخ اندیشه بوده است. علمی که امروزه از آن به عنوان «حقوق عمومی» نام برده می‌شود و متکفل تنظیم رابطه بین ملت و دولت است، پیشینه‌ای به امتداد دغدغه‌های حکیمان ایران زمین دارد و تحقیقاً باید گفت که وارداتی نیست و ریشه‌های عمیق و وسیعی در تراث کهن ما دارد. هر چند با فترتهایی به رکود گراییده، اما زمینه‌هایش در متون کهن تاریخی ما قابل مشاهده است.

بحث در باره منبع قدرت تا سازوکار تنظیم مناسبات هیأت حاکمه و عموم، چالشی‌ترین محور این علم است. اینکه قدرت تابع حقوق و ملتزم به اخلاق شود و به قواعدی ورای اراده خود در قاموس عدالت و انصاف و رضایت حداکثری همگان تن دهد، موضوع بنیادینی در این حوزه است. استقرار، اجرا و انتقال قدرت سیاسی و تعیین چارچوب و حدود برای آن از عمیق‌ترین موضوعات این علم است. البته حقوقدانان مدرن آن را حاصل جمع حقوق و آزادیهای فردی و عمومی دانسته، هنر آن را منقاد کردن قدرت برای تضمین این حقوق می دانند. از خواجه نصیرالدین طوسی تا گلستان و بوستان سعدی، از سیاستنامه و سیرالملوک خواجه نظام‌الملک طوسی تا کتبی نظیر احکام‌السلطانیه ماوردی و ابویعلی بن فراد تا غزالی و ابن خلدون و فارابی و ابن مسکویه و ابن سینا و شیخ بهایی و.. . تا مرحوم نائینی و آخوند خراسانی و نظام‌السلطنه عدل تا ولایت فقیه امام خمینی و آیت‌الله منتظری و. .. می‌توان فهرستی از دلالتهای «حقوق عمومی» را برشمرد که نخبگان در دوران خود بر شمرده و خودآگاهی تاریخی عصری و نسلی خویش را به رخ کشیده‌اند.

 

2ـ شاهنامه، حق‌بنیادانه، استبدادستیزانه و آزادی‌جویانه

در میان این تراث،«شاهنامه»نگاری یکی از شیوه‌های بیان نحوه زمامداری و بایسته‌های فراروی بوده که البته بخشی از آنها سفارشی و مدح‌نامه بوده و بعضی نیز تاریخ و عبرت و آموزش را در بر می‌گرفته است. شاهنامه ابومنصوری، شاهنامه ابو المؤید بلخی، شاهنامه مسعودی مروزی همه و همه نوعی وقایع‌نگاری با هدف آموزش دادورزی و مردمداری برای حاکمان است.

حکیم ابوالقاسم فردوسی در سال 370ق نگارش شاهنامه را آغاز می‌کند. در این اثر سه دوره را می‌توان تفکیک کرد: اول دوره اساطیری، دوم عهد پهلوانی، سوم دوره تاریخی. دوره اساطیری از عهد کیومرث تا ظهور فریدون، دوره پهلوانی از قیام کاوه تا قتل رستم، دوره تاریخی از اواخر عهد کیانی به بعد. پادشاهی پیشدادیان وکیانیان و اشکانیان و ساسانیان در لابلای متون شاهنامه تحلیل ساختاری و هنجاری و رفتاری می‌گردد. حكیم طوس گزاره‌های دو بخش حماسی پهلوانی و تاریخی را به حقوق مردمان و شیوه سلوک مردمدارانه حاکمان پیوند می‌دهد. فردوسی از طلایه‌داران دارای حرف و سبک در حقوق عمومی است. سهم او در به وجود آمدن تحولات و جنبش‌های سیاسی زمان خود به‌سزا بوده و علامتهایی به خواننده نشان می‌دهد که گویای حق‌خواهی، مبارزه با جور، آزادی‌طلبی، عدالت‌پروری، انقیاد حاکمان به حقوق مردم و تنظیم مناسبات دین و دولت و مردم از زبان سخنگوی تاریخ ایران است.

وقتی از داستان پادشاهان شروع می‌کند، نخست پایه‌های دولت به معنای سنتی‌اش را تحلیل می‌كند و به مخاطب نشان می‌دهد. از کیومرث به عنوان نخستین فرمانروای شناخته شده سخن می راند تا به ترتیب سیامک و هوشنگ و تهمورث و جمشید و مرداس و ضحاک و سلم و تور و ایرج و نوذر و منوچهر و زو تهماسب و گرشاسب و کیقباد و كیكاووس را به تصویر می‌کشد و در خلال تاریخ‌گویی، نکات مثبت و منفی زمامداری را با منطق تحلیلی و تعلیلی بازگو می‌كند.

فریدون و کاوه را به تصویر می‌کشد تا بگوید صدای اعتراض به خودکامگی و یکه‌سالاری در گوش تاریخ طنین‌انداز است؛رستم دستان را مظهر غیرت برای عدالت و خروش برای دفاع از حقوق مردم و به‌ویژه محرومان مطرح می‌كند و چهره خردمندانه سام نریمان را ترسیم می‌نماید که انذاردهنده بیدادگری به نوذرشاه و مصلحی خبره و صبور است. زال را مرد درایت و مشاوری نیک‌رای می‌شناساند و بی‌بهرگی از تجارب او را زیانبار می‌خواند.

 

3ـ خردورزی و انسانیت‌پروری، گوهر حقوق بشر

اکرام انسان، موضوع حقوق بشر و رکن قوام و دوام حقوق عمومی است. امروزه حقوقدانان معتقدند حقوق بشر زاده عقلانیت و محصول آگاهی تاریخی است. فردوسی، عمق اعتقاد خود را به سپردن تمشیت امور بر خرد و کاربست عقل عملی و نظری کراراً به رخ می کشد. به مطلع شاهنامه دقت کنیم. او به «انسانیت» می‌اندیشد و چنان است که آغازیدن او با این کلیدواژه طلایی رقم می‌خورد که :

به نام خداوند «جان» و «خرد»

کز این برتر اندیشه بر نگذرد

او «جان» را با «خرد» قرین می‌كند. به ‌این اعتبار که از منظر او انسانیت انسان به گوهر جان و گنجینه خرد است و بدین سان، نظریه مبنای خرد را با چاشنی عبودیت ترسیم می‌كند. ارجمندی عقل و توانگری دانش،کیمیای بی هماوردی است که تکامل و تعالی را برای فرد و جامعه پدیدار می سازد. در جای دیگر می سراید:

خرد افسر شهریاران بود

خرد زیور نامداران بود

کسی کو خرد را ندارد ز پیش

دلش گردد از کرده خویش ریش

و در کلامی دیگر در ستایش خرد دارد که:

خرد بهتر از هر چه ‌ایزد بداد

ستایش خرد را به از راه داد

خرد رهنمای و خرد رهگشای

خرد دست گیرد به هر دو سرای

او تدبیر و خرد را «خسرو آرای» می داند و نهیب می‌زند که شهوت و خشم و انانیت،خوره درایت و فرزانگی است.

 

4. دوقطبی خوب و بد در شیوه حکمرانی

خیر و شر بارز‌ترین تجلی خود را در حکمرانی بروز می دهند. اگر حدیث نبوی است که «دو گروهند که اگر صالح باشند، مردمان به صلاح، و اگر فاسد باشند، مردمان به فساد می‌گروند: امیران و عالمان» به خاطر مرجعیتی است که‌ این قشر دارند و می بینیم که بازیگر نقش اول شاهنامه ‌ایشانند. سراسر شاهنامه جنگ میان نیكى و بدى، روشنى و تاریكى است یا دو گوهر پاك و ناپاك صف‌آرایی دارند؛ او حاکمان را به نیك اندیشى، آزادمردى، دادپیشگى و دانایى رهنمون مى‏شود. تصویری که به ما می دهد از شهریاری دوره کیومرث تا فریدون، منوچهر و.. . مدرسه آموزنده‌ای است که بازیگرانی با بدسگالی اهریمن (همچون داستان سیامک در دوره کیومرث و یا داستان ضحاک و همراه شدن او با دیوها برای نابودکردن پدرش مرداس) داشته و همه یک حقیقت را رهنمون می‌گردد که حاکم باید به عدالت عمل و به تعادل سلوک کند.

او تاریخ را برحسب رفتار زمامداران با مردم به دو بخش تقسیم می‌كند: دوران دادورزی و دوران بیدادگری؛ و بدین سان شارح هر دو صحنه با شیوه‌های استعاری و اسطوره‌ای یا واقعی و صریح می گردد که: «تو گر دادگر باشی و پاکدین/ زهر کس نیابی به جز آفرین».

او اگر از دیو سفید، سنجه و ارژنگ و بید و پولاد غندی و کنارنگ دیوان مازندران می‌گوید، استعاره‌ای است از دیو نفس و تکاثر و تفرعن انسان که روزگار را سیاه به فرمایش قرآن فساد حرث و نسل را رقم می زند. راه منزل پیرزن جادو و هفت‌خان رستم نیز شرح دلاوریهایی است که عدالتخواهان در طول دوران حیات کشیده و ما به ازای شرف و ازادگی را کسب کرده‌اند. ماجرای فرزندان فریدون تور و سلم و ایرج صحنه بارز این دوقطبی است. دو برادر بدسرشت و خودرای و آزمند و برعكس، ایرج جوانى است پاكروح و وارسته، با خرد و جوانمرد؛ از انها كه مى‏خواهند بدى را نیز با نیكى پاسخ گویند، نظیر سیاوش. ایرج بر خلاف سفارش پدر كه او را از خطر پرهیز مى‏دهد، به دیدار برادران مى‏شتابد و بى‏سلاح با آنان روبرو مى‏شود و مى‏گوید آماده است كه از فرمانروایى دست بكشد و برادران را ناخرسند نبیند؛ اما آن دو تاریك‌دل كینه را از یاد نمى‏برند و ایرج در خیمه‏اى به خنجر تور كشته مى‏شود. همین رفتار نامردانه است كه آرزوى فریدون را در كیفر یافتن سلم و تور، سزاوار جلوه مى‏دهد و وقتى آن دو به كوشش منوچهر ـ نوه ایرج ـ نابود مى‏شوند، در حقیقت چیرگى داد است بر بیداد؛ یعنى نیكى و بدى با هم درستیزند و سرانجام نیكى است كه پیروز مى‏گردد.

 

5. فرّه ‌ایزدی در خدمت خیر عمومی

در اندیشه سیاسی حکیم، شهریاری کارکردی مردمی و مبنایی ایزدی دارد و از این روست که برای «فره ‌ایزدی» ارزش و جایگاه بی مانندی را متصور است. این عنایت خداست که فروغ ایزدی را برای بنده‌ای اراده و اعطا کرده تا اداره امور خلق را بر عهده بگیرد و امین و وکیل و همراه مردم برای خرسندی آنها باشد. این گوهر همان طور که با صلاحیت فردی عطا می‌گردد، با فقدان صلاحیت از انسان سلب می شود؛ چنان كه می‌گوید جمشید پس از 300 سال پادشاهی، «منی» کرد و... ز یزدان بپیچید و شد نا سپاس:

چنین گفت آن سالخورد با مهان

که: جز خویشتن را ندانم جهان

جهان را به خوبی من آراستم

چنان گشت گیتی که من خواستم

چو این گفت، شد فرّ یزدان از او

گسست و جهان شد پر از گفتگو

با خودکامگی پادشاه فره ‌ایزدی و صلاحیت و اهلیت حکمرانی از او زایل گشت. فره ‌ایزدی چماقی برای چاپیدن یا محملی برای پاسخگو نبودن یا دستاویزی برای تحمیل کردن منویات خود به نام خداوند نیست؛ بل امتیازی است برای خدمت صادقانه‌تر به خلق؛ فره ایزدی خود زاییده ‌ایمان به پروردگار و اراده بی پایان او، راستی، عدل، دادگستری، خردمندی و مردمداری است و شهریار تنها با دارابودن این ویژگیها فره ایزدی را که مبنای مشروعیت و حقانیت پادشاهی است، به دست می آورد. او خوشدلی به مردمان را لازمه شهریاری می داند که:

چه گفت آن سپهدار نیکو سخن

که با بددلی شهریاری مکن

 

6. رجحان «فرمانروایی شایسته» بر «فرمانروای شایسته»

برآیند حکمرانی برای فردوسی موضوعیت دارد. او ناکجاآباد را نشانه نمی‌رود، بلکه با معیارهای عینی و روشن به دنبال نشان دادن سرمشقی استوار و شایسته از رفتار حکمرانی است. او خیلی واقعی صحنه پس از خیزش فریدون را حلاجی می‌كند. وقتی فریدون و كاوه و مردم پیروز و ضحاك گرفتار مى‏گردد، او در سراسر كشور سفر مى‏كند و به آبادانى و داد مى‏پردازد: زمانه بى‏اندوه گشت از بدى/ گرفتند هر یك ره ایزدى‏ + و زان پس فریدون به گرد جهان/ بگردید و دید آشكار و نهان‏

هر آن چیز كز راه بیداد دید

هرآن بوم و بر كان نه آباد دید،

به نیكى ببست او در او دست بد

چنان كز ره شهریاران سزد

بیاراست گیتى به سان بهشت

به جاى گیا، سرو و گلبن بكشت

بعد یک تحلیل تاریخی می دهد که فریدون از آسمان نیامده بود؛زمینی بود و نباید فکر کرد دستی از غیب برون آید و کاری بکند: «لیس للانسان الا ما سعی»، «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم». باید به طور واقعی به فکر بهبود اوضاع جهان بود نه در خیال و آرزو! او آشكارا می‌گوید:

فریدون فرّخ فرشته نبود

به مشك و به عنبر سرشته نبود

به داد و دهش یافت آن نیكوی

تو داد و دهش كن، فریدون توی

این مهمترین دستاویز از جنس حقوق عمومی و درسی است نغز و پر مغز که فردوسی به ما می دهد. بعد جریان شناسی و کالبدشکافی سیاسی و حقوقی با استنتاج فلسفی می‌كند که سپردن کار ملک باید به دست كاردانها باشد که با نیکی سر سازش داشته باشند:

بیا تا جهان را به بد نسپریم

به كوشش همه دست نیكی بریم

نباشد همی نیك و بد، پایدار

همان به كه نیكی بود یادگار

همان گنج و دینار و كاخ بلند

نخواهد بُدن مر تو را سودمند

پیش از شورش نیز وقتی كاوه آهنگر كه از میان مردم به دادخواهى برمى‏خیزد و همگان را به هوادارى فریدون مى‏خواند، مدام مسیر حق‌طلبی و دادخواهی را مرور و دلیل ایستادن مقابل ضحاک را بازگو می‌کنند. کاوه از یك سو نماد ستمدیدگى و رنج مردم است؛ زیرا هفده پسرش را به جور ضحاك از دست داده و از سوی دیگر نمودار دادخواهى و مردى و شهامت است. این ارتباط بعدها در دوران حکومت فریدون هم قوام و دوام می‌یابد و منشأ خیر برای مردم می شود. پیوند فریدون و کاوه، سرمایه حرکت مردم به سمت درستی و پاکی می‌گردد.

طبع متعارف انسان بدی و خوبی را تمیز می‌دهد؛ چنان كه‌ قرآن می‌فرماید: «آنچه برای مردم سودمند است، می‌ماند و آنچه ناحق است، چونان کف آب رفتنی است.» بدنهادى چهره سلم و تور در کشتن ایرج انسان را از هر چه آز و نامردمى است، بیزار مى‏كند؛ اما هاله‏اى از نور پاكدلى و بزرگ‌منشى و بى‏نیازى رخسار ایرج را در بر گرفته است. به همین سبب است كه وقتى نخست سپاه سلم و تور را چشم بر ایرج مى‏افتد، دلشان پر از مهر او مى‏شود و همه به جانب او مى‌گرایند:

به ایرج نگه كرد یكسر سپاه

كه او بُد سزاوار تخت و كلاه‏

بى آرامشان شد دل از مهر اوى

دل از مهر و دیده پر از چهر اوى‏

سپاه پراگنده شد جفت جفت

همه نام ایرج بد اندر نهفت‏

كه: اینت سزاوار شاهنشهى

جز این را مبادا كلاه مهى

 

7. داد و دهش،صلح و سلم

توصیف سیاه شاهنامه از روزگار فقر، جنگ و ظلم است. اگر به چهره‌های بازیگران آن دقت کنیم، این تصویر واقعی‌تر به نظر می رسد؛ آنگاه که

زمانه سراسر پر از جنگ بود

به جویندگان بر، جهان تنگ بود

شبی چون شبه روی شسته به قیر

نه بهرام پیدا، نه کیوان، نه تیر

او دین سلم و راستی را به رخ می‌کشد که:

که گر شاه بپذیرد این دین راست

دو عالم به شادی و شاهی و راست

و گر بد کنی، جز بدی ندروی

شبی در جهان شادمان نغنوی

جهان را نباید سپردن به بد

که بر بدکنش بی‌گمان بد رسد

او داد و دهش (عدالت و برابری‌طلبی با رفاه و برخورداری)را رمز دوام و بقای حکومت می‌داند و امتیاز خوشنامی فریدون فرخ را همین دو مهم می داند:

به داد و دهش یافت این نیکوی

تو داد و دهش کن، فریدون توی

 

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: